علی افشاری – سکانس پایانی انقلاب فرهنگی و تخلیه دفاتر گروههای دانشجویی با حمایت صریح آیت الله خمینی آغاز میشود. اول اردیبشهت ۱۳۵۹ دانشجویان و نیروهای مدافع انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه راهپیمایی را از حسینیه ارشاد شروع کردند و به محل اقامت موقت آیت الله خمینی در تجریش رفتند. آیت الله خمینی طی یک سخنرانی حمایت خود را از انقلاب فرهنگی و حرکت دانشجویان مذهبی سنتی پس از گذشت ۴۸ ساعت از درگیریها اعلام کرد.
فرازی از سخنان وی بدین شرح است: «من از تمام جوانها خواستارم کارشکنی نکنند و مقاومت نکنند و نگذارند که اگر مقاومت کردند ما تکلیف آخر را برای ملت تعیین میکنیم. اینها که درگیری ایجاد میکنند و زحمت برای دولت و ملت ایجاد میکنند طرفدار غرب و شرق هستند. ما میخواهیم که اگر ملت ما در برابر غرب ایستاد دانشگاههای ما هم مقابل غرب بایستد. اگر ملت ما مقابل کمونیسم ایستاد تمام دانشگاههای ما هم مقابل کمونیسم بایستد.
برخی به اشتباه فکر میکنند که منظور از علم دو قسم است مثلا هندسه اسلامی وهندسه غیر اسلامی و یا فکر میکنند قرار است در دانشگاه فقه و اصول که شأن مدارس قدیمه است تدریس شود. خیر آنچه ما میگوییم این است که دانشگاه ما وابسته است. دانشگاه ما استعماری است. نمیتواند نیازهای کشور را تأمین کند. برای همه چیز از پزشکی گرفته تا امور فنی باید به غرب وابسته باشیم. ما میگوییم در این پنجاه سال فرآوردههای دانشگاه را برای ما عرضه کنید. در این پنجاه سال دانشگاهها مانع ترقی فرزندان این آب و خاک است. ما میگوییم دانشگاه ما تبدیل شده است به میدان جنگ تبلیغاتی. ما میگوییم اگر جوانهای ما علم پیدا کردهاند، اما تربیت ندارند یا تربیت شده به تربیت اسلامی نیستند. آنهائی که تحصیل میکنند برای این است ورقهای بهدست بیاورند و سربار ملت بشوند. آنطور نیست که بر حسب احتیاجات ملت رفتار کند. اگر دانشگاه ما تربیت اسلامی و اخلاق اسلامی داشت میدان زد و خورد عقایدی که مضر به حال این مملکت است نمیشد. دانشگاهها باید تغییر بنیانی پیدا کند و باید از نو ساخته شود تا جوانان ما بر اساس تربیت اسلامی پرورش یابند.» (روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۲/۰۲/۱۳۵۹ ص ۱۲)
این پیام نقطه عطفی شد و اجرای انقلاب فرهنگی را قطعی کرد. بعد از این پیام نیروهای حکومتی و تودههای جامعه با روحیه و قاطعیت بیشتری بحث تعطیلی دفاتر گروههای دانشجویی دگراندیش و به طور مشخص هوادارن سازمان مجاهدین خلق و فدائیان خلق را جلو بردند.
برخی از شعارهای راهپیمایان عبارت بود از:
فیضیه و دانشگاه سنگر انقلاب است
وای اگر خمینی حکم جهادم دهد ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد
دانشگاه اسلامی ایجاد باید گردد
نظام دانشگاهی پایگاه امپریالیزم، خروش دانشجویان بر ضد امپریالیزم
انحلال دانشگاه، نجات انقلاب است
ادامه این نظام نابودی این قیام است
نظام دانشگاهی، با فرهنگ اسلامی ایجاد باید گردد
نظام دانشگاهی، حامی امپریالیزم، نابود باید گردد
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود در فردای پیام رهبر انقلاب توضیحات بیشتری را برای چرایی انقلاب فرهنگی ارائه داد:
«شوراهای به اصطلاح دانشجویی که تشکیل شد عمدتاً با تبانی چریکهای فدائی خلق، و.. دانشجویان پیرو خط امام را در اقلیت قرار دادند. و کمکم با دسیسه و توطئه و هیاهو امکان هر نوع فعالیت آزاد و دمکراتیک بهمعنای واقعی آن را از دانشجویان سلب کردند؛ و این جدایی گام به گام دانشجویان از انقلاب بود که ملت آن را نمیتوانست تحمل کند. اینان بیشرمی را تا بدانجا رساندند که هنگام انتخاب دانشجو برای یکی از دانشکدههای هنری، تمام جوانان معتقد مسلمان را تصفیه کردند و با تقریب ۹۹ درصد کسانی را به دانشکده راه دادند که یا مارکسیست [بودند] و یا آمادگی مارکسیست شدن را داشتند. آنچه در تبریز هنگام سخنرانی حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی رخ داد یک استثناء نبود بلکه یک قاعده بود. ولی زباندرازی رذیلانه چند تا از این گروهکها به رهبر کبیر انقلاب در هفته اخیر زمینه را برای هرگونه دگرگونی عمیق فراهم ساخت. آنها با این کار کثیف خود به امت یکپارچه و خونهای ده هزار شهید توهین کرده بودند و آنان بهشکل عینی همدستی خود با آمریکا و مطبوعات کثیف سرمایهداری جهانی برای حمله به رهبری جمهوری اسلامی را نشان داده بودند. اگر چه گذشته بیافتخار یک سال گذشته آنها شکی برای مقابله باقی نمیگذاشت.» (روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۲/۰۲/۱۳۵۹ ص ۶)
در روز دوم اردیبهشت روزنامه جمهوری اسلامی خبر از صدور نامهای از اساتید مسلمان دانشگاهها داد که از آیت الله خمینی درخواست تشکیل شورایی عالی برای مدیریت انقلاب فرهنگی کردند. اما این روزنامه اسامی اساتید امضاءکننده را ذکر نکرد. این تقاضا روز بعد از سوی شاخه دانشجویی حزب جمهوری اسلامی نیز مطرح شد.
