برگرفته از تریبون زمانه *  

موضوع چندهمسری، موضوع ناآشنایی برای ما در ایران نیست. اگرچه این موضوع با فرهنگ جامعه ما همخوانی ندارد و همچنان جامعه به آن به چشم موضوعی غیرقابل قبول نگاه می‌کند اما در گوشه کنار کشور شاهد این پدیده شوم که زندگی بسیاری از زنان را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد هستیم. این روزها بحث چندهمسری که بسیاری به درست از آن با عنوان چندزنی یاد می‌کنند،  در محیط‌های مجازی دوباره مطرح شده است و اخیراً هم شاهد برگزاری کارگاهی با همین عنوان بوده‌ایم. کارگاهی که خبر برگزاری آن سروصدای زیادی به پا کرد و بسیاری را به فکر فرو برد که پشت پرده‌ی این موج خبری چه خواب آشفته‌ای است که برای زنان دیده‌اند. زنانی که به دلایل خلأهای قانونی هرروز شاهد انواع و اقسام خشونت‌های خانگی و خشونت‌های سیستماتیک علیه خود هستند.


متن زیر خلاصه‌ای از صفحات ۱۲۵ تا ۲۵۸ کتاب «چند همسری» نوشته فاطمه کریمی است که به موضوع چند همسری در کردستان پرداخته است. در این کتاب چند همسری فارغ از توجیهات کارکردی و مذهبی از منظری کاملاً زنانه توصیف‌شده است.

این تحقیق نتیجه ۳۰ مصاحبه کیفی عمیق و نیمه ساختاریافته در سال‌های ۹۰ و ۹۱ است. در این تحقیق به دو روش گلوله برفی و هدفمند با ۱۹ خانواده کورد در شهرهای مختلف کردستان ایران (استان کرمانشاه و کردستان) که درگیر مسئله چندهمسری (دو همسری) بوده‌اند مورد مصاحبه قرارگرفته‌اند. در برخی موارد برحسب اتفاق با زنان اول و دوم و در مواردی با دختران آن‌ها (۴ نفر) هم صحبت شده است. رده سنی مصاحبه‌شوندگان بین ۱۷ تا ۵۴ سال بوده است. زنان مصاحبه‌شونده در این تحقیق اکثریت قریب به‌اتفاق خانه‌دار٬ مذهبی (اهل نماز و روزه) و میزان تحصیلات آنان اغلب پایین (بی‌سواد٬ ابتدایی و راهنمایی) بوده است. دختران این زنان نیز دارای تحصیلات دیپلم و یا لیسانس بوده‌اند. علیرغم این واقعیت که چندهمسری در صورت بروز، زنان را هدف قرار می‌دهد اما این تنها مردان مفسر دین و قانون‌گذارانی هستند که به دلایل مختلف به توجیه این اقدام می‌پردازند. زنان و البته فرزندان آن‌ها که قربانیان اصلی چنین روابطی هستند نه صدایی دارند و نه کسی تجربیات آن‌ها را جدی می‌گیرد. لذا هدف اصلی این تحقیق٬ شنیدن صدای برخی از این زنان و تجربیاتی که آن‌ها در این ارتباط از سر گذرانده‌اند٬ بوده است.

از آنجاکه امـروزه بسـیاری از دلایـل چندهمسـری از قبیـل نیـاز بـه نیـروی کار و خانـواده گسـترده جایـگاه خـود را از دسـت داده و نگـرش بـه زنـان و جایـگاه آن‌ها در خانـواده و جامعـه تغییریافته اسـت، در جامعـه موردبررسی این تحقیق در پی کشف این واقعیت بوده است کـه مـردان امروزی بـه چـه دلیل یا دلایلی مبـادرت بـه ازدواج مجـدد کرده‌اند؟ زنــان بــا چــه انگیزه‌ای وارد ایــن رابطــه شده‌اند؟ چــرا زن اول کمــاکان می‌خواهد در ایــن رابطــه بمانــد و انگیــزه زن دوم از ورود بـه چنیـن رابطه‌ای چه بوده است؟ پیامدهـای ایـن پدیـده بـر زنـان و فرزنـدان و حتـی خـود مـردان درگیر در چنین روابطی چه بوده است؟ شـکل و سـاختار زندگـی چنین خانواده‌هایی (با تأکید بر زنان) بعد از اقدام به ازدواج مجدد چه تغییری پیدا کرده است؟ و در نهایت تفسیر این زنان از مسئله چندهمسری و مفاهیمی چون اجرای عدالت که ابزارهایی برای توجیه چنین اقداماتی هستند٬ چیست؟ و در آخر، نحــوه نگــرش زنــان بــه پدیــده چندهمســری چه بوده است؟

