برگرفته از تریبون زمانه *  

به گزارش روابط عمومی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، نشست تخصصی «چالش‌های اشتغال فارغ التحصیلان زن دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی کشور» با همکاری پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تحقیقات و فنآوری هفته گذشته در دانشگاه مازندران برگزار شد. در این نشست دکتر خدیجه کشاورز عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم سخنرانی خود را با عنوان «رویای ناتمام؛ روایت دختران دانشجو از بسته‌بودن بازار کار برای آنان» ارائه کرد. در ادامه متن مقاله ارائه شده در این نشست را می‌توانید بخوانید.

دکتر خدیجه کشاورز

گرچه دسترسی به آموزش عالی در برخی از کشورها هم چنان مسئله است، در چهار دهه اخیر، چهار گوشه جهان با گسترش آموزش عالی مواجه بوده‌است که زنان بهره‌مندان اصلی آن بوده‌اند. در طول این چهار دهه تعداد دانشجویان دختر دو برابر سریع‌تر از تعداد دانشجویان پسر افزایش یافته‌است؛ با این حال بهبود دسترسی به آموزش عالی برای زنان همیشه باعث بهبود چشم انداز حرفه‌ای آن‌ها نشده‌است. ( یونسکو[۱]، ۲۰۱۲: ۵۷).

در ایران از اواخر دهه ۷۰ شمسی، برای اولین بار در تاریخ ایران، دختران در کنکور دانشگاه‌ها از پسران پیش افتادند و ۵/۵۰ درصد از پذیرفته شدگان در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی دولتی را تشکیل دادند. آمارهای منتشر شده نشان می دهند که در سال‌ تحصیلی ۹۴-۹۳ نیز زنان هم‌چنان ۵۷ درصد از کل دانشجویان شاغل به تحصیل در مراکز آموزش عالی دولتی را تشکیل می دهند. (گزارش ملی آموزش‌عالی، تحقیقات و فناوری، ۱۳۹۴-۱۳۹۳). اما با وجود افزایش چشم‌گیر حضور دختران در دانشگاه‌ها، نرخ بیکاری زنان جوان به مراتب بیش از مردان است و طی سال‌های ۱۳۸۶- ۱۳۹۰ از ۵/۲۹ به ۳/۴۰ درصد افزایش یافته است. این در حالی است که نتایج آمارگیری نیروی کار در سال ۱۳۹۲ نشان می‌دهد که نرخ بیکاری برای زنان فارغ التحصیل یا در حال تحصیل دوره‌های عالی از نرخ بیکاری عمومی زنان بسیار بیشتر است. به طوری که بر طبق نتایج این آمارگیری، اگر چه نرخ بیکاری عمومی زنان ۸/۱۹ درصد در برابر ۶/۸ مردان است، اما این نرخ در میان زنان فارغ التحصیل و در حال تحصیل ۳/۳۱ درصد در مقابل این نرخ ۹/۱۲ درصد برای همتایان مرد آنان است. این نتایج نشان می دهد که با وجود گسترش توانایی‌های زنان ایرانی در عرصه‌ی آموزش، آنان هنوز در تنگنای فرصت‌های اقتصادی و سیاسی برای مشارکت در عرصه‌ی عمومی باقی مانده‌اند.

بررسی روند حضور زنان در آموزش عالی نشان می‌دهد که به تدریج زنان توانسته‌اند نابرابری در آموزش عالی را به نفع خود تغییر دهند. نتایج این بررسی نشان می‌دهد که دختران به تدریج حتی در رشته‌هایی که به طور سنتی مردانه خوانده می‌شوند حضور بارزی پیدا کرده‌اند، به‌طوری که در سال ۹۲-۱۳۹۱، ۳۰ درصد از پذیرفته شدگان رشته‌های فنی – مهندسی را زنان تشکیل می دهند. همچنین بررسی روند حضور زنان نشان می‌دهد، اگر چه در دهه های ۷۰ و ۸۰، زنان بخش گسترده ای از دانشجویان مقاطع کارشناسی را تشکیل می‌دادند و در مقاطع بالاتر، اقلیت کوچکی را تشکیل می دادند، اما در سال‌های اخیر حضور آن‌ها در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری چشمگیر بوده است و نشان‌دهنده کم شدن شکاف جنسیتی در این حوزه است. اما آن چه که این وضعیت را با چالش جدی مواجه می‌سازد، هم‌چنان حضور بسیار حداقلی زنان در بازار کار است. چالشی که نه تنها سرخوردگی زنان تحصیل کرده را به همراه دارد، بلکه باعث هدر رفتن سرمایه های عظیم ملی می شود.

