من یک انسانشناسم. دقیقترش انسان شناس پزشکی و سالهاست که در یکی از رشته های پزشکی به کار مشغولم. در دانشکده علوم اجتماعی بود که به من یاد دادند اگر می خواهی که گزارش انسان شناسانه بنویسی اول باید خودت را معرفی کنی تا خواننده بداند که اطلاعات و داده هایی که تو به آنها ارائه می دهی، از چه عدسی و منظری گذشته است. استادانم به من گفتند که دیدن نوعی انتخاب و برگزیدن است و گزارشگرانی که ادعا می کنند همه جوانب ماجرا را دیده اند، نگاهی بازاندیشانه reflexive ندارند و در توهم همه چیز دانی و همه چیز خوانی به سر می برند. آنها اضافه می کردند که علاوه بر دیدن، توصیف نیز نوعی برگزیدن کلمات است. اینکه چه کلمات و چه ترکیبی از واژه ها را برای توصیف وضعیت به کار می بریم، نشان دهنده “چنته” واژگانی ماست و در حقیقت نشانگر طبقه و جایگاه سخنگو. پس یکبار دیگر خودم را معرفی می کنم: یک عضو طبقه متوسط که سالهاست کار پزشکی کرده و به علوم انسانی هم سرکی کشیده! حالا خواننده می تواند در تخیلش مرا ببیند که یک مرد میانسال با روپوش سفید هستم که از قضا به خواندن کتاب هم علاقه مندم و به ساختار پزشکی و نظام سلامت ایران و البته جهان، نگاهی منتقدانه دارم!
دومین نکته ای که باید برای خواننده توضیح بدهم، عنوانی است که برای این نوشته درنظر گرفته ام. من ساکن تهرانم. جز چند صباحی که برای تحصیل از آن خارج شدم، این شهر تمامی خاطرات مرا از فضا و مکان در اختیار خود دارد. روزگاری در غربت خواب تهران و خیابان کریمخان [۱] را می دیدم. خواب کافه ها و تئاترهایش را. خواب دانشگاه تهران و یارانی که در فعالیتهای دانشجویی آنها را یافتم و بسیاری از آنها را سالهاست که غبار غربت از نگاه من ربوده است. تهران شهری است که می شناسم و به زوایای آن سفر می کنم، گاه حتی در ذهن. برای همین من از تهران می نویسم که شهری بی دفاع است، مثل رم در آستانه اشغال توسط متفقین. شهری دودزده که کابوس ویروس بر آن سایه انداخته است. این به معنای آن نیست که جغرافیای کشورم را درگیر موضوع ندانم، بلکه من راوی زیست خویشتنم و ادعای شناخت گستره ای چنان وسیع را ندارم.
سومین نکته (و قول می دهم که پس از آن به سر اصل موضوع بروم!) این است که تحصیل در رشته علوم انسانی به من یاد داده این است که به خواننده زمینه ها و زمانه ها context اتفاقات را نشان دهم. اصلا وقتی موضوع بدون توجه به زمینه ها ارائه می شود، فقط قضاوت های سطحی و روایت های ژورنالیستی می تواند در آن صورت بندی شود. اینکه زمان و مکان و شرایط و حوادث در پس زمینه حضور داشته باشد، خواننده را به کلیت موضوع آگاه می کند و اجازه می دهد که خواننده، راوی را در متن ببیند، از علت قضاوت ها و یا منطق سخنان او مطلع شود و گاه در مقایسه با دیگر روایت ها بداند که این سخنان و دورنماها از کدامین زمینه ها برخاسته است.
پس آنچه در پی می خوانید، روایت های یک عضو طبقه متوسط است که در رشته های پزشکی مشغول به کار بوده و سال هاست که در تهران زندگی می کند. تهرانی که دوسال است روی آرامش به خود ندیده و از دی ماه ۱۳۹۶ در تب و تاب است. سیر حوادث در ۴ ماهه اخیر البته این تب و تاب را افزون کرده است.
زمینهها و زمانهها
رخدادهای آبان ماه و شورش حاشیه نشینان و خستگان و جانبهلبرسیدگان، نشان داد که گسل های متن-حاشیه بسیار فعال شده است و آنانی که هیچ دورنمایی برای خود در متن نمی بینند، دیگر تسلیم را بر نمی تابند. تعداد کشته های این رخداد، هنوز مشخص نیست. دست بالایش را خبرگزاری رویترز ۱۵۰۰ نفر می داند و وزین ترین این منابع که عفو بین الملل باشد، بیش از ۳۰۰ نفر جانباخته را حاصل این منازعه می بیند. تعداد هرچه باشد، اهمیتی ندارد. زیرا کشتن یک نفر برای تثبیت حکمرانی، کشتن انسانیت است. کور کردن چشم و کر کردن وجدان بشری است. با این حال تنها دست آورد مثبت این شورش، تغییر نگاه طبقه متوسط بود. طبقه ای که در دی ماه ۱۳۹۶ شورش نان را مانع و رادعی برای بسط دمکراسی می دید و با نگاهی تحقیرآمیز به فرودستان می نگریست، این بار همراه با آوانگاردترین نیروها به این نتیجه رسید که اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا!
آن نگاه از بالا نیز تغییر کرده بود و دلسوزی و پیگیری امور زندانیان و جانباختگان به یکی از خواسته های اصلی طبقه متوسط بدل شده بود. این طبقه که به نوعی فضای مجازی (یا موج های اصلی فضای مجازی) را در اختیار قرار دارد برای پویا بختیاری، یکی از جانبختگان جوان رخداد آبان ۱۳۹۸ سنگ تمام گذاشت و او را همچون ندا آقاسلطان به یکی از نمادهای جنبش مردمی بدل کرد. دوری این طبقه از دولت اعتدالی روحانی به یک نفرت و پرخاش بدل شد. رییس جمهوری که ادعا می کرد حقوق دان است و با رقیبش این فرق را دارد که از پشت موتور با چوب و چماق معترضان را کف خیابان جمع نمی کند، در برابر دوربین های تلویزیون گفت که افزایش قیمت بنزین را فردای آن فهمیده است و معترضان را تهدید می کرد که پلاک ماشین آنها را از دوربین ها می بیند و دستور جلب آنها را خواهد داد. تراژدی اما خنده های رییس جمهوری بود که با رای بالا انتخاب شده ولی هنگام صحبت از وقایع آبان ماه، بی اعتنا به صدمه دیدگان، می خندید!
