گروههای دادخواهی نظیر شبکهی زنان افغان و زنان برای زنان افغان میگویند که اگر طالبان پس از پیوستن به دولت حقوق زنان را رعایت نکند، زنان بیشتری سعی در بیرونرفتن از این کشور خواهند کرد.
پیامهای واتساپ در سال ۲۰۱۶ آغاز شد. اولین پیام از حور بود؛ دختر ۱۶ سالهای که به دنبال کار در ترکیه به سر میبرد. او در سلسلهای از پیامهای صوتی به من گفت پس از آنکه کاکایش در ولایت کندز افغانستان او را به عنوان عروس به مرد ۵۰ سالهای فروخت، از خانه فرار کرد. او خودش را به استانبول رساند، اما به خاطر تنها و زن بودنش هنوز نگران امنیتش است.
چند ماه بعد پیامهای بیشتری به تلفنم سرازیر شد. اینبار پیامها را فاطمهی ۱۷ ساله فرستاده بود. او و خواهرش مدیحهی ۱۸ ساله از ازدواج اجباری در هرات افغانستان فرار کرده بودند. قاچاقبر این دو خواهر و برادر بزرگترشان احسان را به ترکیه آورده است، اما احسان مفقود شده است. حالا این دو خواهر در مزرعهای در یکی از روستاهای آناتولی مشغول به کار و با آزار و اذیت روزانه روبهرو هستند.
پس از آن نوبت سحر آرین، ستارهی یوتیوبی مشهور افغانستان رسید که عکسهایش در بستر شفاخانه را به من فرستاد. او را پس از اینکه از سوی مردان افغان در قرشهر مورد حمله قرار گرفته بود، به شفاخانه آورده بودند. قرشهر، شهر کوچک و سنتی در ترکیه است که سحر در آنزمان در انتظار پناهندگی در یک کشور سوم از طریق سازمان ملل، در آن به سر میبرد. او برای فرار از تهدید مرگ بهخاطر آوازخوانی روی صحنه از کابل فراری شده است.
آرین در برنامهی تلویزیونی جنجالی ستاره افغان شرکت کرده بود. او در بخشی از رقابتش آهنگ «سنگسار» را روی صحنه اجرا کرده بود؛ ترانهای که عمل کشتن زناکارها با زدن سنگ به آنها تا سرحد مرگ را محکوم میکند.
این اجرا و اجراهای دیگر سحر آرین خشم مردان محافظهکار افغان را در افغانستان و ترکیه برانگیخته است. آرین در آپارتماناش در قرشهر، در حال بهبودی از جراحات سر و کبودی پس از لتوکوب بود.
این دختران و زنان افغان که از خشونت خانگی، تهدید مرگ، آزار جنسی، ازادواج اجباری و جنگ ۴۰ ساله فراری اند، تنها ماندهاند. برخی برای اولینبار در زندگیشان با این وضعیت روبهرو شدهاند. با اینکه ۳.۵ میلیون سوری که خودشان را به ترکیه رساندهاند ممکن است توجه بیشتری را به خود جلب کنند اما تعداد افغانهایی که وارد این کشور میشوند اکنون از تعداد سوریهایی که میآیند پیشی جسته است.
ایالات متحده طی سه تا پنج سال آینده قصد دارد تمام نیروهایش را از افغانستان خارج کند. طالبان که مشتاق بازگشت به قدرت هستند، وعده دادهاند که اینبار متفاوت خواهند بود. مقامات طالبان نظیر شیرمحمد عباس ستانکزی میگویند که آنها اجازه خواهند داد زنان به مکتب و کار بروند؛ دو فعالیتی که قبلا این گروه برای زنان ممنوع کرده بود، اما زنان فراری افغان، امید چندانی به بهترشدن زندگیشان ندارند. آرین به من گفت که به عبارت ساده در افغانستان «فرهنگ ضد زن وجود دارد» و تغییر آن آسان نخواهد بود.