گروههای فشار همزمان به دفاتر گروههای سیاسی اپوزیسیون در بیرون از دانشگاهها نیز حمله میکردند. همچنین عدهای از نیروهای هوادار حکومت و گروههای خشونتطلب در مقابل دانشگاه تهران جمع شده بودند و به زد و خورد پرداخته بودند. در چنین فضایی ابوالحسن بنی صدر پیام دوم خود را بدین شرح صادر کرد: «مقصود شورای انقلاب از تصمیم متخذه عادی کردن وضع و بر عهده دولت گذاشتن تغییرات بنیادی نظام آموزشی بوده است. در این دو سه روز گروههایی به این عنوان که رئیس جمهور و شورای انقلاب از مردم خواستهاند که ستادهای گروهها را تخلیه کنند افراد را در برابر دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و مراکز فعالیت سیاسی گروهها در خارج از کشور جمع میکنند و برخوردهایی بهوجود میآورند که موجب ضرب و جرح بیشتر از آن شده و میشود. این است که مراتب زیر را به اطلاع عموم میرساند:
۱- برابر اطلاعیه و توضیحات چند گروه دانشجویی این گروهها تصمیمات شورای انقلاب را اجرا کرده و میکنند. بنابراین تا صبح سه شنبه نیازی به حضور مردم نیست. اگر ضرورت اقتضاء کرد که مردم گرد آیند موضوع به اطلاع عموم خواهد رسید. بنابراین هرگونه اجماع و ایجاد درگیری در دانشگاهها عملی ضد انقلابی تلقی میشود.
۲- در خارج از دانشگاه اقدام به هر نوع تجمعی و حمله به مراکز سیاسی توطئه بر ضد دولت انقلاب و تضعیف جبهه داخلی ما در برابر آمریکای سلطهگر است. هر محلی که در خارج از دانشگاه تصرف شده فوراً باید تخلیه گردد.» (روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۱/۰۲/۱۳۵۹ ص ۱۰)
بنیصدر بلافاصله پیام سوم خود را نیز صادر کرد و گفت: «خواهران و برادران ساعت ۲ بعد از نیمه شب آخرین گروه به تصمیم شورای انقلاب گردن گذاشت و هماکنون در دانشگاه کسی باقی نمانده است. کاش دیروز صبح اینکار صورت میگرفت و برخوردی هیچ بهوجود نمیآوردند. در هر صورت از همه گروههایی که تصمیم شورای انقلاب را پذیرفتند سپاسگزارم. و به آنها که از ابتدا از آن پیروی کردند پیروزی رفتار انقلابیشان را تبریک میگویم. لازم است مردم در همه جای کشور چون دانشگاه تهران عمل کنند و به همه امور زیر توجه کنند:
۱- فعالیت سیاسی در حدود قانون اساسی آزاد است. و هیچکس خودسر نباید مزاحم فعالیت هیچ گروه سیاسی شود.
۲- تغییرات بنیادی نظام آموزشی از سوی همگان پذیرفته شده است و اینک که حاکمیت دولت مستقر میشود اینکار از مجرای صحیح خویش با قاطعیت و سرعت دنبال میگردد.
۳- در دانشگاه جدید فعالیت آزاد و سازمان دانشجویی منتخب دانشجویان از امکانات فعالیت صنفی برخوردار خواهد بود. دانشگاه همواره باید محل بحث آزاد و ابداع و ابتکار علمی تلقی گردد.
۴- انقلاب وقتی کاملاً انجام میگیرد که بدون دشمنی با یکدیگر و در نظم و آرامش انجام گیرد.
امیدوارم این تجربه بر همه معلوم کرده باشد که ضروری است بر کشور جو تفاهم حکومت کند. اینک که دولت اسلامی واقعیت پیدا کرده است همه باید بدانند که شرط پیروزی انقلاب و نجات کشور اجرای درست تصمیمات دولت است.» (روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۳/۰۲/۱۳۵۹ ص ۲)
همزمان شکاف بین بنیصدر و حزب جمهوری اسلامی افزایش مییافت. همچنین دانشجویان مدافع انقلاب فرهنگی و نیروهای بیرونی مدافعشان از دستورات رئیس جمهور سرپیچی میکردند و خواهان تعطیلی دانشگاه بودند.
مقاله سید جمال الدین موسوی در روزنامه انقلاب اسلامی در این خصوص روشنگر است: «قصد این بوده است که دانشگاه را تعطیل و موج تعطیل را به همه جا بکشانند و به این ترتیب به بنیصدر رئیسجمهور منتخب ملت ضربه وارد کرده و در انظار مردم وی را ناتوان از اداره کشور جلوه دهند و برای اینکار:
پارهای عوامل حزب جمهوری اسلامی هر جا میتوانند با کینه و بعض شدید بر علیه بنیصدر به تبلیغات مخرب میپردازند و کوشش میکنند خود را طرفدار انجمنهای اسلامی جلوه داده و آنها ر انیز به مخالفت با بنی صدر بکشانند.
همه جا القاء میکنند که مسئولیت همه اشتباهات و نارساییهای گذشته و حال به گردن بنیصدر است چرا که مسئول امور اجرایی کشور و رئیس شورای انقلاب است.
با نسبت دادن این دروغ بزرگ به بنیصدر که وی مخالف بعثت فرهنگی و تغییر نظام آموزشی است در دانشجویان و خصوصاً دانشجویان مسلمان القاء بدبینی میکنند که بنیصدر در مقابل مسلمانان ایستاده است. و نتیجه میگیرند که فقط باید به امام اعتماد کرد و آن ر امستمسک قرار میدهند برای سرپیچی از مقررات قانونی و رواج خودسریها.
نیروهای چپ با حجاب و ظاهری اسلامی در جمعها و بحثهای اطراف و داخل دانشگاه شرکت میکنند و مسلمانتر از محمد (ص) میشوند و به شدت با مسلماننمایی به بنیصدر حمله میکنند.
عوامل زخمخورده رژیم گذشته و کسانی که بستگان طاغوتیشان اعدام شدهاند در این حوادث نقش فعال پیدا کرده و با چپنمایان همراه شده و به بنیصدر حمله میکنند.
قصد بر این بوده که برخوردها را چنان شدت دهند که جنگ مغلوبه شود و کشتهها فراوان [گردد] و بعد تبلیغ کنند در مقابله با دولت و بنیصدر برای انقلاب فرهنگی شهید دادهایم.
به این ترتیب روشن میشود که آنچه در این چند روزه در حال رخ دادن است چیزی یک توطئه آشکار برای ضربه زدن به رئیس جمهور نبوده است.
