خانهی واقعی کارگران حداقل سندیکا و شوراهای کارگری هستند، چراکه واجد ویژگیهایی هستند که در مقاولهنامههای ILO به آن اشاره شده است؛ اما خانهی کارگر واجد این ویژگیها نیست، تشکل کارگری نیست، شورای کارگری که نیست، NGO که نیست. با اینکه هیچکدام از اینها نیست ولی به نوعی نقش همهی اینها را ایفا میکند و با توجه به وابستگی آن به قدرت جایگاه خاصی هم پیدا میکند.
پریسا صالحی گزارشگر انصاف نیوز برای بررسی جایگاه و نقش خانه کارگر سراغ فرشاد اسماعیلی حقوق دان، علیرضا محجوب دبیرکل خانه کارگر و بادامچی یکی از نمایندگان مجلس رفته است. اسماعیلی معتقد است که خانهی کارگر واجد شرایط مقاولهنامههای ILO نیست و نمیتوان آن را تشکل کارگری دانست و چون ساختار آن دموکراتیک نیست در آن گردش قدرت اتفاق نمیافتد. علیرضا محجوب به موضوع مصاحبه ایراد گرفت و حاضر به ادامهی گفتگو نشد. اینجا سخنان اسماعیلی و واکنش محجوب به پرسش های صالحی را می خوانید:
فرشاد اسماعیلی: خانهی واقعی کارگر سندیکا و شورا است
اسماعیلی به خبرنگار انصافنیوز گفت: «تشکلهای کارگری پشتوانه و سرمایهی کارگری ندارند چراکه ساز و کار مداخلهگرانهای از سمت دولت در آنها در هردو سطح قانونی و اجرایی وجود دارد. طبق قانون سه تشکل کارگری وجود دارد؛ یعنی تشکلهای صنفی کارگری، شوراهای اسلامی کارگری و نمایندگان کارگری که هیچکدام آنها بنیان دموکراتیک ندارند. با اینکه این انتقادات به این تشکلها میشود اما وجود دارند، خانهی کارگر حتی جزو تشکلهای رسمی که در قانون کار پیشبینی شده است نیست.
اساسنامهی خانهی کارگر چون وام گرفته از یک نهاد کارگری دولتی قبل از انقلاب بوده و به نوعی ادامهی آن است تغییراتی که در آن ایجاد کردند سازوکار مشخصی ندارد، تناقضات ساختاری دارد و مشخص نیست ماهیت آن چیست. تشکل کارگری نیست، شورای کارگری که نیست، NGO که نیست. با اینکه هیچکدام از اینها نیست ولی به نوعی نقش همهی اینها را ایفا میکند و با توجه به وابستگی آن به قدرت جایگاه خاصی هم پیدا میکند.
بنا بر همهی اینها چون از اساس فضای دموکراتیکی در آن حاکم نیست، چرخش قدرت هم در آن اتفاق نیافتاده است. خانهی کارگر یک تشکل کارگری محسوب نمیشود چون ماهیت مشخصی ندارد و معلوم نیست که شورا است یا اتحادیه یا حزب.»
او در مورد شرایطی که یک تشکل کارگری باید داشته باشد گفت: «خانهی واقعی کارگران حداقل سندیکا و شوراهای کارگری هستند، چراکه واجد ویژگیهایی هستند که در مقاولهنامههای ILO به آن اشاره شده است؛ اما خانهی کارگر واجد این ویژگیها نیست. خانهی واقعی کارگر نهادی است که دست کم از نظر عضوگیری و سازماندهی و فعالیت دارای ویژگیهایی باشد که به آن سندیکا یا حتی شوراهای کارگری که ما داشتیم یا به عنوان مطالبه مطرح شدهاند گفته میشود. دولت در تشکیل آنها نباید دخالتی داشته باشد، عضویت در آن آزاد باشد و محدودیتهای ایدئولوژیک و غیر ایدئولوژیک برای آن وجود نداشته باشد.
اساسنامهی خانهی کارگر به طوری است که ارکانی مثل دبیرکل دارند که بیشتر به حزب شباهت دارد. تشکل کارگری حزب نیست، تشکل کارگری وضعیت مطالبات سیاسی و صنفی را نمایندگی میکند. تاسیس این تشکلها باید از پایین باشد نه اینکه این کار توسط دولت یا بخشنامهای و دستوری انجام شود و عضویت در آن آزاد باشد و محدودیتی برای ورود به آن وجود نداشته باشد، حتی انحلال آن هم باید به دست خود کارگران باشد نه دستگاههای دولتی یا قضایی یا دستگاههای غیراجرایی.»