ایالات متحده پس از سرنگونکردن طالبان، بیش از ۱.۵ میلیارد دالر را صرف تلاش برای بهبود وضعیت زنان افغان کرده است که در بهترین حالت نتایج متفاوتی داشته است. میلیونها دختر افغان به مکتب بازگشتهاند، هزاران زن افغان به کار بازگشتهاند و برخی حتا به دولت، تیمهای ورزشی و ارتش پیوستهاند. در مراکز شهری و مناطق روستایی امنتر، زنان پیشرفت کردهاند اما در خطوط مقدم، جایی که جنگ جریان دارد، زنان محروم باقی ماندهاند.
با ادامهی حملات هوایی و بمبگذاریهای انتحاری، تعداد زیادی از مهاجران به شمول دهها هزار زن از این کشور گریختهاند. گروههای دادخواهی نظیر شبکهی زنان افغان و زنان برای زنان افغان میگویند که اگر طالبان پس از پیوستن به دولت حقوق زنان را رعایت نکند، زنان بیشتری سعی در بیرونرفتن از این کشور خواهند کرد. شهرزاد اکبر، فعال سیاسی مستقر در کابل میگوید: «افغانهای زیادی پشت دروازهی شما خواهند آمد مگر اینکه شما علاقه نشان دهید و با طالبان در مورد نوع حکومتی که میخواهید، صحبت کنید. نمیتوانید دولتی را حمایت کنید که زنان را سنگسار میکند.»
در سال ۲۰۱۱، کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل برآورد کرد که حدود ۳۵۰۰ زن افغان به عنوان پناهنده در ترکیه ثبتنام کردهاند تا در یک کشور سومی پناهنده شوند. این رقم در سال ۲۰۱۷ به ۴۰ هزار افزایش یافت که بخشی از دلیل آن بر میگردد به توافق اتحادیه اروپا با ترکیه مبنی بر جلوگیری از ورود مهاجران به اروپا. ادارهی بینالمللی مهاجرت سازمان ملل متحد معتقد است که هزاران نفر دیگر هنوز ثبت نشدهاند.
زنانی که از افغانستان به ترکیه فرار کردهاند، این کار را معمولا با کمک قاچاقچیان انجام دادهاند. با اینکه آنها به دنبال امنیت هستند، اما اغلب با سوءاستفاده و آزار و اذیت در طول مسیر یا در شهرهای سنتی ترکیه مواجه میشوند.
با ورود سوریها و سایر پناهندگان، ترکیه روند اسکان مهاجران در شهرهای لیبرال و بزرگترش را متوقف کرد. ترکیه میگوید که این شهرها بیش از حد مزدحم شدهاند. شاید این امر حقیقت داشته باشد اما به معنی این است که زنان به مکانهایی فرستاده میشوند که در آن از شبکههای حمایتی برخوردار نیستند.
در شهرهای کوچک، زنان خارجی که تنها زندگی میکنند امکان دارد با روسپی اشتباه گرفته شوند. فاطمه و مدیحه به طور فصلی در نانوایی و مزرعه کار میکنند اما بارها با روسپی اشتباه گرفته شدهاند. یک صبح گروهی از مردان مهاجر به پنجرهی آپارتمان آنها سنگ زدند که باعث شد زنان برای یک ماه پنهان شوند. یک مددکار اجتماعی ترکیه به من گفت که مهاجران بیکار زنان تُرک را نیز آزار میدهند که منجر به درگیری با مردان تُرک میشود. مردان مهاجر و تنها، بخش بزرگی از جمعیت افغانهایی را تشکیل میدهند که وارد ترکیه میشوند. اکنون تمرکز انقره روی اخراج و بازداشت کسانی است که بدون اسناد مناسب در ترکیه به سر میبرند.
برای زنان گیرمانده در ترکیه، دوری از خشونت هنوز ارزش تحمل رنج بیپناهی را دارد. آنها امیدوار هستند که در نهایت درخواست پناهندگیشان در کشور سومی پذیرفته شود، تا آن زمان آنها به صورت منظم هر دو هفته یکبار در ادارهی محلی پولیس حاضر میشوند تا پروندههای پناهندگیشان را فعال نگهدارند. حور، فاطمه و مدیحه اولین دور مصاحبهیشان را به پایان رساندهاند و منتظر پرواز به امریکا هستند که امکان دارد روند طولانی داشته باشد. در دولت ترمپ، تصمیمگیری در مورد پروندهی پناهندگان روند آهستهای دارد. همهی این زنان دوست دارند به نیویورک بروند و وارد دانشگاه و کار شوند. آنها از طریق واتساپ با یکدیگر صحبت میکنند میخواهند پس از ورود به امریکا در ارتباط باقی بمانند اما مهاجران نمیتوانند شهرشان را انتخاب کنند مگر اینکه یک امریکایی آنها را حمایت مالی کند. حور میترسد که اگر در شهری که مسلمانهای زیادی ندارد اسکان داده شود، ممکن است که پوشیدن روسری او را هدف نفرت قرار دهد. او میگوید: «من فقط میخواهم به جایی بروم که احساس امنیت کنم.»