در نهایت به خواهر و دانشجویان مسلمان هشدار میدهد تا آگاهانه با مسائل برخورد کنند و متذکر میشود آیا انصاف است امروز که دشمن در مرزها به حمله و تجاوز دست زده است، امروز که دشمن تهدید نظامی و محاصره اقتصادی همهجانبه را بهطور جدی پیگیری میکند ناآگاهانه تن به توطئه داده و به برخوردهای داخلی آن هم به این صورت بپردازیم و بهدست خود اسباب ناکامی دولت قانونی اسلامی را بهوجود آوریم و کشور را در معرض نابودی قرار دهیم؟ آیا انقلاب فرهنگی لزوماً باید با زد و خورد و کشته و مجروح همراه باشد؟
ما که میخواهیم کانون انقلاب جهانی باشیم نمیتوانیم اخلاق و رفتاری را که در این چند روزه مشاهده شد بهعنوان انقلاب فرهنگی به جهانیان معرفی کنیم. انقلاب فرهنگی واقعی ابتدا انقلاب در اخلاق است. کسانی که با چوب و چماق و اسلحه این درگیریها را پایه گذاری کردند و دامن زدند از تو نیستند» (روزنامه انقلاب اسلامی، ۲ اردیبهشت ۱۳۵۹)
به عنوان نمونه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم دفاترش را به رئیس دانشگاه تحویل نمیداد و میگفت فقط به شورای انقلاب تحویل میدهد:
آقای جعفر شمار سرپرست دانشگاه تربیت معلم در مصاحبه با خبرگزاری پارس گفت: «انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه از ۱۴ اسفند دفتر سرپرستی دانشگاه را اشغال کرده و شورای منتخب دانشجوئی که از بین همین دانشجویان میباشند را تشکیل داده و معتقدند که دانشگاه را باید آنها اداره کنند بنابراین دیروز در پی اجرای بیانیه رئیس جمهور و شورای انقلاب به انجمن اسلامی دانشجویان مراجعه کرده و تقاضای تخلیه دفتر سرپرستی را کردیم. اما آنها گفتند ما تحویل گیرنده هستیم نه دهنده و گروههای سیاسی دیگر نیز باید دفاتر خودشان را به ما تحویل بدهند.»
«نماینده انجمن اسلامی دانشجویان تربیت معلم گفت ما ساختمان را به نماینده شورای انقلاب تحویل میدهیم.» (روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۳/۰۲/۱۳۵۹ ص ۹)
بعد از نزدیک شدن به پایان مهلت شورای انقلاب فشارها به اوج میرسد. به غیر از دانشجویان پیشگام همه گروههای دانشجویی دفاتر و ستادهایشان را در دانشگاه تهران تخلیه میکنند.
فواد تابان از فعالان پیشگام میگوید: «هنگامی که فشارها برروی پیشگام زیاد شد ما به این نتیجه رسیدیم که قادر به مقاومت در برابر تهاجم نیستیم. به همین دلیل تصمیم گرفتیم با طرح سه خواسته، دفتر پیشگام در خیابان شانزده آذر را تخلیه کنیم. در مذاکرهای از طریق سازمان فداییان با آقای ابوالحسن بنیصدر رییس جمهوری آن زمان انجام دادیم گفتیم با این سه پیشنهاد ما حاضریم عقب بنشینیم. خواسته اصلی ما این بود که اطلاعیه پیشگام در اینباره از رادیو پخش شود»
اما به گفته آقای تابان در شب آخر دفتر آقای بنی صدر از دریافت بیانیه پیشگام خودداری میکند. او میگوید: «شب هنگامی که به همراه آقای رضیالدین تابان مسئول تشکیلات دانشجویی پیشگام، که در جریان اعدامهای دهه شصت تیرباران شد، از دفتر رییس جمهوری در میدان پاستور برمیگشتیم دیدیم که در اطراف خیابانهای منتهی به دانشگاه تهران مثل خیابان شاهرضا یا انقلاب، تیربار و سلاحهای سنگین نصب کردهاند. مشخص بود که میخواهند حمله کنند. بنابراین تصمیم گرفتیم دفتر را تخلیه کنیم». (انقلاب فرهنگی: رویارویی سياسی یا اسلامی کردن دانشگاه ، وب سایت رادیو فردا)
نیروهای هوادار حکومت و گرو ههای فشار از روز دوشنبه جلوی دانشگاه تهران جمع شدند و به درگیری با دانشجویان دگر اندیش پرداختند. تقریبا اطراف دانشگاه تهران حالت میدان جنگ پیدا کرده بود. طرفین به طرف یکدیگر سنگ پرتاب میکردند. مواد احتراقی نیز استفاده میشد. شورای انقلاب ورئیس جمهور مردم را دعوت کرد که در روز سه شنبه دوم اردیبهشت در دانشگاه تهران حضور پیدا کنند. با حضور جمعیت در دانشگاه و فعالیت کمیتهها و پاسداران آخرین مقاومتها هم تمام شد و تمامی دفاتر گروههای سیاسی در دانشگاه تهران وشهرستانها تخلیه شد.
البته بنیصدر اعلام کرد که دانشگاهها تا پایان ترم باز است. این اتفاق که مورد تأیید شورای انقلاب قرار گرفت، با ناخرسندی اعضاء انحمنهای اسلامی دانشجویان همراه شد که اصرار داشتند دانشگاهها تعطیل بشود. حتی برخی از آنها در امتحانات شرکت نکردند. فرازهایی از سخنرانی بنیصدر در دانشگاه تهران بهشرح زیر است:
«مسأله دومی که میخواستم امروز برای شما توضیح بدهم این است که امام در پیام نوروزی خود هم امر به انقلاب فرهنگی و هم امنیت کشور فرمودند، و رئیس جمهور را مسئول حفظ امنیت کشور کردند. امسال را سال امنیت عنوان کردند. من به شما میگویم خواب یک کشتار خیابانی را دیده بودند که بر اثر هوشیاری دانشجویان مسلمان و مردم خنثی شد و زد و خوردها در حداقل انجام گرفت. دیروز صبح دو نفر پیش من آمدند و گفتند ما میدانیم آشوب به صلاح کشور نیست بنابراین ما آمادهایم ستادهایمان را در دانشگاه تخلیه کنیم. فقط یک محلی در خیابان ۱۶ آذر داریم خارج از دانشگاه که این محتاج طول زمان است. من با وزیر فرهنگ مشورت کردم. نظر وی این بود که آن محل را قفل بکند بعد از بروند دو روز بعد که محل جدید پیدا کردند بیایند و اثاثیه خودشان را ببرند. قرار شد بر همین قرار با نماینده وزیر فرهنگ دیدار کنند اما تا دو بعد از ظهر از نمایندگان آنها خبری نشد نه با وزیر فرهنگ دیدار کردند و نه با نماینده او. سرپرستهای دانشگاه تهران که تمام وقت دیروز و دیشب با منتهای اخلاص کوشیدند تا برخوردها را به حداقل برسانند. من در این مقام از کوشش آنها تشکر میکنم منتظر آنها بودم که در ساعت دو بعد از ظهر بهطرفشان بروم و با آنها برای تحویل محل گفتوگو کنم اما ساعت یک و چهل و پنج دقیقه برابر آنچه سرپرستها دیشب در شورای انقلاب به ما گفتند خود آنها مقدمه برخورد را بهوجود آوردند و بهسراغ سرپرستها هم نرفتند و در نتیجه برخورد دیروز مسلماً و محققاً در مسئولیت آنهاست و ملت دیگر اجازه نخواهد داد این گروهها اعم از مسلح و غیر مسلح هر عملی میخواهند در این کشور انجام دهند و دولت مبعوث ملت را به هیچ بینگارند. امروز باید آنها و همه آنها که این خواب را میبینند که از راه بر هم زدن نظم و امنیت کشور و مختل کردن تولید و مختل کردن دانشگاهها دولت را از پای درآورند بدانند که دولت استوارتر از هر وقت دیگر شده است و به هیچ کس و گروه اجازه نمیدهد که خود را جانشین دولت در تصمیمگیری و اجرا بکند.