هنوز تب و تاب آبان ماه به آخر نرسیده بود و خون ها از زمین شسته نشده بود که دیوانه ای در ینگه دنیا، دستور حذف فرمانده سپاه قدس را داد. کشته شدن سلیمانی به جدال ها در ایران دامن زد. برخی چون اردشیر زاهدی با احساسات ناسیونالیستی او را یک قهرمان ملی می دانستند که مرزهای ایران را پس از هخامنشیان به آب های مدیترانه رسانده و در برابر وحشی گری داعش سدی گذاشته است. بعضی دیگر به نقش او در سپاه و سرکوب های آبان ماه اشاره می کردند و از اینکه جمهوری اسلامی گیر یکی از خودش لات تر افتاده! اظهار خوشوقتی می کردند!
هرچه بود حکومت در بدرقه میلیونی این فرمانده سپاه بسیار موفق عمل کرد و نیروهای معترض در آبان ماه و متحدان طبقه متوسطی آنها دچار دودستگی و اختلاف در حمایت یا عدم حمایت از این جریان شدند. کمی بعد از حمله از پیش اعلام شده سپاه به پایگاه آمریکایی ها در عراق، که می توانست پروپاگاندای حکومت را تکمیل و آن را برای مدتی بیمه کند، مشخص شد که یک هواپیمای اوکراینی در نزدیکی تهران سقوط کرده است. هواپیمای بویینگ ۷۳۷ مکس در تاریخ هوانوردی پرنده ای چندان خوشنام نبود و حتی مدیرعامل بویینگ را قربانی خودش کرده بود. بسیاری در ابتدا بر این تصور بودند که این سقوط نیز از نوع سقوط های قبلی این نوع هواپیماست. اما کم کم مشخص شد که اولا این هواپیما از آن نوع بدنامش نبوده و نحوه سقوط و آتش گرفتن آن هم سوالات بسیاری را دامن زد. بعد کم کم فیلمهایی درآمد که روایت سفت و سخت مسوولان هوانوردی ایران را زیر سوال می برد. حتی من فکر می کردم که ادعای ترامپ مبنی بر شلیک موشک به این هواپیما، برای حفظ نام و برند بویینگ است. تا اینکه جاستین ترودو و دیگر مسوولان خوشنام هم به این ادعا پیوستند و پس از کشاکش بسیار در پشت صحنه که عباس عبدی بخشی [۲] از آن را توضیح داد، سپاه مسوولیت شلیک موشک به هواپیمای مسافربری را پذیرفت. موشکی که به قلب میلیون ها ایرانی اصابت کرد.
احمد غلامی (که الان سردبیر شرق است) داستانی دارد (به نام جیرجیرک) که از برخورد یک توپ به میان زندگی یک پسر شروع می شود. خواننده در ابتدا فکر می کند که این پسر مشغول بازی فوتبال است ولی در آخر رمان متوجه می شود که در حقیقت یک گلوله توپ به میان زندگی او شلیک شده است. حال ما هم شبیه به وضعیت قهرمان داستان احمد غلامی است. یک موشک به میان زندگی ما افتاد و عزیزانِ عزیزان ما را از آنان گرفت و ملتی را داغدار کرد.
سرنشینان این هواپیما نموداری از سرگذشت طبقه متوسط ایران بودند. تلاش بی وقفه برای تحصیل و طی مدارج زندگی و کسب موفقیت و سپس مهاجرت برای زندگی بهتر و آرامتر و ناگاه به قلب این آرزو شلیک می شود. شلیک توسط همان نیرویی انجام گرفته بود که زندگی به سبک دیگر را در ایران برنمی تابید و این طبقه را از مملکت خودش فراری کرده بود. کتمان واقعیت، دروغگویی و سه روز بازی دادن افکار عمومی خشم مردم را سرریز کرد و در دی ماه نیز نیروهای آونگارد (یعنی دانشجویان) به میدان آمدند و چنان شعارهایی دادند که در خبرگزاری های داخلی نشانی از آن نمی توان یافت و خبرگزاری های خارجی (و عموما مخالف خوان) از موزون بودن و تنوع آن محظوظ شدند!
در روزهای اول که معلوم شد این شلیک توسط نیروهای مسلح ایران انجام شده، بسیاری معتقد بودند که همه ارکان دولت از آن باخبر بوده اند، اما فقط با فشار خارجی “مقر” آمده اند و اگر پرواز داخلی بود، یا نقص فنی را دلیل سقوط می دانستند و یا خلبان را بدنام می کردند. این شیوه برخورد دولت ما در تمامی اتفاقات اجتماعی است. تعداد کشتگان جاده ای ما بسیار زیاد است. مقصر اما کیست؟ رانندگان. چرا؟ چون دستگاه توضیحی دولت بر مبنای تئوری نئولیبرال استوار شده است و قربانیان را مقصر وضع خود می شمارد. می دانید شعار وزارت بهداشت برای ترک سیگار چیست؟ خودمراقبتی! به یک معنای دیگر یعنی خودتان مقصرید و خودتان باید مراقب خودتان باشید چون دولت قرار نیست برایتان کاری بکند! این رونمای فرهنگی یک دولت نئولیبرال است. این دولت نئولیبرال که با انداختن فشارهای اقتصادی آمریکا بر دوش فرودستان، سال پس از برجام را به پایان می برد، در آخرین ماه سال مثل همیشه غافلگیر شد! یک طنزپرداز معروف، که نقش سوپاپ را با میل و رغبت ایفا می کند، این نکته را به خوبی پرورانده که مسوولان ما همواره در حال غافلگیری هستند. سیل و زلزله فرقی با همه گیری بیماری ندارد.
