اخبارروز – علی مختاری: در ایران چه خبر است. پاسخ ساده و قدمت سوال به اندازهی عمر جمهوری اسلامی است. ایرانیان با این سوال سر صحبت در باره اوضاع کشور را باز میکنند و میخواهند بدانند جمهوری اسلامی کی میرود. چنانکه چهل سال پیش در چنین روزهایی به چشم خود دیدند “شاه رفت”. جمهوری اسلامی تا به حال جان سختی نشان داده و به زور بگیر و ببند کارگران و فرودستانی که خیابان را تسخیر کردهاند میکوشد رفتن خود را به تعویق بیاندازد اما به نظر نمیرسد در برابر طوفانی که در راه است چنان پایدار باشد که ادعا میکند؛ چنان که شاه نبود و رفت. در ایران تقریبا روزی نیست که صدای اعتراض کارگران، فرودستان و فقرا، معلمان، دانشجویان، زنان، بازنشستگان، کامیونداران و… در گوشهای از کشور بلند نشود. حکومت با تهدید و سرکوب میکوشد زنجیرهی اعتراضات را که از دی ماه ۹۶ به این سو به لحاظ کمی و کیفی رو به رشد است پاره کند. جمهوری اسلامی نمیخواهد بپذیرد زمانی که جوجه نوک زد و پوستهی تخم ترک برداشت دیگر زمان را نمیتوان به عقب برگرداند.
حالا در ایران چه خبر است، اعتراضات در ماههای اخیر در شکل و مضمون چه تحولی کرده، آیا میتوان از یک سمت گیری مشخص و هدفمند اعتراضات جاری سخن گفت؟ نیروهای راست اپوزیسیون و اصلاح طلبان چگونه گاه با همصدایی کاذب میکوشند بر موج اعتراضات کارگران سوار شوند، آیا اعتراضات بدون رهبری به جایی میرسد، چپ در این میان چه وظیفه و نقشی دارد؟ این پرسشها را با چند تن از چهرهها و صاحب نظران سرشناس چپ ایران در میان گذاشتیم. پاسخ هریک از آنها را با فاصلهی زمانی کوتاه منتشر میکنیم.
با همین سوالِ «در ایران چه خبر است» به سراغ فواد تابان رفتیم. در ایران چه خبر است، زندگی روزمرهی سردبیر اخبار روز است. چه آن زمان که در جریان انقلاب فرهنگی به نمایندگی از طرف دانشجویان پیشگام در تلویزیون ظاهر شد تا از زبان نیروی چپ به مردم ایران بگوید در دانشگاهها چه خبر است و چه در تمام سالهای تبعید و تولید سایت اخبار روز به سهم خود میکوشد از نگاه چپ به بازتاب و تحلیل رویدادهای ایران بپردازد. گفتگوی ما را با ف. تابان سردبیر اخبار روز میخوانید:
گفتوگو با ف. تابان، سردبیر اخبارروز
■ اخبارروز: در ایران چه خبر است؟
ف. تابان: خبرهای زیادی است. اما قاعدتا در پایان این گفتگو ما باید بتوانیم به تصویر دقیق تری از پاسخ به این سوال برسیم. این روزها به سالگرد جنبش دی ماه نزدیک میشویم. مایلم از همین جا شروع کنم. هر کسی بسته به مدل برخوردش و نگاهش به جامعه و تحولات آن میتواند نقطهی شروعی داشته باشد. مثلا برای خیلیها ممکن است دور دوم تحریمها و مناسبات جمهوری اسلامی و آمریکا، نقطه شروع باشد. من از جنبش دی ماه گذشته شروع میکنم. خیلیها انتظار داشتند که در آن چند روز عمر حکومت به سر برسد، این اتفاق نیفتاد و انتظار به جایی هم نبود که چنین اتفاقی بیفتد. اما اغراق نیست اگر گفته شود که آن چند روز چهرهی ایران را عوض کرد. بازیگران عمده اش را جابجا کرد و در این یک سال حوادثی که روی داده است، همه تحت تاثیر آن حرکت بوده است. حرکتی که نخستین نشانهی رودرویی مستقیم اقشار پائینی جامعه با حکومت بود. این را هم باید اضافه کنم که جنبش دی ماه، به عنوان نقطهی شروع، حرکت خامی بود، که اکنون بر بستر آن ما شاهد جنبشها و اعتراضهای جاافتاده تر و متکامل تری هستیم.
■ اخبارروز: در طول دو دههی اخیر گفتمان اصلاح طلبی بر فضای سیاسی ایران حاکم بود. در این فاصله در کنار اعتراضات پراکنده اقشار و گروههای مختلف اجتماعی، حرکت دانشجویی تیر ۷٨، حرکت گستردهی “رای من کو” معروف به جنبش سبز و خیزشی در دی ماه گذشته روی داده که بدون فاصله زمانی به اعتصاب و اعتراض زنجیرهای و جاری گارگران هفت تپه و فولاد اهواز پیوسته است. آیا این حرکات در امتداد یکدیگر هستند و یا آن که در نقطهای از همدیگر فاصله گرفتهاند.