جنسیت عاملی معنا دار در موقعیت حرفه‌ای

در مجموع بیشتر پژوهش‌ها در حوزه جنسیت و کار بر این نکته تاکید دارند که جنس یک عامل معنادار در موقعیت حرفه‌ای است. جنسیت باعث می‌شود تا زنان نسبت به مردان امکان دسترسی کمتری به شغل، مشاغل سطح بالا و نیز مشاغل پردرآمد داشته باشند. اما در بسیاری از کشورها پیشرفت سطح تحصیلات و مهارت‌های زنان شاخص اساسی در مشارکت رو به افزایش زنان است (کورز[۲] و اوگونک[۳]، ۲۰۰۴). به طور مثال گزارش وزارت علوم و تحقیقات فرانسه که در مورد الحاق حرفه‌ای دانشجویان فوق لیسانسی که در سال ۲۰۱۲ مدرک خود را دریافت کرده‌اند، منتشر شده‌است، حاوی نکات قابل توجهی است. این گزارش نشان می‌دهد که تعداد فارغ‌التحصیلان فوق لیسانس دختر هنگام خروج از دانشگاه بیشتر از پسران است. میزان جذب حرفه‌ای زنان و مردان ، ۳۰ ماه پس از گرفتن مدرک مشابه است ولی شرایط کار بین زن و مرد به ضرر زنان سازمان یافته است. به طوری که شکاف حرفه‌ای به ضرر زنان شکل و قوام می‌گیرد. یکی از مهمترین دلایل این شکاف به تعبیر گزارش رشته‌های تحصیلی است. گزارش نشان می‌دهد که در رشته‌هایی که سهم زنان بیشتر است، شرایط کاری برای شاغلان بسیار بدتر است. اما در حوزه‌هایی که کمتر زنانه است، نابرابری‌های حرفه‌ای مهم‌تر است. از سوی دیگر بدون توجه به رشته تحصیلی و تفاوت در چگونگی جذب حرفه‌ای، زنان بیشتر در موسسات عام‌المنفعه و دولتی کار می کنند که درآمدهای کمتر و قراردادهای موقتی دارند. این گزارش نشان می‌دهد که میان فارغ التحصیلان زن و مرد نابرابری در مشاغل هم‌چنان تداوم دارد و به ویژه این نابرابری در درآمد است که بیشتر اهمیت می‌یابد. گزارش نشان می‌دهد که جهت دهی دانشگاه بر اساس جنسیت، زنان را به سمت رشته‌هایی می‌کشاند که حرفه‌های کمتر مناسبی در انتظارشان است ( ششمین پژوهش ملی در مورد جذب حرفه‌ای دارندگان مدرک دانشگاهی، ۲۰۱۵[۴]).

در ایران نیز داده‌های نیروی کار نشان دهنده حضور قدرتمند جنسیت در شکل بخشیدن به موقعیت حرفه ای زنان است. نگاهی به بیکاری زنان و مردان فارغ التحصیل و یا در حال تحصیل ۱۰ ساله و بیشتر با توجه به رشته تحصیلی ما را به درک بهتری از میزان بیکاری زنان و مردان می رساند. بر اساس این داده‌ها، بیکاری زنان تحصیل کرده با ۳/۳۱ درصد تقریبا نزدیک به سه برابر بیکاری مردان تحصیل کرده با۹/۱۲ درصد است، این در حالی است که حجم وسیعی از جمعیت غیر فعال را زنان تحصیل کرده تشکیل می‌دهند(۶۶/۶۵ درصد در مقابل ۹۶/۳۸ درصد مردان غیرفعال) که به نظر می رسد بخشی از آنان از جستجوی کار ناامید شده و به جمع جمعیت غیرفعال پیوسته‌اند.(برگرفته از نتایج آمارگیری نیروی کار، سال ۱۳۹۲: ۹۶-۹۵). این نتایج به ما نشان می‌دهد که گرچه زنان در دهه‌های اخیر در رشته‌ها و مقاطع تحصیلی مختلف حضور چشم‌گیری داشته‌اند، اما بازار کار هم چنان بر آنان بسته است. به‌طوری که زنان در رشته‌های حفاظت محیط زیست با ۷/۵۷ درصد، کشاورزی، جنگل داری و شیلات با ۲/۵۶ درصد، معماری و ساختمان سازی با ۵/۵۵ درصد، حقوق با ۵/۴۶ و رشته‌های مهندسی با ۲/۴۶ درصد بیشترین سهم بیکاری را دارند. بنابراین حتی موفقیت زنان در کسب ۳۰ درصد از ظرفیت رشته های مهندسی، عملا بازار کاری را بر آن ها نگشوده است، به طوری که ۲/۴۶ درصد فارغ التحصیلان رشته‌های مهندسی بیکارند.