در آستانه انتخاباتی سرد که همه اصلاح طلبان به نام را در آن حذف کرده بودند، زمزمه ورود یک ویروس همه گیر به ایران شنیده شد. این ویروس غوغایی در چین به راه انداخته و برای دو هفته بدل به سرخط خبری رسانه های جریان اصلی جهانی شده بود. نام ویروس Covid-19 و از سری ویروس های کرونا بود و من قرار است که پس از ذکر زمینه ها و زمانه ها، در گزارش های بعدی ورود این ویروس و همه گیری و اتفاقات حاشیه آن را برای شما بنویسم!
منبع: اخبار روز
#جورجو_آگامبن: وضعیت استثنائی کرونایی
▪️محدودیتی که حکومتها بر آزادی تحمیل کردهاند پذیرفته میشود، آنهم به نام میلی همگانی برای ایمنی. این میل ساخته دست خود حکومتهایی است که اینک برای برآورده کردن آن وارد عمل شدهاند.
#اعتصاب_عمومی راه نجات جامعه
اعتصاب عمومی تنها راه نجات جامعه / 27 February 2020
تأثیر ویروس کرونا در زندگی کارگران
کارگران هم از بیکاری در هراسند هم از بیماری
نسرین هزاره مقدم
▪️غولِ «کرونا» به شدت ترسناک است، به خصوص برای همهی آنهایی که «مجبورند» صبح زود از خانه بیرون بیایند، از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنند و برای یک لقمه نان، تا عصر یا پاسی از شب گذشته، در محیطهای عمومی حضور داشته باشند؛ دقیقاً به همین دلیل است که این نگرانی برای «کارگران» -چه رسمی و چه غیررسمی- به مراتب پررنگتر و نفسگیرتر از باقی طبقات مردم است.
▪️کارگری را تصور کنید که مجبور است پنج صبح از خانه بیرون بیاید، سوار اتوبوس یا در بهترین حالت، سرویس رفت و آمد کارخانه شود و ساعت هشت صبح خود را به کارخانه برساند؛ او هشت ساعت تمام پای دستگاهها در کنار سایر همکارانش، فعالیت میکند و در ضمن، یک وعدهی غذایی را در رستوران کارخانه سرو میکند که مشخص نیست ظرف و ظروف و قاشق و چنگال و میز و لیوان، تا چه اندازه ضدعفونی شدهاند و چقدر برای جلوگیری از انتشار غول کرونا، آمادهسازی صورت گرفته است. حال اگر آمار و اطلاعاتی که جسته و گریخته از مجاری رسمی مختلف منتشر شده را در نظر بگیریم، کاملاً روشن میشود که نگرانی این کارگر و خانوادهاش بسیار جدی و واقعی است.
▪️کارگر یکی از فروشگاههای مواد غذایی در تهران میگوید : «کارفرمای ما به ما ماسک فیلتردار و مواد ضدعفونیکننده نمیدهد؛ میگوید اگر از کرونا میترسید، خودتان بروید ماسک و ژل ضدعفونی پیدا کنید و بخرید. حالا با یک میلیون و خوردهای حقوق، بدون بیمه و حمایت، چطور میتوانم این مواد را که این روزها اینقدر گران شدهاند، تهیه کنم؟ ترک کار هم نمیتوانم بکنم؛ زندگی خانوادهی من به همین حقوق یک میلیون و خوردهای بند است؛ اجاره خانهام را چه کسی قرار است بپردازد؟ چه کسی قرار است از خانوادهام حمایت کند؛ اگر من کرونا بگیرم، کدام نهاد از خانوادهی من حمایت خواهد کرد؟
▪️گروههایی هم هستند که از این کارگران، بیشتر در معرض خطر هستند: زنان دستفروش مترو (که تعداد قابل توجهی از آنها پا به سن گذاشتهاند و جوان نیستند)، کودکان، نوجوانان و بزرگسالانِ زبالهگرد و کودکان کار و خیابان.
▪️پیشگیری از شیوع کرونا در محیطهای کاری، بخشی از «طب کار» است و بدون هیچ تردیدی، انجام اقدامات مربوطه، برعهدهی وزارت کار قرار دارد که باید در همکاری و تعامل با وزارت بهداشت به مسئولیتهای قانونی خود عمل کند.
▪️آیا امکان بازرسی مرتب، کامل و بدون عیب و نقص از تمام کارگاههای فعال کشور وجود دارد؛ آیا نباید بخشنامه یا دستورالعملی الزامآور برای مکلف نمودن کارفرمایان در رابطه با سمپاشی و ضدعفونی کردن محیطهای کار یا دادن وسایل و تجهیزات بهداشت شخصی به کارگران، صادر میشد؟
▪️وزارت کار باید بسیار سریع، یک بخشنامه یا دستورالعمل به تمام کارگاههای سراسر کشور ابلاغ کند.
این دستورالعمل باید جدی و الزامآور باشد؛ به جز الزام به ضدعفونی کردن محیط و دادن وسایل بهداشتی، باید اقدامات تشخیصی نیز الزام شود. حتی باید به همهی کارگاهها الزام شود که هنگام ورود به محل کار، تب و درجه حرارت بدن همهی پرسنل کنترل شود.
طبق ماده ۹۵ قانون کار، مسئولیت عمل به آن کاملاً برعهدهی کارفرماست و هرگونه اهمالی صورت بگیرد، کارفرما مسئول اصلی است و قانون، جرائم لازم را نیز در نظر گرفته است.
▪️در این شرایط، نگرانی کارگر فروشنده جدی است، نگرانی کارگران فولاد، نساجی و خودروسازی نیز جدی است؛ نگرانی آن زن میانسالی که در واگنهای مترو از ترسهای روزمرهاش میگوید و از اینکه اگر سر کار نیاید، چند ماه بعد کل زندگیِ جمع و جورش کنار خیابان خواهد بود، نیز بسیار جدی است!