ف. تابان: این حرکات را نمیتوان در برابر هم قرار داد. اما یک امتداد سادهی یکدیگر هم نیستند. آن چه که اشاره کردید تا پیش از دی ماه گذشته، جنبشهایی با مطالبات سیاسی – دموکراتیک است که منطبق با درک مسلط امروزی از دموکراسی یعنی انتخابات آزاد و دموکراسی سیاسی و حق رای در انتخابات پارلمانی است. این جنبشها کمتر به موضوعات دیگر مثل عدالت اجتماعی توجه داشتند. قهرمانان این جنبشها طبقهی متوسط و چهرههای مطرح آن هستند. از دی ماه اما ما شاهد چرخشی در این وضعیت هستیم. جنبش دی ماه هر چند از نظر ترکیب نیروهای شرکت کنندهی آن این چرخش را عیان کرده، اما در شعارهای – گاه التقاطی اش – هنوز نه. این چرخش در دور اخیر حرکات و جنبشهای کارگری، دانشجویی، معلمین و بازنشستهها و در شعارها و مطالبات آنها برجسته شده است. این حرکتها به تدریج به آن دموکراسی طلبی پیشین یک سمت و سوی اجتماعی میدهد. دموکراسی را در ایران جهت دار میکند. همان جهتی که باید داشته باشد و میتواند اقشار اجتماعی گسترده و پائینی جامعه را به حرکت در آورد. ترکیب این نیروها، یعنی جنبشهای متعلق به کارگران و فرودستان با همراهی اقشار متوسط جامعه است که میتواند کارساز شود.
■ اخبارروز: حکومت همراه با سرکوب معترضان میکوشد این تلقی را جا بیندازد که مضمون اعتراضات اقتصادی است و نه سیاسی و در مطالبات معترضان عبور از جمهوری اسلامی مطرح نیست. اما ما شاهد هستیم که در بیانیهها و تظاهرات خودجوش و یا سازمان یافته کارگران، معلمان و سایر اقشار از مطالبات دفاعی از قبیل دستمزد معوقه، امنیتت اشتغال تا نفی جمهوری اسلامی طرح میشود، آیا میتوان از یک سمت گیری مشخص و هدفمند اعتراضات جاری سخن گفت؟ نشانههای آن چیست؟
ف. تابان: مهم نیست که حکومت یا هر کس دیگری این رشتهی اعتراضات را چگونه نام گذاری میکند. مهم تر این است که این اعتراضات نشانههای تازهای از مبارزه مردم ایران علیه استبداد، اختناق، فقر و بی عدالتی و سرمایه داری را به نمایش میگذارد. اینها خصوصیات مهمی است که تا به حال در جنبشهایی که علیه حکومت پدید آمده است، وجود نداشته و یا کمتر وجود داشته است. اگر دی ماه یک شورش به تعبیری کور از اقشار فرودست جامعه با شعارهای التقاطی و ناروشن بود که به طور مثال هم محکومیت دیکتاتوری و هم تجلیل از دیکتاتور را در کنار هم قرار میداد، در جنبش فعلی ما برای اولین بار شاهدیم که طبقهی کارگر در محور مبارزات اجتماعی قرار گرفته است و بخشهای دیگر جامعه، از معلمین، دانشجویان، بازنشستگان، فعالان محیط زیست، مال باختگان و زنان را به تحرک وا داشته است. ترکیب اجتماعی جنبشهای اخیر را به طور عمده همین نیروها تشکیل میدهند. این جنبشها سطح اعتراضات در ایران را از مقابله با استبداد و تلاش برای دموکراسی سیاسی فراتر برده و ساختار اقتصادی متکی بر ناعدالتی و فقر و فلاکت تودهای را مورد اعتراض قرار دادهاند. بیانیههای سندیکاها و تشکلهای کارگری، تشکلهای فرهنگی و دانشجویی، تحلیلهای بسیار درخشان و عمیقا اجتماعی و طبقاتی از اوضاع فعلی و نقد سیاستهای اقتصادی حکومت است. خواستهایی نظیر پایان دادن به خصوصی سازی همراه با نظارت کارگری، اعتراض به کالایی کردن جنبههای مختلف زندگی، بهداشت، درمان و آموزش رایگان، حفظ محیط زیست، خواستهایی هستند که سیاست اقتصادی نئولیبرال حاکم بر کشور و پایگاه طبقاتی استبداد حاکم را هدف گرفتهاند و توانستهاند مطالبات سیآسی را با مطالبات اقتصادی – اجتماعی توام کرده و به مبارزهی دموکراسی خواهانه در ایران سمت و سویی عدالت طلبانه بدهند. بنابر این میشود به سوال شما این طور پاسخ داد که بله، این اعتراضات دارای سمت گیری مشخص و هدفمندی هستند که دموکراسی سیاسی را با عدالت اجتماعی همراه میکنند و از این جهت قادرند ضعف همهی جنبشهای تاکنونی را جبران کرده و طبقات و اقشار گستردهای را به میدان مبارزه بکشانند.
