برگرفته از تریبون زمانه *  

آسیب‌شناسی روابط نظام اقتدارگرای ولایی با جهان متمدن و کشورهای عربی نشان می‌دهد که خصومت و دشمنی آشکار و علنی خمینی و خامنه‌ای و پیروانشان با موجودیت ملت اسرائیل که ریشه‌‌های ایدئولوژیک دارد، مهمترین و اثرگذارترین عامل در بحران‌های به وجود آمده در سطح منطقه‌ای و حتا بین‌المللی و تخریب روابط میان «ام‌القرا»ی اسلامی با آمریکا و دولت‌های عربی و حامیان و متحدان بین‌المللی آنها بوده است. در این میان تنها چیزی که مدنظر رهبران نظام ولایی نبوده منافع ملی مردم ایران است. در این نوشته می‌کوشم نگاهی گذرا به روابط ایران و اسرائیل در ۴۰ سال گذشته و فراز و فرود‌های آن داشته باشم.

افتتاح سفارت فلسطین به جای سفارت اسرائیل

۶ روز پس از پیروزی انقلاب ضد‌سلطنتی، یاسر عرفات دبیرکل سازمان آزادیبخش فلسطین اولین مهمان خارجی ایران بود که بدون دعوت به کشور آمد و با بالاترین مقامات سیاسی و مذهبی دیدار و گفت‌وگو کرد. تنها عکس خمینی که در حال خنده است تصویر دیدار او با عرفات است.

هواپیمای عرفات با وجود تعطیلی فرودگاه مهرآباد بر زمین نشست و به محض ورود در پاسخ به دلیل اطلاع ندادن سفرش گفت: «آدم برای رفتن به خانه‌اش اجازه نمی‌گیرد، من هم اجازه نگرفتم.» عرفات سپس به مدرسه علوی رفت و با خمینی دیدار کرد. او همچنین به بهشت زهرا رفت و در سخنرانی‌اش گفت؛ «به موشه دایان گفتم آمریکا مال تو، من به ایران تکیه می‌کنم.» او یک هفته در ایران ماند و به مشهد و خوزستان هم سفر کرد. (منبع)

دولت جدید بر اساس رهنمود‌های قرآنی انتخاب خود را کرده بود. در تاریخ ۳۰ بهمن ۱۳۵۷ سفارت اسرائیل در تهران با حضور مهندس مهدی‌ بازرگان، دکتر کریم سنجابی، یدالله سحابی، هاشم صباغیان، احمد خمینی، ابراهیم یزدی، جلال‌الدین فارسی و… به یاسر عرفات تحویل داده شد (نگاه کنید به این عکس‌ها) و نام خیابان و میدان کاخ به فلسطین تغییر یافت. «ارتقاء» «لانه جاسوسی اسرائیل غاصب» به سفارت فلسطین از سوی کلیه گروه‌های مذهبی، ملی و چپ مورد حمایت قرار گرفت.[1] یکی از اولین اقدامات دولت موقت بستن دفتر هواپیمایی العال و اخراج کارمندان آن از ایران بود.

یهودیان از بزرگترین بازنده‌ها‌‌ی انقلاب ایران

چنانچه انتظار می‌رفت از بزرگترین بازنده‌ها‌ی انقلاب ایران، یهودیان بودند که بعضا از آن پشتیبانی کردند. هیچ‌یک از اقلیت‌های مذهبی از جمله ارمنی‌ها، زرتشتی‌ها و بهایی‌ها به اندازه‌ی یهودیان در انقلاب شرکت نداشتند!

یهودیان «بر خلاف نظر بزرگان قوم خود»، به انقلاب ملحق شدند و خمینی به سرعت پاداش همکاری آن‌ها را با وضع قوانین شریعت و سرکوب شدید آن‌ها داد. «جامعه روشنفکران یهودی» که از ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ در تهران پایه‌گذاری شد نقش مهمی در همکاری با انقلابیون داشت. یوسف همدانی کهن و یدیدیا شوفط نقش مؤثری در مدیریت این همکاری‌ها داشتند.[2]

در تظاهرات میلیونی روز عاشورا علیه شاه، بنا به ادعای منابع یهودی ۷۰۰۰ یهودی نیز شرکت کردند؛ حتی با مبالغه تخمین یهودیان شرکت‌کننده در این تظاهرات را ۱۲۰۰۰ نفر اعلام می‌کنند. تقریباً تمامی رهبران جامعه یهودی نظیر خاخام یدیدیا شوفط، خاخام آریل داوودی، خاخام داوید شوفط، خاخام یوسف همدانی کهن، خاخام اسحق بعلنث، و خاخام یادگاران در این تظاهرات شرکت داشتند. شخصیت‌های غیرمذهبی یهودی نظیر عزیز دانش راد، هارون یشایایی، یعقوب برخوردار، هوشنگ ملامد، منوچهر الیاسی و فرنگیس حسیدیم نیز در این تظاهرات شرکت کردند. [3]

در آذرماه سال ۵۷ گروهی از یهودیان با آیت‌الله طالقانی دیدار کردند و حمایت خود را از انقلاب اعلام کردند.

در دی ماه سال ۵۷ نشریه یهودی «تموز» انتشار یافت. در این نشریه نه تنها مطالب یهودیان بلکه نوشته‌های مذهبیونی نظیر میرحسین موسوی و زهرا رهنورد نیز انتشار می‌یافت. [4]

در اواخر سال ۱۹۷۸ نماینده یهودیان برای دیدار با خمینی به پاریس رفت. هدف از این دیدار اعلام حمایت یهودیان ایران از انقلاب بود. خمینی بعدها نامه تقدیری به بیمارستان دکتر سپیر تهران فرستاد و از پرستاری و مداوای انقلابیون توسط مسئولین این بیمارستان تشکر کرد. بیشتر تظاهر کنندگان مجروح شده در تظاهرات ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ در بیمارستان دکتر سپیر در خیابان سیروس (مصطفی خمینی) درمان شدند. نکته‌ی جالب توجه این که مسئولان نشر آثار خمینی حاضر به انتشار این نامه نیستند و اصل نامه در اختیار یکی از اعضاء هیات مدیره سابق بیمارستان است که اکنون در خارج از کشور زندگی می‌کند. (منبع)

اقدامات غیرقابل فهم جامعه روشنفکری یهود در حالی صورت می‌گرفت که دشمنی مسلمانان با یهودیان ریشه‌های عمیقاً ایدئولوژیک داشت و از منظر روایت رایج درباره تاریخ آیین محمدی به صدر اسلام باز می‌گشت. بیش از ۱۰ قبیله‌ی یهود ساکن عربستان پس از استیلای اسلام به کلی از بین برده شدند و یهودیان به وضوح می‌دیدند و می‌شنیدند که یکی از شعار‌های اصلی تظاهرات تحقق «جمهوری اسلامی» است. آن‌ها مانند روشنفکران و رهبران سیاسی ایران غافل از دیدگاه‌های ارتجاعی خمینی بودند که به صراحت در کتاب «حکومت اسلامی» و همچنین رساله عملیه و تحریر‌الوسیله خمینی آمده بود.

روشنفکران یهودی به سادگی از روی ادعای نزدیکان خمینی و گردانندگان تظاهرات‌های خیابانی به دروغ ادعا می‌کردند کشتار مردم در میدان ژاله در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ توسط کوماندو‌های اسرائیلی صورت گرفته است، می‌گذشتند و خطر را احساس نمی‌کردند.

هنوز پس از گذشته ۴ دهه‌ «نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه آزاد قزوین» دست از دروغپردازی بر‌نمی‌دارد و ادعا می‌کند:‌

«نکته‌ای که هنوز در ایران افشا نشده این است که بر اساس اسناد اسرائیلی‌ها مثل روزنامه «هاآرتص» در اکتبر ۱۹۷۸ نقل شده که برای حفظ حکومت پهلوی و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ایران، از فرودگاه نظامی رامات دیوید در نزدیکی شهر حیفا یک گروهان به رهبری رحمان زیبگیلو به ایران اعزام کردند و با کمک ساواک و ارتش ایران، ملت ما را سرکوب می‌کردند. جالب اینجا است که جمعی از یهودیان ایرانی را نیز احضار، جمع‌آوری و سازماندهی کردند و آن‌ها نیز پا به پای ارتش و ساواک با مردم ایران در قالب لباس نظامی ایرانی مبارزه و مقابله کردند و این نمونه‌ها میزان نقش و حضور یهودی‌هایی که از ایران رفتند را نشان می‌دهد، این‌که این یهودی‌ها به خاطر میزان جرم و جنایاتی که در ایران انجام داده بودند که هر یک از این جنایات در جای خود جرم‌های وحشتناک و تکان‌دهنده‌ای بود، از ایران رفتند و طبیعی است که بسیاری از آ‌ن‌ها نمی‌توانستند پس از انقلاب اسلامی به حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود ادامه بدهند.»