بسته بودن بازار کار در نگاه فارغ التحصیلان دختر

برای فهم نگاه دختران دانشجو نسبت به چشم‌انداز شغلی که در پیش روی خود می‌بینند، با تکیه بر نتایج مصاحبه‌های متمرکز گروهی با دانشجویان دختر در برخی از دانشگاه‌های کشور (دانشگاه مازندران، اراک، بوعلی سینا همدان و سیستان و بلوچستان)، تلاش می‌شود به درکی از چشم انداز کار نزد دانشجویان دختر در آینده پس از فارغ التحصیلی دست یابیم.

داده­های پژوهش میدانی ما نشان می‌دهد که گرچه دسترسی به آموزش عالی که از حقوق مسلم شهروندی است، در میان زنان و دختران جوان گسترش یافته، اما دانشجویان دختر در این دانشگاه‌ها به شدت از آیندۀ شغلی خود نگران­اند و آنچه در پیش روی خود می­بینند، چیزی جز یک چشم انداز شغلی تیره و تار نیست. بنابراین به یک معنا می­توان گفت که گسترش آموزش، سبب دسترسی بیشتر دختران به بازار کار نشده است. این در حالی است که هر چقدر از نردبان تحصیلی بالاتر می رویم، این ناامیدی در میان دختران بیشتر به چشم می‌آید. به نظر می‌رسد این مسئله در دانشگاه‌های محروم‌تر، باز هم چشم انداز ناامیدکننده­ تری دارد. به طوری که دانشجویان این دانشگاه‌ها مدرک دانشگاهی و مهارت خود برای دسترسی به بازار کار را در مقایسه با دانشجویان دانشگاه‌های تهران و برخی از دانشگاه‌های شهرهای بزرگ، بسیار منفی ارزیابی می­‌کنند.

به باور برخی از دانشجویان، نتیجه دانشگاه یک خروجی عظیم بیکار و بی انگیزه است. به گفته این دختران حتی شاگرد اول‌ها هم انگیزه‌ای ندارند، مهمترین دلیل این بی انگیزگی به باور دانشجویان ناامیدی از یافتن کاری در خور و متناسب با تحصیلات است.

این ناامیدی از بازار کار با نگرانی از وجود سهمیه‌های مختلف برای اشغال اندک مشاغلی که ارائه می‌شود، گره خورده است و به احساس بی‌عدالتی در دانشجویان منجر می‌شود.

در این میان دانشجویان علوم پایه به مراتب وضع دشوارتری دارند، ما در میان دانشجویان علوم پایه حتی یک نفر ندیدیم که چشم‌انداز روشنی از بازار کار برای خود ترسیم کرده باشد. تنها راهی که این دانشجویان در برابر خود می‌بینند آموختن حرفه‌هایی است که به هیج گونه تحصیلات دانشگاهی نیازمند نیست.

گرچه هم‌چنان این نگاه که زنان وظیفه‌ای برای تامین مخارج زندگی ندارند، در میان دانشجویان وجود دارد ولی واقعیت‌های زندگی بسیاری از دختران را به این نتیجه رسانده است که کار برای زندگیشان ضرورت دارد و تقسیم کار جنسی مبتنی بر کار بیرون مرد و کار خانه زن را با زندگی واقعی و تورم بی ارتباط می‌دانند.

از سوی دیگر همین نبود چشم انداز کار برخی از دختران را وا می‌دارد که از حق شهروندی مهم خود یعنی «حق کار کردن» دست بکشند و هنگامی که همسرشان از آن‌ها می‌خواهد که کار نکنند، تسلیم شوند.

بسته بودن بازار کار بر روی زنان به دلیل حضور قدرتمند کلیشه‌های جنسیتی

به روایت دختران دانشجو تبعیض جنسیتی و نادیده انگاری توانمندی‌های دختران در محیط‌های فنی و کارخانه‌ها به شدت رواج دارد. امری که امید به دستیابی به کاری مرتبط با رشته تحصیلی را کمرنگ می‌کند. دختران روایت‌هایی از برخوردهای جنس‌گرایانه در محیط های حرفه‌ای و نیز دوران کارورزی دارند.