■ اخبارروز: آیا احتمال ندارد این حرکات سرکوب شوند؟
ف. تابان: در یک حکومت دیکتاتوری، سرکوب جنبشهای اعتراضی همیشه یکی از حالت هاست. همین حالا هم با بگیر و ببندها و دستگیریهای گسترده، اعتراضات کارگری در اهواز و شوش را تا حدودی مهار کردهاند. اما این وضعیتها موقتی است. شعارها و ایدههایی که در جریان این اعتراضات مطرح شد، به بخشی از خودآگاهی طبقهی کارگر ایران تبدیل شده است. مبارزه با خصوصی سازی و کنترل و نظارت کارگری را دیگر نمیتوان از طبقهی کارگر ایران گرفت. چنین شعارهایی در هر برآمد کارگری و اجتماعی در ایران مجددا مطرح خواهند شد.
■ اخبارروز: تغییر گفتمان اعتراضات از مطالبات و روش اقشار متوسط که عمدتا نگاه به رفرم دارد به غلبهی گفتمان رادیکال فرودستان در حرکات اعتراضی چه تاثیری در موقعیت جریان اصلاح طلبی دارد؟ آیا نقش نیروی اصلاح طلبی در سپهر سیاسی ایران پایان یافته و دیگر نمیتواند در سمت دهی بر تحولات اثر بگذارد؟
ف. تابان: اصلاح طلبان دارای یک نیروی اجتماعی در جامعهی ایران هستند. نیروهای آنها در میآن اقشار متوسط و متوسط به بالای جامعه است و نمیتوان گفت نقش نیروی اصلاح طلب در سپهر سیاسی ایران پایان یافته و دیگر نمیتوانند در سمت دهی تحولات اثر بگذارد. چنین انتظاری هم نباید داشت. آن چه مهم است این است که هژمونی اصلاح طلبان در میان اقشار گستردهی معترض به جمهوری اسلامی اگر هم پایان نیافته باشد، اما صدمات بسیار جدی خورده است. آنها در تحولات جاری در حاشیه قرار گرفتهاند. جنبش دی ماه سال گذشته و رفتاری که اصلاح طلبان نسبت به آن نشان دادند – این رفتار بسیار شبیه به رفتار نیروی سرکوبگر حکومت بود- به برتری هژمونیک آنها ضربهی اساسی وارد کرد. ممکن است اصلاح طلبان هنوز هم بتوانند در مقاطعی مثل انتخابات نقش موثری ایفا کنند. آنها در تبلیغات و جنگ روانی بسیار توانمند هستند. توانمندی آنها به طور عمده بر روشهای عوام فریبانه اما موثر متکی است. اصلاح طلبان متکی بر آگاهی مردم حرکت نمیکنند، انها سوار بر ترس مردم میشوند، ترسی که خود در پدید آوردن آن نقش موثری دارند. اما این ترس میتواند در اقشار و گروههایی که چیزی برای از دست دادن دارند، موثر واقع شود. در اقشار پائینی جامعه، در صفوف کارگران و دیگر زحمتکشان که زندگی در جمهوری اسلامی برایشان جهنم است، این ترس کمتر میتواند کاربرد داشته باشد.
گسترش جنبشهای اعتراضی فعلی اصلاح طلبان را بیشتر به حاشیه خواهد راند، زیرا آنها نه تنها نمیتوانند چنین مطالباتی را مطرح و از آنها حمایت کنند، بلکه خود هدف چنین مبارزهای هستند. هم در هفت تپه و هم در فولاد اهواز، سخنرانیهای نمایندگان کارگران آشکارا آنها را هدف گرفته و از نقششان در رساندن وضعیت کارگران ایرانی به این سطح اسف بار زندگی و مشارکت آنها در فساد و غارت تهیدستان پرده بر میداشت. اصلاح طلبان بخشی از همان ساختار سیاسی و اقتصادی هستند که طبقهی کارگر ایران که به دنبال نظارت کارگری است، معلمان و دانشجویانی که آموزش و درمان و بهداشت رایگان و متناسب میخواهند و همهی کسانی که علیه کالایی سازی مداوم همهی جنبههای زندگی در ایران مبارزه میکنند… به آن اعتراض دارند.