با وجود خدمات یهودیان به جامعه‌ی ایران و انقلاب ضد‌سلطنتی، به علت تبعیض شدید مذهبی و فشار‌های غیرقابل تحمل بعد از انقلاب اسلامی، مهاجرت یهودیان از سرزمین آباو‌اجدادی‌شان شدت یافت و علیرغم افزایش بیش از صد‌درصدی جمعیت ایران، تعداد یهودیان از ۱۰۰ هزار نفر به ۱۵ هزار هزار نفر کاهش یافت. (منبع)

یکی از دلایل مهاجرات یهودیان قوانین شریعت است. براساس ماده ۸۸۱ مکرر قانون مدنی «کافر از مسلم ارث نمی‌برد و اگر در بین ورثه متوفای کافر مسلم باشد وراث کافر ارث نمی‌برند اگرچه از لحاظ طبقه و درجه مقدم بر مسلم باشند.» در دادگاه‌های ایران، اقلیت‌های دینی و از جمله یهودیان که در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده‌اند هم مشمول این ماده قانونی قرار می‌گیرند و در قضیه ارث جزو «کفار» محسوب می‌شوند. در واقع بر اساس قوانین فقه و شریعت اگر یکی از اعضای یک خانواده یهودی، اسلام بیاورد می‌تواند تمام اموال خانواده خود را به ارث ببرد و سهمی نصیب دیگران نکند. در طول تاریخ و به ویژه دوران معاصر بسیاری از «نومسلمانان» از این طریق و با فرصت‌طلبی از یهودیت به اسلام گرویده‌اند.[5] این بی‌عدالتی می‌تواند تا اعضای درجه دوم و سوم خانواده نیز تعمیم بیابد و آن‌ها در صورت اسلام آوردن قادر می‌شوند حق خانواده را بالا بکشند.

اموال بسیاری از یهودیان پس از پیروزی انقلاب طبق احکام دادگاه‌های انقلاب اسلامی مصادره شد. خطر بزرگی که یهودیان را تهدید می‌کند و دست نظام را برای سرکوب آن‌ها و پرونده‌سازی باز می‌گذارد، ارتباط آن‌ها با اسرائیل است. بسیاری از یهودیان در اسرائیل اقوامی دارند. چنانچه در زمستان ۱۳۷۷ سیزده نفر از یهودیان شیراز به اتهام جاسوسی دستگیر شدند. بارها کنیسه‌های آنها هدف حملات نیروهای حزب‌اللهی قرار گرفت. (منبع) مدیران تمام مدارس یهودیان در تهران مسلمانند اگرچه قانونی در مورد این اجبار وجود ندارد.

در قانون مجازات اسلامی برای مجازات قاتل اگر مقتول مسلمان باشد قصاص در نظر گرفته شده اما در همین قانون اگر مقتول از اقلیت‌های دینی (یهودی، زرتشتی، مسیحی) باشد مجازات قاتل دیه است. از دیگر تفاوت‌ها و تبعیض‌های قانونی علیه شهروندان غیر مسلمان در ایران مسئله شهادت در دادگاه است که شهادت غیر مسلمانان، علیه مسلمانان پذیرفته نمی‌شود.

اعدام یهودیان به جرم رابطه با اسرائیل

تردیدی نبود که نظام اقتدارگرای اسلامی پس از به دست‌گرفتن قدرت، به عنوان یک وظیفه‌ی ایدئولوژیک به دشمنی با اسرائیل و یهودیان خواهد پرداخت و یهودیان ایرانی به دلیل ضدیت شدید دولت اسلامی با دولت یهود بهای آن را خواهند پرداخت.

حبیب ‌القانیان اولین قربانی جامعه یهود پس از انقلاب بود. او رئیس جامعه‌ی کلیمیان ایران و یکی از پایه‌گذاران صنایع ایران بود و نقش مهمی در پیشرفت کشور به عهده داشت. در سال ۱۳۵۴ روزنامه‌های تهران خبر دستگیری او را به جرم گرانفروشی با آب و تاب انتشار دادند. گفته می‌شود بخت او برگشت، پس از آن که از جمع آوری ۱۰۰ میلیون دلار برای پیشبرد طر‌ح‌های «اجتماعی و خیریه» اشرف پهلوی سرباز زد. القانیان پس از دو ماه و نیم از بازداشت و تبعید آزاد شد و به خارج از کشور رفت. پس از بازگشت دوباره در فرودگاه این بار به جرم گرانفروشی دستگیر شد. او پس از آزادی سفری به آمریکا و اسرائیل کرد. در دوران انقلاب نیز وی در خارج از کشور به سر می‌برد و برخلاف توصیه دوستانش در آبان‌ماه ۱۳۵۷ به کشور بازگشت و پس از مدت کوتاهی دستگیر و در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۸ به جرم فساد، ارتباط با اسرائیل و صهیونیسم، دوستی با دشمنان خدا و امپریالیسم اقتصادی، اعدام شد و کلیه اموالش نیز مصادره گردید.

اعدام القانیان واکنش دولت اسرائیل، کاخ سفید، کنگره، سازمان‌های حقوق‌بشری، سازمان‌های یهودی آمریکایی و بین‌المللی نظیر کنگره جهانی صهیونیسم و اتحادیه ضد افترا را برانگیخت.

یک روز بعد از اعدام القانیان پیش‌نویس نخستین قطعنامه حقوق بشری علیه جمهوری اسلامی در مجلس نمایندگان آمریکا تهیه شد.

هشت روز بعد، مجلس سنا اولین قطعنامه حقوق بشری علیه حکومت ایران را به تصویب رساند. سناتور جاکوب جاویتس ضمن محکومیت اعدام القانیان از دولت آمریکا درخواست تحریم اقتصادی ایران را کرد.

اعدام القانیان در واقع هدف قرار دادن اقتصاد و صنایع ایران بود و مردم از خدمات یکی از خدمتگزاران‌شان محروم شدند. با این حال اعدام وی که گناهی به جز خدمت به کشور نداشت مورد تأیید مجاهدین، گروه‌های چپ، ملی‌مذهبی‌ها و… قرار گرفت و همگی یک‌صدا به تمسخر «حقوق بشر» و سازمان‌های «حقوق‌‌بشری» پرداختند.

سه روز بعد از اعدام القانیان گروهی از یهودیان به رهبری خاخام یدیدیا شوفط به قم رفتند و با خمینی دیدار کردند. در این دیدار خمینی اعلام کرد که بین یهودیان و صهیونیست‌ها تفاوت قائل است و باور عمومی که همه یهودیان در خفا صهیونیست هستند را قبول ندارد. روزنامه اطلاعات در تیتر اصلی خود نوشت «ما جامعه یهودی را ضد صهیونیست می‌دانیم.» [6]

یهودیان متوجه نبودند که خمینی با زیرکی می‌خواهد از یهودیان به عنوان سربازان لشکر اسلام علیه «صهیونیسم» جهانی استفاده کند و اساساً به چنین تفکیکی باور ندارد. یهودیان طبق تعریفی که خمینی ارائه می‌داد مجبور به اتخاذ مواضع «ضد‌صهیونیستی» و تأیید اقدامات «یهودستیزانه» نظام ولایی بودند.

در دسامبر ۱۹۸۰ سیمون فرزامی روزنامه‌نگار یهودی ایرانی که در روزنامه فرانسوی زبان ژورنال دو تهران کار می‌کرد دستگیر و اعدام شد. دستگیری او بنا به گفته دادستان پرونده به دلیل مدارکی بود که از ساختمان سفارت آمریکا به دست آمده بود که نشان می‌داد فرزامی از سفارت آمریکا مبالغی به صورت ماهیانه دریافت می‌کرده است. اتهام او در زمان اعدام جاسوسی برای ایالات متحده بود. (منبع)

تلاش اسرائیل برای ارسال سلاح به ایران بعد از اشغال سفارت آمریکا

از بدو تشکیل جمهوری اسلامی، دولت اسرائیل بی‌تفاوت نسبت به شعارهایی که حاکمان جدید تهران می‌دادند، کوشید تا آن‌جا که ممکن است روابط نظامی خود را با رژیم جدید ایران تحکیم ببخشد. از این رو دولت اسرائیل به سیاست فروش مخفیانه‌ی سلاح به ایران روی آورد.

اسحاق رابین و موشه آرنس در تماس مداوم با توماس پیگرینگ سفیر اسبق ایالات متحده می‌کوشیدند راهی برای گفت‌وگو با ایران بیابند.

پس از اشغال سفارت آمریکا در پایان سال ۱۹۷۹ جیمی کارتر هرگونه معامله‌ی تسلیحاتی با ایران را مادامی که شهروندان آمریکایی گروگان بودند، ناممکن خواند. حتی درخواست شخصی نخست‌وزیر مناخیم بگین را که در دیدارش از آمریکا در آوریل سال ۱۹۸۰ ارائه شد، بی‌درنگ رد کرد. [7]

ژنرال رافائل واردی یکی از مقامات ارشد نظامی اسرائیل در گفت‌وگو با شیدا قماشچی به تاریخ ۱۹ نوامبر ۲۰۰۷ می‌گوید که این کشور به ارسال سلاح و قطعات – از خمپاره گرفته تا تجهیزات جت فانتوم- به ایران ادامه داد. (منبع)

در اکتبر ۱۹۸۰، در حالی که هنوز گروگان‌های آمریکای در ایران بودند یکی از این معاملات شامل فروش ۲۵۰ چرخ جت جنگنده‌ی اف- ۴ ساخت آمریکا می‌شد. تا پایان دوره‌ی ریاست کارتر، تل‌آویو این دولت را دائما تحت فشار قرار داد تا تسلیحات بیشتری ارسال شود و دائماُ سود چنین معاملاتی را برای ایالات متحده و اسرائیل خاطرنشان می‌کرد.