به گفته یک دانشجوی دکتری مهندس برق در دانشگاه سیستان و بلوچستان، شرایط برای کار دختران مهندس در محیط‌های حرفه‌ای فنی بسیار دشوار است: «من در شهر خودم( شهرکرد) نتوانستم کار پیدا کنم. من می­رفتم شهرک صنعتی و رزومه می­دادم. می‌گفتند خانم شما با این معدل و نرم­افزارهایی که بلدی، خیلی خوب هستی ولی متاسفانه محیط اجازه نمیدهد. در یک سری جاها که اصلاً توی خط کار کردن خانم­ها ممنوعه و شرکت­ها جریمه میشوند. مثلاً در صنعت نساجی موکت، توی خط، خانم اجازۀ کار نداره. فقط هم این نیست. من شرکت نفت امتحان دادم و قبول شدم، خیلی ساده به من گفتند شما به سقف نیروی انسانی خوردی، راهم بسته شد. مالیاتی قبول شدم و دوباره همین اتفاق برام افتاد. کسایی که سهمیه داشتند، قبول می­شدند. مثلاً من نفر اول در امتحان و نفر اول در مصاحبه بودم ولی آخرش می­شدم نفر اول رزرو. خب چرا باید اینقدر سهمیه باشه؟ سهمیۀ آقایون هم بیشتر بود. بعد می­بینی کار نیست، میگی خب بذار ادامه تحصیل بدهم، شاید بتونم برم تو محیط­های علمی-پژوهشی، ولی بازهم هرچی میای بالاتر، ناامیدتر میشی».

ناامنی شغلی برای زنان و خشونت جنسی

خشونت جنسی در محل کار و ناامن بودن محل کار برای زنان، مسئله‌ای جهانی است. این خشونت در شرایطی که زنان موقعیت حاشیه‌تری دارند، گسترش بیشتری می‌یابد و قربانیان بیشتری می‌گیرد. در شرایطی که بازار کار بر زنان بسته است، گاه برخی از کارفرمایان و یا مدیران از موقعیت فرادست خود استفاده می‌کنند و زنان را در ازای حفظ شغل خود، به تمکین خواسته‌های جنسی خود وادار می‌کنند. گاه خشونت جنسی اشکال ملایم تری به خود می‌گیرد و گاه اشکال حادتر، اما در همه حالت همان طور که بسیاری از پژوهش‌ها در سطح جهانی نشان می‌دهند اعتماد به نفس و توانمندی‌های زنان را هدف قرار می‌دهد. این در حالی است که در بسیاری موارد رفتار و کردار زن قربانی خشونت جنسی مورد سوال واقع می‌شود و قربانی در جایگاه متهم قرار می‌گیرد و بنابراین در چنین شرایطی زن وادار به سکوت می‌شود. همین نگرانی از خشونت جنسی و ناامنی از بازار کار برای زنان است که این انتظار را در برخی از دختران دانشجو ایجاد می‌کند که دانشگاه خود باید فکری برای ایجاد کار برای زنان فارغ التحصیل به ویژه در رشته‌های فنی مهندسی کند.

یکی از دانشجویان مهندسی شیمی در دانشگاه اراک در مورد انتظار خودش از دانشگاه در مورد فراهم سازی شغل می‌گوید: «ولی برداشت و انتظار ما از دانشگاه این بود که خود دانشگاه حداقل محیطی رو فراهم کنه و راهی جلوی ما بذاره که بتونیم به یه شغلی دسترسی داشته باشیم؛ خصوصاً برای خانم­ها که شرایط خاصی دارن و نمیتونن همه جا کار کنن. کسی هم که تحصیل کرده که دیگه نمی­تونه بره فروشندگی لباس کنه. خیلی جاها هم که دنبال کار می­گردیم ممکنه پیشنهادات بدی به ما داده بشه و این خیلی در جامعۀ ما عادی شده دیگه. یه چیزی رو انگار باید ازت بگیرن، که یه کاری بهت بدن. یعنی دانشگاه برای رشته­های ما چه­کاری کرده؟ یعنی در رشته­های ما باید درس بخونن و بعدش هم مدرک رو بذارن در کوزه و آبش رو بخورن»؟

نبود طرح و برنامه برای ارتباط دانشگاه با بازار کار و جامعه

دانشجویان به گسترش بی‌رویه دانشگاه و بی‌ارتباطی آن با بازار کار انتقاد دارند. از طرف دیگر کارشناسان بسیاری بر این امر اتفاق نظر دارند که استراتژی مشخصی برای معلوم کردن نیازهای بازار کار و برنامه ریزی برای تربیت نیروی کار در آموزش عالی ایران وجود ندارد. و عملا رابطه نهاد آموزش و نهاد اقتصاد در ایران رابطه‌ای گسسته است. به گفته کارشناسان نهاد برنامه‌ریزی برای تعیین نیازمندی‌های کشور به متخصصین و به دنبال آن برنامه‌ریزی وزارات علوم برای تربیت این متخصصان در کشور وجود ندارد. به نظر می‌رسد که ما در کشور با برنامه‌ریزی بخشی مواجه هستیم. بخش نیرو، بخش آموزش، بخش کشاورزی و هر بخش برای خودش برنامه‌ریزی می‌کند. به طور مثال بخش کشاورزی برنامه‌ریزی می‌کند که می‌خواهد به خودکفایی برسد بدون این که ببیند آیا بخش نیرو می‌تواند آب کشاورزی را تامین کند. این موضوع که مثلا بخش آموزش چه نیروهایی را باید برای کشاورزی تربیت کند، مطرح نمی شود (ریاضی، ۱۳۹۵).[۵]