■ اخبارروز: با شدت گرفتن اعتراضات کارگران، معلمان و فرودستان ما شاهد چرخش در رفتار نیروهای راست اپوزسیون و بخشی از اصلاح طلبان نسبت به این اعتراضات هستیم، این دو جریان که در برنامه اقتصادی چندان تفاوتی با هم ندارند هریک به شکلی میکوشند از طریق دفاع از اعتصاب کارگران و یا تحصن معلمان و همصدایی با بخشی از مطالبات آنان خیزش فرودستان را مصادره به مطلوب کنند. این همپوشانی جریان راست و نئولیبرال با اعتراضات نیروی رادیکال تا کجا میتواند دوام یابد؟
ف. تابان: صرف نظر از دعوا بر سر قدرت که قابل فهم است و اساسا یک مبارزهی سیاسی است، نیروهای راست اپوزیسیون که احتمالا باید منظورتان جریانات مدافع سلطنت و نیز طیف محدودی از جمهوری خواهان که در چارچوب نئولیبرالیسم میگنجند، باشد و اصلاح طلبان، با هم اختلافات عمدهای در زمینهی ساختار اقتصادی کشور ندارند، همهی آنها کم و بیش از برنامههایی دفاع میکنند که به برنامههای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و ارگانهای اصلی مالی جهانی مشهور است. اما خلاف اصلاح طلبان که جنبشهای اعتراضی – به دلیل ماهیت ضدحکومتی آن، آنها را به طور مستقیم زیرضرب میگیرد و به حاشیه میراند – نیروهای راست اپوزیسیون تا آن جا که این مبارزات متوجهی تضعیف جمهوری اسلامی است از آن حمایت میکنند. این حمایت حمایت صادقانهای نیست، نوعی سواستفاده است. تا جایی که من میدانم نیروهای راست طیف اپوزیسیون – راست از نظر موقعیت طبقاتی مورد نظرم است – با هیچ کدام از اهداف اساسی که کارگران، معلمان و دانشجویان و دیگر اقشار جامعه در زمینهی تغییرات ساختار اقتصادی و سمت گیریهای اجتماعی و سوسیالیستی مطرح میکنند، مواقق نیستند. آنها نه تنها طرفدار دولتی کردن نیستند، که به شدت مدافع خصوصی سازی و کوچک کردن دولت هستند. شعار بسیار هوشمندانهای که کارگران در تکمیل دولتی کردن مطرح کردهاند یعنی نظارت کارگری، نمیتواند مورد پذیرش اینها باشد، آموزش و بهداشت و درمان رایگان نمیتواند جزو برنامهی آنها قرار گیرد. آنها خود جزو نیروهایی هستند که میخواهند همهی جنبههای زندگی را به کالا تبدیل کنند. از همین رو میبینیم که در حمایت خود از این جنبش اعتراضی مطالبات اصلی آن را یا تحریف میکنند و یا در برابر آنها سکوت میکنند. مبارزه جاری در ایران، مبارزه علیه جنبههای مختلف نئولیبرالیسم است که این نیروی اجتماعی – راست اپوزیسیون – را نیز هدف میگیرد. آنها نه میتوانند و نه مایلند میدان دار چنین مبارزهای بشوند و در صورت گسترش آن، در راه موفقیتش کارشکنی خواهند کرد.
■ اخبارروز: اعتراض علیه جمهوری اسلامی محدود به کارگران، معلمان و اقشار کم در آمد نیست. ما در کنار شکاف طبقاتی، شکاف اتنیکی، شکاف مدرن و سنتی، شکاف نسلی، شکاف جنسیتی و… انواع تبعیض را داریم. کارگران بنا به موقعیت کاری خود زیر چتر نهادهای کارگری متشکل عمل میکنند. برای سایر اقشار چه شکلی از سازماندهی قابل تصور است؟ چپها در این ارتباط چه وظیفهای دارند؟
ف. تابان:پاسخ به این سوال را خود فعالان اجتماعی در عرصههای مختلف دادهاند. ما امروز با چنان وسعتی از تشکلها و نهادهای مدنی و شبکههای اجتماعی مواجه هستیم، که به هر صحنهای که از اجتماع بنگریم، میتوانیم نمونههایی از آنها را ببینیم. این موضوع که این نهادها و شبکهها چگونه به هم خواهند پیوست و یکدیگر را تقویت خواهند کرد و رودخانهی عظیمی را به راه خواهند انداخت، در جریان گسترش جنبشهای اعتراضی قدم به قدم شکل خواهد گرفت و جلو خواهد رفت. کار کسی مثل من پیشنهاد شکل معینی از سازماندهی نیست، بهتر است این کار به عهدهی خود فعالینی که در وسط مبارزه هستند گذاشته شود. انواع سازماندهیها از درون جنبشهای اعتراضی و توسط فعالین این جنبشها کشف و به کار گرفته خواهد شد. وظیفهی چپها در این مورد هم طبعا همان وظایف عمومی است که ما در اینجا در مورد آن گفتگو میکنیم.