پس از آنکه ریگان قدرت را در دست گرفت، اسرائیل نشانه‌های مثبت دیگری را دریافت کرد. از همه مهم‌تر آنکه ۵۲ گروگان آمریکایی در روز تحلیف ریگان آزاد شدند و به این ترتیب مانع مهمی از سر راه موافقت با ارسال سلاح به ایران برداشته شد. دو ماه بعد الکساندر هیگ وزیر امور خارجه وعده داد تا «توافق استراتژیک» با تل‌آویو را توسعه ببخشد و از احساسات گرم رئیس‌جمهور به اسرائیل یاد کرد. درست یک هفته پس از آزادی گروگان‌ها سام لوییس سفیر ایالات متحده، درخواست جدیدی مبنی بر اجازه‌ی ارسال تسلیحات به ایران دریافت کرد. اگرچه این بار نیز پاسخ آمریکا منفی بود. علیرغم افزایش امیدواری‌ها در اسرائیل، دولت جدید همچنان بابت ماجرای گروگانگیری خشمگین بود و با هرگونه معامله‌ی تسلیحاتی به ایران مخالفت می‌کرد و ارسال تجهیزات «تحت کنترل ایالات متحده» را نمی‌پذیرفت. [8]

مناخیم بگین وزیر امور خارجه، اسحاق شامیر را به ملاقات الکساندر هیگ فرستاد تا با پافشاری روی سیاست اسرائیل اجازه معامله‌ی تسلیحاتی با ایران را از دولت آمریکا بگیرد. پس از آن شامیر به بگین گزارش داد که هیگ «با ارسال تجهیزات اسرائیلی مخالفتی نکرده است. [9]

دولت اسرائیل به منظور تنش‌زدایی با دولت اسلامی در سال ۱۳۵۹ هفت مأمور سابق ساواک را که به زندگی عادی خود در اسرائیل مشغول بودند مجبور کرد تا این کشور را ترک کنند. بهانه‌ی آن‌ها این بود که نمی‌خواهند نظام اسلامی فشار روی یهودیان ایرانی را افزایش دهد. (منبع) اما موضوع فراتر از آن بود.

 نابودی تأسیسات اتمی عراق

در تاریخ هفتم ژوئن ۱۹۸۱ برابر با ۱۷ خرداد ۱۳۶۰ در حالی که نظام اسلامی برای برکناری بنی‌صدر و یکپارچه‌کردن قدرت وارد عمل می‌شد، جنگنده‌های اف ۱۶ اسرائیل در جریان عملیات اُپرا تأسیسات اتمی عراق را نابود کردند.

این عملیات توسط ۸ فروند جنگنده اف-۱۶ پس از حمله ناموفق دو جنگنده‌ی اف – ۵ ایرانی به نیروگاه اتمی اوسیراک در عملیات «شمشیر سوزان» انجام شد.

گفته می‌شود، اسرائیل در این عملیات از نقشه، عکس‌ها و اطلاعاتی بهره برد که توسط ایران به آنها داده شده بود.[10] همچنین هواپیماهای اسرائیلی می‌توانستند برای حمله از حریم هوایی ایران نیز استفاده کنند. حتی به گفته آری بن اناشه، مقامات اسرائیلی و فرستاده‌ی خمینی یک ماه قبل از این عملیات در پاریس جهت تبادل نظر و اطلاعات محرمانه با یکدیگر دیدار کردند که در آن حتی موافقت شد که در صورت بروز مشکل فنی در حین اجرای این عملیات، بمب افکن‌های اسرائیلی بطور مخفیانه در پایگاهی در تبریز فرود اضطراری آیند. [11]

اسرائیل متحد اصلی نظام ولایی در جنگ با عراق

اسرائیل از بدو تأسیس به دلایل استراتژیک فارغ از این که چه کسی در ایران در رأس قدرت است روی این کشور حساب ویژه باز کرده بود. این کشور از همان آغاز همچنین می‌کوشید با ایجاد رابطه با کشورهای غیرعرب منطقه همچون ایران، ترکیه، پاکستان و اتیوپی موازنه‌ای در برابر تهدید کشورهای عربی در منطقه ایجاد کند. سیاستی که شاه نیز آن را دنبال می‌کرد.

اسراییل، با شروع جنگ ایران و عراق، به صورت متحد نظام اسلامی وارد میدان شد و به نخستین تهیه کننده‌ی سلاح برای ایران تبدیل شد. از نظر دولت مناخم بگین، عراق بعد از مصر که پیمان صلح با این کشور امضا کرده بود، قدرتمندترین دشمن اسرائیل محسوب می‌شد و منابع با ارزشش را در این جنگ از دست می‌داد.

در اواسط جولای ۱۹۸۱، در حالی که نظام ولایی سرکوب شدیدی را در جامعه اعمال می‌کرد و ده‌ها هزار نفر روانه‌ی زندان‌ها شده بودند، سقوط هواپیمای باری آرژانتین سی آل -۴۴ در خاک شوروی در نزدیکی مرز ترکیه باعث شد تا عملیات مهمی افشا شود. به گزارش سازمان سیا این هواپیما تحت قرارداد با اسرائیل، تسلیحات و قطعات یدکی برای نیروی هوایی ایران را حمل می‌کرد. این هواپیما سومین پرواز از ۲۲ پرواز به مقصد تهران بود که هدفشان ارسال حدود ۵۰۰۰ تن تسلیحات و ۳۰۰ تن تجهیزات پزشکی به ایران بود. [12]

در ماه مارس سال ۱۹۸۲ نیویورک تایمز در مقاله‌ای مدعی شد که اسرائیل در ۱۸ ماه پیش از آن مبلغی بیش از ۱۰۰ میلیون دلار سلاح به ایران فروخته‌ است. روزنامه پانوراما چاپ میلان اسنادی منتشر کرد که در آن اسرائیل به دولت جمهوری اسلامی ۴۵۰۰۰ مسلسل یوزی، موشک‌های ضد تانک، هویتزر و قطعات هواپیما فروخته‌ است. بر اساس نوشته این روزنامه بیشتر اسلحه‌های ضبط شده توسط اسرائیل از سازمان آزادی‌بخش فلسطین در جنگ لبنان سال ۱۹۸۲ در تهران سردرآورده است. [13]

در ماه مه ۱۹۸۲، آریل شارون در مصاحبه‌ای با شبکه ان بی سی آمریکا اعتراف به فروش اسلحه به ایران کرد و گفت دلیل فروش اسلحه به ایران برای ما این است که پنجره کوچکی را برای احتمال برقراری روابط دوستانه میان دو کشور را برای آینده باز گذاشته باشیم.[14] وی همچنین در یک کنفرانس خبری در پاریس در سال ۱۹۸۳ گفت که اسرائیل با تأیید ایالات متحده به ایران اسلحه می‌فروشد. سفیر اسرائیل در آمریکا، موشه آرنز در سال ۱۹۸۲ گفت که فروش اسلحه توسط اسرائیل به جمهوری اسلامی با تأیید بالاترین مقام‌های دولت آمریکا صورت می‌گیرد. [15]

بر اساس نوشته جان بلوچ در سال ۱۹۸۳ اسرائیل بیش از ۱۰۰ میلیون دلار اسلحه به ایران فروخت. حجم ارسال اسلحه توسط اسرائیل به ایران آنقدر زیاد بود که دفتری ویژه در قبرس برای اینکار تأسیس شد.[16]

یکی از مهمترین دلالان این تجارت تاجر سعودی عدنان قاشقچی بود. واسطه ایران در این تجارت منوچهر قربانی‌فر بود. همین ارتباطات چند سال بعد منجر به افتضاح «ایران گیت» و ماجرای مک‌فارلین شد.

در مجله هفته نامه قبرس در سال ۱۹۸۱ مقاله‌ای چاپ شد که نشان می‌داد فرودگاه لارناکا برای ارسال اسلحه به ایران استفاده شده‌است.

یعقوب نیمرودی دلال اسلحه اسرائیلی قراردادی با وزارت دفاع ایران امضاء کرد که در آن ۱۳۵ میلیون دلار موشک از جمله موشک لانس و موشک هاوک به ایران فروخت. [17]

برخی منابع مدعی‌اند که ایران پس از آغاز جنگ، تا ۸۰٪ تسلیحات مورد نیاز خود را از اسرائیل خریداری نمود. و برخی منابع میزان فروش تسلیحاتی اسرائیل به ایران را تا ۲٫۵ میلیارد دلار نیز تخمین زده‌اند. [18]

ایران در تمام مدت جنگ و پس از آن، هرگونه خرید اسلحه و غیره از اسرائیل را البته به شدت تکذیب نمود، بطوریکه خمینی در سخنرانی ۲۴ اوت ۱۹۸۱ بشدت این اخبار را مورد انتقاد قرار داد و گفت «ما اصلاً آنها را داخل آدم حساب نمی‌کنیم» و این شایعات را ادعاهای «ضدانقلاب» خواند.

اما وقتی صادق طباطبایی برادر همسر احمد خمینی در سال ۱۳۶۱ در آلمان به اتهام حمل یک کیلو و هشتصد گرم تریاک بازداشت شد، صفحات انتشار یافته‌ی پاسپورت وی حاوی مهر فرودگاه بن‌گورین اسرائیل بود و نشان می‌داد وی به این کشور سفر کرده است. همان موقع تردیدی باقی نماند که معامله با اسرائیل از «بیت‌امام» هدایت می‌شود. با این حال نه مقامات اسرائیل و نه مقامات نظام اسلامی توضیحی در این مورد ندادند.

در تمام دوران حمله‌ی اسرائیل به لبنان و در حالی که اردوگاه‌های فلسطینی از زمین و هوا و دریا زیر آتش نیروهای اسرائیلی بودند، جریان انتقال سلاح به نظام اسلامی همچنان توسط اسرائیل ادامه داشت.

رهبران اسلامی نیز که موقعیت را مغتنم شمرده بودند در حالی که هسته‌‌های حزب‌الله را در لبنان تشکیل می‌دادند شعار «راه قدس از کربلا می‌گذرد» را شعار اصلی خود کردند تا خیال رهبران اسرائیل را در کوتاه مدت راحت کنند که دشمن اصلی نه آن‌ها بلکه «صدام حسین» و هدف عاجل تسخیر «کربلا» است و نه «قدس شریف».

