وقتی از خشونت نسبت به زنان حرف میزنیم، از یک واقعیت فراگیر حرف میزنیم که شکلهای مختلف و گاه پیچیدهای دارد. خشونت خانگی یکی از شکلهای مهم و فراگیر خشونت علیه زنان است که آمار وحشتناکی هم دارد. از هر سه زن در جهان یک نفر با خشونتهای فیزیکی یا جنسی مواجه میشود. اما این تنها شکل خشونت نیست. ۲۵ نوامبر روز جهانی منع خشونت علیه زنان است، روزی برای به آگاهیرسانی درباره شکلهای عجیب و پیچیده خشونت جنسیتی.
سازمان ملل متحد روز جهانی منع خشونت علیه زنان را فرصتی برای دولتها، سازمانهای بینالمللی و موسسههای غیر دولتی میداند تا از آن برای افزایش آگاهی عمومی و آموزش استفاده کنند. از سال ۲۰۰۰ تاکنون هر سال در ۲۵ نوامبر به مساله زنان و خشونت به طور ویژه پرداخته میشود. خشونت به زنان هرجایی میتواند اتفاق بیفتد؛ در خانه، در کوچه و خیابان و در بالاترین سطوح تصمیمگیری در یک جامعه و در جهان.
خشونت در خانه از روشنترین شکلهای اعمال خشونت به زنان است. خشونت فیزیکی یعنی همان کتک زدن، شکل آشکار خشونت نسبت به زنان است، چه از سوی پدر، چه برادر و چه همسر یا شریک جنسی. اما خشونت رفتاری کم از خشونت فیزیکی ندارد. اینکه زن یا دختری مورد کممهری و بیتوجهی باشد، خوراک و پوشاک کافی به او نرسد، اجازه خروج از خانه و کار کردن نداشته باشد، نتواند با خانواده و فامیل خود ارتباط تلفنی و حضوری داشته باشد، یعنی به او خشونت روا داشته میشود.
به علاوه، اگر حق و سهم زن از منابع و درآمدهای مشترک، یا درآمد شخصی خودش کم باشد یا اصلا سهمی نداشته باشد، اگر در تصمیمهای مربوط به رابطه نقش مساوی نداشته باشد، این هم نوعی خشونت است. با این تعبیر اینکه زنان حق طلاق ندارند یا نیم مردان ارث میبرند، به آنها خشونت میشود. بسیاری از زنها حتی از درآمد شغل خود هم استفادهای نمیکنند.
در رختخواب هم خشونت خانگی اتفاق میافتد، حتی بین زن و شوهرها و زوجها هم رابطه جنسی میتواند تبدیل به خشونت جنسیتی شود. اگر زنی تمایل به رابطه جنسی نداشته باشد و به آن محبور شود، اگر در رابطه جنسی به کارهایی مجبور شود که نمیخواهد، به او خشونت شده است. در بسیاری از فرهنگها زنان مجبورند در رابطه جنسی کاملا مطیع باشند و به هر شرایطی تن بدهند. اما فرهنگهای مدرنتر، زور و اجبار در رابطه جنسی را تجاوز تعریف میکنند. با این حساب، «تمکین» نوعی خشونت است.
بسیاری از کودکان دختر در محیط خانه مورد آزار جنسی قرار میگیرند که خشونت آشکاری به آنهاست.
مجبور کردن کودکان دختر به ازدواج یکی دیگر از شیوههای رایج خشونت به زنان است که از خانوادهها شروع میشود.
به جز این، فضای خیابان در نقاط بسیاری از دنیا برای زنان امن نیست. زنها به محض خروج از خانه با انواع آزارهای جنسی و جنسیتی روبهرو میشوند. متلک، تماس بدنی ناخواسته و پیشنهاد برقراری رابطه جنسی همه جا آنها را تهدید میکند.
خشونت در سطح حاکمیت نیز اتفاق میافتد. تصویب قوانینی که زنان را به دلیل جنسیتشان از دسترسی به منابع ملی، تحصیل و آموزش، اشتغال و حقوق قضایی برابر محروم میکند، نمونهای از خشونت سازمانیافته و دولتی علیه زنان است. بر این اساس تبعیض جنسیتی در تحصیل و انتخاب رشته، ممنوع کردن حضور زنان در برخی مشاغل خشونت در سطح قانون است. قوانینی که سقط جنین را محدود میکند، حقوق طلاق و حضانت را از زنان میگیرد یا آنها را وادار به باروری بیشتر میکند هم در همین زمره جای میگیرند.
گاهی اوقات خشونت دولتی سازمانیافته، مفهومی سیاسی دارد. در این نوع خشونت زنان تبدیل به سوژههای سیاسی میشوند و در زندانها به دلیل جنسیتشان مورد خشونت جنسی مضاعف قرار میگیرند. تحت فشار قرار دادن زنان در جایگاه همسر و مادر فعالان سیاسی و اجتماعی نمونه دیگری از این خشونتهاست. در ایران مادران کشتهشدگان دهه شصت، ۱۸ تیر و جنبش سبز از نمونههای این نوع خشونتاند.
جنگ و بحرانهای بینالمللی خشونت ویژهای را به زنان تحمیل میکند. زنان و کودکان از خشونت فراگیر جنگ و آوارگی، آسیب فراوان میبینند. در چنین شرایطی احتمال تجاوز و آزار جنسی بیشتر هم میشود.