خانواده‌های مورد هدف خانواده‌هایی بوده‌اند که در آن مردان (همسران یا پدران) به دلایلی چون تنوع‌طلبی٬ نازایی و یا بیماری همسر٬ آرزوی داشتن فرزند پسر٬ توانایی مالی٬ ازدواج با زنان فامیلی که به دلایلی همسران خود را از دست داده‌اند و … به‌صورت مخفیانه یا آشکارا اقدام به ازدواج مجدد کرده‌اند. اگرچه بسیاری از مفسران ترویج چندهمسری چنین عواملی را توجیهاتی لازم و کافی برای ازدواج مجدد مردان می‌دانند و در حالت معکوس (در مواردی که مردان عامل چنین مشکلاتی باشند سکوت می‌کنند) اما نتایج این تحقیق نشان می‌دهد علیرغم این واقعیت که همگی این زنان دارای گرایش‌ها مذهبی بوده‌اند اما تا حد امکان با ازدواج مجدد همسران خود مخالفت و مقاومت کرده‌اند. برای مثال٬ آسیه٬ ۵۰ سـاله٬ بی‌سواد  و اهل سقز مادر پنـج فرزنـد که دچـار ضایعـه نخاعـی شـده اسـت بعـد از هفـت سـال کـه همسرش اقـدام بـه ازدواج مجـدد می‌کند، تصمیم می‌گیرد از همسرش جـدا شود. وی در اعتراض به استاندارهای دوگانه‌ای که از زنان انتظار دارند در هر حالتی نسبت به همسران و خانواده خود فداکار و از خودگذشته باشند و برعکس این حق را به مردان می‌دهند که از زندگی لذت ببرند٬ می‌گوید:

«وقتـی زنـی دچـار چنیـن مشـکلاتی میشـه زمیـن و زمـان دسـت بـه دسـت هـم مـیدن کـه ایـن مـرد گنـاه داره بایـد ازدواج کنـه حـق داره کـه از زندگیـش لـذت ببـره مثـل شـوهر مـن و شـوهر صدهـا زنـی مثـل مـن کـه انـگار مـا یـه تیکـه گوشــت هســتیم و هــر بلایــی کــه بخــوان ســر مــا بیــارن. انـگار مـا آدم نیسـتیم احسـاس و عاطفـه نداریـم وقتـی فلـج شـدیم دیگـه حکـم یـه مـرده رو داریـم کـه هـر جـا دفـن بشـه مهـم نیسـت. امـا برعکـس وقتـی یـه مـردی مثـل مـا دچـار حادثه‌ای میشـه همـه از زن انتظـار دارن کـه نقـش یـه فرشـته نگهبـان رو بـرای شـوهرش بـازی کنـه و از همـه آرزوهـای خــودش چشــم بپوشــه یکــی از همیــن دوســتای مــا تنهــا ۲ مـاه بعـد از عروسیشـون دچـار ضایعـه نخاعـی شـد و زنـش هنـوز هـم کنـارش زندگـی میکنـه بـه نظرتـون ایـن زن هیـچ نیـاز دیگـه ای نـداره؟ همـه میگـن عشـق و دوسـت داشـتن باعـث میشـه خیلـی از نیازهـا عـادی و بی‌ارزش بشـن مهـم اینـه کـه ایـن زن گذشـت و فـداکاری داشـته باشـه. چـرا فقط مـا زن‌ها بایـد گذشـت و فـداکاری داشـته باشـیم انـگار فقـط مردا آدمن.»