به باور کارشناسان، توسعه آموزش عالی باید بر اساس نیاز بازار کار باشد و صنعت و تجارت باید مشخص کنند که در چه حوزه‌هایی به نیروی متخصص نیاز هست و وزارت علوم از دیگر وزارت خانه‌ها این نیازها را درخواست و بر این اساس برنامه‌ریزی کند. اعلام نیازها باید براساس جهت گیری تحولات تکنولوژیکی باشد. به باور کارشناسان، وزارت علوم در درخواست از وزارت خانه‌های اجرایی برای اعلام نیازهای‌شان منفعل است. این در حالی است که این وزارت خانه هر سال در جدول‌هایش اعلام می‌کند که به این رشته ها نیاز دارد. بخش های اقتصادی هم راه خود را می رود و این نگاه از سوی بخش‌های صنعتی وجود دارد که مهارت های فارغ التحصیلان وزارت علوم پایین است(امینی، ۱۳۹۵).[۶]

روایت دانشجویان از بی ارتباطی دانشگاه و بازار کار، نشان دهنده شناخت نسبی آن‌ها از مشکلاتی است که با آن مواجهند. سایه دانشجوی تکنولوژی آموزشی دانشگاه اراک و اهل اراک در این مورد می‌گوید: «به نظر من زیرساخت­ها خیلی مشکل دارند. آموزش عالی کلاً فکری براش نشده است. من خودم فکر می­کردم دانشگاه یک سازمان خیلی برنامه­ریزی شده است ولی الان می­بینم خیلی فرقی با مدرسه نداره و فقط شکل تدریس تغییر کرده است. اختیاراتی که به استاد می­دن خیلی زیاده. وقتی داخل سیستم اینقدر ناهماهنگی وجود داره، دربارۀ بازار کار که اصلاً فکری نشده».

نداشتن مهارت کافی برای ورود به بازار کار مسئله‌ای است که توسط بسیاری از دانشجویان و کارشناسان حوزه اشتغال به آن اذعان می شود. می‌توان گفت که در بستر های موجود این امر بیشتر دختران را از بازار کار دور می‌کند. به باور برخی از دانش‌جویان، آن‌ها در برخی رشته ها فارغ التحصیل می شوند بدون این که با مهارت ها و الزامات واقعی کار در رشته خود آشنا شوند. همچنین دانشجویان به کاربردی نبودن آموزش‌های دانشگاه‌ها انتقاد دارند.

یکی از مسائلی که در مورد عدم مهارت کافی دانشجویان برای ورود به بازار کار مطرح می‌شود، ضرورت وجود آموزش‌های مهارت آموزی پس از فارغ التحصیلی است که در جامعه ما کمرنگ است. برای این که دانش آموختگان بتوانند وارد بازار کار شوند نیاز به آموزش های دیگری دارند. نیاز به مهارت‌هایی دارند که به آن ها ترینینگ می گویند. دانشگاه فرد را به صورت بالقوه توانمند می‌کند، وقتی وارد بازار کار می‌شود باید بتواند به صورت بالفعل توانمند شود. نظام آموزش غیر رسمی باید بتواند به صورت بالفعل این فارغ التحصیل‌ها را برای بازار کار آماده کند(ازوجی، ۱۳۹۵)[۷].

این ناامیدی از بازار کار است که دانشجویان را به این فکر واداشته که دانشگاه زمانی برای وقت گذرانی است و نه مکانی برای یادگیری دانش لازم برای ورود به بازار کار. سایه دانشجوی ترم ۶ تکنولوژی آموزشی دانشگاه اراک در این باره می‌گوید: «آدم میاد دانشگاه که چند سال وقتش رو بگذرونه؛ حالا در یک مرحله ­ای از زندگی، بالاخره چیزهایی رو تجربه کنه. ولی الان دیگه کسی به فکر شغل نیست. وقتی میخواستم بیام دانشگاه، پدرم گفت فکر نکن الان میری دانشگاه، قراره معلم شوی یا بری سرکار. به شکل یک سرگرمی بهش نگاه کن؛ چون واقعاً تهش هیچی نیست دیگه. الان جامعۀ ما شرایطی داره که حتی پسرا که یه ذره شرایطشون با ما فرق داره، نمی­تونن برن سرکار، دیگه چه برسه به ما. این خودش امید به آینده رو کم می­کنه. ما مرحلۀ بعدی رو تیره ­وتار می­بینیم. مثلاً می­گفتیم بالاخره میریم دانشگاه، خب یه چیزی میشه. حالا اینم که تموم شه، بعدش هیچی».