تأثیر ویروس کرونا در زندگی کارگران / 27 February 2020
زنانی که اگر «میتوانستند» حتما نمیآمدند! / دستفروشانی که باوجود کرونا دست از کار نمیکشند
▪️اردوی کار: «کرونا آمده اما معلوم نیست به این زودیها برود! در این شرایط کسی به فکر زهرا و زنان دستفروش مترو نیست؛ این زنها هر روز در معرض خطر هستند اما نمیتوانند در خانه بمانند و پا به میدان خطر نگذرانند؛ این زنها هر روز با دنیایی از درد و دغدغه و ترس، کلنجار میروند؛ این زنها که خونشان از هیچ شهروند دیگری کمرنگتر نیست، اگر «میتوانستند» حتما نمیآمدند!
دستفروشانی که باوجود کرونا دست از کار نمیکشند / 27 February 2020
نامه مشترک 6 سازمان مردم نهاد خطاب به وزیر بهداشت برای مقابله جدی با ویروس کرونا
▪️اردوی کار: 6 تشکل مردم نهاد فعال در حمایت از کودکان و افراد در معرض آسیب در منطقه 12 تهران در نامه ای مشترک خطاب به وزیر بهداشت دولت روحانی، خواهان رسیدگی جدی در مقابل بیماری کرونا در محلات این منطقه شدند. در این نامه آمده است:
▪️باتوجه به شرایط خاص به وجود آمده در کشور پیرو شیوع ویروس کووید-۱۹ جمعی از سازمانهای مردمنهاد فعال در منطقه ۱۲ تهران که با هدف حمایت از کودکان و افراد در معرض آسیب در این منطقه فعالیت میکنند، لازم دانستند تا شرایط ویژه ساکنین این منطقه را در راستای پیشگیری از آسیبهای احتمالی این بیماری به استحضار برسانند.
▪️باعنایت به تراکم جمعیتی بالا در این منطقه، شرایط اقتصادی نامناسب خانوادهها و کمبود و گرانی امکانات بهداشتی، دسترسی محدود به منابع اطلاعاتی موثق، مشکلات تغذیهای و ضعف جسمانی، آمار بالای اشتغال کودکان (زبالهگردی، دستفروشی، کار در کارگاههای زیرزمینی) و دیگر عواملی که شرایط را برای شیوع این ویروس در این منطقه و گسترش آن در سطح وسیعتر شهر فراهم میکند، ضروری است اقدامات تخصصی و فوری در خصوص موارد زیر انجام گیرد:
▪️۱. اقدامات آموزشی و اطلاعرسانی گسترده در سطح منطقه (از جمله تهیه و توزیع بروشورهای آموزشی جهت آشنایی افراد با علائم این بیماری و راههای ساده پیشگیری از ابتلا به آن و همچنین تهیه و نصب پوسترهای آموزشی در معابر پرتردد منطقه)
▪️۲. توزیع رایگان وسایل بهداشتی از قبیل موادضدعفونیکننده، ماسک و انواع شویندهها (ازجمله اجرای طرح خانه به خانه توزیع اقلام بهداشتی با استفاده از ظرفیت سمنهای فعال در منطقه، برپایی پایگاههای موقت محلی توزیع اقلام بهداشتی)
▪️۳. ضدعفونی کردن مکرر مراکز پرتردد محله و مراکز خدماتدهی
▪️۴. معرفی مراکز درمانی رایگان برای شهروندان ایرانی و اتباع مقیم و همچنین اطلاعرسانی در این خصوص به صورت گسترده
▪️امید است با همکاری در این مسیر بتوانیم در کنترل همهگیری این ویروس موثر واقع شویم.
▪️این نامه را انجمن حمایت از حقوق کودکان (خانه کودک شوش و خانه کودک ناصرخسرو)، خانه خورشید، انجمن حمایت از کودکان کار، موسسه آوای مهر تاک، آوای ماندگار دروازه غار و خانه کودک بهنا امضا کرده اند.
نامه مشترک 6 سازمان مردم نهاد خطاب به وزیر بهداشت برای مقابله جدی با ویروس کرونا / 27 February 2020
کودکان کار، قربانیان ویروسهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ، بیانیه انجمن یاری کودکان در معرض خطر پیرامون شیوع ویروس کرونا
▪️کرونا هم آمد، کودکان همچنان مشغول کارند!
سالهاست بحران میآید و میرود و از خود، تخریب فراوان بهجا میگذارد اما مدیریتی در کار نیست. بلایایی هرچند کوچک، در اثر سهلانگاریها و عدم توجه مسئولین از کنترل خارج شده و تبدیل به بحرانی جدی میگردند. درکنار بلایای دیگر، کرونا هم توسط سودجویان هواپیمایی وارد شد.
برای همه مردم نسخه هایی پیچیده شده که فقط قشری از پس آن برمیآیند.
مسئولین برای کودکانی که نانآور خانوادهاند و در معرض خطر بیماری و انتقال آن به خانواده و جامعه هستند چه کردهاند؟ آنهایی که در میان زباله ها در جستجوی ماسک و نان هستند و فراوانند آنانی که قدرت خرید این لوازم پیشگیریای که در بوق و کرنا شدهاند را ندارند و بازار سیاه برای آنان سیاهتر شده است. هیچکدام از این توصیههای ایمنی به درد کارگران روزمزد و کودکان کار و همه زحمتکشانی که هشتشان گروی نُهشان است نمیخورد!؟
بیماری خطرناک و همهگیر کرونا که مدتهاست توسط سازمانهای بینالمللی هشدار داده شده با رویکردهای همیشهگی سیاسی امنیتی و عدم دقت بر اصل موضوع، و بی اعتنایی به سلامت مردم، با پرواز هواپیمایی ماهان به کشور ما وارد شد و مردم قربانی مصلحتهای کسانی شدند که حل سادهترین مشکلات جامعه، اولویت برای آنان نبوده و نیست از پرواز هواپیمایی ماهان گرفته تا پردهپوشی عامدانه بیماری کرونا، از قرنطینه نکردن شهر قم تا وعدههای نشدنی توزیع رایگانِ امکانات بهداشتی و درمانی، این بلای خانمانسوز را به بقیه مشکلات تحمیلی جامعه افزود.