برخلاف آسیه که تصمیم می‌گیرد از همسرش جدا شود اغلـب زنـان بعدازآنکه همسرانشان اقـدام بـه ازدواج مجـدد می‌کنند بـاز هـم در ایـن رابطـه مانـدگار می‌شوند. دیگرانی که خـود تجربـه زیسـته ایـن زنـان را نداشـته و دورادور دربـاره چنیـن اقدامــی قضــاوت می‌کنند، اولیــن اقــدام مناســب را در مواجهــه بــا چنیـن مشـکلی، تـرک زودهنـگام چنین رابطه‌ای می‌دانند و زنانـی را کـه بـه ایـن رابطـه ادامـه می‌دهند، محکـوم کـرده و آن‌ها را فاقـد اعتمادبه‌نفس، خوداتکایی و ضعیـف قلمـداد می‌کنند. امـا در صحبت با این دسته از زنان٬ هرچند شـرایط زندگـی خود را غیرقابل‌تحمل و سـخت می‌دانند امـا در نهایـت، به دلایلی چون عدم استقلال مالی٬ عدم موافقت مردان با طلاق٬ آینده فرزندان٬ قبح طلاق و … مجبور بوده‌اند در چنین رابطه‌ای بمانند.

برای مثال٬ گلاویژ٬ ۴۶ ساله٬ بی‌سواد٬ مادر ۴ فرزند و اهل سقز که به دلیل دخترزا بودن مجبور به ماندن در چنین رابطه‌ای می‌شود٬ درباره عدم ترک چنین رابطه‌ای می‌گوید: «وقتـی شـوهرم و خونـواده اش مـدام مـن و دخترامـو بـه خاطر این کـه مـن دختـرزا هسـتم و پسـر نـدارم تحقیـر می کـردن روز بــه روز جلــوی چشــمم بــی ارزش میشــدن ازشــون متنفــر شـده بـودم حاضـر بـودم خـودم همـه چیـو قبـول کنـم امـا وقتــی بــه دختــرام توهیــن می‌کردن زمیــن و زمــان جلــو چشـمم سـیاه می‌شد. وقتـی شـوهرم هم زن گرفـت چـون حـس خوشــایندی بــه شــوهرم نداشــتم به‌راحتی می تونســتم از شـوهرم طـلاق بگیـرم و خواسـتم این کار رو بکنـم خونـواده ام هـم ازم دفـاع کـردن. امـا شـوهرم راضـی بـه ایـن کار نبـود و مــن رو تهدیــد می‌کرد کــه بچه‌ها رو بهــت نمــیدم منــم … واســه همیــن نمیتونســتم دختـرام رو پیـش خانـواده شـوهرم کـه کوچکتریـن ارزشـی واسـه دختـر قائل نبودن تنهـا بـزارم بـا اینکـه خـودم هنـوز اینجــا بــودم جلــو چشــم خــودم ایــن همــه بهشــون توهیــن می‌شد چطــور وجدانــم اجــازه می‌داد بــه خاطــر حفــظ غـرور خـودم دخترهـام بدبخـت بشـن و کلفتـی هـر کـس و ناکسـی رو بکنـن. هـر چقـدر خونـواده ام اصـرار کـردن قبول نکـردم طـلاق بگیـرم.»

بدون وارد شدن در جزییات چندهمسری و پیامدهایی که این اقدام همه طرفین٬ زن اول٬ دوم٬ فرزندان هر دو و حتی خود مردان را درگیر می‌کند و هرکدام را بسته به جایگاهی که در این رابطه دارند تحت تأثیر قرار می‌دهد (افزایش تنش‌های خانوادگی٬ کاهش اعتماد به نفس زن اول و فرزندانش٬ تحقیر زن اول٬ ایجاد حس رقابت و حسادت بین زن اول و دوم و فرزندانشان٬ کاهش حس اعتماد فرزندان به پدر٬ مشکلات اقتصادی در پی افزایش تعداد افراد خانواده٬ افت تحصیلی فرزندان و…) که از حوصله این نوشتار خارج است٬ نحوه اجرای عدالت که توجیهی است بر ترویج این اقدام٬ از نتایج مهم این تحقیق بود.  طبــق آیــه ۳ ســوره نســاء، مردان در شــرایطی خــاص البته همـراه بـا اجـرای عدالـت بـه چندهمسـری فراخوانده شده اسـت. معنـای عدالـت در ایـن آیـه کلـی است و بـا ابهـام روبروسـت. امـا برخـی از فقهـا و مفسـرین دینـی عدالـت را بـه دو دسـته تقسیم‌بندی کرده‌اند:  عدالت مادی و اقتصادی و عدالت جنسی.