بالاخره ارسال سلاح از اسرائیل به ایران در ماجرای مک فارلین به تأیید مقامات نظام اسلامی رسید. هاشمی رفسنجانی فرمانده وقت شورای عالی دفاع تأیید کرد بخشی از سلاح‌های دریافتی ایران در ماجرای مک‌فارلین از اسرائیل می‌آمده‌ اما مدعی بی‌اطلاعی مقامات ایرانی از این موضوع شد! وی در گفت‌وگو با ایسنا می‌گوید:

«یک‌بار موشک‌هایی آوردند که آقای روحانی به فرودگاه رفت و دید، چون آقای روحانی معاون من در قرارگاه بود. ایشان رفت دید و گفت اینها مارک اسرائیلی دارد. در همان‌جا آنها را نگاه داشتیم که هواپیمایی آمد و آنها را برد و عوضش را آورد، یعنی تا این حد حساس بودیم که پای اسرائیلی‌ها در میان نباشد.»

به‌گفته‌ی حسین شیخ‌الاسلام، قائم‌مقام وزارت امور خارجه، ایران در قالب مذاکرات مک‌فارلین از منابع تسلیحاتی آمریکا در اسرائیل موشک‌های تاو و هاوک دریافت کرد که فتح« فاو» بدون آن‌ها ناممکن بود.

آمیرام نیر مشاور اسحاق شامیر و یکی از همراهان مک‌فارلین در سفر به ایران که با حسن روحانی نیز دیدار و گفت‌وگو داشت، یک هفته قبل از شهادت در دادگاه سرهنگ الیور نورث در سقوط هواپیمای شخصی‌اش در مکزیک که هدف موشک یک هلی‌کوپتر قرار گرفت کشته شد. (منبع) به این ترتیب رازهای سر به مهر معامله غیرقانونی دولت آمریکا با نظام اسلامی و نقش اسرائیل در آن مسکوت ماند.

امیرام نیر در نوامبر ۱۹۸۴ با عنوان مشاور شیمون پرز نخست‌وزیر اسرائیل در امر مبارزه با تروریسم مشغول به کار شد و در دولت اسحاق شامیر نیز در این سمت باقی ماند.

روابط اقتصادی اسرائیل با نظام اسلامی

اگرچه روابط اقتصادی بین ایران و اسرائیل همچون روابط نظامی بین این دو کشور نبود اما همچنان پس از تشکیل نظام اسلامی ادامه داشت. پس از پیروزی انقلاب، فروش نفت ایران به شدت دچار مشکل گردید. شرکت‌های نفتی اروپایی دفاتر خود در تهران را تعطیل کردند و کارمندان خود را فراخواندند. در این هنگام تاجر اسرائیلی-سوییسی به نام مارک ریچ نمایندگان شرکت خود گلنکور را به تهران فرستاد و دفتر خود را بازگشایی کرد. مارک ریچ بین سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۵ تنها کسی بود که نفت ایران را صادر می‌کرد. او در زمان جنگ ایران و عراق اسلحه‌ مورد نیاز برای دولت ایران را نیز تأمین می‌کرد. به دلیل همین فعالیت‌ها دولت امریکا او را به نقض تحریم‌های ایران متهم کرد و مارک ریچ سال‌ها در لیست ده نفر مورد تعقیب اف بی آی بود تا اینکه بیل کلینتون در روز آخر کاری خود وی را مورد عفو قرار داد. مارک ریچ در کتاب خاطرات خود به نام پادشاه نفت ادعا کرده‌است که او نفت ایران را از طریق یک خط لوله مخفی به اسرائیل صادر می‌کرده است و هر دو دولت ایران و اسرائیل از این مسئله آگاه بوده‌اند. مارک ریچ همچنین بنا به گفته خود کمک‌های زیادی به موساد برای انجام عملیات مختلف در ایران می‌رسانده است.

به دلیل شکستن تحریم‌های ایران توسط مارک ریچ، دولت آمریکا وی را مجرم شناخت و او سال‌ها در لیست مهمترین افراد تحت تعقیب اف‌بی‌آی بود تا اینکه بیل کلینتون در روز آخر ریاست جمهوری خود وی را مورد عفو قرار داد. اهود باراک و شیمون پرز دو نخست‌وزیر اسرائیل درخواست عفو مارک ریچ را کرده بودند. (منبع)

گزارش‌های زیادی از روابط تجاری مخفی بین ایران و اسرائیل توسط روزنامه‌های اسرائیلی چاپ شده‌است. بنا بر این گزارش‌ها بسیاری شرکت‌های اسرائیلی دارای روابط تجاری گسترده با ایران هستند. این روابط حتی در دورانی که احمدی‌نژاد هولوکاست را نفی می‌کرد و شعار نابودی اسرائیل را می‌داد نیز ادامه داشت. روابط اقتصادی بین دو کشور از طریق شرکت‌های فعال در ترکیه، اردن و دوبی که در اروپا ثبت شده بودند ادامه داشت.

در نوامبر ۲۰۰۰، دولت ایران از یک شرکت اسرائیلی درخواست کرد که برای بازسازی لوله‌های فاضلاب تهران که ۳۰ قبل توسط این شرکت ساخته شده بود به کشور بازگردد.

مدت کوتاهی پس از آن، دستیار مدیر کل وزارت کشاورزی ایران مخفیانه از اسرائیل بازدید کرد و در هتل هیلتون تل آویو اقامت کرد. او برای خرید لوله‌های آبیاری و آفت‌کش‌‌ها و کود ابراز علاقه کرد. (منبع)

ممنوعیت رقابت ورزشکاران ایرانی با ورزشکاران اسرائیلی

در سال ۱۹۸۳ در اوج مراودات نظامی ایران و اسرائیل و در حالی که این کشور تأمین‌کننده‌ی اصلی سلاح‌های ایران در جنگ بود، «بیژن سیف‌خانی» فرنگی‌کار ایرانی «رابینسون کوناشویلی» حریف اسرائیلی‌ خود را در مسابقات جهانی اوکراین شکست داد. پس از اعلام این خبر، علی‌اکبر ولایتی وزیر وقت امور خارجه دستور بازگشت کاروان ایران به کشور را صادر کرد و تیم ملی کشتی آزاد ایران نتوانست در مسابقات شرکت کند. با این تصمیم نابخردانه مجید تركان، عسگری محمدیان، محمود كدخدایی، حسن و حسین محبی و علیرضا سوخته سرایی شانس دریافت مدال جهانی را از دست دادند. (منبع) در طول ۳۵ سال گذشته ده‌ها ورزشکار ایرانی موقعیت‌های جهانی خود را به دلیل سیاست مزورانه نظام اسلامی از دست‌داده‌اند. در حالی که ورزشکاران فلسطینی با ورزشکاران اسرائیلی رقابت می‌‌کنند. به خاطر سیاست ضد‌ملی نظام اسلامی کشتی و ورزش ایران در ماه‌های آینده با مخاطرات بسیار عظیمی روبرو هستند و احتمال محرومیت ورزشکاران ایرانی در المپیک نیز می‌رود.

دریافت غرامت از کشوری که نیست!

پارادوکس رفتارهای نظام اسلامی تنها به دریافت سلاح و ممنوعیت رقابت ورزشکاران ایرانی با ورزشکاران اسرائیلی محدود نمی‌شود. هرکجا که پای منافع نظام ولایی در میان باشد مسئولان نظام دست به کار می‌شوند.

جمهوری ولایی از کشوری که موجودیت حقوقی اش را نفی کرده به دادگاهی در سوئیس شکایت کرده و درخواست غرامت می‌کند. در گزارش بی بی سی راجع به حکم دادگاه مزبور آمده است:‌

در اوت ۲۰۱۶ به گزارش رسانه‌های اسرائیلی، دادگاه عالی سوئیس در لوزان حکم پرداخت غرامت از طرف یک شرکت اسرائیلی به ایران را در ارتباط با یک قرارداد انتقال نفت مربوط به پیش از انقلاب اسلامی ایران تایید کرد.

شرکت اسرائیلی ترانس ایژیاتیک پیشتر در یک دادگاه داوری در سوئیس به پرداخت یک میلیارد و دویست میلیون دلار غرامت به شرکت ملی نفت ایران محکوم شده بود، ولی تقاضای تجدید نظر کرده بود.

حکم جدید دادگاه عالی سوئیس روز ۲۷ ژوئن ۲۰۱۶ صادر شد اما تا یک ماه‌ و نیم بعد در رسانه‌ها انعکاس نیافت.

این پرونده به دعوای حقوقی بیست ساله ایران و اسرائیل مربوط می‌شد که در پی شکایت جمهوری اسلامی به دادگاه‌های اروپایی در ارتباط با سهمش از درآمدهای «شرکت خط لوله نفتی ایلات-اشکلون» آغاز شد.

به نوشته روزنامه اسرائیلی هاآرتص که خبر حکم تازه را به نقل از یک نشریه تخصصی قضایی منتشر کرد، دادگاه عالی سوئیس استدلال کرده است که به دلیل خارج شدن شرکت ملی نفت ایران از تحریم‌های بین‌المللی، مانع حقوقی دیگری بر سر راه پرداخت این پول به ایران وجود ندارد.

به نوشته هاآرتص، طرف ایرانی پیش از حکم دادگاه عالی سوئیس، در دو دادگاه داوری دیگر درباره این پرونده پیروز شده بود.

این پروژه با ثبت یک شرکت ایرانی-اسرائیلی در سال ۱۹۶۸ میلادی (۴۷-۱۳۴۶ خورشیدی) برای ساخت خط لوله نفتی از بندر ایلات در جنوب اسرائیل به اشکلون در ساحل مدیترانه کلید خورد.

در آن زمان، کانال سوئز که مسیر معمول انتقال نفت بود، به دلیل اختلاف مصر و اسرائیل بسته بود و استفاده از خط لوله ایلات – اشکلون امکان آن را می‌داد که نفت ایران از مسیری متفاوت راهی بازارهای اروپا شود.

