داستان این خانواده را یکماه پیش شنیده بودم، زمانیکه سیلابهای ولسوالی ادرسکن هرات یک کودک یکساله عضو این خانواده را بُرد.
برای من شنیدن این خبر که خانواده پنج نفری، همهشان به شمول پدر، مادر و فرزندانشان دارای معلولیت اند جالب و تعجببرانگیز بود. سوالهای متعددی از جمله اینکه آنها کجا و چگونه زندهگی میکنند، چگونه مصارف خانواده را تامین میکنند و زندهگی روزمره خود را چگونه میگذرانند، در ذهنم خلق شده بود.
آنها ساکنان اصلی ولسوالی ادرسکن هرات هستند، ولسوالی نسبتاً ناامنی که سفر حتا یک خبرنگار به آنجا ریسک کلانی است.
افراد دارای معلولیت که معلولیتشان ناشی از جنگها در افغانستان است، کم نیستند. بر اساس آماری که کمیته صلیب سرخ ارائه کرده بود، سه تا پنج درصد کل جمعیت افغانستان افراد دارای معلولیت هستند. آماری وحشتناک که شاید افغانستان را در این بخش نیز در ردهبندیهای جهانی در صدر قرار دهد.
اما اینکه یک خانواده همهشان دارای معلولیت باشند را کمتر شنیده بودم.
من در سال ۱۳۹۱ در گزارشی تحت عنوان «بچههای نسل رادیواکتیو» به بررسی علت معلولیتهای گسترده در ولسوالی زندهجان هرات پرداخته بودم. بر اساس آن گزارش تنها در یک قریه این ولسوالی به نام «شکیبان» ۲۰۰ معلول زندهگی میکنند.
بسیاریها معتقد اند که جنگ زندهجان که به عملیات «توفان صحرا» شهرت داشت یکی از عوامل معلولیت گسترده حتا نسل پس از جنگ است.
این جنگ از چهاردهم ثور سال ۱۳۷۰ آغاز شد و تا ۲۱ دلو ۱۳۷۰ ادامه داشت. در این جنگ طی ۱۰ ماه و ۱۰ روز، زندهجان در محاصره کامل نیروهای دولتی قرار داشت و به طور مداوم بمباران میشد.
مجاهدان نیز از سلاحهای سنگین علیه مواضع دولتی استفاده میکردند. در این نبرد بیش از ۵۰۰ تن کشته شدند. نبرد زندهجان دهها زخمی برجا گذاشت و هزاران نفر را بیخانمان کرد.
داکتر محمدحسن شرق صدراعظم افغانستان در زمان حکومت داکتر نجیبالله در کتابی تحت عنوان «کرباسپوشهای برهنهپا» دربارهی حملات زندهجان مینویسد: «آتش توپهای سنگین و انداختن بمبهای تباهگر از هوا و فیرهای پیهم دهها، صدها و هزارها راکت زمین به زمین، اُرگان و اسکاد، زمین و زمان زندهجان را به صحرای محشر مبدل میکند.»
حالا پس از گذشت ۲۲ سال از جنگ زندهجان، بهتازهگی مشخص شده است که ۲۷۵ معلول ذهنی در این ولسوالی زندهگی میکنند، معلولانی که اکثریتشان طی ۲۲ سال اخیر تولد شدهاند.
بسیاری از معلولان در هرات در جنگها معلول نشدهاند ولی آنگونه که متخصصین ابراز میدارند، جنگ به صورت غیر مستقیم از عوامل اصلی و حتمی معلولیتهای نسلهای مختلف در افغانستان بوده است.
داستان خانواده محمد داوود
محمد داوود ۴۲ سال پیش در ولسوالی ادرسکن به دنیا آمد. در اوج جنگهای مجاهدین افغانستان با نظامهای تحت حمایت شوروی، خانمش گلُجان ۲۰ سال پیش و در زمان حاکمیت طالبان به دنیا آمد.
محمد داوود و گُلجان با هم ۲۲ سال تفاوت سنی دارند، اما چه چیزی باعث شد که این دو با هم ازدواج کنند؟
داوود و گلجان هر دو در یک قریه به نام «گله توت» زندهگی میکردند. برای داوود سالها میشد که دختری جهت ازدواج پیدا نمیشد. وقتی مردم قریه از معلولیت گلجان نیز با خبر شدند این دو را به عقد هم در آوردند.
گلجان و داوود هفت سال پیش ازدواج کردند و حاصل این ازدواج تا اکنون پنج فرزند بوده که تنها سه فرزندشان زنده ماندهاند.
داوود و گلجان هر دو از ناحیه پا معلولاند و گلجان با خزیدن در واقع خودش را جابهجا میکند، اما داوود حتا توان جابهجا شدن در عرض نیم متر را هم ندارد.
فرزند نخست داوود و گلجان دختری است که حالا شش ساله شده است. دخترشان پس از یکسالهگی، مشخص شد که از ناحیه پا، دارای معلولیت است.
داوود و گلجان به این امید که فرزند دیگرشان دچار معلولیت نباشد پنج بار صاحب فرزند شدند اما هر پنج بار فرزندانشان پس از گذشت یکسال معلول شدند. تا اینکه دو فرزندشان یکی با مرگ طبیعی و دیگری بر اثر سیلاب جان باختند.
