انتظار جامعه و مردم معمولا از فردی که نقش اجتماعی پررنگتر یا جایگاه حرفهای بالاتری دارد، بیشتر است و این انتظار در موقع لزوم در اشکال مختلف متوجه فرد میشود. نمونههای این مساله در ایران بسیار زیاد است، زیرا از آنجا که جامعه ایران یک جامعه فعال و پر حادثه است، در بزنگاه رخدادهای گوناگون، شاهد درخواستها و انتظارات مردم از مسوولان، هنرمندان، بازیگران، ورزشکاران و … برای موضعگیری در مورد برخی رویدادها و مطالبه حقوقشان از طریق آنها هستیم.
اغلب در مواقع حساس، مردم از چهرههای برجسته و شناخته شده فرهنگی-هنری انتظار داشتهاند تا در کنارشان بایستند و با توجه به نقش و جایگاه اجتماعیشان، صدای مطالبات و خواستههای آنان باشند.
در پس این انتظار اما سوالی به میان میآید: نقش و تعهد چهرههای شناخته شده و سرشناس جامعه در قبال مردم و اتقافات جامعه چیست؟همچنین جامعه نسبت به جایگاه اجتماعیشان چه تعهدی از آنان میخواهد؟ اساسا چرا مردم باید از چهرههای شناخته شده انتظار تعهد و واکنش نسبت به برخی مسائل را داشته باشند؟ آیا این توقع به جا و قابل پذیرش است؟
احمد شعبانیفرد، مربی شنا، سهگانه، قایقرانی و مدافع حقوق کودکان و از جمله ورزشکارانی که مشکلات اجتماعی را نادیده نمیگیرد، به این سوالها پاسخ داده است.
او سعی میکند از طریق فعالیتهای ورزشیاش، مشکلات اجتماعی را نیز بازتاب دهد و صدای معضلات و ناهنجاریهایی باشد که در جامعه ایران در مورد کودکان وجود دارد.
شعبانیفرد تاکنون چهار برنامه ورزشی-اجتماعی را با هدف آگاهیرسانی و مطالبه حقوق کودکان، بهخصوص کودکان کار و مخالفت با کودکهمسری با ثبت رکوردهای شگفتانگیز به ثمر رسانده است.
او اولین بار در سال ۱۳۹۴ عرض دریای کاسپین (خزر) را از آستارا تا بندر ترکمن به صورت رفت و برگشت به مسافت ۱۳۰۰ کیلومتر و با شعار «لغو کار کودکان و حق تحصیل رایگان برای همه کودکان» پیمود.
دومین بار در سال ۱۳۹۵ و در ورزش سهگانه از بندر انزلی تا بندر آفتاب در استان هرمزگان را با دوچرخه رکاب زد، سپس از بندر آفتاب تا جزیره کیش را با شنا پیمود و نهایتا دور جزیره کیش را دوید. این تلاش سهگانه او و طی مسافت دو هزار و ۲۰۰ کیلومتر، ۱۸ روز به طول انجامید. شعار او در این اقدام «لغو کار کودکان همین امروز و دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی بدون هیچ قید و شرطی برای همه کودکان» بود.
در سومین اقدام در خرداد ماه ۹۷ شعبانیفرد برای ثبت رکورد و مطالبه حقوق کودکان، بار دیگر به دریای کاسپین بازگشت و عرض دریا را از آستارا تا بندر ترکمن، این بار با قایق کایاک طی کرد که ۱۰ روز به طول انجامید. این بار شعار او «لغو کار کودکان همین امروز و ممنوعیت ازدواج کودکان زیر ۱۸ سال» بود.
آخرین اقدام او اما شانزدهم بهمن ماه ۹۷ و به صورت انفرادی، صعود به قله توچال باز با شعار «ممنوعیت ازدواج کودکان زیر ۱۸ سال» بود؛ با توجه به آمار ۲۴ هزار بیوه زیر ۱۸ سالی که در کشور وجود دارد و در واکنش به رد لایحه ممنوعیت ازدواج زیر ۱۸ سال از سوی مجلس شورای اسلامی، صورت گرفت.