به نوشته هاآرتص تا پیش از انقلاب اسلامی در ایران، ۵۰ محموله نفتی ایران از طریق این خط لوله منتقل شد که پول آن به ایران پرداخت نشده بود.

اسرائیل مدعی بود که زمان اصلی انقضای قرار داد سال ۲۰۱۷ بوده و پول مورد مطالبه ایران باید به عنوان غرامت نفتی که بعد از انقلاب تحویل داده نشد، در نظر گرفته شود. اما دادگاه داوری این ادعای اسرائیل را رد کرد و به نفع ایران رای داد. (منبع)

هنگام وقوع انقلاب اسلامی در ایران، خط لوله‌ی ۲۴۲ کیلومتری فوق و مخازن آن حاوی حدود هشتصد هزار تن نفت خام ایران بود که، به نوشته هاآرتص، ارزش آن در آن زمان، نزدیک به ۱۲۰ میلیون دلار بود.

با احتساب تفاوت در ارزش پول در این فاصله گفته می‌شود که این رقم امروز به حدود ۴۰۰ میلیون دلار می‌رسد که تا نیمی از آن طبق قرارداد اولیه باید به ایران پرداخت شود.

روزنامه هاارتص فاش کرد نتانیاهو در ماه نوامبر سال ۲۰۱۳ با امضای «حکم رازداری» انتشار اطلاعات و اخبار مربوط به احکام دادگاه‌های اروپایی در این پرونده را به دلیل «مضر بودن برای امنیت ملی و روابط خارجی» ممنوع کرده بود. (منبع)

ترامپ و نتانیاهو منتقد اوباما هستند که چرا دارایی‌های ایران در آمریکا را همراه با بهره‌ی آن که بالغ بر یک میلیارد و هفتصدمیلیون دلار می‌شد به دولت جمهوری اسلامی پرداخت کرد. احتمالاً نتانیاهو تاکنون بی سر و صدا حکم دادگاه ژنو را اجرا کرده است. بخشی از وجه مزبور بهره‌ی بدهی است.

 دشمنی با موجودیت اسرائیل، محور اصلی درگیری‌های خاورمیانه

با وجود همه‌ی خدماتی که اسرائیل براساس خط مشی مشخص و منافع ملی خود در اختیار نظام اقتدارگرای ولایی گذاشته، حاکمان تهران بدون توجه به منافع ملی یک لحظه دست از تلاش برای نابودی اسرائیل برنداشته و برخلاف منافع ملی میلیاردها دلار سرمایه‌ی مردم ایران را صرف این دشمنی کرده و کشور را با بحران عجیبی روبرو کرده‌اند.

از همان بدو تأسیس نظام اسلامی، آیت‌الله خمینی، آیت‌الله منتظری و دیگر سران نظام اسلامی غرق در رویاهای ایدئولوژیک خود گمان می‌کردند با تعیین «روز قدس» و فلسطینی‌تر شدن از عرفات و مخالفت با گفت‌وگوی صلح در منطقه و سردادن شعار نابودی اسرائیل می‌توانند توده‌های عرب را به سمت خود جلب کرده و با راه‌اندازی جنگ انقلابی بین اعراب و اسرائیل رژیم‌های آمریکایی منطقه را براندازند و به اهداف خود همچون «صدور انقلاب»، مبارزه با «کفر جهانی» و تشکیل امپراطوری اسلامی برسند.

قطع روابط ایران و مصر

اگرچه نظام اسلامی برای پیشبرد سیاست‌های خود در جنگ با کشور اسلامی عراق به اسرائیل پناه برد، اما ‌تمامی مشکلات لاینحل بین ایران و مصر برمی‌گردد به شعارهای اسرائیل‌ستیزانه‌ی نظام اسلامی که هیچ ربطی به منافع ملی ایران ندارد.

قطع روابط با مصر و دشمنی با سادات نه به خاطر سفر شاه به این کشور، بلکه انعقاد قرارداد صلح با اسرائیل در کمپ دیوید بود که ربطی به ایران نداشت. قطع روابط با مصر به دستور خمینی در اردیبهشت ۱۳۵۸ متأسفانه مورد استقبال کلیه گروه‌های سیاسی ایران از چپ تا راست قرار گرفت.

گذاشتن نام خالد‌ اسلامبولی قاتل سادات بر روی خیابان وزرا و سلیمان خاطر تروریستی که ۷ توریست اسرائیلی و از جمله ۶ کودک و زن را در صحرای سینا به قتل رساند بر روی خیابان امیراتابک تهران با هیچ معیار شناخته‌شده‌ی بین‌المللی قابل فهم نبود.

چنانچه نام خیابان بخارست تهران به احمد قصیر یک عضو ۱۹ ساله حزب‌الله لبنان تغییر یافت. وی در آبان ۱۳۶۱ با خودروی خود که مملو از مواد منفجره بود به سمت ساختمان ۸ طبقه فرماندهی نظامی ارتش اسرائیل در شهر صور حرکت کرد در یک عملیات انتحاری ده‌ها نظامی اسرائیلی را به قتل رساند.

تردیدی نیست که منازعه بین دو کشور تا کجا به ناامنی و تنش در منطقه حساس خاورمیانه دامن زده و برخلاف منافع مردم محروم منطقه است.

بحران در روابط ایران و اردن

اگرچه به خاطر مواضع خصمانه اردن در جنگ ایران و عراق سطح روابط بین دو کشور در آبان ۱۳۵۹ از سفیر به کاردار تنزل پیدا کرد، اما دشمنی مداوم نظام اسلامی با اردن به خاطر مواضع این کشور در ارتباط با اسرائیل و تلاش شاه حسین برای ایجاد تفاهم بین فلسطینی‌ها و اسرائیل بود. امضای پیمان صلح بین اسرائیل و اردن در سال ۱۹۹۴ یکی از مهمترین پیامدهای برگزاری کنفرانس صلح مادرید در سال ۱۹۹۱ میلادی بود که باعث خشم بیشتر نظام اسلامی شد. نخستین دیدار رسمی و علنی بین پادشاه اردن (ملک حسین) و نخست وزیر اسرائیل (اسحاق رابین) در ۲۵ ژوئیه ۱۹۹۴ در واشنگتن انجام شد و طرفین بیانیه مشترکی انتشار دادند که کلینتون رئیس جمهوری ایالات متحده نیز پای آن را امضا کرده بود. در این بیانیه قید شده بود که اسرائیل و اردن به حالت جنگ بین دو کشور پایان می‌دهند و هر دو طرف خواهان برقراری صلح عادلانه و پایداری هستند که بر اساس قطعنامه‌های شماره ۲۴۲ و ۳۳۸ شورای امنیت سازمان ملل استوار باشد. ۳۰ سال از پایان جنگ ایران و عراق و ۱۵ سال از سرنگونی صدام حسین می‌گذرد اما همچنان این دو کشور نمی‌توانند روابط عادی باهم داشته باشند.

دشمنی با عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج فارس

یکی از مشکلات نظام اسلامی با عربستان سعودی و شیوخ خلیج فارس که به تشدید نزاع عقیدتی بین آن‌ها منجر شده، دعوا بر سر اسرائیل و آینده روابط آن‌ها با این کشور است. عربستان و کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس که به چهارچوب‌های بین‌المللی پایبند هستند و موافق ایده‌ی دو ملت و دو دولت اسرائیلی و فلسطینی شده و از گفت‌وگو‌های صلح بین اسرائیل و فلسطین و برقراری رابطه با این کشور حمایت می‌کنند. نظام اسلامی طی سه دهه‌ی تعدادی از دیپلمات‌های عربستان را در کشورهای مختلف به قتل رسانده است در حالی که عربستان سعودی تا‌کنون مقابله به مثل نکرده است. آخرین آن تلاش برای قتل عادل‌جبیر سفیر عربستان در آمریکا بود که پیش از انجام لو رفت و عوامل آن دستگیر شدند.

حضور ایران در لبنان

پس از ۳۰ خرداد ۶۰ و یکپارچه شدن قدرت در ایران، مداخلات نظام اسلامی در لبنان روزافزون گردید و میلیاردها دلار سرمایه‌ی ایران در این کشور به باد داده شد بدون آن که منفعتی برای مردم ایران داشته باشد.

دخالت در جنگ داخلی لبنان، گروگان‌گیری غربی‌ها، انجام عملیات‌های انتحاری علیه آمریکایی‌ها و فرانسوی‌ها و اسرائیلی‌ها، تشکیل حزب‌الله، موشک‌پرانی به اسرائیل و زمینه‌سازی جهت حمله نظامی اسرائیل به لبنان، ترور رفیق حریری نخست‌وزیر، ریشه در نگاه «ضد‌یهود» و ضد اسرائیلی نظام اقتدارگرای اسلامی دارد. برای رهبران نظام اسلامی لبنان به دلیل آن که در همسایگی اسرائیل است از اهمیت شایانی برخوردار است. به ویژه که نسل علمای شیعه ایران به جبل عامل و لبنان باز می‌گردد که در دوران صفویه به منظور تحکیم پایه‌های حکومت و تقویت پایگاه شعیه و فقه جعفری به ایران صادر شدند. بخش مهمی از مخارج بازسازی لبنان را که در اثر حملات اسرائیل تخریب شده بود نظام اسلامی پرداخت.

مشکلات نظام اسلامی با جمهوری آذربایجان و دولت خودمختار کردستان عراق

یکی از دلایل سردی روابط جمهوری اسلامی با جمهوری آذربایجان و دولت خودمختار کردستان عراق هم به روابط خوب و دوستانه‌ی باکو و اربیل با اسرائیل برمی‌گردد! نظام ولایی بارها ناخرسندی خود را از گسترش روابط باکو و اربیل با اسرائیل نشان داده است.