آرین، خواننده، مسیر دیگری را انتخاب کرده است.
او با موهای سیاه بلند و رژلب سرخ یاقوتیاش خندهی توام با نگرانی و صدای نافذی دارد. او روی رختخوابش مینشیند و تا نیمههای شب آواز میخواند که گاهی اوقات، شعر فارسی و غزلیات ترکی همسایههای تُرکش را از خواب بیدار میکند.
آرین که در ایران از مادر ایرانی و پدر افغان متولد شده است، کودکیاش را تاریک و همراه با خشونت به یاد میآورد. خشونت پدرش نسبت به مادرش منجر به طلاق و جدایی آنها از یکدیگر میشود، پدر فرزندانش را به آذربایجان میبرد و در آنجا بر آنها سختگیری میکند. آرین که به زبان ترکی و فارسی مسلط است، میگوید که در آذربایجان او مخفیانه به یک گروه موسیقی در باکو پیوست زیرا پدرش اجازه نمیداد او آواز بخواند. پدر آرین همانند طالبان معتقد بود که موسیقی مخصوصا وقتی زنی آواز بخواند، حرام است.
در سال ۲۰۱۳، آرین ـ نام هنری ـ حرکت خطرناکی را انجام داد. او به کشوری چون افغانستان سفر کرد تا حرفهی موسیقیاش را دنبال کند. نزدیکان آرین در افغانستان زندگی میکردند اما از سختگیریها و محدودیت پدرش آزاد بود. آرین در افغانستان آهنگهای مختص به حقوق زنان را اجرا کرد. در افغانستان، برای هر هنرمند جوانی قلهی موفقیت توانایی آوازخواندن در ستاره افغان است. آرین از اینکه توانسته بود روی صحنهی ستاره افغان راه یابد، هیجان زده بود. او در رقابت اول نشد اما به مردم معرفی شد.
آرین میگوید: «بعد از ستاره افغان، در خیابان پشت مرا میگرفتند. مجبور شدم شش بار نقل مکان کنم. در نهایت حجاب کامل اختیار کردم. در انستاگرام دربارهی فیمینیسم در افغانستان صحبت میکردم و خیلی تهدید شدم.» او در کابل با عمهاش زندگی میکرد اما پس از اینکه آرین به ستاره افغان راه یافت، پسرعمهاش او را زیر مشت و لگد گرفت. او خانوادهی عمهاش را ترک کرد، اما در بیرون زیر رگبار توهین و تحقیر مردان قرار گرفت. آرین میگوید وقتی جواب آنها را داد، آنها به خشونت متوسل شدند.
او میگوید: «یک نفر نبود که دنبال من راه افتاده باشد. مردانی که اسلامگرا هستند و از زنان نفرت دارند و میخواهند زنان در خانه باشند و میخواهند از زنان به عنوان برده استفاده کنند، نیز پشت مرا گرفته بودند. آنها نمیخواستند من آواز بخوانم. آنها نمیخواستند که مادر یا خواهرشان از من یاد بگیرند.»
با اینحال، آرین الگوی برخی از زنان شهری جوان شد و با توجه به معنی نامش در فارسی، طرفدارانش شروع به استفاده از شعار «سحر نزدیک است» کردند. با افزایش محبوبیتش، سحر متوجه شد که دیگر نمیتواند در افغانستان بماند.