اگرچه مفهوم دوگانه عدالت (اقتصادی و جنسی) در روابط چندهمسری تعریفی تقلیل گرایانه است و نمی‌تواند همه روابط بین مرد و همسرانش را خصوصاً از جنبه احساسی٬ احترام و کرامت و عاطفی در بربگیرد اما بسیاری از مردان لزوماً در اجرای این شکل از عدالت تقلیل گرایانه هم ناتوانند. برای مثال٬ همسر گلاویـژ بـا آنکـه از لحـاظ مالـی از موقعیـت خوبـی برخـوردار اسـت امـا تحـت فشـار زن دوم و فرزندانـش خصوصاً تنهـا پسـری کـه انگیزه وی برای ازدواج مجدد بوده و به قولی اجـاق پـدرش را روشـن کـرده، نمی‌تواند عدالــت اقتصــادی را به‌درستی رعایــت کنــد. طبــق گفته‌های گلاویــژ، شــوهرش هــر چــه کــه لازم داشــته باشــند برایشــان خــرج می‌کند امــا درنهایت کفــه تــرازو بــه نفــع زن دوم و بچه‌هایش سـنگینی می‌کند.»

به همین منوال٬ اجرای عدالت جنسی هم بین همسران چندان کار راحتی نیست. اگرچه برخی از زنان مصاحبه شونده معتقد بوده‌اند که همسرانشان به‌طور مساوی وقتش را به آن‌ها اختصاص می‌دهد اما بسیار از مردان چندهمسره ناتوان از اجرای این نوع از مفهوم حداقلی از عدالت هستند. برای مثال طبق گفته‌های سارا٬ ۲۹ ساله٬ دارای تحصیلات ابتدایی٬ مادر ۲ فرزند و اهل جوانرود٬ زن دومی که شوهرش به دلیل داشتن چندین فرزند نخواسته از زن اولش جدا شود٬ می‌گوید: «شــوهرم از زن اولــش متنفــره. بــه همیــن خاطــر دوبـاره ازدواج کـرد زیـاد باهـاش رابطـه نـداره تـا وقتـی مـن خونـه باشـم یعنـی اگـه یـه سـال مـن جایـی نـرم شـوهرم اون یه سـال رو بـا مـن می خوابـه و سـراغی از زن اولـش نمی گیـره.»

با این حال٬ برخلاف این تعریف حداقلی از مفهوم عدالت (اقتصادی و جنسی) که در بسیاری موارد هم مردان دارای چند همسر ناتوان از اجرای آن هستند٬ برای زنان مصاحبه‌شونده آنچه در تعریف عدالت در توجیه چندهمسری مورد غفلت واقع شده است٬ عدالت عاطفی و احترام به کرامت و ارزش وجودی زنان بوده است.

بنابــر برخــی شــواهد و ادلــه فقهــی کــه گویــا اجــرای عدالــت عاطفــی بــرای مــردان امــکان پذیــر نیست از ایــن نــوع عدالــت چشم‌پوشی شـده اسـت. طبـق ایـن تفاسـیر، دوسـت داشـتن، قاعـده و قانـون مشـخصی نـدارد و از اراده انسـان خـارج اسـت پـس مـردان چندهمسره از اجـرای ایـن نـوع عدالـت مبـرا هسـتند. در تناقضی آشکار٬ آنجا که با نام احساسی و عاطفی بودن زنان و نیاز آن‌ها به این حس٬ زنان را از بسیاری حقوق و دستاوردهای اقتصادی٬ اجتماعی و سیاسی منع می‌کنند اما در مورد چندهمسری٬ کوچکترین اهمیتی به نیاز دوست داشته شدن که نیازی فرا جنسیتی و مختص نوع بشر است بی‌توجهی می‌شود. و بـا زنـان به‌مانند ربات‌هایی کـه اگـر تنهـا از لحـاظ مالـی و جنسی تأمین شـوند بـه چیـزی نیـاز ندارنـد، برخـورد می‌شود. نیازهای انسـانی و عاطفـی آنان به‌کلی نادیـده گرفتـه می‌شود.