پس از دستگیری متهمان «ترور‌های هسته‌ای» دستگاه امنیتی با یک سناریو‌ی نخ‌نما با اعمال سخت‌ترین شکنجه‌ها دستگیر شدگان را وادار کرد که در تلویزیون اعتراف کنند که از طریق کردستان و آذربایجان به اسرائیل رفته و در کمپ‌های نظامی اسرائیل در نزدیکی تل‌آویو آموزش‌های تروریستی دیده‌اند. آن‌ها حتی مجبور به اعتراف شدند که در کردستان عراق نیز در پایگاه‌های نظامی تحت آموزش اسرائیلی‌ها بوده‌اند. این دستگیرشدگان با روی‌کار آمدن دولت روحانی همگی آزاد شدند.

دشمنی با عرفات و سازمان آزادیبخش فلسطین

نظام اسلامی با عرفات هم به دشمنی پرداخت و از هیچ کوششی برای تعضیف وی فروگذار نکرد سیاستی که درخدمت راست‌ترین محافل اسرائیلی قرار گرفت.

عرفات بیش‌تر عمر خود را در مبارزه با اسرائیل طی کرد، اما در سال ۱۹۸۸ با قبول قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت موضع خود را در مورد اسرائیل تعدیل کرد و در آغاز دهه‌ی ۱۹۹۰، دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت و در مذاکرات صلح فلسطین و اسرائیل، معروف به پیمان صلح اسلو با نخست‌وزیر وقت اسرائیل، اسحاق رابین شرکت کرد.

خامنه‌ای در محکوم کردن مذاکرات عرفات با دولت اسرائیل گفت:

مذاکرات به اصطلاح صلحی است که بین گروهی از فلسطینی‌ها، یعنی همین عرفات و دارودسته او، با اسرائیلی‌ها در جریان است؛ یعنی قضیه سازش و حکومت به‌اصطلاح خودمختار فلسطینی و از این حرف‌ها. این هم یکی از آن زشت‌ترین فریب‌ها و ترفندهای اسرائیلی‌هاست که متأسفانه عدّه‌ای از مسلمانان و عدّه‌ای از خود فلسطینی‌ها به دام آن افتاده‌اند. (منبع)

سیاست اعمال شده از سوی خمینی و خامنه‌ای طی ۴۰ سال گذشته باعث تقویت و به قدرت رسیدن راست‌ترین نیروها در اسرائیل شده‌ است. این نیروها مخالف صلح، تشکیل دولت فلسطینی و عقب‌نشینی از سرزمین‌های اشغالی هستند. بهای این سیاست را فلسطینی‌ها به سخت‌ترین وجه پرداخته و بازنده بزرگ بوده‌اند. سردادن شعارهای «ضد‌صهیونیستی» نه تنها هیچ دستاوردی برای مردم فلسطین نداشته، بلکه شهرک‌های یهودی‌نشین گسترش یافته‌اند و به جای تشکیل دولت فلسطین، بیت‌المقدس نیز از سوی آمریکا به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخته شده است.

دشمنی خامنه‌ای و خمینی با عرفات و جنبش فلسطین به پیش از انعقاد پیمان صلح برمی‌گشت. نظام اسلامی با همدستی سوریه از هیچ‌ کوششی برای تعضیف ساف و فتح و عرفات کوتاهی نکردند. سیاست‌ آن‌ها با شعارهای پرطمطراق ضد‌سازشکاری و ضد‌صهیونیستی دنبال می‌شد. آنها موفق شدند در سال ۱۹۸۵ جبهه نجات ملی فلسطین را به ریاست خالد‌الفهوم در دمشق تشکیل دهند. اعضای این جبهه عبارت بودند از جبهه خلق برای آزادی فلسطین به دبیرکلی جورج حبش، الصاعقه به دبیرکلی عصام القاضی، جبهه خلق برای آزادی فلسطین (فرماندهی کل) به رهبری احمد جبرئیل، فتح انتفاضه به رهبری سرهنگ ابوموسی، جبهه مبارزات مردمی به دبیرکلی دکتر سمیر غوشه، جبهه آزادیبخش فلسطین به دبیرکلی طلعت یعقوب، شورای انقلابی فتح گروه ابونضال و حزب کمونیست به فرماندهی موقت. چیزی نگذشت که جهبه خلق برای آزادی فلسطین به رهبری جورج حبش و جبهه مبارزات مردمی به رهبری سمیر غوشه متوجه‌ی توطئه‌ها شده و از این سازمان جدا شدند. بعدها فقط ابوموسی و احمد‌ جبرئیل باقی ماندند و پس از مدتی آن‌ها نیز از تک و تاب افتادند و اثری از آن‌ها باقی نماند.

 حمایت مالی و سیاسی از حماس و جهاد اسلامی

دشمنی نظم اسلامی با ساف و تلاش دولت اسرائیل برای تضعیف ساف و جایگزینی آن با یک سازمان دیگر موجب تشکیل و انسجام حماس و جهاد اسلامی در فلسطین شد. در واقع بدون زمینه‌سازی و حمایت‌های اسرائیل و سوریه و نظام ولایی، تشکیل این سازمان امکان‌پذیر نبود. این سه نیرو بر اساس منافعی که دنبال می‌کردند به دنبال تضعیف ساف بودند.

حماس در سال ۱۹۸۷ میلادی توسط شیخ احمد یاسین، عبدالعزیز رنتیسی و محمد طه در جریان انتفاضه اول بنیان‌گذاری شد. حماس تاکنون عملیات‌های انتحاری، حملات راکتی و تهاجمات نظامی پرشماری را علیه نظامیان و شهروندان عادی اسرائیل انجام داده ‌است.

علیرغم وجود اسرائیل به عنوان دشمن مشترک، از آن‌جایی که شیخ احمد یاسین رهبر مذهبی حماس، یک سنی افراطی بود که مخالف همکاری با شیعیان بود، روابط نظام اسلامی با حماس دچار فراز و نشیب بود اما پس از ترور وی توسط اسرائیل در سال ۲۰۰۴ آخرین مانع همکاری حماس با نظام اسلامی برداشته شد.

جمهوری اسلامی ایران این گروه را به رسمیت شناخته و از آن جانبداری کرده و کمک‌های مالی فراوانی را به این گروه اهدا کرده‌است.

در پی درگیری‌های گسترده‌ی ژوئن۲۰۰۷، که میان گروه شبه‌نظامی حماس و گروه رقیب آن، فتح در سرزمین‌های فلسطینی رخ داد و در پی بدست‌گیری قدرت در نوار غزه توسط گروه حماس و عملکرد این گروه در حمله به پایگاه‌ها و رهبران جنبش فتح در سرزمین‌های فلسطین مقامات امنیتی فلسطینی از جناح فتح و همچنین برخی کشورهای عربی منطقه خاورمیانه، نظام ولایی را متهم به نقش داشتن در «آموزش نظامی شبه نظامیان حماس در به دست گرفتن کنترل نوار غزه و همچنین کمک‌های مالی» به این گروه معرفی کردند.

در میان گروه‌های فلسطینی جهاد اسلامی بیشترین نزدیکی را با حماس دارد و همچون حماس موجودیت اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسد. این دو گروه عملیات‌های نظامی مشترکی را علیه اسرائیل به انجام رسانده‌اند. جهاد اسلامی نیز مورد حمایت گسترده مالی و سیاسی ایران قرار دارد.

جهاد اسلامی مخالف سرسخت موافقتنامه‌های اسلو است و برای ناکام کردن مذاکرات صلح در دو عملیات انتحاری در ژانویه و مارس ۱۹۹۵ در نتانیا و تل‌آویو به ترتیب ۱۹ و ۱۳ نفر را کشت.

در سال ۲۰۱۰ که ارتش اسرائیل کشتی ویکتوریا را در آب‌های مدیترانه متوقف کرده و مدعی شد که ده‌ها تن محموله نظامی از جمله راکت‌های زمین به دریا در این کشتی که از بندرعباس بارگیری شده بود از سوی سپاه قدس برای نیروهای جهاد اسلامی در غزه فرستاده می‌شد. در مارس ۲۰۱۲ نیز بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر وقت اسرائیل، جهاد اسلامی را «یک تشکل کاملاً ایرانی» توصیف کرد که «جمهوری اسلامی ایران صاحب و بانی این سازمان است … و تسلیحات، آموزش و کمک‌های لجیستیک را همگی از ایران دریافت می‌کند.» (منبع)

شاخه نظامی این سازمان گردان‌های قدس نامیده می‌شود. آنان مسئول حملات بسیاری علیه اسرائیل از جمله بمب‌گذاری‌های انتحاری و شلیک راکت‌های قدس به شهرهای اسرائیلی هستند که کشته‌های زیادی برجای گذاشته و عامل اصلی حمله اسرائیل به غزه در دسامبر ۲۰۰۸ بوده‌است. چرا که این موشک‌ها عمدتاً از نوار غزه که پس از نبرد غزه در ژوئن ۲۰۰۷ تحت کنترل کامل حماس است، پرتاب می‌شوند.

سیاست خارجی نظام اقتدارگرای ولایی که بر اساس دستور‌العمل خامنه‌ای خام‌خیالانه شعار می‌دهد در دو دهه‌ی آینده اسرائیل را نابود خواهد کرد نه سودی برای آوارگان فلسطینی دارد، نه حتی امتیازی از اسرائیل خواهد گرفت و تنها منابع منطقه را بیش از پیش نابود خواهد کرد و فلسطینی‌ها را هرچه بیشتر از اهدافشان دور خواهد کرد.

