۱. به دلیل وخامت وضع اقتصادی، پتانسیل انواع اعتراضهای اجتماعی در ایران بسیار بالاست.
۲. این اعتراضها به علت پراکندگی و ناهمسویی در انگیزهها و منافع، در غیاب رهبریِ کاریزماتیکِ متکی بر تشکیلاتی قدرتمند و فراگیر، استعداد تبدیل شدن به حرکتی سیاسی برای تغییرات ساختاری را ندارند.
۳. اگر هم از ضرورت رهبر کاریزماتیک صرف نظر کنیم و ظهور آن را امری منسوخ شده بدانیم؛ ضرورت تشکیلات قوی با توان سازمان دهی بالا بر روی زمین و نه در عالم مجازی، برای هر حرکت سیاسی معنی دار، غیر قابل انکار است.
۴. تشکیلات اصطلاحاً مجازی هرگز جای تشکیلات عینی را نمی گیرد و بیشتر به کار سرگرمی و تفریحی سیاسی می آید.
۵. بدون اینگونه سازماندهی، حرکتهای اعتراضی عموماً جنبۀ سلبی و تخریبی و هرج و مرج به خود میگیرد.
۶. در داخل ایران، تشکیلات یا سازمانی که بخواهد نقش هدایت اعتراضها را به عهده گیرد؛ دیده نمیشود؛ اگر کسی میبیند آدرس آن را بدهد!
۷. امکان ایجاد چنین تشکیلات و سازمانی در داخل کشوردر حد صفر است. به گمانم هر فردی که نظام سیاسی ایران را از نزدیک بشناسد؛ این موضوع را باور کند؛ اما اگر کسی باور ندارد؛ میتواند امتحان کند!
۸. اپوزیسیون هزار تکه پارۀ خارج از کشور، توان توافق بر روی هیچ اصل ایجابی ندارد و از این جهت محکوم به تفرقۀ ابدی است.
۹. اگر کسی وقت و حوصلۀ شمارش مدعیان ریاست جمهوری آینده را در بین نیروهای مخالف داشته باشد، به راحتی میتواند صدها تن از آنان را شناسایی کند! این همه مدعی، محال است در اقلیمی بگنجند و برتری دیگری را بر خود بپذیرند. به همین علت آیندۀ آنان جنگ ۷۲ ملت خواهد بود.
۱۰. از این رو، اقشار آگاهتر جامعه به آنان اعتماد ندارند چرا که به زعم آنها، برخی از همین حکمرانان کنونی بر اثر سالها آزمون و خطا و یا به عبارت بهتر، “آزمون برای خطا”! متوجه شدهاند که ۲+۲ بیشتر از ۱۰ نمیشود؛ اما برخی از اجزای اپوزیسیون خارج از کشور هنوز میپندارند که ۲+۲ تحت هیچ شرایطی کمتر از ۲۸ نیست!
۱۱. این همه اما نظام حاکم را بیمه نمیکند و دو خطر بزرگ آن را تهدید میکند.
۱۲. در صورت تداوم ناکارآمدی وضع موجود، احتمال بروز هرج و مرج از راه گسترش اعتراضهای بدون سازماندهی وجود دارد؛ موضوعی که میتواند ایران را تا حد سومالیلند با مخاطره روبرو کند.
۱۳. دولت آمریکا در صورت نومیدی از تغییر رفتار جمهوری اسلامی ممکن است به طور رسمی به سمت سیاست “تغییر رژیم” حرکت کند.
۱۴. در آن صورت نارضایتی عمومی میتواند اهرم لازم را برای پیشبرد سیاست تغییر رژیم در اختیار اطرافیان ترامپ قرار دهد.
۱۵. برای این منظور، دولت ترامپ ممکن است با گردآوری تحکم آمیز و آمرانۀ برخی چهرهها و گروهها زیر چتر واحد و هدایت و منضبط کردن آنها از راه تشویق و تهدید، اپوزیسیون پر هیاهویی را سازمان دهد.