اسماعیلی معتقد است که ساختار خانهی کارگر غیر دموکراتیک است و توضیح میدهد: «در سندیکاها و شوراهای کارگری ساختارهای دموکراتیک وجود دارد و چرخش قدرت در آن اتفاق میافتد، اما وقتی نهادی فاقد این ساختار باشد و کارگران در تاسیس و ادامهی فعالیت و انحلال آن نقش اصلی را ایفا نکنند در سطح مدیریت هم چرخش قدرت اتفاق نمیافتد. چون ماهیت حقوقی خانهی کارگر تشکل کارگری نیست، کارگران که ذینفعان اصلی هستند نمیتوانند در تصمیمگیریهای کلان آن نقش داشته باشند. چون ساختار و سازوکار و نحوهی تشکیل و عضوگیری و ادامهی فعالیت آن غیردموکراتیک است، قطعا عملکرد دموکراتیکی از آن حاصل نمیشود.»
او در مورد میزان استقبال کارگران از خانهی کارگر گفت: « ممکن است افراد زیادی در خانهی کارگر عضو باشند که این عضویت فقط مربوط به دریافت خدمات کارگری نیست، آنها حتی میتوانند خدمات ایدئولوژیک دریافت کنند، اما وقتی ما با مواجههی نامناسب تشکلهای کارگری روبرو هستیم و امکان رشد آنها وجود ندارد یک فضای انحصاری دولتی به وجود میآید که در آن یک تشکل فضا را تسخیر میکند نمیتوان راجع به استقبال کارگران از این تشکل حرف زد.
اگر هم استقبال و عضوگیریای بوده یا هست، در فضایی اتفاق افتاده که تشکلهای دیگری وجود ندارند. رشدی هم اگر بوده در کنار حذف دیگر تشکلها بوده است. در یک فضای دموکراتیک شاید وضعیت خانهی کارگر به این شکل نبود. در فضای حذف بقیهی تشکلها و در فضای تکساحتی نمیتوان عملکرد خانهی کارگر را تحلیل کرد. بیشتر باید تحلیل کرد که چرا امکان رشد برای خانهی کارگر فراهم بوده و برای تشکلهای واقعی کارگران فراهم نبوده است.»
او در توضیح اینکه این انحصار چرا اتفاق افتاد اضافه کرد: «هم در فضای سیاسی کشور، هم در فضای قانونی و هم در فضای اجرایی کشور این اتفاق افتاد، مدیریت این نهاد با توجه به حضورش در مجلس توانسته از فعالیتهای خود برای تقویت خانهی کارگر استفاده کند.
فضای سیاسی هم در اوایل انقلاب با توجه به پذیرفته نشدن تشکلهای واقعی مثل سندیکا و شوراهای کارگری طوری بود که شوراهای کارگری را حتی افرادی مثل وزیر دولت موقت هم نمیپذیرفتند؛ بعد از آن هم که سندیکاهای کارگری در پیشنویس قانون اساسی و قانون کار نیامد. در این فضا و با حذف سندیکا و شورای کارگری، اینها رشد کردند. در سطح اجرایی هم افراد تصمیمگیر خانهی کارگر با حضور در نهادهای قدرت توانستند فضا را از دیگر تشکلها بگیرند.»
اسماعیلی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه خانهی کارگر چگونه میتواند بهبود بیاید گفت: «من پیشنهادی برای بهبود عملکرد خانهی کارگر ندارم چون آن را تشکل واقعی کارگری نمیدانم. اگر پیشنهادی قرار است بدهیم این است که در سطح حقوقی و سیاسی امکان تشکیل تشکلهای کارگری واقعی با توجه به الزام معاهدهی بینالمللی ایجاد شود و فرصت تجربهی شوراهای کارگری هم داده شود.
خانهی کارگر موضوع مهمی است اما مهمتر از آن این است که ببینیم آیا واقعا به وجود آمدن تشکلهای دیگر به بنبست رسیده است و به طور کامل منتفی است؟ بعد از نقد به خانهی کارگر باید دید افق بعدی چیست و چه افقی میتوان برای تشکلهای کارگری واقعی پیشبینی کرد.
راه حقوقی آن این است که ما به مقاولهنامههای بینالمللی بپیوندیم و آن را اجرا کنیم که ممکن است ارادهی سیاسیای برای آن وجود نداشته باشد؛ دومین راه این است که یک ارادهی سیاسی در سطح حاکمیت برای تشکلیابی کارگران شکل بگیرد که من به آن خوشبین نیستم. راه سوم هم این است که مبارزات کارگری با نوعی خود انتقادی و با تحلیل شکستهایی که سالها در موضوع تشکلیافتگی داشتند به فکر این باشند که ضمن جلوگیری از شکست به سمت تشکلیافتگی واقعی بروند و مواظب باشند که احزاب و نیروهای سیاسی از آن بهرهبرداری نکنند.
برای مثال این بهرهبرداری میتوان به حزب توده اشاره کرد که تشکلیافتگی کارگران را مصادره کرد. باید از چنین تجربههایی عبور کرد و بدون سواری دادن به نیروهای سیاسی که قصدشان تشکل کارگری نیست به آن دست پیدا کنیم.»