■ اخبارروز: بخشی ازنیروهای راست اپوزسیون از جمله سلطنت طلبان با استناد به یکی دو شعار که در آغاز قیام دی ماه طرح شد ادعا میکنند که خیزش دی ماه نه تنها ادامهی انقلاب بهمن نیست بلکه گسست از ایدئولوژی آن است. آیا حرکت اعتراضی مردم در دی ماه علیه جمهوری اسلامی بازگشت به گذشته و دوری از اهداف انقلاب بهمن است؟
ف. تابان:نمی دانم منظور از «ایدئولوژی انقلاب بهمن» چیست؟ همهی حرفهایی را هم که نیروهای راست اپوزیسیون و سلطنت طلبان میگویند نباید جدی گرفت. آنها مایلند با اتکا به یکی دو شعار در جریان اعتراضات دی ماه گذشته به رویاهای خود میدان بدهند. ما اما بهتر است دیگر در دی ماه ۹۶ متوقف نمانیم و آنها را با رویاهایشان تنها بگذاریم. دی ماه ۹۶ حالا به مبارزات پائیز ۹۷ گره خورده و در این مبارزات به بلوغ بیشتری رسیده است. من در پاسخ به سوال قبلی به این نکته اشاره کردم که جنبش اعتراضی فعلی خصوصی سازی، پولی ساختن همهی شئون جامعه و نظارت کارگری و شورایی را مطرح کرده است و اینها خواستهایی علیه هر نوع سیآدت طبقاتی هستند. گسترش این جنبشها خواه ناخواه بسیاری از گرایشهایی را که امروز به لطف رسانههای قدرتمند در خارج از کشور خودنمایی میکنند، را به حاشیه خواهد راند و در تنگنا قرار خواهد داد. دست کم پرسشهای جدی را در میان هواداران آنها هم مطرح خواهد کرد. به یک مثال در این مورد اشاره میکنم. امروز اپوزیسیون راست به طور مرتب بر ایدهی «حکومت سکولار» تبلیغ میکند. بسیاری از نیروهای دیگر و از جمله برخی چپها هم با این ایده همراهی کرده و آن را آلترناتیو حکومت جمهوری اسلامی میدانند. اما گسترش جنبشهای اجتماعی در ایران خواه ناخواه جامعهی ایران و همهی نیروهای سیاسی را با این پرسش مطرح میکند که این «حکومت سکولار» قرار است به خواستهایی که امروز در خیابانهای شوش و اهواز و در بیانیههای دانشجویان و معلمان مطرح شده است، چه پاسخی بدهد؟ برای کارگران ایران سکولار بودن حکومت کافی نیست، تامین زندگی و معاش و رفاه اجتماعی هم شرط است. کارگران ایران امروز دنبال نظارت کارگری، سطح متناسبی از حقوق و دستمزد و دیگر مطالبات خود هستند. معلم و دانشجو نظام آموزشی رایگان میخواهند. مردم ایران بهداشت و درمان متناسب میخواهند. وقتی این جنبشها گسترش یابد، هیچ کس نمیتواند خود را پشت یک شعار ناروشن «حکومت سکولار» پنهان کند. باید مضمون اجتماعی حکومت موردنظر خود را به روشنی ارایه دهد.
■ اخبارروز: من شخصا انقلابی را نمیشناسم که بدون رهبری به ثمر رسیده باشد. حالا رهبری یک شخص کاریزماتیک باشد، یا یک و چند حزب متحد و یا ترکیبی از این اینها. به نظر شما با توجه به نامتجانس بودن مخالفان جمهوری اسلامی مسئله رهبری تحولات آتی در ایران چگونه پیش خواهد رفت؟
ف. تابان:به نظر من باید با دید تازهای به مفهوم رهبری نگاه کنیم. در جریان تحولات قرن اخیر ما کمتر با رهبریهای کلاسیک و به ویژه رهبری احزاب مواجه بوده ایم. شکلهای تازهای از سازماندهی و بسیج و فراخوان پدید آمدهاند که قبلا وجود نداشتهاند. رهبریها بیش از پیش از شکل هرمی خود خارج شده و ابتکار عمل به دست نهادها و تشکلهایی که مستقیما از دل مبارزات مردم پدید میآیند میافتد. این البته بحث بازی است.
در میان نیروهای سیاسی هر وقت از «رهبری» صحبت میشود، معمولا نگاهها به تشکلها و احزاب موجودی که به طور عمده در خارج از کشور مستقر شده اند، معطوف میشود. هر چند در جنبشهای اجتماعی هیچ احتمالی را به طور کلی نمیتوان نفی و یا رد کرد، اما اگر جنبش اعتراضی در داخل کشور در همین بستری که شکل گرفته و اینجا مورد گفتگو قرار گرفت پیش برود، به نظر من ایجاد یک رهبری در خارج از کشور برای آن از شانس بالایی برخوردار نیست. دلیل این موضوع خلاف برخی استدلالاتی که میشود، دلایل فنی و دشواریهای سازماندهی نیست، بلکه به موضوعاتی بر میگردد که پیش از این مورد تاکید قرار دادم. تلاش رسانهها و دستگاههای تبلیغاتی اصلی در خارج از کشور برای مطرح کردن شخصیتهایی به عنوان رهبران جنبشهای مردمی در ایران با یک دشواری بزرگ مواجه است. نه در طیف سلطنت طلبان و نه در طیف جمهوری خواهانی که در خارج از کشور به جریانات راست اجتماعی تعلق دارند، کسی را پیدا نمیکنید که مدافع خواستهای عدالت طلبانه، برابری خواهانه و ضدسرمایه داری کارگران و زحمتکشانی باشد که قدم به میدان مبارزه گذاشتهاند. آنها را با دوپینگ بی بی سی و من و تو و ایران انترنشنال هم نمیتوان بر صدر این جنبشهای اعتراضی و مطالباتی نشاند. هر قدر این جنبشها گسترش یابند و قدرت پیدا کنند، شانس چنین نیروهایی برای رهبری کمتر میشود.