شما که در اینجا حاضرید میتوانید شهادت بدهید که چه بر سر دانشگاه آوردند هر جا را که توانستهاند اموال و کلاسها و تأسیسات این خلق را خراب کردند. همین بلندگو را که تا این زمان طول کشید درست بشود خراب کردند. اگر آنها واقعاً میخواستند دانشگاه باز باشد چرا آن را به سنگر تبدیل کردند. سنگری که در برابر ملت ما و اراده ملت ما. سنگرهایی که در برابر ملت ما ساخته شود را سنگرهای شیطانی تلقی میکنیم و بدون کمترین ترحم آنها را در هم میکوبیم.
بنیصدر سپس شش اصل زیر را برای انقلاب فرهنگی بر میشمرد: دولت تنها نیروی اجرایی ملت باشد، تولید بیشتر پیر و جوان، زن و مرد، جایگزینی فرهنگ تولید مغزی و ابداع به جای مصرف و تخریب در دانشگاهها، دانشگاه باید محل برخورد علمی و شیوه برخورد علمی باشد، علم شرقی و غربی ندارد، معنای اسلامی این است همانطور که امام گفتند مغزها فعال و خلاق و انسانها مستقل بشوند. هر کس باید خود را در انجام وظایفش مسئول بداند.
وی در ادامه میافزاید:
کسانی که رأی میآورند و منتخب مردم هستند حرفشان حرف مردم است. بنابراین چون امروز روز افتتاح دانشگاه و پایان مهلت شورای انقلاب بود من اطمینان دارم حضور شما امروز به معنای تأیید شما ست. این تصمیم، تصمیم ملت، امام امت، رئیس جمهور و شورای انقلاب است و همه دانشجویان باید این تصمیم را محترم بشمارند و عینا اجرا کنند. از امروز دانشگاه باز میشود. در دانشگاه هیچ برخوردی نباید باشد. هم هباید افتتاح دانشگاه را محترم بشمارند. شما پاسداران عزیز که تمام دیروز و دیشب را با منتهای فداکاری و ص بر انقلابی و شکیبائی سخت در خور ستایش مراقبت کردید تا برخوردها و نتایج زیانبار ر ابه حداقل برسانید و توطئه زد و خورد و کشتار خیابانی را خنثی کنید از این پس مأمورید هر کس به هر عنوان حتی به نام امام یا به نام رئیس جمهوری و شورای انقلاب با چوب و چماق و یا غیر چوب و چماق خواست درگیری ایجاد کند شما موظفید آنها را فوراً دستگیر کنید. » ( روزنامه جمهوری اسلامی، ۳ اردیبهشت ۱۳۵۹، ص ۱۲)
اما درگیریها پس از سخنان بنیصدر بهمدت کوتاهی ادامه یافت. رئیس جمهور وقت در پیامی دیگر در ۴ اردیبهشت بر رعایت آرامش و اجتناب از تنش تاکید کرد و گفت:
«مردم مسلمان ایران شب و روز مشغول بهکاریم تا مگر از برخوردهای توأم با خونریزی جلوگیری شود. شما باید خود حافظ نظم و انضباط اسلامی باشید. باید مانع از حمله به مراکز احزاب و دفاتر بگردید. دانشجویان مسلمان امیدهای امروز و فردای ایران باید به تصمیم شورای انقلاب عمل [کنند] و دانشگاه باز [شود] و کلاسها دایر گردد. برادران و خواهران من باید به راه تفاهم رفت و محیط کینه و بعض را به محیط سازندگی تبدیل کرد. باید همه به قانون اساسی احترام بگذارند و آزادیهای سیاسی احزاب و گروهها احترام بگذارند. تنها نیروی رئیسجمهور منتخب شما خواست شما به استقرار نظم و امنیت است.» (۵۴- روزنامه جمهوری اسلامی، ۶ اردیبهشت ۱۳۵۹، ص ۷)
درگیریهای دانشگاه تهران بعد از اهواز و گیلان پرتلفاتترین بود. به گزارش روزنامه کیهان، ۳۴۹ نفر زخمی و ۳ تن کشته شدند. صدمات و آسیبهای زیادی به اموال و امکانات دانشگاه تهران وارد آمد.
محافل حکومتی و دانشجویان طرفدار انقلاب فرهنگی گروههای سیاسی دانشجویی چپ و دگراندیش را متهم میکردند که از داخل دانشگاه تهران شلیک کردهاند و سلاحهای گرم داشتهاند. به عنوان مثال خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی دانشگاه تهران پس از پایان درگیریها صحنه را این چنین توصیف میکند:
«سطح دانشگاه از سوختههای چوب، کاغذ، سنگ، شیشه و غیره پوشیده شده. بر پشت بامهای ساختمانها دانشگاه سنگرهایی از صندلی و میز و غیره تعبیه شده. بسیاری از شیشههای دانشگاه شکسته شده است. گروههای سیاسی با سنگ و قلابهایی که با دیلم بتونهای دیوار را سوراخ کرده بودند به مردم حمله میکردند. تمام آئینههای دستشوییها را شکسته و به طرف مردم پرتاب میکردند. آثار گلوله بر شیشههای باشگاه اساتید به چشم میخورد. آنطور که معلوم است این تیرها از داخل اتاق به بیرون شلیک شده است. گفته میشود سه اتاق از این باشگاه به گروههای سیاسی داده شده بود. شیشههای کوکتل مولوتف در پشت بامها دیده میشد. از قفسهبندیهای دانشگاه برای برانکارد استفاده میشده است. از مواد آتش خاموشکن برای پودرهای آتشزا استفاده میشده است.»
اما گروههای مخالف این اتهامات را رد میکردند. برخی از دانشجویان عضو انحمن اسلامی به دلیل عضویت همزمان در کمیتهها و سپاه مسلح به سلاح گرم بودند. همچنین به دلیل برخورداری از حمایتهای امنیتی، نظامی و قضائی امکان بیشتری برای استفاده از سلاح گرم داشتند. کلاً نیروهای دانشجویی مدافع تعطیلی دانشگاه دلایل زیر را علیه گروههای دانشجویی دگراندیش (سمپات چپ غیر مذهبی، سکولار و مجاهدین) مطرح میکردند:
– انتقال ستاد فرماندهی گروههای سیاسی به دانشگاهها
– استفاده از وسایل و امکانات دانشگاه نظیر چاپخانه، تلفن، اتاق و…
– استفاده رایگان از ساختمانهای دانشگاه برای برنامهریزی
– شوارهای دانشجویی حالت آنارشیستی دارند
– ارتباطگیری با شهرستانها و انتقال خوراکهای تبلیغاتی اعم از فیلم، پوستر، بولتن
– سوءاستفاده از مصونیت دانشگاهی
– تبدیل دانشگاه به انبار اسلحه. به عنوان مثال در دانشگاه تربیت معلم و اهواز مدعی شدند که از دفاتر اسلحه کلاشینکف پیدا کردهاند.