- تاکنون چندین اقدام ورزشی-اجتماعی متفاوت با اهدافی چند سویه چون ثبت رکورد با هدف حمایت از حقوق کودکان، مشخصا حمایت از کودکان کار، مطالبه بهداشت و درمان رایگان و فراگیر برای همه کودکان و مخالفت با کودک همسری (ازدواج زیر ۱۸ سال) انجام دادهاید، چه چیزی باعث شد تا دست به چنین اقداماتی بزنید؟
– باید عرض کنم از کودکی همیشه این مسئله در ذهنم بود که هر انسانی از این دنیا میرود، مثل همه کسانی که امروز نیستند و همیشه به این موضوع فکر میکردم که قبل از مرگم باید یک تغییر یا یک تاثیر مثبت برای نسل حاضر یا نسل آینده داشته باشم. همین مسئله و همین طرز فکر باعث شد که به دنبال توانایی و استعدادی در خودم برای انجام فعالیتهایم بگردم که با آن توانایی و استعداد، بتوانم مشکلات جامعه را نشان داده یا حلش کنم. در سن ۱۸ سالگی متوجه شدم که توانایی من در ورزشهای استقامتی زیاد است و از آن پس شروع به تمرین در ورزشهای استقامتی مانند شنا در آبهای آزاد، دومیدانی، قایقرانی و دوچرخهسواری کردم.
من همیشه توانایی و استعداد ورزشی خودم را یک هنر میدانم و میتوانم این هنر را برای خودم خرج کنم و فقط خودم از آن لذت ببرم. همچنین میتوانم این هنر را در زمینهای خرج کنم که به وسیله آن بخشی از مشکلات جامعه را بیان کنم و گزینه دوم برای من قابل قبولتر بود و تصمیم گرفتم صدای قشری از جامعهای شوم که به دلیل مشکلات اقتصادی و اجتماعی فراوان، وقت و توانایی گرفتن حق خود را ندارند، یعنی کودکان.
- ورزش چگونه میتواند به حل مشکلات اجتماعی کند و چه رابطهای میان ورزش و حمایت از معضلات و مشکلات اجتماعی، مانند حقوق کودکان میبینید؟
– از راههای مختلفی میتوان صدای مشکلات اجتماعی را به گوش مردم رساند، ولی از نظر من پرصداترین و تاثیرگذارترین راه در بین راههای مختلف، ورزش است چرا که عموم مردم اگر مستقیما با ورزش در ارتباط نباشند، حداقل با اخبار ورزش همراه هستند و برای همین مسئله است که ورزش میتواند یکی از عوامل بسیار مهم برای رساندن صدای مشکلات اجتماعی، به دلیل دارا بودن مخاطب زیاد باشد.
همچنین رابطهای که میان ورزش و معضلات اجتماعی میتواند به وجود بیاید، فقط در رساندن صدای مشکلات و معضلات اجتماعی به گوش مردم خلاصه نمیشود، بلکه ورزش و فعالیتهای ورزشی، میتواند به همسو کردن و یکپارچه کردن اهداف فعالان حقوق کودکان یا فعالان دیگر حوزههای مختلف اجتماعی، کمک کند.
قبل از فعالیتهای ورزشیِ من، ما ورزشکارهای زیادی داشته و داریم که مدالهای خود را بعد از اتمام فعالیت ورزشی خود به قشر خاصی از جامعه تقدیم کردهاند. من اما در حرکتهای ورزشی جای فعالیت ورزشی-اجتماعی را در ایران خالی دیدم که مستقیما برای قشر و گروهی از جامعه با شعار و مطالبه اجتماعی، رکورد یا حرکت ورزشی انجام دهد نه این که مدالی تقدیم شود.
به جرات میتوان گفت ورزش و هنر در جهت نشان دادن مشکلات امور اجتماعی دو قطب بسیار مهم و واکنشزا از طرف مردم و مسئولان است که کاملا توجه عموم را به خود جلب میکند و من این را وظیفه هر ورزشکار و هنرمندی میدانم که حین فعالیتهای ورزشی و هنری خود صدای قشری از جامعه باشند که توانایی گرفتن مطالبات خود را ندارند.