ولی او انتظار نداشت که خشونت تا ترکیه او را دنبال کند. پس از آمدن به ترکیه، دولت او را به قرشهر، شهر کوچکی در مرکز کشور، منتقل کرد. او به آنجا رفت و با سایر زنان مهاجر افغان شروع به کار در یک رستوران تُرک کرد. اما آنها یگانه افغانهای این شهر نبودند؛ مردان مهاجر افغان که به تنهایی راه مسافرت در پیش گرفته بودند، نیز در میدان شهر برای متلک گفتن به زنان حضور داشتند.
در یکی از شبهای سرد ماه دسامبر، آرین با لپتاپی در بغل در راه بازگشت از خانهی دوستش بود که سه مرد به زبان فارسی فریاد زدند و گفتند که او [آرین] زنان افغان را بدنام کرده است و مردان افغان را بیآبرو. آرین به طور معمول فریاد آنها را با فریاد پاسخ داد و گفت که سرشان به کار خودشان باشد. اما آن سه مرد به او حمله کردند؛ یکی از آنها گلوی او را فشرد و دوی دیگر به سر او ضربه زدند. وقتی پولیس و آمبولانس رسید مردان گریخته بودند. آرین به خاطر آسیبروانی و درد فزیکی، برای دو روز بستری شد.
او میگوید: «بزرگترین خطر برای من در ترکیه همان افغانهایی است که من [در افغانستان] از آنها فرار میکردم.» آرین از دولت ترکیه خواست که او را به استانبول منتقل کند، جایی که معتقد است میتواند در امنیت بیشتر موسیقیاش را ادامه دهد، اما درخواستش رد شد. اما او با پشتپازدن به فرصت پناهندگی در غرب، به استانبول رفت. اکنون او به دنبال اقامت در ترکیه است، موزیک ویدیوهای بیشتری میسازد و برای یک آژانس املاک و مستغلات کار میکند. موسیقی او دیگر تیره و تار نیست.
آرین میگوید که دلتنگ دوستانش در افغانستان است اما اکنون که طالبان در پی بازگشت هستند، امیدواری چندانی به بازگشت به کشورش ندارد. او میگوید صلح زمانی خواهد آمد که هر زن افغان برای مبارزه بیاستد. مبارزهی او پیام قدرت در موسیقیاش است. او میگوید: «من در مورد کشوری آواز میخوانم که درهم شکسته و زخمخورده است و من به خاطر آن زخم میخورم. آیا من بدتر از مردانی هستم که به زنان تجاوز میکنند و دیگران را میکشند؟ فکر نمیکنم که فقط به خاطر آوازخوانی اینقدر گناهکار باشم.»
در افغانستان، زنان دارند گردهم میآیند تا برای ادامهی حمایت ایالات متحده لابی کنند، در رسانههای اجتماعی در برابر خشونت اعتراض کنند و از طالبان بخواهند که آنها را در مذاکرات صلح شامل کند. مرجان متین معین وزیر معارف میگوید که او به ولایات سراسر کشور سفر کرده است تا با زنان در مناطق روستایی و شهری در مورد اینکه برای آیندهیشان چه میخواهند صحبت کند. او متوجه شده است که نظرات آنها رنگ تجربهی فقر و خشونت را در خود دارد. زنان در مناطق امنتر خواهان توسعه بودند درحالیکه در مناطق ناامن، امنیت اولویت بود.
سرمایهگذاری عظیم غرب روی زنان افغانستان برای این نیست که اجازه داده شود طالبان و سایر گروههای تندرو امید آنها را پامال کنند. اگر صلحی در کار باشد، زنان باید بخشی از آن باشند اما آنها به متحدان بینالمللی نیاز دارند. پیام زنان افغان بلند و واضح بوده است: اگر شما در کشور خود ما را به عنوان پناهنده نمیخواهید، پس با ما کمک کنید افغانستان را امن و آزاد بسازیم.
تا زمانی که آتش جنگ شعلهور باشد، زنان نهتنها در کشورشان، بلکه در جاهای دیگر نیز در تیررس خشونت قرار خواهند داشت. خشونت مردانه در میان پناهندگان یکی دیگر از تاثیرات تیرهی درگیری و جنگ است و تا وقتی که مشکل از ریشه حل نشود، مانند ترکیه، دامنگیر کشورهای میزبان خواهد بود. ریشهی آن در افغانستان است؛ جایی که روند طولانی به دستآوردن صلح پایدار جریان دارد.