طـی گفته‌های مصاحبه‌شوندگان٬ زنـان قبـل از تأمین جنبه‌های مالـی و جنسـی، خواهان آننــد کــه بــه احساســات و خواسته‌های انسانی آن‌ها توجــه شــود. برخـی زنـان اظهـار می‌کنند کـه حاضرنـد بـا هـر مشـکلی بسـازند امـا شوهرشـان، محبـت و احسـاس خـود را بـه نفـع زن دیگـری از آنـان دریــغ نکنــد.  در این ارتباط٬ خدیجه٬ (زن دوم)٬ ۴۸ ساله٬ بی‌سواد٬ مادر یک فرزند می‌گوید: «واسـه مـن محبـت و احتـرام شـوهرم مهمتـر از همـه چیـزه.  وقتـی زنـی بـه خونـه و زندگیـش دل خـوش نباشـه پـول و طلا بـه چـه دردی می خـوره. محبـت خیلـی انسـانیه و مـن واسـه اون خیلـی ارزش قائلم.»

عدالــت از منظــر این گروه از زنــان جنبــه انسانی‌تری بــه خــود می‌گیرد و از تعریف مردانه‌ای که تنها بر جنبه‌های مــادی و جنسی تأکید دارد٬ فاصلــه می‌گیرد. زنــان در ایــن بررســی، تعریــف عمیــق و گسترده‌تری از عدالــت دارنــد و توجــه بیشــتری بـه جنبه‌هایی از عدالـت دارنـد کـه در تعاریـف قبلـی دینـی و قانونـی بـه آن اشاره‌ای نشـده است. نه‌تنها زنان اول بلکه زنان دوم هم  که به دلایلی چون دستیابی به وضعیت مالی بهتر٬ حفظ فرزندان طی ازدواج با یکی از مردان فامیل همسر فوت شده٬ تعهد مردان به جدایی از همسر قبلی٬ رهایی از بیوه بودن و قبح ناشی از آن وارد چنین رابطه‌ای شده‌اند و اکثریت موقعیت بهتری به نسبت زن اول دارند بر نابرابری‌های عمیق حاکم بر چنین روابطی اذعان دارند.

در بررسـی ایـن جنبـه از عدالـت، طبـق اظهـارات ایـن زنـان کفـه تـرازو بـه نفـع یکـی از زنـان حاضر در این نوع روابط سـنگینی می‌کند و کمتـر مـردی توانسـته است همه جنبه‌های عدالت اقتصادی٬ جنسی و احساسی را اجرا کند.

در این رابطه٬ مهوش دختر گلاویژ٬ ۱۷ ساله٬ دیپلمه و اهل سقز که پدرش با هدف داشتن فرزند پسر برای بار دوم اقدام به ازدواج می‌کند٬ می‌گوید: «ایـن یـک قانونـه کـه میگـه نـو کـه اومـد بـه بـازار کهنـه شـود دل‌آزار. حـالا کـدوم مـرد بـا وجـود یـه زن تـر و تـازه می تونـه عدالـت رو رعایـت بکنـه. زنـی کـه افتخـار ایـن رو داره کـه پسرزاسـت ارجحیتـش پیـش پـدر مـن بیشـتره پـس مـادر مـن نمیتونـه بـا همچیـن زنـی رقابـت بکنـه و حـس پـدر مـن نمیتونـه بـه ایـن دو زن برابـر باشـه.»

