«کووید-۱۹ در حال تبدیل شدن به سومین بحران بزرگ پس از جنگ سرد در پی حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و سقوط مالی ۲۰۰۸ است. این بحران میتواند خسارات بزرگتری را به نسبت آن دو بحران دیگر تحمیل کند و تا اینجا نیز محدودیتهای پوپولیسم به عنوان نوعی شیوهی حکمرانی را نشان داده است. اینجا تخصص اهمیت دارد. اصول اهمیت دارد. جامعهی جهانی یعنی این. این بحران پاسخی روشنگرانه میطلبد، حتی اگر مورد پسند مردم نباشد.»
در هنگام بحران اقتصادی سالهای ۲۰۰۹-۲۰۰۸ بازار سهام، تجارت جهانی و رشد اقتصادی همگی در مقایسه با دورهی رکود بزرگ سالهای ۱۹۳۳-۱۹۲۹، طی بازهی زمانی مشابه شدیدتر سقوط کردند. اما این بار بر خلاف دههی ۱۹۳۰ دولتها اختلافات کماهمیتتر را به کناری نهادند تا با هماهنگ کردن سیاستهای داخلی خود اقتصاد جهانی را نجات دهند. پس از یک سالِ دشوار، اقتصاد به ثبات دست یافت و از وقوع دومین رکود بزرگ جلوگیری شد. این چگونگی واکنش است که بیشترین اهمیت را دارد، و نه ابعاد آن شوک اولیه. همانطور که دانیل درزنر(Daniel Drezner)، استاد سیاست بینالمللی دانشگاه تافتس، میگوید سیستم موفق بود.
ویروس کرونا که به بیماری کووید-۱۹ میانجامد، شاید یکی دیگر از رخدادهایی باشد که هر قرن یک بار پیش میآید. اگر بعضی پیشبینیهای غمانگیز دربارهی کووید-۱۹ تحقق یابد، جهان با بدترین بحران زمانهی صلح در دوران مدرن مواجه خواهد شد. متأسفانه این بحران در روزگاری رخ داده که اوضاع سیاسی تیره و تار است، شبیه آنچه در اوایل دههی ۳۰ رخ داد، زمانی که همکاریهای بینالمللی بسیار محدود بود و بسیاری از دولتها به دنبال سیاستهای ناسیونالیستی «همسایهات را فقیر کن» بودند، سیاستهایی مثل قانون تعرفهی اسموت-هاولی (Smoot-Hawley Tariff) که این دو سناتور آمریکایی آن را ارائه کرده بودند. جهان در دههای که گذشت شاهد رشد بیشتر اقتدارگرایی، ناسیونالیسم، بیگانههراسی، یکجانبهگرایی، ضدیت با ساختار حاکم و ضدیت با تخصصگرایی بوده است. وضعیت کنونی سیاسی و ژئوپولیتیک این بحران را وخیمتر کرده است، نه آن که بهبود ببخشد.
اهمال مقامات ووهان در اعلامِ بهموقعِ ابعاد این مسئله و سرکوب کادر درمانی به معنای از دست رفتن زمان ارزشمندی بود که میشد این ویروس را مهار کرد. زمانی جامعهی جهانی گسترش نفوذ چین در نهادهای چندجانبه را رخدادی مثبت تلقی میکرد اما اکنون حضور آنها پیامدی بغرنج برای سازمان بهداشت جهانی دارد، چنان که در انظار عمومی پکن مدیریت این سازمان را به شدت تکریم میکند و همین موضع میتواند اعتماد عمومی به این سازمان را خدشهدار سازد.
چین تنها کشوری نیست که گامهای اولیه را اشتباه برداشت. دونالد ترامپ، کسی که خود تأیید کرده دچار میکروبهراسی است، به شیوع این بیماری از منظر بازار سهام و انتخاب دوبارهی خود به ریاست جمهوری مینگرد. او بودجهی شورای امنیت ملی را کاهش داده و پیشتر نیز دفتری را که شورای امنیت ملی به مبارزه با بیماریهای فراگیر اختصاص داده بود، منحل کرده است. به نظر میرسد که او به مقامات دولت خود فشار میآورد تا خطر این ویروس را کماهمیت جلوه دهند. ترامپ و برخی از مقامات دولت او در واقع گفتهاند که این ویروس میتواند «فرجامی بسیار خوب برای ما داشته باشد» یا به «افزایش مشاغل» در اقتصاد آمریکا بینجامد. ترامپ در کارولینای جنوبی گفت که این ویروس تحت کنترل است و هر اعتقادی بهجز این «حقهی جدید» دمکراتهاست که از دست او خلاص شوند. اما از واقعیت گریزی نیست. با انتشار ویروس و مرگومیرهای بیشتر، ترامپ ممکن است به گرایشهای اقتدارگرایانهی خود بازگردد، همانطور که قبل از دوران ریاست جمهوری هنگام شیوع ابولا در سال ۲۰۱۵ به طور علنی خواستار وضع قوانین بسیار سفت و سخت شده بود.