هنوز هم از پستوهای امنِ این شهر، صدایی بلند نمیشود که نگران مردمی باشند که استخوانهایشان زیر بار فقر و بیحمایتی و بیماری خردتر خواهد شد. مردمان فراموش شدهای که حتی قدرت خرید ماسک معمولی در بازار مکارهی همیشه احتکار شده را هم ندارند اما از یک طرف تبلیغات استفاده از آن و از طرف دیگر کمبود وحشتناک امکانات بهداشتی و درمانی، نگرانیهای بیشتری را در آنان ایجاد کرده و به هردری میزنند پیدا نمیکنند.
انجمن یاری کودکان در معرض خطر، اظهار تاسف و درد خود را از این واقعه سهلانگارانه نسبت به مردم شریف ایران اعلام میدارد و از همه مسئولین و دست اندرکاران حکومتی میخواهد:
1. ویروس دارا و ندار نمیشناسد اگر عدالت درست توزیع شود. اما چنین نشده ! و این اکثریت مردم هستند که تاوان ندانم کاری و تبعیض را میپردازند. پس باید از همین اکنون و هرچه سریعتر در راس امورِ دیگر، توزیع منابع و بودجهها براساس اولویتهای حمایتی بهداشتی و درمانی در اختیار همه مردم بدون استثناء اختصاص داده شود.
تا رفع این بیماری و حداقل به مدت یک ماه، همه مدارس، دانشگاهها و مراکز کارگری، با پرداخت حقوق و بدون تهدید اخراج و کسری حقوق تعطیل گردد. امکانات و تجهیزات پزشکی اعم از کیتهای تشخیصی اختصاصی کرونا، که چهار محموله بزرگ آن از طرف سازمان جهانی بهداشت در چند روز گذشته وارد ایران شده را، با توزیع عادلانه در اختیار همه مراکزدرمانی استانی و شهرستانی مربوطه قرار دهد تا پرسنل شریف و زحمتکش مراکز درمانی در امان بوده و با طیب خاطر به همه مردم رسیدگی کنند.
2. اورژانس اجتماعی و سازمان بهزیستی که با طرحهای سطحی جمعآوری کودکان کار، موفق به حل و یا حذف حتی کارهای پرخطر کودکان نشد، این بار و در این شرایط پرخطر و در پروسه یک ماهه، با استناد آماری مراکز دولتی و غیردولتی، و با همکاری شوراهای محلی در شناسایی آنها، به وظیفه خطیر خود در جهت حمایت از کودکان کار و زباله جمع کن ورود کرده و با بستههای بهداشتی و سبد کالا به سراغ شان بروند تا به مدت یک ماه مجبور به حضور در خیابان ها و کارگاههای مختلف نباشند.
3. در صورت مشاهده بیماری و یا مراجعه کودکان کار و خانوادههایشان به مراکز درمانی، بطور رایگان تا بهبود کامل مورد حمایت واقع شوند.
4. ضدعفونی کردن همه معابر و خیابانها و کوچهها نقش مهمی در پیشگیری و همچنین تاثیر روانی مثبتی بر روی همه اقشار بدون تبعیض و استثناء خواهد گذاشت.
این گوی و این میدان، میتوان با سرعت عمل و بدون استخاره در این شرایط خطیر، کمی پهلوانی کرد وگرنه هرگونه سهلانگاری و از دست دادن فرصت، فاجعه عظیم و غیرقابل تابآوری به بار خواهد آورد.
بیانیه انجمن یاری کودکان در معرض خطر پیرامون شیوع ویروس کرونا / 27 February 2020
اقتصاد ایران تحت تاثیر شیوع #کرونا بحرانی تر شده است. چپ جامعه بیشترین مسئولیت را دارد.
⭕️کسادی بازار ناشی از کاهش قدرت خرید مردم و تاثیرات شیوع و گسترش کرونا به اوج رسیده است. مرزهای زمینی و هوایی بر روی صادرات و واردات کالاها بسته شده و درآمد مردم روز به
روز کاهش می یابد. راهی برای پایان دادن به این بحران باید جستجو کرد. اپوزسیون چپ و سوسیالیست در این شرایط برای سازماندهی و خیز برداشتن طبقه کارگر بسمت قدرت بیشترین مسئولیت را دارد. این وضعیت از هر لحاظ برای مردم کارگر و زحمتکش غیر قابل تحمل شده است.
اقتصاد تحت تاثیر کرونا بحرانی تر شده / 27 February 2020
کرونا در زندان؛ گویی راهی آسان برای کشتن زندانیان یافتهاند!
در بخش سوم گزارشهای «ایرانوایر» از احتمال شیوع «کرونا» در زندانهای ایران، علاوه بر پرداختن به خبرهای تازه از زندانهای «مرکزی» کرج، «تهران بزرگ»(فشافویه) و «اوین»، روایتهای جدیدی از زندانیهای «رجاییشهر» کرج، «مرکزی» اهواز و «لنگرود» قم را بازخوانی میکنیم. این روایتها نشان میدهند ادعاهای مقامات قضایی و سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور در مورد آمادگی برای مقابله با شیوع ویروس کرونا در زندان واقعیت ندارند و وضعیت زندانیان و زندانهای کشور روزبهروز نگرانکنندهتر میشود.
***
«در این سالن بیش از ۱۰۰ زندانی سیاسی و عادی کنار هم نگهداری میشوند. تا دیروز به این معترض بودیم که چرا آییننامه تفکیک و طبقهبندی زندانیان را رعایت نمیکنید، چون فکر نمیکردیم دیگر بلایی نمانده که اینها به سر ما نیاورده باشند. امروز دیدیم جان زندانی که مهم نباشد، همیشه راههای تازهای برای کشتنش پیدا میشود. سالن ما را تبدیل به قرنطینه کردهاند! آمدند و گفتند زندانیان مشکوک به کرونا در یکی از اتاقهای این سالن قرنطینه میشوند. علاوه بر این، بازداشتیهای جدید را هم اینجا میآوریم چون برای قرنطینه اولیه آنها جایی نداریم.
با اولین بیمار کرونا، همه مبتلا میشویم چون در این بند حتی مایع دستشویی هم نداریم.»