طبـق اظهـارات مصاحبه شوندگان، مـردان بـا توجـه بـه حـس و نیـات درونـی خـود بـه اجرای عدالـت بیـن زنـان و فرزندانشان می‌پردازند و در غیـاب هرگونـه منبـع نظارتـی در امـور خانـواده، هـر آنچـه را کـه خـود صـلاح بداننـد، اعمـال می‌کنند. نگرش‌های مـردان بـه لذت‌ها و امیـال خـود خیلـی فراتـر از ابعـاد انسانی و اخلاقی وارد عمـل شـده و در نبـود ضمانت‌های اجرایـی مناسـب، ایـن مـردان هسـتند کـه عدالـت را بـرای خـود تفسـیر کـرده و آنگونـه کـه تمایـل دارنــد بــا زنــان خــود رفتــار می‌کنند.

حـق زن در چندهمسـری ایـن اسـت کـه شـوهرش عدالـت را بین وی و هوویـش رعایـت کنـد اینکـه چگونـه مـردی می‌تواند بیـن زن قدیمی خـود و زن جدیـدش عدالـت را رفتـار کنـد و یـا این کـه چـه مرجعـی می‌تواند عدالـت یـا عـدم عدالـت شـوهر را اثبـات کنـد یکـی از امـور مبهـم و لاینحـل اسـت.

در چنین شرایطی٬ زنان مصاحبه‌شونده بـا قاطعیـت تمـام، چندهمسری را ظلمـی آشـکار در حـق زنـان می‌دانند. بـه گفتـه آنـان هـر زنـی کـه وارد چنیـن زندگـی می‌شود نمی‌تواند انتظــار زندگــی آرام و راحتــی را داشــته باشــد و خانــواده کــه مأمنی بــرای آرامــش و آســایش قلمــداد می‌شود بــه کانـون جنگ‌ودعوا، رقابـت، حسـادت و کشمکش‌های هرروزه و هــر شــب آنــان تبدیــل می‌شود. آنــان بــا اظهارنظرهــای مختلــف مخالفــت خــود را چندهمســری ابــراز کرده‌اند.

زیبـا٬ ۴۰ ساله٬ تحصیلات راهنمایی٬ مادر دو فرزند و اهل قروه٬ زنـی کـه دچـار ضایعـه نخاعـی شـده بـود و طبـق آموزه‌های اسـلامی یـک مـرد می‌تواند ازدواج مجـدد کنـد، می‌گوید:  «صحبـت کـردن راجـع بـه ایـن سـنت یـا قانـون هـر چـی کـه هسـت رو فقـط بایـد از کسـایی مثـل مـا کـه از نزدیـک اون رو تجربـه کردیـم بپرسـن نـه کسـایی کـه هیـچ تجربه‌ای از اون نـدارن یـا فقـط راجـع بهـش شـنیدن. مـن بااینکه کاملاً فلـج شـدم و زندگیـم مختـل شـد امـا هنـوز و هیچوقـت نتونستن با ایـن اقـدام شـوهرم کنار بیام. ایـن چـه قانونیـه کـه بـه یـه مـرد سـالم مثـل شـوهر مـن اجـازه مـیده کـه زنـش رو کـه حـالا بیشـتر از هـر زمـان دیگـه بـه اون نیـاز داره رو یـه گوشـه بـزاره و بـره دنبـال یـه زندگـی جدیـد. مگـه نمیدونـن واسـه بهبـود یـه بیمـار ارضـای روحـی اون از همـه چیـز مهمتـره؟ زنـی کـه سـالمه وقتـی هـوو سـرش میـاد داغـون میشـه مـن کـه واسـه همیشـه فلـج شـدم دیگـه هیچـی؟ ایـن چـه قانـون مذهبیــه کــه نیازهــا و خواســته های یــه مــرد ســالم رو بــه نیازهـای یـه زن بیمـار و معلـول ترجیـح مـیده؟ مگـه نمیگـن اسـلام دیـن مظلومیـن و کسـاییه کـه حقشـون ضایـع شـده؟ چطـور میتونـن بـه راحتـی راجـع بـه انسان‌ها نظـر بـدن و زندگیشـون رو بدتـر از اون چیـزی کـه هسـت بـه هـم بریـزن؟ ایـن سـنت، ضدیـت آشـکاری بـا خواسته‌ها و عواطـف زنـان داره بـا اینکـه کاملاً فلـج شـدم و هـووم کارهـام رو انجـام مـیده و آدم بـدی نیسـت امـا بـازم نمیتونـم باهـاش کنـار بیــام و هرگز شــوهرم رو واســه کاری کــه کــرده نمیتونــم ببخشـم.»