آیت الله محمد رضا مهدوی سرپرست کمیته مرکزی انقلاب اسلامی با صدور بیانیهای مدعی شد:
«پس از اعلام حفاظت دانشگاهها توسط کمیته مرکزی انقلاب اسلامی، پاسداران کمیته مرکزی علی رغم انواع و اقسام توهینها و مارکها از جانب نیروهای درگیر و نیز تیراندازی مکرر از داخل دانشگاه با صبر انقلابی و بردباری فراوان به تیراندازی مترصدین درگیری و تشنج پاسخ نداده و نهایت تلاش و کوشش خود را مبنی بر عدم درگیری و جلوگیری از ایجاد جو شایعه و ترویج دروغ و تهمت بهکار بردند. اینک جهت روشن شدن اذهان هموطنان مسلمان و شرافتمند ایران مواردی چند که ا ز جانب گروههای فشار و زور علیه خواست بهحق و قانونی مردم بهپاخواسته و سلحشور ایران تدارک شده بود را برمیشمریم و از تمام اقشارملت انتظار داریم که بهخاطر محترم شمردن خواست شورای انقلاب و رئیس جمهوری ایران با نهایت هوشیاری، متانت و صبر انقلابی از بروز هر گونه دسیسه و توطئه بیگانه که هدفی جز تضعیف انقلاب اسلامی ما ندارند جلوگیری کرده و نهایت مساعدت و همکاری ر ابا مأمورین انتظامات و کمیتهها بنمایند.
عمده تلاش این گروهها:
۱- ایجاد درگیری و بهوجود آوردن جو تبلیغی و احتمالا ایجاد ۱۶ آذر بر علیه جمهوری اسلامی ۲- ایجاد درگیری عمده و همه جانبه با پاسداران که بحمدالله این توطئه خنثی شد.
دلائل ادعای فوق بهشرح زیر است:
الف- تیراندازی از داخل دانشگاه بهسمت پاسداران مستقر در اطراف دانشگاه
ب- تحریک احساسات مردم و استفاده تبلیغی به نفع خود
پ- پخش شایعه کشته شدن ۶۰ نفر در دانشگاه و توطئه احتیاج مبرم به خون در بیمارستانها
ج- حمل تابوتهای خالی بر دست و نمایش تشییع جنازه شهید
چ- سنگربندی درون دانشگاه و آتش زدن و از بین بردن وسائل دانشگاه تربیت معلم که از دسترنج مردم ایران تهیه شده است
د- نوشتن انواع توهین و فحشها خطاب به پاسداران روی پلاکارتها و تراکتهای مختلف
ل- اشغال درب غربی دانشگاه و دو مورد حمله به پاسداران و خلع سلاح آنها
م – عدم تخلیه دانشگاه تا آخرین دقایق مهلت مقرر توسط شورای انقلاب
ن- از بین بردن سیستم صوتی نماز جمعه در محوطه دانشگاه (روزنامه جمهوری اسلامی، ۷ اردیبهشت ۱۳۵۹، ص ۱۰)
آیت الله بهشتی نیز در مصاحبه مطبوعاتی در پاسخ به خبرنگاران خارجی که از او میپرسد نظر شما نسبت به تصادم جمعیت انبوهی (حزباللهیها) که در خیابانها بودند با دانشجویان چیست؟ گفت: «آیا فکر میکنید تشکیلات خاصی سیاسی در ایران بهنام حزب الله وجود دارد! اشتباه میکنید. اینها ملیونها نفری هستند که در خیابانها انقلاب را به ثمر رساندند و اکنون یک اقلیت کوچک با آنها درگیری پیدا کرده است. البته ما موظفیم جلوی درگیری را بگیریم. آنچه رخ داد قصه معارضه یک تشکیلات سیاسی با تشکیلات سیاسی دیگر نبود قصه معارضه یک تشکیلات سیاسی کوچک با یک اکثریت و یک ملت بود. در پاسخ به سئوالی دیگر که نظر وی را در خصوص حرف بنیصدر پرسیده بود که اگر دفاتر تخلیه نشده بود یک کشتار بزرگ رخ میداد چیست؟ اظهار داشت: ایادی صهیوینزم و امپریالیزم و همچنین ایادی مزدور قدرتهای سیاسی دیگر میکوشند در صفوف یکپارچه ملت ما رخنه کنند، میکوشند تا ملت و دانشجو را در مقابل هم قرار دهند. در حالیکه اینطور نیست. ملت در برابر دانشجو قرار ندارد مسئله این است که یک اقلیتی چه در دانشگاه و چه در بیرون دانشگاه در برابر اکثریتی قرار دارد و اینها میخواهند این مسأله را تحریف کنند. در بخش دیگر مصاحبه گفت ما همچنان برای حفظ آزادیهای اساسی در چهارچوب قانون اساسی خواهیم کوشید ولی اگر دیگران بحران ایجاد کردند دیگر هر کس میداند دربحرانها نمیشود همه آزادیهای اساسی را حفظ کرد.» (پیشین)
اما گروههای دانشجویی اپوزیسیون و غیر خط امامی این ادعا را رد میکنند. میگویند انجمنهایشان امکانات متعارف گروههای دانشجویی را داشته است.
راستآزمایی ادعاهای طرفین محتاج مدارک تفصیلیتری است. اما عملکرد جمهوری اسلامی نشان میدهد که باید با تردید به ادعاهای آن برخورد کرد.