این صدا و گرفتن مطالبات برای آنها میتواند در هر زمینهای از مشکلات اجتماعی باشد. من بین تمامی مشکلاتی که وجود داشت، تصمیم گرفتم که استارت فعالیت ورزشی-اجتماعی خود را در زمینه مشکلات کودکان آغاز کنم و در این زمینه از دیدگاه خودم در بخش ورزشی جامعه تاثیر بسیار مثبتی گذاشته شد.
- شما به نقش ورزشکاران و هنرمندان در قبال جامعه اشاره کردید. آیا تعهدی نسبت به جایگاه اجتماعی خود به عنوان یک ورزشکار در مقابل جامعه و اتفاقات روزمره پیرامون خود احساس میکنید و فکر میکنید افراد شناخته شده مانند هنرمندان، ورزشکاران و … بایستی از موقعیتی که در اختیار دارند، برای حمایت از مردم و حرکتهای اجتماعی استفاده کنند؟
– برای پاسخ به این سوال باید به این مثال اشاره کرد که فهمیدن، راهی یک طرفه است. شما وقتی یک موضوع یا یک مسئلهای را میبینید و آن را درک میکنید، دیگر توانایی بازگشت را از مسیری که پیمودهاید، ندارید. وقتی یک انسان در هر جایگاهی که باشد، چه ورزشکار و چه هنرمند و چه …، مشکلی را در جامعه نزدیک به خود ببیند یا حتی در جهان، اگر آن مشکل را بفهمد و درک کند، دیگر گذشتن از آن سخت یا نشدنی میشود.
همانطور که قبلا عرض کردم ورزشکاران و هنرمندان اگر به این درک از مشکلات اجتماعی برسند خودشان بخشی از فعالیت ورزشی و هنریشان را به آن اختصاص میدهند، بدون آن که کسی یا گروهی دخیل باشد. برای مثال دوست خوب من مسعود شجاعی، کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران، علی کریمی، وریا غفوری و خیلی از هنرمندان و ورزشکاران دیگر در این زمینه بدون آن که عضو گروه خاصی باشند، به صورت خودجوش در قبال مسائل روز واکنشهای اجتماعی نشان میدهند. هر چند که ما در ایران نیازمند واکنشهای اجتماعی بیشتری از سلبریتیها هستیم که این امر هر روز رو به افزایش است و این کمک بسیار زیادی به مطالبهگری در زمینههای مختلف اجتماعی میکند.
- آیا اقدامات شما تاکنون نتیجه مثبتی در بر داشته و توانسته توجه مسوولان مربوطه و افکار عمومی را نسبت به حقوق کوکان و مشکلات پیرامون آنها به خود جلب کند؟
– در کلیه رکوردها و فعالیتهای ورزشیای که تاکنون انجام دادهام، میتوانم بگویم من تنها نبودهام و همیشه تیم همراه و افرادی با تجربه در زمینه مشکلات و معضلات کودکان و کارشناسان خبره در این زمینه یاریگر من بودهاند.
من از دیدگاه ورزشی از دستاوردهای خودم بسیار راضی هستم چرا که ترس خیلی از ورزشکارانی که من میشناسم در انجام فعالیتهای ورزشی و اجتماعی از بین رفت و خود این حرکت یک دستاورد به حساب میآید.
امروز شاهد این هستم که ورزشکاران بیشتری گرایش به فعالیتهای اجتماعی در کنار ورزش دارند، اما از دیدگاه اجتماعی طبق تجربه دوستانم که در این زمینه سابقه بیشتری دارند، باید عرض کنم که هر چه تعداد این دست فعالیتها بیشتر شود، در بین مردم و مسئولان درخواست مطالبات تاثیرگذاری بیشتری خواهد داشت؛ هر چند که افکار مردم نسبت به چندین سال پیش در گرایش به مشکلات اجتماعی بهتر و بازتر شده و همین امر کمک بسیار بیشتری به تصویب قانونهای لازم میکند.