پاسکاری خامنه‌ای و احمدی‌نژاد با نتانیاهو

هیچ‌ نیرویی در دنیا به اندازه خمینی و خامنه‌ای به محافظه‌کاران اسرائیلی و دشمنان صلح بین اعراب و اسرائیل برای رسیدن به قدرت کمک نکرده است. نتانیاهو نخست‌وزیری خود در مارس ۲۰۰۹ را مدیون احمدی‌‌نژاد و خامنه‌ای و سپاه قدس است. او با دست‌گذاشتن روی خطری که حیات اسرائیل را تهدید می‌کند به قدرت رسید و به مدت یک دهه در قدرت ماند و منطقه فرصت حضور اوباما در کاخ سفید را از دست داد.

احمدی‌نژاد در دسامبر ۲۰۰۶ «کنفرانس هولوکاست» را با هدف اثبات واقعی‌نبودن هولوکاست و نفی موجودیت اسرائیل برگزار کرد. او و خامنه‌ای و فرماندهان سپاه پاسداران و ارتش بارها خواهان محو و نابودی اسرائیل از روی نقشه جهان شدند.

بدون شک وضعیت فلسطینی‌ها در صورت نبودن نظام اسلامی در حاکمیت، امروز به مراتب بهتر بود و منطقه از آرامش بیشتری برخوردار بود.

دشمنی اسرائیل با نظام اسلامی

علیرغم تمامی تلاش‌های نظام اسلامی برای نابودی اسرائیل، این کشور تا اوایل قرن بیست و یکم که بیش از دو دهه از تشکیل نظام اسلامی می‌گذشت برخورد خصمانه‌ای با آن نداشت. حتی اسرائیل در مقابل توطئه‌های تروریستی نظام ولایی در آرژانتین، بانکوک و اقصی نقاط دنیا علیه این کشور و یهودیان هیچ اقدام تلافی‌جویانه‌ای انجام نداد.

در سال ۲۰۰۲ پس از آگاهی یافتن اسرائیل از تلاش‌های جمهوری اسلامی برای غنی‌سازی اورانیوم و دست‌یافتن به سلاح اتمی، این کشور کارزار گسترده‌ای را در سطح بین‌المللی برای متوقف کردن نظام اسلامی سازمان داد چرا که با مسئله‌ی حیات اسرائیل گره خورده بود. نظام اسلامی به دنبال دست‌یابی به «بمب اسلامی»[19] منحصر به خود بود.

دستگاه امنیتی اسرائیل در ابتدا عکس‌های ماهواره‌ای تأسیسات هسته‌ای نطنز را در اختیار سازمان مجاهدین خلق گذاشت و با افشاگری این سازمان مقابله با برنامه اتمی نظام اسلامی در سطح بین‌المللی کلید خورد. پس از آن مجاهدین خلق بارها کنفرانس مطبوعاتی تشکیل داده و به انتشار اخبار جعلی در مورد تلاش‌های رژیم دست زدند که بعضاً مورد تمسخر رسانه‌های بین‌المللی قرار گرفت. جفری لویس JEFFREY LEWIS در مارس ۲۰۱۵ در فارین پالیسی به بخشی از این موارد اشاره می‌کند.

اسرائیل یکی از مخالفان اصلی برجام در سال‌های اخیر بوده و اعلام کرده است به کشورهایی که خواهان نابودی ما هستند اجازه دسترسی به سلاح هسته‌ای را نخواهیم داد. چرا که این دولت معتقد است برجام راه را برای دسترسی آزادانه ایران به سلاح هسته‌ای هموار می‌کند و ظرف چند سال غنی سازی بدون محدودیت اورانیوم را امکان‌پذیر می‌‌سازد که تنها کاربرد آن ساخت سلاح هسته‌ای است.

ویروس استاکس نت که ضربات شدیدی به برنامه‌ی اتمی رژیم وارد ساخت محصول دولت اسرائیل بود. آخرین ضربه‌ی اسرائیل به برنامه اتمی رژیم، دست‌یابی به ۵۵ هزار سند و مطالب روی ۱۸۳ لوح فشرده بود. این اسناد که در یکی از انبارهای سپاه پاسداران در شورآباد تهران، توسط اطلاعات سپاه نگهداری می‌شدند، طی عملیاتی که ۶ ساعت و ۲۹ دقیقه طول کشید با باز کردن ۳۲ گاوصندوق غول پیکر به دست مأموران اسرائیل افتاد و به این کشور منتقل شد. [20]

شایعات زیادی در مورد دست‌داشتن اسرائیل در ترورهای هسته‌ای ایران پخش شد که به نظر من به دور از واقعیت است. تاکنون هیچ‌یک از عاملان این ترورها دستگیر و محاکمه نشده‌اند. ۱۴ نفر بیگناهی که طبق سناریوی وزارت اطلاعات دستگیر و به اعترافات تلویزیونی وادار شدند، بعد از روی کار آمدن دولت روحانی همگی آزاد شدند. بعید است اسرائیل در هفته بسیج چندین ترور انجام دهد و در سالگرد ترورهای قبلی دوباره عملیات کند و هیچ‌ یک از عاملین ترور‌ها دستگیر نشوند.

هدف قراردادن پادگان موشکی الغدیر سپاه پاسداران

مقابله‌ی اسرائیل با برنامه‌ی موشکی نظام اسلامی نیز از نگاه مقامات این کشور در محدوده‌ی دفاع از خود تعریف می‌شود. مقامات مذهبی، سیاسی و نظامی رژیم هدف خود را نابودی اسرائیل اعلام کرده و روی موشک‌های شلیک‌شده نیز شعار نابودی اسرائیل را می‌نویسند.

یکی از اهداف پروژه‌ی موشکی سپاه پاسداران و خامنه‌ای نصب کلاهک‌های اتمی روی موشک‌های بالستیک است که طرح آن را حسن تهرانی مقدم دنبال می‌کرد.

اسناد محرمانه‌ی برنامه‌ی اتمی و موشکی نظام ولایی که توسط دستگاه امنیتی اسرائیل به سرقت رفت موضوع فوق را اثبات می‌کند. نیویورک تایمز گزارش می‌دهد:

«بسیاری از این اسناد موید چیزی است که بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی در گزارش‌های متعدد به آن مظنون بودند: علیرغم پافشاری ایران دایر بر صلح آمیز بودن برنامه اش، این کشور در گذشته به طور سیستماتیک برای فراهم کردن همه نیازمندی‌های تولید سلاح‌های اتمی تلاش کرده بود…. این اسناد چالش‌های تعبیه بمبی اتمی در کلاهکی برای موشک شهاب ۳ را آشکار می‌کند. یک سند هم نقاطی را برای انجام آزمایش‌های زیرزمینی پیشنهاد می‌کند و طرح‌هایی را برای ساخت پنج سلاح اولیه شرح می‌دهد.»

انفجار پادگان الغدیر سپاه پاسداران در ۲۱ آبان ۱۳۹۰ در راستای سیاست مقابله با برنامه‌ی موشکی نظام اسلامی توسط اسرائیل انجام گرفت. این انفجار موجب کشته شدن ده‌ها نفر از اعضای بلند‌پایه‌ی سپاه پاسداران از جمله سرلشکر پاسدار حسن تهرانی مقدم، «مسئول تحقیقات و خودکفائی» و بنیانگذار طرح توسعه موشک‌های زمین به زمین (توسعه شهاب -۳ ) سپاه شد و دستگاه امنیتی کوشید پاسخ آن را با عملیات تروریستی در تایلند، گرجستان، هند و بلغارستان و… بدهد.

هدف قرار ندادن مسئولان نظام اسلامی، خط قرمز اسرائیل و آمریکا

برخلاف نظام ولایی که از هیچ‌ کوششی برای ضربه زدن به اسرائیل و آمریکا فروگذار نکرده و نمی‌کند، اما این دو کشور در ۴۰ سال گذشته هیچگاه مایل نبوده‌اند که عملیاتی علیه رهبران نظام اسلامی انجام دهند در حالی که این کار به سادگی میسر بوده است.

گفته می‌شود قرار بود خامنه‌ای به مناسبت عید‌غدیر از پادگان الغدیر و پیشرفت‌های آن در زمینه‌ی تولید موشک‌های بالستیک دیدار کند و انفجار مزبور عامدانه ۴۰ دقیقه پیش از حضور وی صورت گرفت تا به او آسیبی نرسد اما پیام لازم را به او بدهد. دلیل حضور مسئول موشکی سپاه و همراهانش در پادگان ملارد نیز استقبال از خامنه‌ای و نشان‌دادن پیشرفت‌های سپاه بود.

دکتر رونن برگمن، مشاور ارشد امور نظامی و اطلاعاتی و نویسنده کتاب «بلند شو و اول بکش: پیشینه پنهان ترورهای هدفمند اسرائیل» و دکتر راض زیمت متخصص امور ایران و عضو مرکز مطالعات ایران در دانشگاه تل‌آویو که گفت‌وگو‌هایی با مقام‌های امنیتی از جمله تمیر پاردو رئیس سابق موساد داشته‌اند در گزارش خود راجع به قاسم سلیمانی می‌نویسند که در جریان ترور عماد مغنیه در دمشق، هنگامی که او صبح ۱۲ فوریه ۲۰۰۸ قصد داشت سوار ماشین بمب‌گذاری شده‌اش شود، قاسم سلیمانی در کنار او قرار داشت و امکان قتل هر‌دوی آن‌ها بود اما انگشت روی ماشه انفجار ماند و بمب فعال نشد. بعداز ظهر آن روز هنگامی که عماد مغنیه تنها سوار ماشین شد ماشه‌ی انفجار را چکاندند و او را به قتل رساندند.