فواد تابان در رد این ادعاها میگوید: «سازمان دانشجویان پیشگام یک سازمان دانشجویی و هوادار سازمان چریکهای فدایی خلق (آن زمان) بود و هیچگاه نه اسلحهای داشت که به دانشگاه بیاورد و نه اتاق جنگی تشکیل داد. اعضای دانشجویان پیشگام تا آنجا که من میدانم برای دفاع شخصی نیز اسلحه نداشتند.هیچ اتاق جنگی در دانشگاه وجود نداشته است. دانشجویان پیشگام در هر دانشگاه چند اتاق را به اشغال خود درآورده بودند و – برخی از این اتاقها حتی قبل از انقلاب و از زمان شاه وجود داشته است – و در آنها به فعالیتهای تبلیغی و سیاسی و دانشجویی مشغول بودهاند. خود سازمان فدائی هم در آن دوره، مشی مبارزه مسلحانه با حکومت جدید را نداشت چه برسد به دانشجویان پیشگام. اتهام اتاق جنگ و انبار اسلحه را حکومت اختراع کرد تا بتواند دانشگاهها و گروههای دانشجویی را سرکوب کند و امروز همه میدانند که هدف از این سرکوب چه بود و در چارچوب برنامه بلندمدت حکومت برای برقراری اختناق سیاسی و مذهبی میگنجید و ربطی به انبار اسلحه و اتاق جنگ نداشت. سندیکاهای کارگری را برای چه سرکوب کردند؟ آیا کارگران هم اسلحه به دست گرفته و اتاق جنگ تشکیل داده بودند؟» (انقلاب فرهنگی،ابزار بازسازی استبداد)
یکی از دانشجویان هوادار سازمان پیکار در دانشگاه تهران در آن دوره میگوید: «در زمان یورش به دانشگاهها، من از نزدیک شاهد جریان بودهام و با جرأت میتوانم بگویم در مرکز واقعه قرار داشتهام. من در شبها و روزهای قبل از حمله نیروهای سرکوبگر، حضور فعالی در دانشگاه داشتم. و باز هم میتوانم با جرأت و صداقت بگویم در هیچ کدام از دانشکدههای دانشگاه ما که یکی از بزرگترین دانشگاههای پایتخت بوده است، هیچ اسلحهای در هیچ مکانی از دانشگاه وجود خارجی نداشته است. نه اسلحه گرم و نه اسلحه سرد. تنها اسلحهای که در اطاقهای گروههای دانشجوئی وجود داشته است عبارت بودهاند از قلم، کاغذ، چسب، منگنه، پونز، لباس کوهنوردی برخی از دانشجویان و گاهی نشریات برخی از گروههای سیاسی. بنابراین پدیدهای بنام اطاق جنگ در دانشگاه ما مانند سایر دانشگاهها وجود خارجی نداشته است. این ادعای حسن آیت انگلیسی و دوستانش در حزب جمهوری اسلامی بود تا گروههای دانشجوئی را ریشهکن و تار و مار کنند تا تنها محل باقی مانده مقاومت در برابر یکهتازیهای عناصر انگلیس حامی ولی فقیه مثل آیت و بقائی را درهم شکنند.» (پیشین)
مجید زربخش از رهبران رنجبران در آن دوره فضا را اینگونه توصیف مینماید: «تا آنجائی که بهخاطر دارم در دانشگاه نه انبار اسلحه وجود داشته است و نه گروههای دانشجوئی مسلح بودند. بنا بر گزارشهای آن روز رفقای دانشجو و استاد ما از دانشگاه، هیچگونه مدرک و شاهدی مبنی بر وجود اسلحه یا دانشجوی مسلح وجود نداشته است. افزون بر این در همان زمان پس ازسرکوب دانشگاه، آقای فواد تابان نماینده دانشجویان پیشگام در تلویزیون جمهوری اسلامی این اتهام را صریحاً رد کرد. جالب اینکه در آن روز حتی نمایندگان انجمن اسلامی دانشگاه که در آن گفتوگو شرکت داشتند در این مورد سکوت کردند. پس از سرکوب دانشگاه نیز جمهوری اسلامی دیگر این ادعا و اتهام بیپایه را تکرار نکرد. اتهام بیاساس مسلح بودن دانشجویان مبارز و آزادیخواه در واقع بهانه و مستمسک حمله بهدانشگاه و تعطیل دانشگاه بود. امری که بعداً انجام گرفت. با اینکه گروههای دانشجویی مبارز، دفاتر را در دانشگاه تخلیه کردند معهذا این اقدام مانع از یورش سپاهیان استبداد بهدانشگاه نشد، یورشی که در نتیجه آن عدهای ازدانشجویان جان باختند. حمله به دانشگاه در حقیقت بدان خاطر بود که اکثریت دانشجویان با اقدام حاکمان در استقرار استبداد مخالف بودند و رهبران جمهوری اسلامی در پی در هم شکستن این کانون مقاومت و بهطور کلی تعطیل دانشگاه بودند. کما اینکه پس از این اقدام، یورش به سایرکانونهای مقاومت و گروههای سیاسی مقاوم و مخالف را تا متلاشی ساختن تمامی آنها دنبال کردند. (پیشین)
اما سید علی خامنهای در خطبههای نماز جمعه بعد از روزهای تیره دانشگاهها ضمن روشن کردن چرایی برخوردها در دانشگاهها ضمن تکرار دعاوی گذشته و ایراد اتهامهای بیاساس به صراحت اعلام داشت که دانشگاهها پس از ۱۴ خرداد تغطیل خواهد شد.
«دانشگاههای ما از نظر نظام آموزشی غلط و ضد اسلامی بود و بعد از انقلاب هم تغییری پیدا نکرد. گرفتاریهای بیشمار به مسئولین اجاره نداد تا این درد را درمان کنند و تا یکسری از دانشجویان مسلمان و انجمنهای اسلامی دانشجویان، این روحهای حساس دیدند دیگر طاقت تحمل این وضعیت را ندارند، و اعلام کردند باید این نظام دانشگاهی عوض بشود. این پیام به گوش مردم و مسئولان رسید. با مسئولان در میان گذاستند. شورای انقلاب تأیید کرد. به گوش امام رسید، ایشان نیز تأیید کردند. شورای انقلاب تصمیم گرفت تا ستادها تخلیه بشوند، چون گروههای نوکرصفت، گروههای مفسده برانگیز از پول این ملت استفاده میکنند و علیه آن فعالیت میکنند. این بود [که] شورای انقلاب اعلام کرد ستادها باید تخلیه گردند و رئیس جمهور نیز در پیامش به ملت گفت و از شما دعوت کرد روز سهشنبه بیائید اینجا، تا اگر تخلیه نکرده باشند، تخلیه کنند. برخی گروهها تخلیه کردند اما بعضی از گروهها که وابستگیشان شدید بود تخلیه نکردند و فاجعه آفریدند. گروهی که نام خود را پیشگام میگذارد، وابسته به مرتجعترین جناحهای این زمان یعنی آمریکاست. جوانی است بهنام کمونیست، اما وقتی تحقیق میکنید میبینید پدرش به جرم ساواکی [بودن] اعدام شده است. پدرکشتگان این انقلاب به نام فدایی، به نام پیشتاز و پسگام جمع شدند و در مقابل مردم در همین دانشگاه سنگر گرفتند. مردم آمدند دانشگاه را پاکسازی کنند. برادران سپاه و کمیته مأموریت یافتند تا نگذارند مردم به دانشگاه نزدیک شوند. همت آنها این بود [که] جلوگیری کنند، اما برخی جوانهای مسلمان و پرشور علیرغم تلاش پاسداران و کمیتهایها خودشان را به اطراف دانشگاه رساندند. در مقابل این ملت نشستند و مردم را با چوب و سنگ زدند. با گلوله و تیربار هم زدند. از این مردم کشتند و مجروح کردند و انتقام خون رفتگان پلید خود را گرفتند. یا بر طبق دستور اربابان خود هر کاری خواستند کردند. بعد روز صبح سهشنبه خیل عظیم ملت را که دانستند که به سوی دانشگاه خواهد آمد، یک مقداری تیر اندازی کردند. محل نماز جمعه را تیراندازی کردند، بعد شبکههای صوتی و بلندگو را جمع کردند و دزدیدند و بردند.