در بخش دوم این سوال که توجه مسئولان و افکار عمومی را پرسیدهاید، باید عرض کنم که در تمامی سه رکورد من واکنش مردم بسیار قابل قبول بود، اما وعدههای مسئولان در همان زمان شروع و تنها تا پایان رکورد عملی شد. به طور مثال در رکورد سهگانه بعد از روز آغاز، وزیر بهداشت وقت، آقای دکتر هاشمی به ما وعده سه بیمارستان برای خدمات بهداشتی و درمانی به کودکان دادند که بعد از اتمام کار، هر سه بیمارستان از ویزیت رایگان کودکان کار امتناع کردند و در همان رکورد در شهر اصفهان بعد از استقبال گرم مردم و شهردار اصفهان که به من نشان شهروند افتخاری اصفهان را دادند، در برنامه زنده تلوزیونی من از شهردار تقاضای حق دوچرخهسواری برای بانوان داشتم و شهردار وعده یک روز دوچرخهسواری برای بانوان اصفهانی را در یکی از خیابانهای شهر اصفهان داد. بعد از خروج تیم رکورد من از شهر اصفهان اما دوباره این اجازه از بانوان گرفته شد.
در کل میتوان گفت همکاری و استقبال مردم در امر فعالیتهای اجتماعی بسیار قابل قبول است اما مسئولان معمولا در حد چاپ یک خبر فعالیت و همکاری میکنند.
- معمولا ورزشکاران تمایلی برای فعالیت در حوزههای اجتماعی و درگیر شدن با مشکلات ندارند. به نظر شما این موضوع دلیل خاصی دارد؟
– بله، قطعا! یکی از دلایل اصلی که ورزشکاران به فعالیتهای اجتماعی گرایش ندارند، میتواند به فضای بسته انتقادپذیری مسئولان کشور مربوط باشد.
از دیدگاه من یکی از حسنها و دستاوردهایی که این سه رکورد ورزشی-اجتماعی داشت به غیر از اینکه ما ورزش اجتماعی و مطالبهگری را در فعالیتهای مختلف ورزشی در کشور راه انداختیم، به خیلی از ورزشکاران در کشور نشان دادیم که این فضای بسته نمیتواند مانعی باشد برای انجام دادن اینگونه فعالیتها و خوشبختانه در این امر ورزشکارانی به اینگونه فعالیتها اضافه شدند، اما هنوز درصد خیلی زیادی از ورزشکاران و هنرمندان هستند که از این فضای بسته واهمه دارند.
با اینگونه فعالیتها ما نشان دادیم میشود مطالبهگری کرد و هیچ اتفاقی هم نیفتد. از اینجا به بعد دست خود ورزشکار و هنرمند است که وارد این گونه فعالیتها بشود یا نشود. شاید هم بعضیها هنوز در آن مسیر یک طرفه قرار نگرفتهاند که مشکلات و معضلات اجتماعی، دغدغهشان بشود.
- در اقداماتی که تاکنون انجام دادهاید چه افراد، موسسات، سازمان و نهادهای دولتی و غیردولتیای شما را حمایت و همراهی کردهاند؟
– قبل از پاسخ به این سوال باید به یک سوال دیگر پاسخ داده شود و آن این است که تفاوت بین موسسه خیریه با انجیاو یا سازمان غیردولتی مردم نهاد در چیست؟
عملکرد موسسه خیریه اینگونه است که بنا به توانایی موسسه از چند نفر تا چند صد نفر در راستای کمکهای تغذیهای، تحصیلی، درمانی و … میتوانند فعالیت کنند و مشکلی که وجود دارد این است که چون بستگی به توانایی موسسه دارد، یک موسسه یا چندین موسسه بیشتر از توانایی خود نمیتوانند کودکان یا مشکلات اجتماعی موجود را تحت پوشش قرار دهند.
همچنین تجربه در طی سالیان دراز نشان داده که فعالیتهای خیریهای چون نمیتواند تمامی قشرهای جامعه را در بر گیرد و فقط افرادی خاص تحت پوشش قرار میگیرند، جوابگوی حل عمده مشکلات اجتماعی نخواهند بود، در حالی که از طرف دیگر سازمانهای مردمنهاد که به صورت فعالیتهای انجیاویی فعالیت میکنند، با در نظر گرفتن اینکه قدرت و سرمایه دست دولتهاست، میتوانند با مطالبهگری خواستههای کلیه افراد نیازمند را در زمینههای مختلف اجتماعی، تحت پوشش قرار دهند.