در این میان دیگر دولتها هم درگیر ماجرا هستند. ژاپن در برابر شیوع سریع این ویروس در کشتی تفریحی دایاموند پرینسس شکست خورد. کامبوج به یک کشتی دیگر، وستردام، اجازه داد که پهلو بگیرد و مسافرانش پیاده شوند و به سفر خود ادامه دهند در حالی که دستکم یک نفر از مسافران مبتلا شده بود. دستکم هفت مقام ارشد ایرانی به این ویروس مبتلا شدهاند که برخی از آنها مردهاند. ویروس اکنون در حال انتشار در سراسر خلیج فارس است که پیامدهای ژئوپولیتیک ویرانگر بالقوهای دارد. کرهی جنوبی در مواجهه با انتشار این ویروس در بین اعضای یک فرقهی مرموز ابتدا مردد ظاهر شد و سپس دست به اقداماتی جدی برای جدا کردن اعضای این فرقه و ممانعت از گسترش ویروس زد.
یک بیماری همهگیر تمامعیار میتواند به رکود اقتصادی شدیدی مثل سال ۲۰۰۸ بینجامد. برخی از بزرگترین اقتصادهای جهان مستعد رکود هستند. مردم سفرهای خود را محدود میکنند. مدرسهها تعطیل و کنفرانسها لغو میشوند. شاخص داو جونز هفتهی گذشته بیش از ۱۳ درصد سقوط کرد و همچنان نیز بیثبات است. زنجیرهی توزیع و عرضه ازهمگسیخته است و به سختی میتوان آن را احیا کرد. این بحران تقریباً به طور حتم تمایلات جداییخواهانه و ضدجهانیسازی را تقویت میکند و تعمیق میبخشد. اگر شیوع این بیماری تا پاییز به طول بینجامد، حتی اگر در تابستان نیز فروکش کرده باشد، باز این مخاطرهی اقتصادی وجود دارد که برخی از شرکتها ورشکسته و کشورهای آسیبپذیر مقروضتر شوند.
رهبران جهان و خبرهترین مشاوران آنها باید با هم گفتوگو کنند و بر سر مؤثرترین اقدامات برای ممانعت از گسترش این ویروس، آن هم نه تنها در داخل مرزهای خود بلکه در سراسر جهان به توافق برسند
گذشته از اینها اطلاعات درست و نادرستی که در شبکههای اجتماعی منتشر میشود به رفتارهای گلهوار و روی آوردن مردم به خرید از سر ترس دامن میزند. اقدام اشخاص در انبار کردن ماسکهای صورت و ایجاد اختلال در زنجیرهی توزیع دارو میتواند به کمبود تجهیزات پزشکی و فراوردههای دارویی در بسیاری از کشورها بینجامد. اختلال در حمل و نقل ممکن است شرایط را برای ارسال تجهیزات و مواد حیاتی به آسیبپذیرترین مناطق پیچیده کند.
آنچه اکنون ضرورت دارد نوعی واکنش بینالمللی همیارانه است. دولتها در سال ۲۰۰۸ عموماً به کارشناسان اعتماد کردند. برای مثال، بن برنانکی (Ben Bernanke)، رئیس وقت بانک مرکزی ایالات متحده که مبنای تحقیقاتش هم سقوط بازار در سال ۱۹۲۹ است، رشتهی امور را در آمریکا در دست گرفت با این که پیشنهاداتش از نظر سیاسی محبوبیتی نداشت. اما مجموعهی این اقدامات قاطعانه و هماهنگشده بود. متأسفانه در ماههای اخیر شاهد چنین واکنشی نبودهایم. اجلاس اخیر وزرای گروه ۲۰ در عربستان سعودی گام کوچکی بود.
دولت ترامپ هیچ علاقهای به هدایت اقدامات بینالمللی نشان نداده است بلکه حتی بر خطر آن هم تأکید نمیکند در حالی که ایالات متحده باید همین الان دست به اقدام دیپلماتیک قدرتمندی بزند. دولت باید بپذیرد که اکنون با یک بحران جهانی مواجه است که پیامدهای اقتصادی و امنیتی و همچنین خطراتی برای صحت و سلامت انسانها دارد. سازمانهای ملی خدمات بهداشتی و درمانی همکاری نزدیکی با یکدیگر دارند اما ایالات متحده باید با رهبران جهان تشکیل جلسه دهد، خواه به صورت انفرادی یا در قالب کنفرانس، تا راهکاری بینالمللی پیدا کنند.
رهبران جهان و خبرهترین مشاوران آنها باید با هم گفتوگو کنند و بر سر مؤثرترین اقدامات برای ممانعت از گسترش این ویروس، آن هم نه تنها در داخل مرزهای خود بلکه در سراسر جهان به توافق برسند، از جمله دربارهی اعمال محدودیت سفر و حد و حدود آن زیرا اگر این ممنوعیتها بیش از اندازه باشد میتواند تأثیرات اقتصادی بزرگی بر جای بگذارد. همچنین باید تعهد دهند که تلاش گستردهای برای پیدا کردن واکسن انجام خواهند داد و نیز اطمینان دهند که این واکسن به طور گستردهای توزیع خواهد شد و نه فقط میان عدهی اندکی از ثروتمندترین افراد.