این روایت یکی از زندانیان سیاسی محبوس در بند ویژه زندان مرکزی «شیبان» اهواز است؛ زندانی با ظرفیت دو هزار نفر که بیش از چهار هزار و ۵۰۰ زندانی در آن نگهداری میشوند.
مسوولان زندان اهواز که امروز برای توضیح شرایط جدید بند قرنطینه به میان زندانیان این بند رفتهاند، به آنها نگفتهاند چرا به جای انتقال بیمار مشکوک به بهداری زندان یا مراکز درمانی خارج از زندان، آنها را به میان زندانیان دیگر میفرستند.
شاهد علوی / 27 February 2020
اگرفردی درجمعی آنهم دربیابان خشک وبرهوتی ادعای داشتن قدرت های سهرآمیز کند و که قادراست آبرها را برفرازبیابان ظاهرکند و با قدرت سهرآمیزش به آنها دستوربرای ریزش باران دهد ودرنتیجه رودخانه ای مملو ازآب ذلال ظاهرشود وتمامی افراد دراین جمع هم بپذیرند وتنها کوزه و یا خمره آبشان دربیابان برزمین بکوبند و متلاشی کنند و به امید تنها یک نفر با قدرت سهرآمیزش منتظرظهوررودخانه وروان شدن آب ذلال درآن چهل سال بنشیدند و حتی جرات سوال کردن و انتقادی درمورد قدرت سهرآمیز نداشته باشند که یا ضرب وشتم وشکنجه خواهند شد و یا کشته میشوند …نتیجه آن شده است که درایران بعد ازچهل سال شاهدش هستیم ..انقلاب اسلامی درحقیقت قلابی بود که تنها به یک فرد و زمره فک وفامیل ها ومریدانش تعلق داشت وهرنچه که این قلاب درایران صید کرد که دارائی نفتی وگازی و چه صاردارتی منابع ایران بود فقط به این قشون تابحال تعلق گرفته است ومردمی که ایران را دربست قلاب اسلامی واگذارکردن که هرآنچه حکومت پهلوی صید میکرد ازآن به بعد قلاب اسلامی صید می کند مجانا” تحویل شان دهد چه پولهای نفتی وچه آب وگازوتحصیل مجانی و چه آزادی ورفاه همگانی بوده است …چهل سال انتظارکشیدند و پای صندوق های رای رفتند و هرآنچه صاحبان قلاب اسلامی ازانها خواستند پذیرفتند…وحتی پذیرفتند که نباید انتقاد کنند وسکوت را اختیار کردند و حتی قشون عظیمی که برعلیه این ظلم بپا خواستند دستگیر وزندانی وشکنجه واعدام شدند…که آنهم انکارنه انکار…باید دانست درتمامی فجایع قلاب داران اسلامی ” انقلاب اسلامی ” آنچه درظهوروبروزفاجعه برپا کردند نصیب مردم ایران کرده اند وحالا بروز ویروس کرونا که بطورعلنی انکارمیکردند که مبدا باعث تشویش مرردم شود و باعث روان شدن میلیاردها فحش ولعنت به انقلاب اسلامی وقلاب دارن اسلامی شود…جماعت تحصیل کرده داخلی و خارجی نشین که چهره خمینی درماه می دیدند وازوصف صفت های سهرآمیزش می گفتند!!! بله مردم ایران خودشان کوزه وخمره بخت و رفاه و آزادی وآینده فرزندانشان را چهل سال پیش برزمین کوفتند و متلاشی کردند و منظر شدند که انقلاب اسلامی وقلاب داران اسلامی و آنهم با عبا وعمامه و با این شکل ها و شمایل های جنون زده وپلید وزشت برای خوشبخت شدنشان چادو کند..
حقیقتگو / 27 February 2020
نويسنده اينقدر از كلمه «من» (تقريبا نيمي از متن) استفاده كرد تا در مطلبي كه درباره كرونا و انسان شناسي پزشكي است به روند وقايع چند وقت اخير بپردازد و دست آخر موضوع اصلي يعني كرونا را به نوشته هاي آينده حواله دهد؟
پريسا / 28 February 2020
معشوق چون حجاب ز رخ بر نمیکشد….
هر یک حکایتی به تصور چرا کنند ….؟ حافظ
قبل از اغاز بخش دوم که با زمینه ها و زمانه ها ٬شروع میشود٬دوست عزیز ما ٬اقای دانشور مینویسند:
تهرانی که دوسال است روی آرامش به خود ندیده و از دی ماه ۱۳۹۶ در تب و تاب است. سیر حوادث در ۴ ماهه اخیر البته این تب و تاب را افزون کرده است.
۴۱ سال ظلم و ستم ٬ ۴۱ سال تخریب فشار ٬ اواره گی ٬ از دست دادن امیدها و ارزوها ٬ ۴۱ سال بی سرو سامانی و از دست دادن مقام و منزلت و ابرو و حیثیت خانوادگی ٬ ملی و بین المللی ملیونها ایرانی فروزش دیگری نداشته است . کدام تحلیل و ارزیابی از این دوران تلخ تاریخی این سرزمین و ایرانیان ٬ با نوشته دوست ارجمند ما ٬مطابقت دارد؟
انچه تاریخ این دوران و حوادث سه دهه اخیر ٬از جنبش ها و اعتراضات رخ داده شده در این دوران ٬ تآئید میکند ٬بیرون ماندن و فعالیت نداشتن طبقه متوسط جامعه ایرانی ست…در اعتراضات.زیرا معادله طبیعی اقتصادی این طبقه به او اجازه بازی کردن در این بازی خطرناک را نمیدهد…چرا که او نگران از دست دادن امتیازات اقتصادی / اجتماعی و گاه سیاسی بدست اورده شده طی ۴۰ سال اخیر است.
طبقه متوسط ٬طبقه ئی ست که : با چکنم..چکنم زندگی نکرده است.به جهت امکانات مالی ٬توانسته است درس بخواند٬مدرک گرفته در فعالیتهای کشوری ٬نقش داشته باشد.بنا براین اینطبقه نمیتواند تحلیل و ارزیابی سیاسی / اجتماعی و بین المللی واقع گرایانه ئی از کشور و جهان ٬ترسیم نماید.این یک معادله علمی ست و نه تعریف شده شخصی.