ســارا (زن دوم) سارا٬ ۲۹ ساله٬ دارای تحصیلات ابتدایی٬ مادر ۲ فرزند و اهل جوانرود کــه بــه خواسته‌های خــود در رســیدن بــه داشتن یک زندگی مرفه موفق بوده است در ایــن ارتبــاط اظهــار می‌کند:  «هرچند از زندگیـم راضیـم امـا بعـد از ایـن همـه سـال مـن و هـووم نتونسـتیم بـا همدیگـه کنـار بیایـم از مـن متنفـره تـازه اینــا بــه کنــار فــردا پــس فــردا می‌ترسم کــه هــووم و بچــه هــاش واســه بچه‌های مــن مشــکل درســت کنــن. واقعاً شــرایط ســختیه همیشــه تــه دلــت یــه ترســی هســت چــون زندگیـت کاملاً مـال خـودت نیسـت اگـه بـه عقـب برمی‌گشتم هیچ‌وقت ایــن زندگــی رو انتخــاب نمی‌کردم … و اگــه تنهــا زن شــوهرم بــودم هیچ‌وقت بــه شــوهرم اجــازه نمی‌دادم بـره یـه زن دیگـه بگیـره وقتـی بـه این‌جور چیـزا فکــر می‌کنم دلــم واســه هــووم میســوزه…»

تجربیــات منفــی و ناخواســته چنیــن زنانــی بــه تبــع نگرش‌های منفـی نیـز در آنـان نسـبت بـه پدیـده چندهمسـری شـکل می‌دهد. درنتیجه عـدم تطابـق قوانیـن بـا نیازهـای افـراد کـه بـا هـدف رفـاه و رضایـت خانواده‌ها و به‌طور کل مصلحـت جمعـی اجتمـاع شـکل گرفتـه خـود بـه معضلـی در جامعـه تبدیـل شـده کـه افـراد درگیـر در چنیـن روابطـی را بـا پیامدهـای روحـی، روانـی، اقتصـادی و… روبـرو کــرده اســت. برخــلاف نگرش‌ها و دیدگاه‌های منفــی افــراد بــه چندهمسـری، کسـانی کـه در امـر تصویـب قوانیـن جامعـه دخالـت دارنـد یـا درک درسـتی از آن قانـون نداشـته و از تأثیرات آن ناآگاه بـوده یـا بـه تغییرات رخ داده در جامعـه بی‌توجه‌اند. آنـان بـدون توجـه بـه جوانـب امـر و بـدون پرس‌وجو از کسـانی (زنـان) کـه بایـد سـنگینی اجـرای چنیـن قانونـی را بـر دوش خـود حمـل کننـد بـدون توجــه بــه پیامدهــا و نابسامانی‌های ناشی از آن، بــه تصویــب و اجــرای آن مبــادرت می‌ورزند. امـا آنچـه مبرهـن و پرواضـح اسـت آن اسـت کـه تصویـب قوانیـن در جامعـه بایـد مبتنـی بـر رفـاه و آسـایش شـهروندان صـورت پذیـرد و در اولیـن گام تصویـب آن، مبنـا و درک درسـتی از تغییـرات، نیازهــا و خواسته‌های جامعــه داشــته باشــد.

اگرچه آمار دقیقی از میزان رواج چندهمسری در مناطق مختلف کردستان ایران وجود ندارد اما آن چه واقعیت دارد که امروزه این مسئله به ندرت مورد پذیرش قرار می‌گیرد و تک‌همسری شیوه مرسوم ازدواج در این مناطق است. با این حال، شنیدن و بیان تجربه‌های معدود خانواده‌هایی خصوصاً زنانی که درگیر چنین نوعی از خانواده هستند به شناخت عمیق‌تر آن کمک می‌کند.

منبع: بیدارزنی

لینک مطلب در تریبون زمانه