معلولیت همه اعضای خانواده، طبیعی و به گفتهی خودشان مادرزادی است.
گلجان از زندهگی با داوود روایتهای دردناکی دارد. اینکه خودش با وجود معلولیتی که دارد هر از گاهی داوود را تا رسیدن به تشناب کمک میکند.
او حتا مجبور است که به فرزندان معلول خود نیز رسیدهگی کند.
آنها در خانهای رایگان در ادرسکن و در نزدیکی رودخانهای زندهگی میکنند. این خانه قبلاً طویله حیوانات بوده که حالا به سرپناهی برای داوود و خانوادهاش بدل شده است. خانهای که از تمام امکانات زندهگی، صفر درصد آن را با خود دارد. خانه داوود با رسیدن شام تاریک میشود، آنها هیچ ابزاری برای روشن ساختن خانه ندارند.
داوود و خانوادهاش هیچ درآمدی ندارند، آنها در محیطی زندهگی میکنند که اکثریت مردم زیر خط فقر به سر میبرند، اما خانواده داوود هر از گاهی با اندک کمک همسایهها که چیزی بیشتر از نان خشک نیست زندهگی خود را به سر میرسانند.
یکماه پیش زمانی که سیلابها به ادرسکن رسید، پسر یکونیم سالهشان را برد، آنها پیش از این پسر دیگرشان را به دلیل بیماری از دست داده بودند.
گلجان میگوید که دقیقا سه هفته است چای نخورده، زیرا چای خشک نداشتهاند.
آنها ماهها است که یکبار برنج خوردهاند، آنهم در دفتر ولسوال ادرسکن و روزی که سیل فرزندشان را برده بود.
نخوردن، نیاشامیدن، فقر و نداری بخشی از مشکلات بسیاری از خانوادهها در برخی از مناطق افغانستان است اما اینکه در خانواده داوود حتا یک انسان سالم که توان آوردن یک گیلاس آب را داشته باشد هم نیست.
خانواده داوود بارها به کمیته صلیب سرخ مراجعه کردند، آنها تلاش کردند تا برای هر پنج نفر، پای مصنوعی بگیرند اما تا اکنون موفق نشدهاند.
کودکانی که معلول متولد میشوند
داوود و گلجان دیگر تصمیم گرفتهاند که صاحب فرزند جدیدی نشوند. چون نگراناند که سایر فرزندانشان نیز با معلولیت متولد و با معلولیت بزرگ خواهند شد.
به دنیا آمدن فرزندان معلول تنها مختص خانواده داوود نیست. کمیته بینالمللی صلیب سرخ در غرب افغانستان اعلام کرده که شمار مراجعان معلول غیر جنگی در ده سال اخیر به مراکز درمانی آنها چند برابر افزایش یافته است.
صلیب سرخ میگوید که اکنون حدود ۸۰ درصد مراجعان، کودکانیاند که معلولیت یا با نقص عضو تولد شدهاند.
صلیب سرخ فعالیتش را در هرات از سال ۱۹۹۳ شروع کرده و تاکنون ۳۷ هزار معلول را ثبت کرده است که ۱۰ هزار نفر آنان کودکان بودهاند.
صلیب سرخ هرات میگوید: «از شروع سال ۲۰۱۸ تا اکنون بیش از ۲۶۰۰ معلول جدید در این مرکز ثبت شدهاند.»
اما اینکه چرا این کودکان معلول متولد میشوند به باور پزشکان بخش بزرگی از آنها به جنگ و مشتقات جنگ بر میگردد.
چندی پیش عبدالشکور حقبین، یک پزشک صلیب سرخ در هرات علت این معلولیتها را «اثرات مواد سمی و شیمیایی دوران جنگ بر مادران در زمان بارداری» دانست.
محمدایوب آزمون داکتر متخصص در هرات میگوید: «همزمان با انعقاد نطفه؛ سیر تکامل روان با سیر تکامل جنین ما تداوم مییابد و زمانی که متولد میشویم، دارای یک بدن فزیکی با همان پیمانه روان حداقل میباشیم. از آنجا که مادر ما به مثابه آدمی با روان خاص خود و رفتارها و کنشها و واکنشهای درونی و عمل و عکسالعمل بدنیاش در برابر جریاناتی که با آن روبهرو میشود؛ (مانند مسمومیتهای غذایی و غیرغذایی، امراض و ترسها و تروماها…) احتمال اینکه روان نحیف ما صدماتی کموبیشی دیده باشد، منتفی نیست.»
او میگوید: «هر گاه این صدمات به مغز و یا اندامهای مستقیم مرتبط به مغزمان نیز وارد آمده باشد، معضلات روانی مادرزادی زیادی ممکن است داشته باشیم که مجموعهای از آنها، بلیهای موسوم به «عقبماندهگی ذهنی» را موجب میشود.»
به هر روی معلولیت به گفته بسیاری از پزشکان، میراثی است که از جنگها بهجا مانده و تا سالها و یا یکی دو نسل پس از جنگ نیز دوام مییابد.
زندگی نه زنده گی
رسیدگی نه رسیده گی
دکتر نه داکتر
−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−
ویراستار: این مطلب به نقل از یک روزنامه افغانستانی است.
حمید / 07 May 2019