جنبش وقتی به راه بیفتد از درون خود پدیدههای پیش بینی نشده و حتی اعجاب آوری را بیرون میدهد. همین الان هم اگر نگاه کنیم، جای چهرههای سیاسی مطرح سابق را، چه در طیف اصلاح طلبان حکومتی و چه در میان نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور، فعالان تازهای که از درون این مبارزات سر برآوردهاند گرفتهاند. آنها به چهرهها و شخصیتهای محبوب مبارزه مردمی تبدیل شدهاند. ما در میان دانشجویان و معلمان شاهد ایجاد تشکلهایی هستیم که استعداد رهبری گروههای اجتماعی مربوط به خود را دارند. در میآن کارگران چهرههای بارزی رخ نمودهاند. همهی اینها نشانههای مثبتی است که جنبشی که به راه افتاده میتواند ابزار سازماندهی و رهبری خود را هم تولید کند.
نیروهای چپ اگر بتوانند خود را بازسازی کرده و حساسیت شرایط فعلی را دریابند، بیشترین شانس را دارند که هم از این موقعیت بهره برداری کرده و به وضع خود سر و سامانی بدهند و هم این جنبشها را در حد امکانات خود تقویت کنند. شعارها و خواستهایی که اکنون در خیابانهای ایران و در بیانیههای مختلف معترضین مطرح میشود، در اساس شعارهای آن هاست، شعارها و مطالباتی است که آنها سالها در جهت آن –کم یا بیشتر – مبارزه کرده و آنها را مطرح کردهاند. این برتری و امتیاز آنها نسبت به سایر جریانات اجتماعی است. موضوع این است که چپ از این وضعیت چطور استفاده خواهد کرد؟
■ اخبارروز: نحلههای مختلف مخالفان جمهوری اسلامی در بارهی همکاری موردی، اتحاد و ائتلاف کم کار نکردهاند اما هیج کدام از جریانات، چه چپ و چه مخالفان راست اپوزیسیون به جز ایجاد تجمعهای کوچک تا به حال به جایی نرسیدهاند. آیا این ناتوانی در ایجاد ائتلاف و اتحاد ناشی از وضعیت عینی و سرنوشت مقدر مخالفان است و یا این که میتوان بر این دور باطل نقطه پایان گذاشت. چگونه؟
ف. تابان: پاسخ به این سوال برای من دشوار است. من حقیقتا نمیتوانم بفهمم احزاب و گروههای سیاسی ای که بخش عمدهای از هدفها و شعارهایشان با هم یکی است چرا نمیتوانند با هم به توافق برسند. در میان نیروهای چپ که شناخت بیشتری از آنها دارم، هم این وضعیت وجود دارد و بسیار ناراحت کننده است.
در بررسی این ضعف – که در خارج از کشور بسیار چشمگیر است – فکر میکنم تبعات انقلاب بهمن یکی از دلایل عمده است. این انقلاب زخمها و شکافهای عمیقی را در بین نیروهای سیاسی و از جمله نیروهای سیاسی چپ ایجاد کرد. احزاب و گروههای مورد نظر این سوال که به خارج از کشور تبعید شده اند، همه بازماندگان آن انقلاب هستند. نسلی که در این شکافها و حتی ایجاد زخمها سهیم بوده است و متاسفانه نتوانسته است خود را از عواقب آن رها سازد. آنها هنوز در احزاب سیاسی نقش عمدهای بازی میکنند.
علاوه بر آن ما اکنون با دو شکاف جدی مواجه هستیم که امر همکاری و ائتلاف احزاب سیاسی را مشکل میکند. یکی شکاف بین اصلاح طلبان و هواداران آنها در اپوزیسیون از یک سو و نیروهای اپوزیسیون مخالف جمهوری اسلامی از سوی دیگر است. این شکاف به ویژه در سالهای گذشته ضربات بسیار سختی بر پیکرهی نیروهای سیاسی کشور وارد کرده است. اصلاح طلبان و کل رژیم فعالانه و بسیار آگاهانه در جهت تعمیق این شکاف و منزوی کردن نیروهای مخالف جمهوری اسلامی کوشیدهاند. شکاف دیگر که باز هم به نوعی به تبعات انقلاب بهمن بر میگردد شکاف بین جمهوری خواهان و سلطنت طلبان هوادار رژیم گذشته و چگونگی تنظیم مناسبات بین آن هاست. اینها عواملی هستند که مانع شکل گیری ائتلافهای بزرگ و مثبت در میان نیروهای سیاسی کشور میشوند. اما من تاکید میکنم که شاید نتوان همهی پراکندگیها را با این موضوعات توضیح داد. گاه فکر میکنم فرهنگ و منش ما ایرانیان با کار جمعی کمتر هماهنگی و هم خوانی دارد.