۱۶. این اپوزیسیون احتمالی با برخورداری از حمایت مالی و دیپلماتیک و بخصوص رسانهای ایالات متحده میتواند با جمعیت ناراضی در کشور ارتباط برقرار کرده و آنها را به سمت و سوی سیاسی دلخواه سوق دهد.
۱۷. سرانجام چنین حرکتی ممکن است سرنوشت صربستان عهد میلوشوویچ را در ایران تکرار کند.
۱۸. احتمال پیوستن برخی از گروهها و چهرههای مشهور به این اپوزیسیون از سر ناچاری و یا از باب “اکل میته” محتمل است.
۱۹. این سناریو، جنبۀ زشت و کریه سیاست است و از این رو، آن دسته از افرادی که سیاست را با دستهای پاک جستجو میکنند، با آن همراه نخواهند شد.
۲۰. بنابر این زمین بازی امثال من نیست!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
لینک منبع اصلی: کانال تلگرامی نویسنده
جمعبندی جامع و خوبی بود.
روزبه / 13 October 2018
پیش از هر چیز باید گفت که تحولات بزرگ جامعه ایران همیشه پیشبینی ناپذیر بوده اند و در آینده هم خواهند بود. اما در سیاست بطور کلی حرف آخر را کسانی میزنند که قدرت تشکیلاتی دارند. کسانی که متشکل هستند و هر تشکلی که در ان هماهنگی و رهبری وجود دارد در شرایط بحرانی، قدرت عمل و رهبری هم دارند. به دلایلی که مقاله برشمرده و به دلیل اسطوره زدایی از ایده الهای بزرگ سیاسی در سطح جهانی، و به دلیل گسست میان نسلها در ایران، و به دلیل گسست پیوندهای اجتماعی میان افراد جامعه، اعتراضات اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی در ایران ناپیوسته از هم به وجود آمده و ادامه پیدا خواهند کرد. بحران نه تنها اپوزیسیون را فراگرفته، طرفداران جمهوری اسلامی هم در بحرانی همه جانبه به سر میبرند. موافق و مخالف مانند دو کشتی گیری هستند که از نفس افتاده و زورشان هم به هم نمیرسد. این تعادلی شکننده است. اما درباره امریکا باید گفت که این کشور در شرایط فعلی آمادگی درگیر شدن گسترده در خاورمیانه را ندارد و رهبری سیاسی و نظامی ان موظف به کاستن از هزینه سنگین نظامی این کشور هستند. اما اجازه بدهید من هم گمانه ای متفاوت را مطرح کنم. نظام سیاسی جمهوری اسلامی پس از آقای خامنه ای دچار تحولات وسیعی خواهد شد. پس از ایشان بسیاری از نهادها به کارشان ادامه خواهند داد اما سیاست کلی کشور تغییر خواهد کرد. ایران از پایین دچار دگرگونی عظیمی شده است. پس از آقای خامنه ای ناخدای دیگری خواهد آمد و مسیر کشتی را تغییر خواهد داد، همه چیز تغییر پیدا کرده است، فقط ناخدا باید تغییر پیدا کند و چند نفر دیگر. پس از آقای خامنه ای تحولات سیاسی یکی پس از دیگری روی خواهند داد. ممکن است ما مسیری شبیه مسیر اسپانیا را برویم پس از درگذشت فرانکو. قدرت سیاسی در ایران دست به دست خواهد شد، اما به دلیل منافع گسترده ای که در حفظ نظام وجود دارد این تحولات با ملاحضات بسیاری توام خواهند بود. باید به یاد دشت که در نسلهای جوان آرمانخواهی وجود ندارد و طبقات متوسط دیگر روحیه تعهد و قهرمانی نداشته و همچنین با افزایش نقش زنان در جنبشهای اجتماعی این جنبشها کمتر متمایل به قهر خواهند بود.