رهبران باید همانطور که انتظار میرود به شهروندان خود دربارهی اقتصاد اطمینان خاطر دهند، حتی اگر خود را برای بدترین شرایط آماده کرده باشند. از این رو، سخنرانی مکرر دربارهی اقتصاد برای اقناع آنها بسیار ضروری است. آنها در عین حال برای محدود کردن شدت رکود توأم با این بیماری همهگیر باید دست به نوآوری اقتصادی بزنند، مثلاً سرمایهگذاری دولتی یکی از عوامل محرک است تا اقتصاد جهانی پایدار بماند. بیتردید، وال استریت منتظر چنین واکنشی است. اقدام بانک مرکزی ایالات متحده در کاهش نرخ بهره نقطهی آغاز است.
کشورهای قدرتمندتر باید به کشورهایی که بنیهی ضعیفتری برای مقابله با بحران ناشی از این وضعیت اضطراری دارند، یاری برسانند حتی اگر کشورهای متخاصم باشند. در نهایت، ایالات متحده و دیگر کشورها میتوانند به لغو موقت برخی تحریمهایی که بر کشورهای آسیبپذیر مانند ایران و کره شمالی وضع کردهاند فکر کنند زیرا این امر برای مقابله با این ویروس حیاتی است. برای برقراری مجدد تحریمها بعد از پشت سر گذاشتن شرایط اضطراری فرصت بسیار است.
کووید-۱۹ در حال تبدیل شدن به سومین بحران بزرگ پس از جنگ سرد در پی حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و سقوط مالی ۲۰۰۸ است. این بحران میتواند خسارات بزرگتری را به نسبت آن دو بحران دیگر تحمیل کند و تا اینجا نیز محدودیتهای پوپولیسم به عنوان نوعی شیوهی حکمرانی را نشان داده است. اینجا تخصص اهمیت دارد. اصول اهمیت دارد. جامعهی جهانی یعنی این. این بحران پاسخی روشنگرانه میطلبد، حتی اگر مورد پسند مردم نباشد. باید کاری کرد که سیستم دوباره جواب دهد.
منبع این مطلب: آسو
لینک مطلب در تریبون زمانه
تامس رایت نویسندهی نشریهی «آتلانتیک» و از کارکنان ارشد مؤسسهی بروکینگز است. او همچنین نویسندهی کتاب «همه چیز از کمبود جنگ حکایت دارد: چالشی برای قرن بیستویکم و آیندهی قدرت آمریکا» است. آنچه خواندید، برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلی زیر است:
Thomas Wright, ‘The Coronavirus Is Exposing the Limits of Populism’, The Atlantic, ۴ March 2020.
جای نگرانی نیست! ترامپ حد اقل ۱۳۰۰ میلیارد $ از بود جه ای که حاصل رنج کارگران در آمریکا و جهان است را به سرمایه داران اختصاص داد. تقریبن همه دولتهای سرمایه داری در حال اعطای کمکهای میلیاردی به بخش خصوص هستند! فقط مانده که در خزانه را باز کنند و آنها هر چقدر خواستند، بردارند. وقتی میگوییم دولت ابزار حاکمیت یک طبقه بر علیه طبقه دیگر است، است یعنی این.
کارگر کمونیست / 18 March 2020
راستش بحران 2009-2008 بطور موقت به وسیله دولتها کاهش پیدا کرد ولی همان سیستم و روشی که بحران را بوجود آورد تداوم داشته و اساساً مشکل بحران هیچ وقت حل نشد. من از سال 2014 منتظر بوجود آمدن بحران جدیدی بدتر از 2008 بودم. از قضا قبل از انتشار ویروس، رشد اقتصادی چین که موتور محرک مهم در اقتصاد است کاهش پیدا کرده بود. در ضمن سرعت رشد اقتصادی اروپا هم کم شده بود و تعداد بیکاران رو به افزایش بوده. تمام شواهد نشان میدهد که سرعت اقتصاد جهانی رو به کاهش بوده، ولی ویروس کووید 19 ضربه بزرگی به اقتصاد وآرد آورد و سرعت ضعف را بالا برد. به نظر من اگر کووید 19 هم مشکل بوجود نمی آورد، باز یک بحران شدید اقتصادی بوجود میآمد ولی شاید با سرعت کمتر. به نظر من امکان بهبودی اقتصادی و رشد بدون بحران اقتصادی، حتا اگرراه حلی برای از بین بردن ویروس کووید 19 هم پیدا شود امکان پذیر نخواهد بود. البته بعضی اعتقاد دارند که وقتی ویروس از بین برود همه چیز درست میشود.
pop / 19 March 2020