■ اخبارروز: مسئله ملی در ایران یکی از آن شکافهای تاریخی در حال جوشش است و ما هر از گاهی شاهد سر ریز شدن خشم اعتراضی مردم در کردستان، آذربایجان، خوزستان و… هستیم. چپ چگونه میتواند بدون آنکه به چرخ پنجم جریانات ناسیونالیستی تبدیل شود بدبینیها را برطرف و اعتماد مردم این مناطق را به خود جلب کند؟
ف. تابان: به نظر من بهتر این است روی این موضوع متمرکز شویم که جنبشهای اعتراضی در سطح کشور باید چه سیاستیهایی را در پیش بگیرند تا در همهی نقاط با هم پیوند بخورند و ضعفهایی را که در حرکات اعتراضی گذشته وجود داشته است، تکرار نکنند. پیش از این ما شاهد بوده ایم که حرکات اعتراضی در به اصطلاح «مرکز» کمتر مورد توجه بخشهای «حاشیه» یا مناطق اتنیکی قرار گرفته و مبارزات سیاسی – اجتماعی این مناطق نیر پشتیبانی درخوری در نقاط مرکزی ایران نداشته است. من بحثهایی را که اخیرا در این زمینه صورت گرفته خوانده ام. به نظرم میرسد متمرکز شدن روی مسائلی نظیر این که آیا ما در ایران «مسئلهی ملی» داریم یا نداریم، آیا ما «ملت» هستیم یا «ملیت ها»، هر چند ممکن است به جای خود لازم باشد، اما پاسخی به حل این معضل کنونی نمیدهد. واقعیت این است که مردمان مناطق پیرامونی و اتنیکی از ستمها و تحقیرهای چندلایهی سیاسی – اقتصادی – فرهنگی و اجتماعی رنج میبرند. یک سری خواستهای ویژهای – از جمله و از برجستهترین آنها حق آموزش به زبان مادری – دارند که تا به حال در جنبشهای عمومی نسبت به آنها بی اعتنایی و حتی دشمنی شده و این نوع برخورد موجب ایجاد یک دیوار جدایی گشته است. نفی این ستمها و تحقیرهای چند لایه بدترین کار است و به کینه جوییها دامن میزند. هشدارهای مداوم نسبت به «تجزیه طلبی» نیز بر ارتفاع دیوار بی اعتمادی افزوده است. اگر قرار باشد من در این زمینه پیشنهادی داشته باشم آن است که مطالبات ویژهی مناطق پیرامونی و به ویژه حق اموزش به زبان مادری هر کجا که امکان آن هست به فهرست مطالبات عمومی افزوده شود. حتی مشروعیت حق تعیین سرنوشت را هم میتوان به این فهرست افزود. زیرا یک حق دموکراتیک است، صرف نظر از ان که در شرایط فعلی ما آن را مفید یا مضر بدانیم. سیاست چپ همواره تاکید بر برابری، نزدیکی و دوستی خلقها و مردمان و متکی بر انترناسیونالیسم بوده است. اما هیج جا نباید زور را وسیلهی چسباندن مردمان مختلف به هم کرد.
اینها بخشی از مشکلات است. اما کارگران و زحمتکشان در همه جای ایران مشکلات و خواستهای مشابهی دارند که آنها را به هم پیوند میدهد. دیکتاتوری، غارت، فساد، فقر و انواع محرومیتهای اجتماعی مرزهای اتنیکی نمیشناسد. به همین جهت آسیب دیدگان از این ساختار سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی بهتر میتوانند زبان مشترک بیابند و راههای گفتگو و تفاهم و حرکتهای مشترک را پیدا کنند. آن چه که میتوان تاکید کرد این است که بدون یافتن این زبان و اقدام مشترک، چشم اندازی برای موفقیت وجود ندارد و دردها جدا جدا درمان نخواهد شد.