صدوقی / 13 October 2018
آقای زیدآبادی بهتر است کارت برنده ۲۱ را نیز برایتان روکنیم :
۲۱-استمرار طلبان بدون نشان دادن هر گونه راهکار و بمانند رژیم ،تنها آیه های نحس می خوانند و کمبود ها را میشمارند و نه این همه دستاوردهای مردم و اپوزیسیون رژیم را. راه حل هر نوع کمبود شرایط گذار ، در عمل و مبارزه به دست می آید و نه از مریخ و آن دنیا به ما ارسال خواهد شد و نه با ادامه ۲۰ سال دیگر امید واهی به اصلاح یا رای دادن دوباره به استمرار طلبان.
ایران سکولار / 14 October 2018
برادرعزیزوفرهیخته احمد زیدآبادی سلام. این بیست نکته ازنظرآدم کارکشته ای مثل شما که در صحنه سیاست ایران هزینه ها داده اید ورنجها ومشقتهای جانفرسائی را تحمل کرد ه اید وبه درستی مرد شرف وآزادی لقب گرفته اید قابل درک وبهره برداری ونقشه راه برای حداقل آدم کم سوادی مثل من است وباز از نظرگاه علوم سیاسی که جنابعالی بحق استادتمام آن هستید قابل استناد برای نسل امروز است .استاد، من انقلاب کرده وانقلاب دیده پنجاه وهفتی هستم که خیلی خیلی کمتراز شما در صحنه های نفس گیراین انقلاب کمی تیر ترکشهاش به من هم اصابت کرده ومیکند
شبی نیست که با رؤیای آزادی ایران بخواب نروم وصبح دوباره بامید تلاش ومبارزه از خواب برنخیزم که شاید حتی شاید در آنروزم یک نفررا به حقیقت شرف انسانی و کرامت آزادی رهنمون سازم .استاد عزیز میدانم که بقول مثل معروف عامیانه خودمان صدایم از جای گرم درمیآید. منِ کم صبر وتحمل ، طاقت حتی یکساعت از آن حبسهای انفرادی شما را ندارم اما چه کنم که حرف دلم را نمیتوانم نزنم. روزی که آخر وعاقبت مرحوم احسان طبری را دیدم یکبار برای همیشه از ادامه راه منصرف شدم وبا خواندن این بیست نکته شما کمی حس وحال آنروزم را پیدا کردم بخصوص جمله آخرتان( این زمین بازی امثال من نیست)استاد عزیز اتفاقا” این زمین تا لحظه مرگ زمین بازی شماست حتی اگر ده نفرفقط ده نفررا بسمت وسوی آزادی وشرافت انسانی رهنمون گردانید .استاد ما کوچکترها ،مبارزه برای کرامت انسانی رااز بزرگانی چون شما یاد گرفتیم .امروزنسل دهه هفتادیهای زیادی هستند که تشنه افکارواندیشه شماها هستند .ایران به شماها نیازدارد وافتخارمیکند.پایداروپیروزباشید.
سالار / 14 October 2018
به عنوان فردی بسيار بدبين،اين نوشته را بدبينانه ميبينم،چرا؟ به نظرم تجربه زلزله کردستان نشان داد که جامعه مدنی ايران قويتر و سرمايه دار تر از آنيست که فکر ميکرديم،جوانان ايرانی تعريف ساده تر وانسانی تر از زندگی از نسل ًزيد آبادیً دارند،آنها اسير ايديولوژی نيستند و فقط حقوق ابتدايی خود را مطالبه ميکنند، زيد آبادی و امثال او ميترسند و ميترسانند و خاصيت ديگری ندارند،ايرانيان ما را متعجب خواهند کرد۰
ايرانِ من چه شد؟ / 14 October 2018
با درود به آقای زیدآبادی، من هم با شما هم عقیده هستم و متاسفانه خیلی زیاد هم عقیده هستم. بخصوص وقتی نوشتید، این همه این نظام را بیمه نخواهد کرد. نا امیدانه است ولی این چنین است و کاری نمی شود کرد. برای تشنگان آزادی ایران عزیز هم شاید وقتی دیگر.
حماسه ایرانی / 27 April 2019