شرایطی که تصویری از آن را در این جا نشان دادیم، موقعیتی را به وجود آورده است که مهاجرت به کشورهای غربی را در اولویت بسیاری از دانشجویان ما قرار داده است. دانشجویان مواردی را روایت می‌کردند که فکر مهاجرت به خارج از کشور در ذهن بچه‌های لیسانس وجود دارد. الهام دانشجوی کامپیوتر دانشگاه بوعلی در این‌باره می‌گوید: «اینجا اول که وارد دانشگاه میشوی، جوی وجود دارد که همه به فکر اپلای کردن و رفتن­ هستند. ورودی به فکر اپلایه ( خنده). به استاد میگن یا میخواهیم بورس بگیریم یا میخواهیم اپلای کنیم که بریم. یه سری استرس­های کاذب از اول به دانشجو تزریق میشه. چون القای اطرافیان است دیگر». به گفته دانشجویان دکتری، گزینه مهاجرت به خارج گزینه‌ای است که بر روی میز اکثر دانشجویان دکتری قرار دارد.

نتیجه‌گیری

همان‌طور که بررسی روند حضور زنان در آموزش عالی نشان می‌دهد، به تدریج زنان توانسته‌اند نابرابری در آموزش عالی را به نفع خود تغییر دهند. در سال‌های اخیر حضور دختران در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری چشمگیر بوده است و نشان‌دهنده کم شدن شکاف جنسیتی در این حوزه است. اما آن چه که این وضعیت را با چالش جدی مواجه می‌سازد، هم‌چنان حضور بسیار حداقلی زنان در بازار کار است. چالشی که نه تنها سرخوردگی زنان تحصیل کرده را به همراه دارد، بلکه باعث هدر رفتن سرمایه های عظیم ملی می شود. مطالعه‌ای که توسط صندوق بین المللی پول انجام شده است، نشان می‌دهد که اگر زنان به اندازه مردان در بازار کار فعال بودند، تولید ناخالص داخلی آمریکا ۵ درصد، ژاپن ۹ درصد، مصر ۳۴ درصد و ایران ۳۳ درصد افزایش می‌یافت.(FMI,2015)

به نظر می رسد، ایجاد چشم انداز کار برای دختران دانشجو از مهمترین اولویت‌های آن‌هاست بنابراین کاهش مسئله بیکاری زنان تحصیل‌کرده از مهمترین اولویت‌های این دختران است. این امر در گرو راهبردهای بین وزارت‌خانه‌ای است، یعنی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به تنهایی نمی‌تواند از عهده حل این مسئله برآید و نیازمند اراده‌ای جمعی برای حل این معضل در میان وزارت‌خانه‌های مربوطه هم چون وزارت کار و امور اجتماعی، اقتصاد و معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری است. تجربه کشورهای دیگر در مورد کاهش نابرابری بین دو جنس در بازار کار نیز نشان می‌دهد، که این امر تنها با مسئول دانستن وزارتخانه‌ای خاص بهبود نمی‌یابد، به طور مثال در ۲۸ ژوئن ۲۰۱۳ وزارت حقوق زنان فرانسه و وزارت کار، اشتغال، آموزش حرفه‌ای و گفتگوی اجتماعی، توافقنامه‌ای برای کاهش نابرابری در بازار کار، امضاء کردند. این توافقنامه شامل سه هدف است: ۱) حساس کردن، مطلع کردن و آموزش دادن به مشاوران استخدام در باره برابری حرفه‌ای بین مردان و زنان، ۲) تقویت حضور زن و مرد[۸] در مشاغل به هنگام استخدام و ۳) آسان کردن بازگشت زنان به کار از طریق بهبود کیفیت مشاغل آن‌ها و نیز رفع موانع محیطی بر سر راه اشتغال زنان[۹].

وزارت علوم می تواند مبتکر ایجاد چنین توافق‌نامه‌هایی با وزارت‌خانه‌های مربوط هم چون وزارت کار و امور اجتماعی، اقتصاد و معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری برای کاهش نابرابری در بازار کار باشد. به نظر می‌رسد که غایب بودن برنامه‌ریزی، عدم تعادل در بازار کار را ایجاد کرده است. ایجاد این توافق‌نامه‌ها و ایجاد گروه‌های کاری برای بهبود وضعیت اشتغال زنان دانش آموخته متشکل از اعضای وزارت‌خانه‌های مربوط، می‌تواند به فقدان برنامه‌ریزی در این مورد، پایان بخشد.