چند باشی عاشق صورت ؟ بگو..!
طالب معنی شو و معنی بجوی ….! مولوی
در یکی از داستانهای عرفانی امده است :
روزی دو دیوانه در تیمارستان با هم شدیدآ گلاویز شده با مشت و لگد و بد و بیراه گفتن به یکدیگر ٬ بجان هم افتاده بودند. دیوانه سومی به انها نزدیک شد و علت دعوا را پرسید.اولی با قیافه ئی حق به جانب چنین ادعا کرد:
خداوند دیشب بر من ظاهر شد و بمن گفت که من تنها پیامبر برگزیده او هستم !
دیوانه دومی سخن اولی را با خشونت قطع کرده گفت :
این مردک مزخرف میگوید! حق تعالی امکان ندارد چنین انتخاب احمقانه ئي بکند! همین دیشب خداوند برمن ظاهر شد و گفت که : من پیامبر برگزیده او هستم !
دیوانه سومی در حالیکه سرش را پائین انداخته بود ٬ سری جنباند و با کمال خونسردی و اطمینان خاطر چنین گفت:
شما هر دو چرند میگوئيد! زیرا بنده دیشب به سراغ هیچ کدام از شما نیامده ام و هیچ یک از شما را به پیامبری ٬ انتخاب نکرده ام!!
خود شیفتگی و اعتماد بنفس انسان ٬یکی از خصیصه های بارز بشری ست و در تمام مقوله های زندگی با انسان همراه بوده و هست.گاه دلیل درستی اندیشه هایش بوده است و گاه متضاد معادلات درست . گاه بازنده و گاه برنده.گاه موفق و گاه شکست خورده.
وظیفه نسل ها این است که هر کدام شرائط و زندگی خوشتر و بهتری را بسازد و برای نسل بعدی ٬هدیه گذاشته و این جهان را ترک نماید.این روند نسل به نسل راه رسیدن به تمدن والای انسانی ست.انچه که فیلسوفان باستانی در اثار خود ٬برای ما و نسلها بجا نهاده اند.
من برای شما که خواهی امد..این خانه را مرتب و تمیز خواهم کرد و برای شما یادگار خواهم گذاشت تا شما برای بعدی همین عمل نیک انسانی را تکرار کنید.بدین وسیله در اینده انسان به تمدن والای انسانی خواهد رسید.
نویسنده محترم مقاله ٬اقای دانشور گرامی مسلمآ مطلع هستند که کشور ما و ایرانیان ۴۱ سال قبل با پیچ سیاست ها برگشتند به ۴۰۰ سال گذشته و نه در این دو یا سه ساله اخیر!
ما و خانه امان در حال ویرانی و تباهی تلخی ست که هرگز در تاریخمان ٬چنین مصیبتی را تجربه نکرده ایم
ما اینده تاریکی را در پیش داریم که جز خردمندی و اتحاد ٬چاره کارش نیست.متآسفانه عمق تخریبی را که انقلاب به اصطلاح اسلامی که در واقع نامش : کودتای اخوندی / انگلیسی بود است..برای ما ایرانیان بوجود اورده است را ٬ پی نبرده ایم هنوز!!
شاید علتش پراکنده گی ما ایرانیان و تحصیل کردگان و روشنفکران ایرانی ست.در واقع همان خود شیفتگی و اعتماد به خود نا درست…مار کشیدن ٬مار نوشتن نیست!
تمام ایران کشوری ست بی دفاع و نه تهران یا دیگر مناطق ایران٬گربه زیبای خوابیده ئی که در طول تاریخ ظلم ها و خنجرها خورده است از خانواده و غیر!
مدیریت سیاسی کشور کار عمامه بسرها نیست ٬ مملکت موقعی درست خواهد چرخید که هر کسی کار خودش را انجام دهد و سفسطه سخن پردازی و صحنه پردازی ها دروغها ٬به راستگوئي عمل مبدل گردد.ما اینده تاریکی را در پیش داریم که تنها خرد و اتحاد ٬چاره و تدبیر انست.
عباس مطلق / 28 February 2020
با سلام به سردبیر محترم سایت و هموطنان….هموطنانی که در جمع و دایره مردمان طبقه پائین و عمومآ بدور از ان دسته از خصائل معمول ما ٬ایرانیان ٬ خود پرستیها٬خود بزرگ بینی هائي که در میان روشنفکران و تحصیل کرده گان ٬بیشتر متداول است٬میباشند .
زیرا این گروه که جامعه روشنفکری ایرانی را تشکیل میدهند عمومآ به مسائل معنوی و روحی علاقه وافری دارند ..به همین دلیل زودتر مسخ زور میوشند. کلمه ٬ زور ٬ دارای معانی مختلفی ست .در تمام کشورها و فرهنگ ها ٬تمام واژه ها و معانی در عرصه های مختلف فرهنگی / هنری / اجتماعی / سیاسی و غیره از انجا که این ملتها دارای تاریخ و گذشته های گوناگونی میباشند..این معانی نیز دارای اشکال گوناگی ست. ایم امر نیز طبیعی ست.مثلآ: مرحوم بازرگان مسخ قدرت اخوند روضه خوان ٬خمینی بود.این یک شکل !
مرحوم بازرگان بخرج دولت ایران در زمان مرحوم رضا خان به خارج رفت و با سلام و صلوات برگشت تا منشاء تحولی مدرن در کشور شود.این شخص مرحوم که مصدق نیز به وی ارزشی نمیداد ٬ کتب :
مطهرات در اسلام و ترمودینامیک و عشق !!! را نوشت .در حالیکه ژاپونیها وقتی از اروپا بازگشتند با وجود اینکه امپراتورشان ادعای خدائی میکرد٬ به تحقیق علم و فن پرداختند و کشورشان را به شهرت جهانی رساندند..