ملت در مقابل این عمل فعلاً لازم نیست هیچ اقدام عملی بکند. اما باید بداند کسانی که نقاب چپ بر روی چهره خود کشیدهاند بر پشت این نقاب چگونه موضع خصومت علیه این ملت گرفتهاند. و باید بداند که توطئه آمریکا از چه راههایی ظاهر میشود. در شب سهشنبه و یا دوشنبه سرپرستان دانشگاه تهران به شورای انقلاب گزارش کار دادند. گفتند گروههای دیگر بیرون رفتهاند و فقط گروه پیشگام مانده است و سنگربندی کرده است، و سنگ و چوب و چماق فراهم کرده است. بعضی از آنها تصریح کردند که اینها سلاح هم داشتند. شورای انقلاب از شورای سرپرستی دانشگاه تهران خواست بیایند بیرون و مردم را در جریان بگذارند. بگویند گروهی با این نام، با این خط و ایدئولوژی در مقابل مردم اینجور مقاومت کردهاند و هدف اول قبول کردند بعد امتناع کردند. آمدند بیرون. الان یکی دو روز میگذرد آقایانی که مسئول دانشگاه بودهاند در طول این یکسال هر خلاقی در دانشگاه صورت گرفته است این ملت حق دارد گریبان آنها ر ا بچسبد و از آنها جواب بخواهد. دستهجمعی استعفا میدهند و تقصیر را به گردن دولت و در حقیقت به گردن ملت میاندازند. این یک خیانت است. آقابان مسئول مفسدهانگیزیهای یکسال گذشته دانشگاه هستند و باید به این جواب میدادند نه اینکه مقابل ملت بایستند. امام عملکرد سرپرستان دانشگاه تهران را خطای بزرگ و لازمالجبران میداند. اینها باید برکنار میشدند، حال نشدهاند، طلبکار هم شدهاند. از چهاردهم خرداد قطعاً دانشگاه تعطیل میشود. هیچ عذر و بهانهای برای ادامه دانشگاه بعد از ۱۴ خرداد وجود ندارد. کسانی که مسئولیت پیدا کنند در رابطه با دانشجویان با دانشگاهیان مسلمان با اساتید و سرپرستان مؤمن در رابطه با اینها انشاءالله نظام اسلامی دانشگاهی را تدوین خواهند کرد.» (روزنامه جمهوری اسلامی، ۶ اردیبهشت ۱۳۵۹، ص ۷)
او در این سخنرانی اذعان میکند که اولاً کمیته و سپاه حضور پررنگ در تصرف دانشگاه و تخلیه ستادها داشتند و اینکار صرفاً با فشار مسالمتآمیز مردم صورت نگرفته است. ثانیاً قبول میکند عدهای از دستور شورای انقلاب و رئیس جمهور تخطی کردهاند و خودسرانه کمربند محاصره نیروهای نظامی و انتظامی انقلابی را شکستهاند و به تحریک پرداختهاند. البته به دشواری بتوان این ادعا را باور کرد. فرضیه باورپذیرتر نوعی تقسیم کار بین گروههای فشار و نیروهای سپاه و کمیته است. وی از تغییرات بیشتر و ارجاع مدیریت انقلاب فرهنگی دانشگاه به جمعی از اساتید و دانشجویان مسلمان خبر میدهد. همچنین به هیأت سرپرستی دانشگاه تهران حمله شدید میکند که چرا استعفا دادهاند. هاشمی رفسنجانی نیز مدعی میشود آیت الله خمینی گفته است سرپرستان دانشگاه تهران نمیتوانند خود را از وقایع دانشگاه تبرئه کنند. این حمله هماهنگ شده مقدمه برخورد امنیتی با دکتر ملکی در سال ۱۳۶۰ و زندان وشکنجه وی شد.
بدین ترتیب مرحله دوم انقلاب فرهنگی به شیوه تلخ و دردناکی پایان پذیرفت. دیگر دانشگاهها تا ۱۴ خرداد که امتحانها تمام شد به طور نسبی آرام بودند. تا با حکم آیت الله خمینی ستاد انقلاب فرهنگی شکل گرفت و تعطیلی دانشگاهها تثبیت شد. در نوشتاری دیگر به این مرحله پرداخته خواهد شد. اما اسامی دانشجویان و دانشگاهیانی که در مرحله دوم انقلاب فرهنگی که خشنترین و اسفبارترین بخش آن است، نقش آفرین بودند به شرح زیر است:
دانشجویان:
تربیت معلم: فضل الله موسوی، ابراهیم سیدنژاد (که بعدها خود قربانی انقلاب فرهنگی شد)
علم و صنعت: صادق محصولی، اثنیعشری، محمود احمدینژاد، ثمره هاشمی، صادق واعظزاده (بعدها یکی از سه عضو کمیته دانشجویی ستاد انقلاب فرهنگی شد)
تهران: علی شکوریراد، علی مقاری، علی منتظری، وحید احمدی
شیراز: محسن کدیور (خود بعدها تحت اذیت و آزار حکومتی قرار گرفت)، عطاء الله مهاجرانی، مجید محمدی (خود بعدها تحت اذیت و آزار حکومتی قرار گرفت)، ابراهیم نبوی (خود بعدها تحت اذیت و آزار حکومتی قرار گرفت)، محسن کوچکزاده
مشهد: فیروزآبادی
تبریز: موسوی کوزهکنانی
پلی تکنیک: حسین رحیمی (بعدها یکی از سه عضو کمیته دانشجویی ستاد انقلاب فرهنگی شد)، حشمت الله طبرزدی (خود بعدها تحت اذیت و آزار حکومتی قرار گرفت) ناصر شمس
شریف: حسین رحمتی، هدایت الله آقائی (خود بعدها تحت اذیت و آزار حکومتی قرار گرفت)، سید حسن موسوینژاد (خود بعدها تحت اذیت و آزار حکومتی قرار گرفت)
شهید بهشتی: حسین خطائی
اصفهان: مرتضی مبلغ و سید علی حسینی
و افرادی چون سید هاشم آقاجری (خود بعدها تحت اذیت و آزار حکومتی قرار گرفت)، فتحالله امی، حبیب سنگتراش، حسین ایمانی، علی متقیان، و مهدی آخوندی.
از اساتید نیز میتوان به دکتر فرهادی، ابراهیم اسرافیلیان، مهدی گلشنی، عبدالله جاسبی، عارفی، مصطفی معین (خود بعدها تحت اذیت و آزار حکومتی قرار گرفت)، جلالالدین فارسی، احمد احمدی، حسن آیت و… اشاره کرد.