برای مثال یک موسسه خیریه شاید بتواند حداقل یا حداکثر ۵۰ نفر دانشآموز را برای تحصیل به مدرسه بفرستد یا شاید توانایی تحت پوشش قرار دادن تنها ۱۰ نفر را برای درمان داشته باشد اما دولتها میتوانند با تخصیص بودجه درست، آموزش را رایگان و بهداشت و درمان را بدون هیچ قید و شرطی برای آسیبدیدگان جامعه مهیا کنند و حتی انجیاوها فراتر از این هم میتوانند بروند، مانند مطالبهگری در قانونگذاری.
برای مثال ممنوعیت ازدواج افراد زیر ۱۸ سال که از طریق فعالیتهای مختلف کنشگران مدنی، مسئولان را مجبور به تصحیح قانون کند.
بعد از این مقدمه که تفاوت انجیاو و خیریه توضیح داده شد، من در کارهای ورزشی-اجتماعیای که انجام دادهام، سعی کردم فعالیتهای انجیاویی را تقویت کنم و برای همین از تمامی شهرهایی که عبور میکردم، یکی از تلاشهایم این بود که با انجیاوهای آن شهر ارتباط برقرار کنم و تمامی این لینکها را از شمال تا جنوب و از شرق به غرب با هم در ارتباط قرار دهیم.
تا به امروز نزدیک به هشت جلسه فعالان حقوق کل کشور که از طریق این سه رکورد با هم آشنا شدند برگزار شده است. آنها در کنار همدیگر جدا از فعالیتهای خودشان، فعالیتهای مشترک هم انجام میدهند که توانستهایم تا به امروز نزدیک به ۴۰ انجیاو را به هم لینک کنیم و لازم به ذکر است که من هم متعاقبا برای تکمیل نیازهای خود تمایل بیشتری به همکاری با سازمانهای مردم نهاد یا همان انجیاوها نشان دادهام و انجیاوهای مختلف کل کشور، بیشترین حامیان من بودهاند.
- شما به تنهایی در بهمن ماه امسال با وجود برف زیادی که باریده بود و خطرات فراوان، به قله توچال صعود کردید تا مخالفت خود را با ازدواج کودکان زیر ۱۸ سال اعلام کنید. چرا تنها بودید و کسی از شما حمایت نکرد و چرا فکر میکنید ازدواج کودکان زیر ۱۸ سال باید متوقف شود؟
– من فعالیتهای انفرادی دیگری هم داشتهام. مثلا سال ۱۳۹۶ دبیر آموزش و پرورش در مقطع دبیرستان بودم و همان سال آمار دولتی اعلام کرد ۱۳۶ هزار کودک بازمانده از تحصیل وجود دارد و آمار غیردولتی از یک میلیون و نیم کودک بازمانده از تحصیل خبر میداد.
وقتی دیدم دبیرهایی که من با آنها در ارتباط بودم هیچ واکنشی به این مشکل نشان ندادند، به تنهایی با یک بنر با متن «آغاز سال تحصیلی جدید را با ۱۳۶ هزار کودک بازمانده از تحصیل به کلیه مسئولان تبریک میگویم» مقابل در اصلی آموزش و پرورش ایستادم.
صعود به قله توچال هم مانند واکنشهای دیگری بود که به صورت انفرادی انجام دادهام. وقتی دیدم بعد از تلاشهای رکورد پاروزنی در عرض دریای کاسپین و واکنشهای خوب مردم لایحهای که به مجلس رفته بود برای بالا بردن سن ازدواج با شکست روبهرو شد، تصمیم گرفتم که مجددا یک کار انفرادی دیگر انجام دهم تا توجهها را به ازدواج کودکان جلب کنم.
صعود به قله توچال با خطراتی که پیش رو داشتم، تجربه جالب و تاثیرگذاری بود.
در بخش دوم سوال باید عرض کنم که از نظر شرعی در ایران، ازدواج دختران از ۹ سالگی عملا امکانپذیر است. اما چند سالی هست که قانون سن ازدواج از ۹ سال به ۱۳ سال تغییر کرده ولی در عمل باز هم همان ۹ سال است، چرا که یک کودک ۱۳ ساله با رضایت سرپرست خودش میتواند در سن پایینتر از ۱۳ سالگی هم ازدواج کند.