وزارت علوم خود می تواند آغازگر کاهش نابرابری میان زن و مرد در دانشگاه های وابسته به خود باشد و وضعیت نابرابر کنونی را تغییر دهد، به طوری که حتی در برخی گروه‌ها که دختران بیش از ۶۰ درصد دانشجویان را تشکیل می‌دهند هیچ زنی در میان اعضای هیات علمی آن‌ها دیده نمی‌شود و زنان تنها در سطوحی هم چون کارمندان دفتری، منشی‌های روسا و یا خدمت کاران نقش ایفاء می‌کنند. این در حالی است که نقش روسای زن دانشکده‌ها و دانشگاه‌ها در زدودن پیش داوری‌ها بر ضد زنان در حرفه‌های تخصصی بسیار مهم است. حضور زنان در سطوح بالای دانشگاهی می‌تواند به دانشجویان در مورد حقوق اجتماعی و سیاسی‌شان آگاهی دهد، آن ها را توانمند سازد، افق دید آن‌ها را وسیع تر کند و امکان پیشبرد دو نوع وظیفه را به اثبات برساند و نشان دهد که زنان می‌توانند هم به عنوان متخصص در خدمت جامعه و هم به عنوان همسر و مادر موفق باشند.

همچنین وزارت علوم می‌تواند در جهت ارتقاء حضور پژوهشگران زن در پژوهشکده‌ها و مراکز تحقیقاتی خود پیشتاز باشد و الگویی برای دیگر مراکز پژوهشی در کشور باشد. مطالعه‌ای که توسط یونسکو انجام شده نشان می دهد که به زحمت یک کشور از ۵۴ کشور جهان به برابری دو جنس در علوم رسیده‌اند. در مجموع زنان اقلیتی را در میان پژوهشگران جهان تشکیل می‌دهند. نتایج این تحقیق حاکی از آن است که زنان پژوهشگر در آمریکای لاتین و کاراییب ۵/۴۲ درصد، اروپا ۳۴ درصد، آفریقا ۵/۳۴ درصد،آسیا ۹/۱۸ درصد، اقیانوسیه ۲/۳۹ درصد از پژوهشگران را تشکیل می‌دهند. این در حالی است که در ایران سهم زنان پژوهشگر ۶/۲۶ درصد است اما در کشور آسیایی دیگر، یعنی میانمار ۵/۸۵ درصد از پژوهشگران را زنان تشکیل می‌دهند. (یونسکو[۱۰]،۲۰۱۲)

همان‌طور که نتایج پژوهش با تکیه بر روایت دانشجویان دختر رشته‌های مختلف در ایران در این جا بازخوانی شد، شکاف بین تحصیل و اشتغال زنان در زمینه‌ای گسترش می‌یابد که درصد گسترده‌ای از دختران عملا به رشته‌هایی سوق داده می‌شوند که بازار کار مناسبی در کشور برایشان وجود ندارد. شاید بتوان گفت که در این جا دختران الگویی را دنبال می‌کنند که بیشتر بر فایده مصرفی پایدار برای بهبود رضایت آینده در زندگی و یا فایده مصرفی ناپایدار تکیه دارد و کمتر به دنبال سرمایه‌گذاری در رشته‌هایی هستند که کاری درآمد زا را در آینده برایشان رقم زند. در دانشگاه نیز عملا مهارت‌های مورد نیاز برای حضور موثر در بازار کار در اختیار دانشجویان قرار نمی‌گیرد.

به دلیل مردانه بودن ساختارهای دانشگاه حتی در بطن دانشگاه نیز دختران با الگوهای موفقی که توانسته باشند موفقیت شغلی را با زندگی خانوادگی تلفیق دهند، کمتر مواجه هستند. این‌ها در بستری از تبعیض‌ها به همراه ایدئولوژی جنس‌گرا که بر دنیاهای متفاوت برای زنان و مردان تاکید می‌کند، عملا شرایطی را فراهم می‌سازد که در بازار کار بحران زده و ناکارآمد ایران عملا فرصت های کمی برای حضور زنان باقی می‌ماند.

