طرحهایی چون کلاسهای نعلیشکل، حذف مشق شب و… که از سوی محمد بطحایی ارائه میشود، در یک ساختار مطلوب ممکن است منجر به کیفیتبخشی شود؛ اما در ساختار کنونی، وزیر میکوشد فقدان برنامه و رویکرد جدی در آموزش را با این طرحهای زیبا لاپوشانی کند. وزارتخانهای که طرح خرید خدمات آموزشی را در اولویت قرار داده و بهجای پذیرش دانشجو و تربیت معلمان توانمند، برای جبران کمبود معلم در پی استثمار معلمان در قالب طرح معلم تماموقت یا بهکارگیری جوانان بیکار در طرح خدمات آموزشی با کمترین هزینه است، هرگز نمیتواند مبتکر یک رویکرد نوین و مترقی آموزشی باشد.
در حالی برخی مراجع نسبت به حفظ و حراست مشق شب حساس شده و برای آن از قرآن و احادیث سند میآورند که مدارس کشور در اثر بیکفایتی مسئولان، فقدان برنامه و پولیسازی آموزش در بحران جدی به سر میبرند؛ خصوصیسازی به هر قیمت باعث بهوجود آمدن مدارس غیراستانداری چون «اسوه حسنه» در زاهدان میشود تا آتش جان کودکان را بگیرد. برخلاف فتواهای صادر شده به سود بنگاههای آموزشی، این مصیبتها باعث نمیشود صدایی از قم بلند شود.
حذف مشق شب پایههای اول تا سوم ابتدایی وقتی خبرساز شد که تعدادی از مدیران انتشارات کتب آموزشی و کنکور با برخی از مراجع دیدار و نسبت به حذف مشق شب بهعنوان تکلیف در منزل اعتراض و گلایه کردند؛ خروجی این دیدار اظهارنظر برخی مراجع در راستای جلوگیری از حذف مشق شب و به سود بنگاههای آموزشی بود. مستقل از این دیدار، سوال اصلی و واقعی این است که آیا حذف مشق شب کار درستی است؟ آیا در مدارس ما زمینههای لازم برای آموزش مهارتورزی وجود دارد؟ موافقان و مخالفان چه کسانی هستند؟ تجربه دیگر کشورها چیست؟ و در نهایت آیا راهحلی وجود دارد؟
در صورت اتخاذ رویکردی علمی، تغییرات و تصمیمات آموزشی با توجه به نیازهای کودکان و مبتنی بر پژوهش صورت میپذیرند؛ در این موارد بایستی امکانات و زیرساختهای ضروری آموزش و پرورش، نیروی انسانی مجرب و بودجه متناسب پیش از تصمیمگیری، ارزیابی و پیشبینی و تهیه گردند.
وزارت آموزش و پرورش و وزیر ادعا میکنند که در راستای اجرای «سند تحول» مشق شب را برای پایههای اول تا سوم ابتدایی با آموزش مهارتورزی جایگزین کردهاند و چون این تصمیم به منافع مافیای کنکور آسیب میزند، پس آنان دست به کار شده و برای حفظ مشق شب دست به دامن مراجع و فتوا شدهاند.
اگر چه ادعای وزارتخانه در مورد به خطر افتادن منافع باندهای مافیای آموزشی باحذف مشق شب درست است، ولی فقدان زیرساختهای ضروری برای آموزش جایگزین و عدم باور دولت و مسئولان به اولویت آموزش و پرورش باعث میشود این تصمیم از حد یک کار تبلیغی و نمایشی فراتر نرود. سوال اساسی این است که اگر وزیر و مجموعه وزارتخانه بهدنبال ایجاد برنامههای مناسب برای آموزش کیفی و خلاق و شاد برای کودکان هستند، چه مقدماتی برای آن در نظر گرفتهاند؟ آیا برنامه درسی دانشگاه فرهنگیان قادر است معلمانی با مهارتهای جدید تربیت کند؟ کدام بودجه برای این تصمیم در نظر گرفته شده است؟
مردم چگونه ادعای وزیری را باور کنند که پس از فاجعه سوختن دختران زاهدانی، تنها راه حذفِ بخاریهای چکهای و غیراستاندارد را این میداند که نیمی از مردم از گرفتن یارانه صرفنظر کنند؟ طرحهایی چون کلاسهای نعلیشکل، حذف مشق شب و… که از سوی محمد بطحایی ارائه میشود، در یک ساختار مطلوب ممکن است منجر به کیفیتبخشی شود؛ اما در ساختار کنونی، وزیر میکوشد فقدان برنامه و رویکرد جدی در آموزش را با این طرحهای زیبا لاپوشانی کند. وزارتخانهای که طرح خرید خدمات آموزشی را در اولویت قرار داده و بهجای پذیرش دانشجو و تربیت معلمان توانمند، برای جبران کمبود معلم در پی استثمار معلمان در قالب طرح معلم تماموقت یا بهکارگیری جوانان بیکار در طرح خدمات آموزشی با کمترین هزینه است، هرگز نمیتواند مبتکر یک رویکرد نوین و مترقی آموزشی باشد.
طرف مقابل وزارتخانه یعنی بنگاههای آموزشی بهخاطر نفوذ در ساختار نظام آموزشی، از وضعیت موجود اطلاع دقیقی دارند؛ از همین روست که ابوالفضل جوکار، مدیر گروه آموزشی جوکار (گاج)، علت مخالفت خود با حذف مشق شب را نه منافع مادی شخصی بلکه فقدان زیرساختها عنوان میکند! و مدعی میشود مسئله اقتصادی به هیچوجه برای او مطرح نیست! ولی در واقعیت امر نمیتوان حرف و عمل وی را از پایگاه طبقاتی و منافع مادی و اقتصادیاش جدا نمود.