آنچه در این مطلب ارائه شد ضمن بازخوانی حوادث فرضیهای را برای تحلیل چرایی و چگونگی رویداد انقلاب فرهنگی ارائه داد که هنوز کامل نیست و همچنین داعیه آن ر ا نیز ندارد که به طور کامل با واقعیت تطبیق میکند و ممکن است دچار خطا نیز باشد. بهخصوص که خاطرات و روایتهای افراد به خودی خود سند قطعی نیست همانگونه که در متن نیز مکرراً عنوان شد، امکان راستآزمایی برخی از ادعاها فعلا وجود ندارد لذا این حوزه هنوز نیاز به کار دارد تا با بحث و تحقیق بیشتر و همچنین دستیابی به مستندات موجود در آن دوره کوشید تا همه ابعاد این حادثه روشن شود. کسانی که از نزدیک شاهد آن رویداد بودند و در صف اول درگیریها در دو سوی میدان بودند با ارائه خاطرات و مستند کردن فعالیتهایشان میتوانند کمک شایانی به روشنتر شدن حقیقت ماجرا بنمایند.
در همین زمینه:
کتاب «بازخوانی انقلاب فرهنگی» نوشته علی افشاری در زمانه
من یکی از دانشجویان دگراندیش زمان انقلاب فرهنگی اول اردیبهشت 59 در دانشگاه فردوسی مشهد بودم و شاهد عینی یورشهای گروههای فشار حزب اللهی با همراهی کارگران ساطوربدست کشتارگاه مشهد و همدستی دانشجویان حزب اللهی انجمن اسلامی در تخریب اتاقهای دفاتر دانشجویان پیشگام و هواداران مجاهدین خلق و حرب توده و سایر گروههای جپ بودم .در آن زمان دانشجویان جزب اللهی با سپاه و مراکز امنیتی همکاری مستقیم داشتند .من در یکی از بازداشتهایم ، شاهد بازجوئی یکی از دانشجویان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از خودم بودم که مرا شناسائی کرده بود .سازمان تحکیم وحدت را همین دانشجویان جزب اللهی تشکیل دادند .یادآوری کنم گه در آن زمان اکثریت دانشجویان طرفداری از احزاب و سازمانهای دگراندیش داشتند و یا بی خیال دموکرات بودند و انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بشدت در اقلیت محض بود .کسی برای روجانیت تره ای خرد نمیکرد .
علی / 03 June 2012
بخش عمده ای از سیر انقلاب فرهنگی سال 1359 مربوط به کشاکش در حکومت به عنوان مثال رقابت های درون شورای انقلاب بود. نویسنده یا با این بخش اشنایی نداشته یا نخواسته است خود را در گیر ان کند. رقابت های دانشجویی به واقع نمایش ان رقابت های حکومتی بود. در ان زمان در داخل شورای انقلاب سه جناح در حال رقابت بودند. جناح حزب جمهوری به رهبری بهشتی، جناح نهصت ازادی به رهبری بازرگان و نمایندگان منفرد به طور مشخص بنی صدر. اعلامیه صادر شده توسط شورای انقلاب در مورد شروع انقلاب فرهنگی به تصویب تمامی اعضای شورای انقلاب رسید یعنی جر مورد های استثنایی بود که تمامی جناح های شورای انقلاب در اجرای ان توافق داشتند. به این ترتیب بهشتی، بازرگان و بنی صدر در این مورد توافق نظر داشتند. در ادامه همین اتحاد تاکتیکی درون حکومت بنی صدر در روز 2 اردیبهشت در دانشگاه نطق پیروزی دولت را هم اعلام کرد. طبق معمول بعد از این مرحله جناح های حکومتی پاره پاره شدند و با توجه به شرایط به وجود امده حزب جمهوری دست بالا را به دست اورد و در نهایت جناح های بازرگان و بنی صدر را به کلی از دور خارج کرد. با وجود تمامی مدارک تاریخی بنی صدر سعی کرده است که خود را مخالف انقلاب فرهنگی نشان بدهد. اعلامیه اخر فروردین 59 شورای انقلاب و نطق پیروزی بنی صدر در روز 3 اردیبهشت عکس این ادعا ها را نشان می دهند. به این ترتیب بود که انقلاب فرهنگی و بسته شدن دانشگاه ها مقدمه تسلط جناح حزب جمهوری و حذف جناح های بازرگان و بنی صدر شد.
کاربر مهمان / 04 June 2012
استاد به بعثت فرهنگی اعتقاد داشتند ولی حزب جمهوری این نظر را از دست استاد دراورد و ان را به صورت انقلاب فرهنگی اعمال کرد. اگر چه برخی ادعا می کنند که رای شورای انقلاب در مورد انقلاب فرهنگی به تصویب همه اعضا ان رسیده است ولی این ادعا یا درست نیست یا حساب نیست.
کاربر مهمان / 04 June 2012
من امروز از ظریق یکی از دوستان در جریان این مطلب قرار گرفتم و با کمال تعجب اسم خودم را در زمره دانشجویانی یافتم که در جریان انقلاب فرهنگی نقش داشته اند( اسامی نامبرده برای دانشگاه اصفهان)! واقعا اگر مطالبی که به عنوان گزارش مستند و تحقیقی توسط نگارنده ارائه می شود اینگونه بی دقت و زیرپا گذاردن اخلاق و حقوق شهروندی باشد نمی دانم باید چه کرد و به کجا پناه برد؟ جهت اطلاع نگارنده به عرض می رسانم که من در بهمن ماه سال 1358 از دانشگاه اصفهان فارغ التحصیل شدم و اصلا در زمانی که انقلاب فرهنگی بوقوع پیوست دانشجو نبودم که در این انقلاب حضور و مشارکت داشته باشم. نشانه خیلی محکمش این است که بنده در خرداد ماه بدنبال مقدمات سربازی رفتن بودم که در تیرماه عازم خدمت سربازی شدم. طبعا بنده در مورد افراد دیگری که نامشان در ایم مطلب برده شده است اثبانا یا نفیا نمی توانم حرفی بزنم اما در مورد خودم می توانم بگویم آخر چگونه نگارنده این مطلب بخود جرئت داده است بدون هرگونه پرس و جو و تحقیقی نام مرا ببرد و مطلب کذبی را اشاعه دهد؟ آیا افرادی که اینهمه از دموکراسی و حقوق بشر و…دم می زنند در عمل کمترین پایبندی به اینها دارند یانه؟ آیا اگر دوستی مرا از این مطلب مطلع نساخته بود و من این پاسخ را نمی دادم اینگونه بپای من نوشته نمی شد که فارغ از درست یا نادرست بودن انقلاب فرهنگی، من در این رخداد شرکت داشته ام؟ و البته فحوای گزارش معلوم است که چه سمت و سوئی دارد و چرا اسامی را آورده است. البته بر نهاد منتشر کننده نیز این اشکال وارد است و اینکه اجازه می دهد حقوق و آبروی اشخاص براحتی مورد تعرض قرار گیرد.
کاربر مهمان رجبعلی مزروعی / 14 June 2012