علاوه بر راهکارهای کلان اقتصادی و تلاش برای فراهم کردن شرایطی که به کاهش رکود تورمی و اقتصادی که از ایجاد شغل ناتوان است، مبارزه با تبعیض‌های جنسیتی در بازار کار، می‌تواند فرصت‌ برای مشارکت بیشتر زنان تحصیل کرده در بازار کار را فراهم سازد. همچنین، همان‌طور که سازمان همکاری و توسعه اقتصادی نیز پیشنهاد می‌کند، به نظر می‌رسد رواج تقسیم کاری مشارکتی­تر می‌تواند به افزایش اشتغال زنان کمک کند. تلاش در زدودن کلیشه­هایی که زن و مرد را به دو دنیای جداگانه منتسب می­کند، می‌بایست از همان کودکی در دستور کار برنامه ریزان آموزشی و دیگر نهادهای اجتماعی قرار گیرد. تلاش­ها باید بر تشویق سرمایه‌گذاری بیشتر مردان در زندگی خانوادگی و سرمایه گذاری بیشتر زنان در زندگی حرفه­ای باشد. یکی از پیشنهادات سازمان همکاری و توسعه اقتصادی برای بهبود برابری زنان و مردان در اشتغال مبارزه فعالانه‌تر علیه اشکال تبعیض و توسعه حقوق زنان است. از سوی دیگر برخی از پیشنهادات سازمان برای کشورهای در حال توسعه برای کشور ما که از توسعه ناموزون در زمینه های مختلف رنج می‌برد می تواند مفید باشد. این که حقوق مالکیت و ارث بری زنان تضمین شود و مراقبت شود که زنان به راستی حقوق خود را بشناسند. گزارش بیان می‌کند که عدم دسترسی به منابع و آگاهی کم زنان می تواند تاثیرات منفی بر امنیت غذایی خانواده‌ها داشته باشد و آسیب‌پذیری زنان در مقابل فقر و خشونت را تشدید کند، همین طور زنان را از دسترسی به وام‌های بانکی و خدمات مالی بازدارد و قدرت تصمیم‌گیری آن‌ها را کاهش دهد. اصلاحاتی مانند ثبت مالکیت زمین و بازبینی قانون ارث، حقوق مالکیت زنان را تضمین می‌کند و پیش بینی مکانیسم‌هایی برای تضمین این حقوق می‌تواند آینده شغلی زنان بسیاری را بهبود بخشد(همان).

همان‌طور که در یافته‌های تحقیق دیدیم، یکی از مشکلاتی که به گفته دانشجویان، آنان را از دستیابی به بازار کار باز می‌دارد، کمبود مهارت هایی است که بازار کار به آن‌ها نیاز دارد. به روایت دانشجویان بسیاری از رشته‌های تحصیلی ربط چندانی به نیازهای بازار کار ندارد. شاید مهارت‌های کارآفرینی و آگاهی بخشی در مورد امکاناتی که زنان می توانند با استفاده از آن‌ها خود آغازگر کاری شوند، یکی از ضروریات جامعه امروز ما است. بنابراین تلاش برای کارآمد کردن دروس دانشگاهی ، ارتباط بیشتر دانشگاه با جامعه، نیازسنجی برای ایجاد رشته‌های مورد نظر و حذف رشته‌هایی که جامعه به آن‌ها نیازی ندارد باید در راس اقدامات وزارت علوم قرار گیرد. همان‌طور که گزارش یونسکو در سال ۲۰۰۱ تاکید می‌کند آموزش انسان‌ها برای محیطی که خواهان استفاده کامل از مهارت های آن ها نیست، عملا کنشی غیر اقتصادی و اتلاف منابع است(هولدن رونینگ[۱۱]، ۲۰۰۱).

لینک مطلب در تریبون زمانه

منبع: کانون زنان ایرانی


فهرست منابع

اطلاعات مربوط به داوطلبان و پذیرفته شدگان آزمون های سراسری کارشناسی ارشد و دکتری(۱۳۹۴).، سازمان سنجش اموزش کشور.
باستانی، سوسن، اعظم آزاده، منصوره و … (۱۳۹۴). مقایسه ی شاخص های جنسیتی ایران با کشورهای جهان و منطقه، گزارش وضعیت اجتماعی زنان در ایران (۱۳۹۰_۱۳۸۰)، نشر نی.
کشاورز، خدیجه(۱۳۹۴). مطالعه زمینه های شکاف میان دسترسی زنان به آموزش عالی و حضور آنان در بازار کار، فصلنامه مطالعات توسعه اجتماعی فرهنگ، دوره ی چهارم، شماره۱، تابستان ۹۴٫
مرکز آمار ایران (۱۳۸۵). سرشماری عمومی نفوس و مسکن تهران: مرکز آمار (قابل دسترسی در www.sci.org.ir)).
وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری. (۱۳۹۲-۱۳۹۱).آمار آموزش عالی ایران، گروه پژوهش های آماری و فناوری اطلاعات.