امروز همه دانشآموزان و والدین آنان به خوبی میدانند که در آموزشِ پولیشده و کالاییشده، این بنگاههای آموزشیاند که به مدد خالی کردن جیب مشتریان با حربههای گوناگون، سود سرشاری کسب میکنند. بدیهی است که اگر در نظام آموزشی ایران بهجای گفتمان کنکور و موفقیت تحصیلی، گفتمان آموزش رهاییبخش مبتنی بر یک آموزش مشارکتی و دموکراتیک غالب گردد و بساط آزمونهای ورودی مدارس خاص، مشق شب، کنکور و.. برچیده شود، فلسفه وجودی بنگاههای آموزشی زیر سوال میرود و آنان سود نهفته در گردش مالی حدود هزار میلیارد تومان را از دست خواهند داد. اما در شرایط کنونی طبیعی است که معلمان پیشرو، دانشآموزان و خانوادههای آنها برنامههای وزیر و ادعای مدیران بنگاههای آموزشی را به دیده شک بنگرند. بدین ترتیب مافیای آموزشی میکوشد هر نوع تغییر در نظام آموزشی که منافع آنها را به خطر بیاندازد را با اعمال نفوذ و همراهی باندهای قدرت و ثروت متوقف نماید. از این گذشته، در مورد مشق شب و مسائلی از این دست که بحثی تخصصی و آموزشی به حساب میآید، مراجع تقلید از صلاحیت علمی لازم برخوردار نیستند.
در کشورهای دارای آموزش مدرن، تمامی این تصمیات نتیجه کار تحقیقاتی جدی و آکادمیک است و در هر تصمیم، بهخصوص مشق شب، ظرفیت و نیاز کودکان در نظر گرفته میشود. بهعنوان مثال فنلاندیها برای بهبود شاخصهای آموزش خود، بهویژه در درس ریاضیات، ذهن و مغز کودکان خود را به انباری برای حفظیات و فرمولهای ذهنی بدون درک علمی و عینی تبدیل نمیکنند؛ آنها ابتدا آموزش ریاضی را درهسته طراحی برنامه درسی و تربیت معلم در مدارس ابتدایی فنلاند قرار میدهند، سپس تربیت معلم و برنامه درسی ریاضییات را با تمرکز بر حل مسئله با دنیای واقعی کودکان پیوند میزنند. این دو عامل، در کنار استفاده از گفتمان بینرشتهای و همکاری نزدیک بین دانشکده ریاضی و علوم تربیتی، باعث شده که رتبه فنلاند در یک بازه زمانی چهل ساله- از سال ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۰- از سطح متوسط به یکی از رتبههای برتر در عملکرد ریاضیات ارتقا یابد.
در کانادا نیز نیاز آموزشی دانشآموزان سرلوحه کار معلمان است؛ دانشآموزان در پایههای اول تا سوم ابتدایی مشق شب ندارند، اما بهجای آن بایستی شبی ۱۵ دقیقه روخوانی کنند. در سال ۲۰۰۸ والدین بیم آن داشتند که مشق شب موجب دلزدگی کودکان از آموزش شود؛ آنها دغدغه خود را مطرح کردند و بهدنبال مطالعات دانشگاه تورنتو، از سال ۲۰۰۹ مشق شب از برنامه آموزشی حذف شد.
همانطور که ملاحظه میشود تمام تصمیمات در این کشورها مبتنی بر تحقیق و پژوهش است. اما در ایران مدرسه و دانشگاه دو جزیره جدا از هم هستند و حتی دانشگاه فرهنگیان قادر نیست معلمانی توانمند تربیت کند. وقتی در نظام آموزشی رویکرد ایدئولوژیک غالب است، طبیعیست که آموزش تحتتاثیر آمد و رفت دولتها و جریانات سیاسی قرار بگیرد و هر کس نسخهای غیرکارشناسی برای آن بپیچد؛ سند تحول نظام آموزشی مصداق بارز چنین رویکردی است و خروجیهای آن مانند حذف مشق شب، حذف مدارس تیزهوشان و.. هر چند در ایده مفید باشند، تنها منجر به سرگردانی دانشآموزان میشوند.
تجربه نشان میدهد تنها راه برونرفت از این شرایط، ایدئولوژیزدایی از چهره آموزش است؛ آموزش باید کودکان را نه برای بازار کار، بلکه برای زندگی آماده کند. دانشآموزان را نباید بهشکل مواد خام کارخانه دید و با یک رویکرد کمی و تکنیکی، خلاقیت و استعداد آنها را تباه کرد.
برای این مهم ضروریست بودجه آموزش و پرورش در راستای کیفیتبخشی به آموزش افزایش یابد، زیرساختهای ضروری پیشبینی شود و بهوجود آید و تصمیمسازیها با نظر معلمان و دانشآموزان انجام شود. دولت و هر نهاد دیگر باید به لحاظ ایدئولوژیک و سیاسی از حوزه آموزش عقبنشینی کنند و بهجای پولی و خصوصیسازی آموزش، مدارس دولتی با کیفیت را تامین و تجهیز کرده و اداره مدرسه را به شورای مدرسه متشکل از نمایندگان معلمان، دانشآموزان و اولیا بسپارند.
منبع: میدان