■ اخبارروز: سیاست چپ برای دفاع از مطالبات خود و جلوگیری از هژمونی جریانات راست بر روند تحولات آتی چه میتواند باشد، آیا چپ باید مستقل از سایرین عمل کند و یا آن که باید به دنبال سیاست اتحاد عمل با سایر نیروها باشد و در واقع مطالبات و گامهای خود را با سایرین هماهنگ سازد؟
ف. تابان: هیچ جریان سیاسی در شرایط فعلی کشور ما نمیتواند به تنهایی بار یک مبارزهی دموکراتیک و عدالت خواهانه را به دوش بکشد. سیاست اتحاد عمل نیروهای مختلف از ضروریات این مرحله از مبارزه است. این را کسی نیست که تایید نکند. در عرصهی اجتماعی این به معنای ضرورب جنبشی متشکل از کارگران، زحمتکشان و تهی دستان و اقشار میانی جامعه است. در معنای سیاسی خود آن را میتوان به معنای همکاریهای سیاسی دانست. اما ائتلافهای سیاسی معمولا شکل نمیگیرند، اگر هم میگیرند با یک مشکل تازه برخورد میکنند و آن درک «هماهنگ» شدن با سایرین است. چپ ایران در مجموع خود انزوا طلب است و به همکاری و ائتلاف با سوءظن نگاه میکند. در جاهایی هم که عدهای از چپها وارد ائتلاف با نیروهای دیگر شدهاند و یا کوشیدهاند چنین ائتلافهایی را شکل بدهند، معمولا با نتایج خوبی روبرو نبوده ایم. یک نمونه مناسباتی است که برخی چپها با اصلاح طلبان حکومتی ایجاد کردند. قرار بود که این یک رابطه دو جانبه و متکی بر همان تز معروف «اتحاد – انتقاد» باشد، اما بتدریج شاهد بودیم که این دسته از چپها چنان شکل اصلاح طلبان شده و به نسخهی بدل آنها تبدیل شدند که حالا شناخت آنها از اصلاح طلبان اصلی دشوار شده است. نمونهی دورتر در همین مقوله به سیاست «اتحاد – انتقاد» سالهای اول انقلاب بر میگردد که فاجعهها آفرید.
نمونهی دوم مناسباتی است که برخی چپها با سلطنت طلبان برقرار کردهاند. در اینجا نیز شاهدیم که برخی از این چپها را دیگر نمیتوان از پهلوی چیهای دوآتشه تمیز داد. در بین معتدل ترها نیز به تدریج تاکید بر جمهوری خواهی طوری کم رنگ شده که گاه نمیتوان تشخیص داد این چپها حقیقتا جمهوری خواه هستند یا نه. چپ خارج از کشور با یک مشکل عمومی مواجه است و این مشکل عمومی در بین این سازمانها البته با شدت و ضعف عمل میکند. این مشکل عمومی که شرایط ملی و بین المللی به آن کمک کرده است، کمرنگ شدن وجه مبارزهی عدالت جویانه، ضدسرمایه داری و سوسیالیستی در صفوف بخش بزرگی از آنها است. باید امیدوار بود جنبش دموکراتیک و عدالت خواهانهی داخل کشور هشداری برای ما باشد و ما را با چنان پشتوانه نیرومند و غنی ای همراه سازد که بتوانیم با اتکا به نفس و اطمینان خاطر قدم در راه هر ائتلافی با هدف تقویت مبارزات دموکراتیک و عدالت خواهانه و تدارک آلترناتیوی برای سرنگونی جمهوری اسلامی بگذاریم.
چپ اگر هشیار باشد بیشتر از هر نیروی دیگری میتواند از این وضعیت به نفع سر و سامان دادن به خود و کمک متقابل به تقویت جنبشهای اعتراضی دموکراتیک و عدالت خواهانه در کشور سود ببرد.
واقعیت آن است که جنبش اعتراصی فعلی حداقل از بعد از سال 1390 تکلیف خودرا با چپ و راست و اصلاح طلب و اصولگرا روشن کرده و اتفاقا تداوم پایداری آن علیرغم فقدان رهبری متمرکز( زیرا همه این اعتراضات بنوعی دارای رهبری هستند و بهمین علت هم عناصر رهبری بازداشت میشوند )ولی چون به هیچ گروهی وابسته نیستند نمیتتوانند بجرم محارب و باغی دستگیرشان کنند و ناچار میشوند بعد مدتی آزادشان کنند. این اعراضات نوید یک نهضت همگانی نظیر جلیه زرد ها را خواهد داد. جنبش در تعمیق خود نوعی رهبری مناسب را پدیدار خواهد کرد.
\پیکارپیکارگران / 25 December 2018
بخش عظیم مردم از فرد گرایی و حکومت تهوع آور ایسم ها و شاه و ولی فقیه عبور کرده اند؛ خرد جمعی مردم بزرگ ایران در پاسخ ندادن و همراه نشدن با گروهی که هرچند از مردم اما سعی در مصادره ی حرکت خود جوش بطور کامل با شعارهای طرفدارای از دیکتاتوری های ساقط شده ی قبلی، ثابت کردند دیکر بار در دام لبخندهای احمقانه ی اپوزوسیون های ساختگی و فرزندان حکومت های ساقط شده ی قبلی از پهلوی ها تا قجری ها نخواهند افتاد.
اکنون این مردم به رنج دیدگان و جمهوری خواهانی چون نسرین ستوده ها و معلمان یا کارگران آگاهی نیازدارند تا در دوران گذار رهبری این قدرت چند ده میلیونی را در حرکت های بعدی هدایت کند تا سرانجام حکومت را به جمهور مردم و نه یک کلاش دیگر بسپارند تا دوباره چهار دهه ی دیگر من جوان و آیندگانم برای سرنگونی دیکتاتور جوان و جدبد بجنگیم!
سهیل بشردوست / 25 December 2018