محجوب: این سوال در مورد مسایل خصوصی است
در ادامه متن گفتگو با علیرضا محجوب را میخوانید:
شما از سال ۶۹ تا به حال در راس خانهی کارگر هستید، به نظر شما این مدیریت طولانیمدت درست است و اهداف این نهاد را پیش میبرد؟ بهتر نیست مدیریت این نهاد هرچند وقت یکبار تغییر کند؟
شوخی کنم یا جدی جواب بدهم؟
اگر جدی جواب بدهید ممنون میشوم.
ببینید اساسا ما مایل هستیم که یک مسوولیت مرتب گردش کند ولی خاصیت تشکلهای کارگری این است، در همه جای دنیا هم به همین شکل است. حالا بد یا خوب طبیعت غالب تشکلهای دنیا است. آنچه من در جلسات مختلف مشترک میبینم این است که قدمت روسا از من بیشتر است و من جزو نوخدمتها تلقی میشوم. (میخندد) این چیزی نیست که مخصوص ما یا من باشد.
تشکلهای کارگری تشکلهای رسمی نیستند و تشکیلات انتخابی هستند اما همواره انتخابکنندگان آنها ثبات را برای پیشبرد اهدافشان ترجیح میدهند.
منتقدان خانهی کارگر چنین اعتقادی ندارد و میگویند به علت وجود ساختار دموکراتیک در تشکلهای کارگری هر چندوقت یکبار تغییراتی در آنها ایجاد میشود.
منتقدان هر تشکیلاتی، اعضای خود آن تشکیلات هستند. یعنی اعضای تشکیلات میتوانند از من انتقاد کنند، کسی که جزو ما نیست چگونه میخواهد از من انتقاد کند؟ کسی که حق انتخاب کردن من را ندارد انتقادش چه ضریبی دارد؟ انتقاد باید از طرف کسانی باشد که حق انتخاب شدن دارند، کسی رقیب من است که حق انتخاب شدن دارد.
یعنی کسی که حق انتخاب شما را ندارد حق انتقاد ندارد؟
فرض کنید روزنامهای دیگر از شما انتقاد کند و بگوید شما چرا خبرنگاری میکنی، خب او که آنجا نیست و نمیداند آنجا تقسیمات خودش را دارد. این انتقادها وقتی قابل تعریف است که داخل مجموعه مطرح شود. حالا اینها چه ربطی به روز کارگر دارد؟ من تعجب میکنم شما زنگ میزنید به مناسبت روز کارگر مصاحبه کنید آنوقت درمورد «مسایل شخصی» میپرسید. یک وقت دیگر بیایید در مورد آن صحبت کنیم.
سوال بعدی من در مورد عملکرد این نهاد است…
نه این مصاحبه را چاپ کنید نه چیزی بعدا حضوری صحبت میکنیم. من اصلا شما را نمیشناسم. خبرگزاری شما را هم نمیشناسم.
میتوانید گوگل کنید…
میگویم نمیشناسم. وقتی نمیشناسم که بیشتر نمیتوانیم حرف بزنیم. اگر در مورد این ایام سوال دارید بپرسید اما چیزی که شما شروع کردید مثل این است که بروید جشن عروسی کسی و بپرسید تو چرا داماد شدی؟ این سوال را نمیپرسند چیز دیگری میپرسند خانم. یک سلیقهای هم در کار خبری باید باشد.
شما بدسلیقگی من را ببخشید. در مورد عملکرد…
بیایید حضوری صحبت کنیم. اینها که شما میپرسید را همیشه میشود پرسید نیازی به گفتوگوی تلفنی یا روز کارگر نیست.
این گزارش مربوط به روز کارگر است که فردا است.
این گزارش ربطی به روز کارگر ندارد.
به هرحال مربوط به کارگران است.
نه مربوط به کارگران نیست، مربوط به من است. موضوع من چه اهمیتی پیش کارگران دارد؟
این موضوع شما نیست. موضوع خانهی کارگر است و مربوط به همهی کارگران است.
شما اول از خودتان و مردم تهران بپرسید، چرا چندبار به من رای دادند. این سوال را از انتخاب شونده نمیپرسند. من که خودم را انتخاب نکردم. این اسمش سوال نیست این عین این است که به من بگویید برو کنار، خب بیایید صحبت کنید بروم کنار.
این نقدی نیست که من به تنهایی داشته باشم.
این نقد تا حالا به من نرسیده. شما نفر اولی هستید که مطرح میکنید.
این نقد به شما نیست بلکه به خانهی کارگر است.
من حرفی نمیزنم خانم. من مسوول این نهاد هستم و اگر نقدی میشود در محل شود. شما هم با آمادگی حضوری بیایید، خداحافظ شما.
ایشون اول از همه بگن به چه حقی تو انتخابات از جیب کارگر برای *** بنفش تبلیغ می کردن؟
مسعود / 07 May 2019