این همان درون گرائی ٬ بنیاد گرائي ٬ خود ستائی ٬ عشق به معنا بدون توجه به حقایق و واقعیت های عالم روز است.بت پرستی و خود را دیدن و ندیدن دیگران ٬یکی از خصوصیات بارز تحصیل کردگان و روشنفکران جامعه ایرانیان بوده است. در ابن باره مثال های فروانی وجود دارد که به لحاظ کوتاهی این نوشته ها امکان شرح و تعریف انها نیست..
در همین مقاله ببینیم.که نویسنده محترم ما ٬اقای دانشور هیچ کلمه ئی در باره نظرات دیگران ٬نداده اند چرا؟
بنده اگر مقاله ئي مینویسم یا برای تبادل نظر و تشریک مساعی با دیگر هموطنانم ٬هستم ٬ یا که خیر٬تنها قصدم این است که نظرم را بنویسم و بدنبال بحث و جدل علمی در باره مقاله ٬نباشم و نیستم.
که در این صورت میتوانم از مدیران سایت بخواهم که بخش نظرات را مسدود نمایند.
تعبیر و تفسیر تمام اشکال معنوی و درونی ایرانیان را چنانچه در تاریخ گذشته ما ایرانیان جستجو کنیم ٬شاید روشن تر به نتایج درست تری برسیم .در تاریخ دوران گذشته های ما ایرانیان .قبل و بعد از اسلام.
ایران و ایرانیان بعد از اسلام هیچگاه با تردید اشنا نشد.بلکه با توکل بزرگ شد.اتکاء بخود را از دست داد خصوصآ از دوران شاه سلطان حسین که نمونه بازری ست از این ادعا شاید به همین دلیل نیز هرگز به جرگه کشورهای بزرگ جهان باز نگشت و عقب ماند و ذلیل باقی ماند !
همین خود ستودن ها ٬خود بینی ها ٬و اعتماد بنفس بیش از حد ٬دوری و پراکنده گی میافریند و افرید!
دلیل بارز این ادعا نیسز شکل و شمایل و احوال غم انگیز جامعه روشنفکران ایرانی ست .ذره ئی اتحاد ٬دوستی و مهر و محبت میانشان وجود ندارد.هرکدام اسب خویش میراند و هیچ خدائی را بنده نیست.۴۰ سال است که این جامعه با انهمه ادعا های خدا گونه اش ٬ نتوانسته است یک اتحاد یکرنگی برای نجات این مرز و بوم و مردمان بی پناه و بی یار و یاورش٬شکل دهد٬ بوجود اورد و در مقابل قدرتهای غربی پشتیبان حکومت اسلامی مردانه گردن راست کند.اتحاد یک جامعه روشنفکر ی با یک زبان و یک هدف ٬ برای خود قدرتی ست .حتی امروز در غرب ٬اتحادیه اروپا و یا سازمان بین المللی ٬ که حتی در دست قدرتهای بزرگ ٬ میباشد نیز نمیتواند ندیده بگیرد و نمیتوانست ندیده بگیرد.
اینها معا دلات سیاسی امروز است.ما در شرق و خاورمیانه یک جامعه یا حزب یا سازمان متحدی که در خارج فعالیت داشته باشند و برای کشورهایشان کوشش و برنامه ریزی کنند ٬نداشته و نداریم.
ماجرای غم انگیز قهوه خانه برلین ٬کشتار ناجوانمردانه مرحوم فرخزاد و بختیار در خارج و پوینده ها و مختاری ها و دیگر ازدمردان در داخل ٬دقیقآ بر همین هدف اجرا شد که از اتحاد احتمالی روشنفکران و تحصیل کردگان خارج از کشور جلوگیری شود..پراکنده گی…باری..قصه پر درد ایران و ما ایرانیان هفتاد من مثنویست !
از عمده ترین و چشمگیر ترین علت ها ٬ همین خود ستائیها٬ خود شیفتگی ها٬هیچ خدائی را بنده نبودن ها..
نویسنده ارجمند ما ٬اقای دانشور نمیدانند که چنین اشکالی از فعالیت های سیاسی / اجتماعی در عرصه نت ٬دارای ظوابطی ست؟
خانمی با سه چهار خط مطلب جالبی نوشته اند و اخر پیامشان علامت سول برای نویسنده باقی نهاده اند که هنوز بی جواب مانده است.پرسیده اند که مطلب اصلی در باره میکروب پس چه شد..!؟
تنها یک مقوله در برابر قدرت ٬میتواند قد علم کند و رقیب قدرته ٬به حساب میاید و ان ٬اتحاد انسانهاست با یک ایده و با یک هدف.این گفته شخصی بنده نیست این معادلات در اثار نویسندگان نیکسیر ت و انسان دوست های جهان موجود است.رومن رولان در قرار دادهای اجتماعی جلد دوم..بعنوان مثال.
در ارشیو سایت ها نگاه کنیم دل هر ایرانی را بدرد میاورد از اینهمه پراکنده گی ها و کینه ورزی های موجود در جامعه روشنفکری ایرانی !
ادم هوس میکند در تنهائی خود بنشیند و برای اینهمه بدبختی ملتش ٬زار بگرید.مردمانی نا اگاه٬بی خبر از عالم ٬ سخت دنباله رو ٬ بی یار و یاور.غارت شده ٬لگدمال شده ٬مردمانی خواب الوده و گیج ٬اما نیکسیرت و ساده لوح ٬مردمانی اسیر و گرفتار خرافات و تعصبات اسلامی که در گروگان مشتی اخوند فریبکار و پلید و مفت خور اند ٬که از پشتیبانی کفتارهای جهان ٬قدرتهای غربی نفت پرست٬ برخوردارند..۴۰ سال است که خانه و خانواده را اشغال و غارت میکنند..جوانان و فرزندان شجاع و شرافتمند این اب و خاک را به رگبار میبندند و شکنجه و تجاوز میکنند…و…روشن فکر ما ٬اقای میرفطروس در جنگ فهم و دانش با روشن فکر دیگر ٬ رقیب سخت خود ٬اقای میلانی هستند در باره شاه من ٫٬٬٬ شاه تو٬٬ !!
و این مقاله نیز نوشته یکی از هموطنان تحصیل کرده ماست!
با تشکر از سردبیر محترم سایت زمانه
عباس مطلق / 29 February 2020