دلیل اصلی و اصرار این که قانون ازدواج از ۱۳ سال به ۱۸ سال تغییر کند این است که بلوغ جنسی به تنهایی برای ازدواج کافی نیست، بلکه بلوغ عقلی هم لازم است. ورود به یک رابطه از لحاظ سنی چیزی است که ما نمیتوانیم سن دقیقی را برای هر فرد مشخص کنیم. اما از نظر علم روانشناسی، عموم مردم در سن ۱۸ سال به هر دوی این بلوغها میرسند.
اگر فردی در ایران میتواند تصمیم بگیرد در سن ۱۳ سالگی وارد رابطه بزرگسالی و ازدواج شود، پس چرا نمیتواند انتخابهای دیگری همچون حق رأی دادن، حق طلاق و … داشته باشد؟ سوالی که اینجا مطرح میشود این است که آیا برای ازدواج بلوغ عقلی نیاز نیست؟
- آیا تاکنون در مسیر فعالیتهایتان با مخالفت یا ممانعت روبهرو شدهاید؟ اگر بله دلیل آن چه بوده است؟
– بله، برای تمام کسانی که در ایران فعالیتهای اجتماعی انجام میدهند به دلیل بسته بودن فضای انتقادی و مطالبهگری همه به نحوی به مشکل برخوردند و من هم مستثنا نبودهام. مثلا میتوان اشاره کرد به این نکته که برای گرفتن مجوز رکورد اولم که شنای عرض دریای کاسپین بود وقتی که هدف از این رکورد را مطالبه حقوق کودکان کار عنوان کردم، چهار سال طول کشید تا وزارت ورزش مجوز این شنا را داد تا شاید من از تصمیمم منصرف شوم.
یا مثال بعدی در رکورد سهگانه، ورودی شهر شیراز را بستند تا از ورود ما به شهر جلوگیری شود و به طور کل فعالیت ما را متوقف کردند. حتی از ما خواستند که هرچه زودتر به تهران برگردیم و اجازه ورود به شیراز را ندادند یا در رکورد سوم که پاروزنی در عرض دریای کاسپین بود، رئیس بسیج بانوان، خانم مینو اصلانی، فعالیت ما را که با شعار نه به ازدواج کودکان بود، «جنگ با خدا» نامید!
در کل در همه فعالیتها از من خواسته میشد نام کودک در هیچ شعاری نباشد و همیشه در جواب من که چرا این خواسته شماست پاسخ میدادند که این یک معضل اجتماعی است که اگر با صدای بلند در جامعه فریاد زده شود، رفتار تند مردم را به دنبال دارد. برای همین مسئله است که ما در ایران طرحهایی به نام مبلمان شهری داریم و هر چند وقت یکبار مخصوصا در زمانهای انتخابات یا مراسمهای مختلف این طرح اجرا میشود و اجازه این را نمیدهند که کودکی سر چهار راه بایستد یا به دستفروشی در مترو مشغول باشد. فقط برای این که ظاهر شهر عاری از مشکل اجتماعی دیده شود و بعد از آن که مراسم مورد نظر به پایان میرسد، دوباره کودکان میتوانند به مترو و سر چهارراهها برگردند.
- آیا در نظر دارید در آینده اقدامات مشابه دیگری انجام دهید و همچنان صدای کودکان باقی بمانید؟
– باز هم میخواهم در جواب این سوال از یک مثال استفاده کنم و آن مثال این است: کسی که به شکار آهو میرود، یک خرگوش کوچک نباید حواسش را پرت کند. برای من فعالیت اجتماعی حکم همان شکار آهو یا همان انجام کار بزرگ را دارد و مطمئنا در این زمینه به فعالیتم ادامه خواهم داد و هیچ راه دیگری من را از تصمیم نسبت به هدف اصلیام باز نخواهد داشت.
لینک این مطلب در تریبون زمانه
-
ویدئویی از فعالیتهای احمد شعبانیفرد