منابع اسرائیلی می‌گویند از آن‌جایی که آمریکایی‌ها نیز در ردگیری عماد مغنیه سهیم بودند، یهود المرت نخست‌وزیر اسرائیل به جورج بوش قول داده بود تنها عماد مغنیه هدف قرار داده می‌شود. آن‌ها بهانه‌ می‌آورند قوانین داخلی آمریکا اجازه‌ی قتل سلیمانی را نمی‌داد.

آن‌ها در مورد فعال نشدن بمب ادعا می‌کنند سازمان سیا طبق قوانین آمریکا، حق مشارکت مستقیم در ترور افراد را ندارد. تنها بعد از حادثه‌‌ی یازده سپتامبر بر اساس راهکاری که مشاوران حقوقی یافته بودند این سازمان می‌توانست در مناطقی که ایالات متحده در حال جنگ است، دست به «کشتن هدفمند» افراد بزند.

این راه‌حل به سازمان سیا اجازه داد که ماموریت ترور گسترده سران القاعده در افغانستان، یمن و عراق را پیاده کند. در این زمان اما روابط دیپلماتیک ایالات متحده با سوریه عادی بود و حتی سفارت این کشور تا اوایل سال ۲۰۱۲ در دمشق به فعالیت خود ادامه داد. در سوریه شامل «منطقه نزاع» نمی‌شد. (منبع)

این بهانه‌‌ منطقی نیست. در یک ماه مه ۲۰۱۱ نیروهای آمریکایی بن‌لادن را در پاکستان و کنار پایگاه ارتش این کشور و بدون اطلاع دولت پاکستان به قتل رساندند. آمریکا نه تنها در پاکستان سفارت داشت بلکه این کشور متحد اصلی آن‌ها در «جنگ با تروریسم» در منطقه شناخته می‌شد.

منابع آمریکایی گزارش می‌دهند در نیمه سال ۲۰۰۷ جرج بوش به سازمان سیا چراغ سبز داد که با همکاری موساد به جستجو و شکار عماد مغنیه برود که مسئولیت کشته شدن صدها شهروند امریکایی در لبنان را به عهده داشت.

با آن که قاسم سلیمانی مسئولیت کشتار صدها آمریکایی در عراق را به عهده داشت و مسئول مستقیم عماد مغنیه شناخته می‌شد و در عملیات‌های ضد‌اسرائیلی بسیاری مسئولیت داشت اما نه اسرائیلی‌ها و نه آمریکایی‌ها مایل به قتل او نبودند.

پس از آن که سردار محمدعلی الله‌دادی از فرماندهان سپاه پاسداران که همراه با جهاد مغنیه، فرزند عماد مغنیه، و چهار تن از دیگر نیروهای ارشد حزب‌الله لبنان در نتیجه‌ی حمله هوایی اسرائیل به بلندی‌های جولان در سوریه کشته شد، یکی از مقامات امنیتی اسرائیل گفت که کشتن فرمانده ایرانی هدف از انجام این حمله نبود و اسرائیل گمان می‌کرد که گروهی از شبه‌نظامیان سطح‌پایین را هدف قرار داده است. (منبع)

درگیری ایران و اسرائیل در سوریه

دلیل اصلی حمایت و دفاع قاطع جمهوری اسلامی از بشار اسد و دخالت نظامی حزب‌الله لبنان و نظام اسلامی در سوریه، همجواری آن با خاک اسرائیل و نفوذ آن در لبنان و ضدیت این کشور با اسرائیل‌ است که نظام ولایی از آن به عنوان خط مقدم «مقاومت» در برابر «صهیونیسم» یاد می‌کند.

موضع اسرائیلی‌ها در مورد مداخله‌ی نظام اسلامی در سوریه، مطلق و انعطاف‌ناپذیر است. برای این کشور با توجه به اهداف اعلام شده‌ی نظام اسلامی، حضور نیروهای ولایی در هیج نقطه‌ای از سوریه برای تل‌آویو قابل تحمل نیست.

اسرائیلی‌ها بر این اساس است که در عملیات‌ چند ماه اخیرشان در خاک سوریه، قرارگاه‌های نظامی، پایگاه‌های هوایی و انبارهای اسلحه سپاه پاسداران و نیروهای زیر فرمانش را مورد هدف قرار داده‌اند. عملیات هوایی اسرائیل در شرقی‌ترین نقطه سوریه حاوی پیامی روشن به خامنه‌ای است: هیچ نقطه‌ای از خاک سوریه برای سپاه‌ پاسداران و نیروهای تحت‌امرش امن نیست.

نظام ولایی در مقابل ضربات ویرانگر اسرائیلی‌ها به نیروهایشان در سوریه علیرغم شعارهای تهاجمی خود در سال‌های گذشته جز موشک‌پرانی محدود حزب‌الله به خاک اسرائیل هیچ واکنشی نشان نداده‌اند.

همراهی با حاکمان

نه تنها خمینی و خامنه‌ای و مراجع تقلید و ارتجاعی‌ترین محافل مذهبی و فرماندهان سپاه پاسداران، بلکه بخش بزرگی از چپ و جامعه‌ی سیاسی و روشنفکری ایران به همراه شخصیت‌های ملی و به‌ویژه ملی‌مذهبی‌ها در هیستری اسرائیل‌ستیزی شریک هستند.

آنان همچنان صدای مردم ایران را که فریاد می‌زنند «پول‌های ما کجا می‌ره / عراق، یمن یا سوریه»، «سوریه را رها کن فکری به حال ما کن»، «نه عزه نه لبنان جانم فدای لبنان» نمی‌شنوند و به سکوت و همراهی خود با نظام اسلامی در دشمنی با اسرائیل و صرف منابع ملی در این راه ادامه می‌دهند.

برای نجات منطقه از شر جنگ و فقر و مشکلات محیط زیستی هیچ‌چیز مهم‌تر از ایده‌ی تنش‌زدایی با اسرائیل و عدم مداخله در امور فلسطین و لبنان و سوریه و عراق و یمن نیست.


پانویس‌ها

[1]   مجاهدین بدون آن که نمود بیرونی به فعالیت‌هایشان بدهند، می‌کوشند به اسرائیلی‌ها نزدیک شوند. آن‌ها سیاست مورد نظر خود را از طریق لابی اسرائیل در آمریکا پیش می‌برند.

[2]    تروعا: یهودیان ایرانی در تاریخ معاصر – جلد اول، هما سرشار، انتشارات مرکز تاریخ شفاهی یهودیان ایرانی، 1996 صفحه 90 (در ادامه به این اثر با عنوان “تروعا” ارجاع داده می‌شود).

[3]   The Revolution’s Forgotten Sons and Daughters: The Jewish Community in Tehran during the 1979 Revolution, Lior Sternfeld, Iranian Studies,47:6, 857-869, 2014.

[4]   تروعا، صفحه 90

[5]  خانواده‌ی عسگراولادی مسلمان یکی از «نومسلمانان»ی‌ هستند که از یهودیت به اسلام گرویده‌اند.

[6]   تروعا یهودیان ایرانی در تاریخ معاصر – جلد اول، هما سرشار، انتشارات مرکز تاریخ شفاهی یهودیان ایرانی، 1996 صفحه 90

[7]   گزارش نیروی ویژه اکتبر، صص. ۲۰۱-۲۰۰، ۲۲۶، پانویس ۱۷.

[8]   وزارت امور خارجهٔ ایالات متحده به سفارت آمریکا در تل‌آویو، تلگرام ۲۸۴۶۷، ۴ فوریه ۱۹۸۱. نقل قول از گزارش نیروی ویژهٔ اکتبر، ص ۲۰۷.

[9]    گزارش دولت اسرائیل از اظهارات نیروی ویژهٔ اکتبر، نقل شده در گزارش نیروی ویژهٔ اکتبر، ص ۲۰۷.

[10]   نشریه Sunday Telegraph چاپ لندن. شماره ۱۴ ژوئن ۱۹۸۱ میلادی

[11]    کتاب October Surprise نوشته گری سیک/ انتشارات Three Rivers Press. سال ۱۹۹۲ میلادیISBN 0-8129-2087-2  ص۲۰۷

[12]   سازمان مرکزی اطلاعات، «اتحاد جماهیر شوروی – ایران – اسرائیل: سقوط ناوگان هوایی»، ۲۳ جولای ۱۹۸۱.

[13]  Scott, Peter Dale, The Iran-Contra Connection: Secret Teams and Covert Operations in Reagan Era, 1987, South End Press, p. 169-174

[14]    Sharon Reveals Arms Supplies to Iran. BBC. May 28, 1982.

 Israel Sends Military Equipment to Iran. Associated Press. May 28, 1982.

[15]   The Israeli Connection: Whom Israel Arms and why, Benjamin Beit-Hallahmi I.B.Tauris, 1987 , p. 13.

[16]   Bulloch, John, The Gulf War: Its Origins, History and Consequences by John Bulloch and Harvey Morris, London: Methuen London, 1989, p.17 Jump up ^

[17]  Scott, Peter Dale, The Iran-Contra Connection: Secret Teams and Covert Operations in Reagan Era, 1987, South End Press, p. 169-174

[18]   Israel and Iran: The Best of Enemies

[19]   کمال خرازی وزیر امورخارجه دولت محمد خاتمی، از بمب اتمی پاکستان به عنوان «بمب اسلامی» یاد کرد.

[20]   اگر این اتفاق در هر کشور دیگری افتاده بود کلیه مقامات امنیتی درگیر در پروژه از پایین‌ترین تا بالاترین سطح مورد بازخواست قرارگرفته و مجبور به کناره‌گیری می‌شدند. اما در نظام اسلامی چنانچه مشهود است در ارتباط با بالایی‌ها اتفاقی نیفتاد و گزارشی از سرنوشت عناصر پایین رتبه انتشار نیافت.

لینک مطلب در تریبون زمانه