* مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان میتوانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آییننامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.
این روزها زنانی نه برای تحقیر پوشش آن دیگری، بلکه علیه تحقیر و تحمیل بر خود، شال بر سر چوب میکنند، تا بگویند تحمیل و تحقیری که در «شال بر سر چوب کردن»، آشکار است، بسان تحقیر و تحمیلی است که در «شال اجباری بر سر زن ایرانی کردن»، توسط حکومت استبدادی، نهفته است.
سالهاست «پوشش زنان»، دستمایه حکومتگران در سیطره بر جامعه، تحکیم قدرت و خودنمایی استبداد شده است.
چهار دهه تلاش حکومت در سلطه بر زنان- از کنترل رنگ جوراب و کفشهایمان در مدارس، شکل ابروها و موی پشت لبهایمان در دانشگاهها، رنگ و قد مانتوهایمان در خیابان ها، ساپورت و تار موهایمان در گذرگاهها تا عمیقترین احساساتمان در عاشق شدنها حتی در پستوی خانه ها، زندگیمان را جولانگاه مردان حکومتی کرد که به نام دین حس زنانگی، سر زندگی و عشق را در نسلهای پی در پی به فنا سپردند، هر چند از همان روزهای نخست، زنان در مقابل اعمال سیاستهای زن ستیزانه حکومت از جمله اجبار زنان به داشتن روسری دست به اعتراض زدند و خاموش ننشستند.
این روزها زنانی نه برای تحقیر پوشش آن دیگری، بلکه علیه تحقیر و تحمیل بر خود، شال بر سر چوب میکنند، تا بگویند تحمیل و تحقیری که در «شال بر سر چوب کردن»، آشکار است، بسان تحقیر و تحمیلی است که در «شال اجباری بر سر زن ایرانی کردن»، توسط حکومت استبدادی، نهفته است.
گمان نمیکنم زنانی که حتی چادر را برگزیدهاند، طرفداران روسری اجباری باشند، چرا که روسری اجباری در درجه نخست توهین به گزینش آگاهانه و آزادانه آنهاست. در میان دوستان بسیار محترم خود، زنان چادری را میشناسم که برای تحقق آزادی و عدالت جانانه ایستادهاند، حتی اگر این آزادی برای مخالفشان باشد.
دینداران آزاداندیش نیز از این دایره خارج نیستند. چرا که در عدم وجود حتی یک آیه در متن مقدس مبنی بر پوشاندن موی سر، تآکید بر اصل حفظ کرامت والای انسان و عدم اکراه در گرویدن به دین، توجیه دینی برای پوشاندن موی سر زن وجود ندارد.
گواه ادعاهای فوق، یک واقعیت ملموس ساده است. مردم در اعتراض به ایستادن زنان روی سکوها و برداشتن شالها برخوردی انجام نمیدهند. چون مردم- چه دیندار و چه بیدین، چه زن و چه مرد- به این درک و آگاهی رسیدهاند که داشتن یا نداشتن روسری ملاک دینداری و عفاف نبوده و امر ارزشی قلمداد نمیشود و این امر، امری شخصی است. این مسئله به ظاهر ساده، نشان دهنده تغییری عمیق در جامعه ایران است. نشان دهنده شکلگیری «زیر بنایی متنوع و گسترده» در جامعه ایران در به رسمیت شناختن حقوق فردی و مدنی، از جمله حق پوشش است.
پیام روشن است. اینکه حکومت نباید برای تحکیم اقتدار خود به نام دین، معیارهایش را بر جامعه تحمیل کند.
بارگذاری ارزش مطالبه هم، وابسته به کمیت معترضان نیست، بلکه مبتنی بر ماهیت خواسته است که پافشاری بر رعایت حقوق انسانهاست. یعنی اینکه زنان نیز چون مردان صلاحیت و حق انتخاب پوشش را دارند و اگر زنی اعتقاد به سر کردن روسری دارد، مختار و محترم است و اگرحتی یک زن اعتقادی به آن ندارد حق برداشتن آن را دارد. این خواسته نه تجاهر به گناه و تعرض به دین و نه مخالف ارزشهای جامعه ایرانی بلکه دقیقاً برعکس آن است.
منبع: کانون مدافعان حقوق بشر
منبع: ایران امروز
با سلام
من به نوشته خانم نرگس محمدی می افزایم که «کنترل رنگ جوراب و کفش، شکل ابروها و موی پشت لبها، رنگ و قد مانتوها، ساپورت و تار مو» بیانگر بیماری “فتیشیزم” در ایران است.
فتیشیزم بیماری روانپریشی جنسی مردانه است. و در ایران عبارت از روانپریشی جنسی فقیهانه و آخوندی است. این را می توان “فتیشیزم فرهنگی دین باور” نامید. در این نوع فتیشیزم خدای فرد دین باور خشتکمند، روانپریش و فتیشیست است.
فرد فتیشیست ـ که روانپریش است ـ شی را نشانگر کنش جنسی لحاظ می کند. این شیء می تواند «رنگ جوراب، کفش، شکل ابروها، موی پشت لب، رنگ مانتو، قد مانتو، ساپورت و تار مو» و از این گونه باشد.
در فتیشیزمی که اکنون در ایران شایع است زن در نمود شهری و غیر مأنوسی که با فرهنگ ایلیاتی و روستایی دارد:
1) شیء پنداشته می شود.
2) سبب تحریک جنسی و گناه آلود پنداشته می شود.
3) راه حل دینی آخوند ـ در ایران ـ عبارت از انهدام زن در اشکال با نمود شهری آن است. بدین لحاظ زن پسندیده “زنی است که تحریک نمی کند.”
زن پسندیده؛ زنی است که زنانگی اش در پوشیده و نهان است.
زن پسندیده ؛ زنی است که [مرده است و] نیست.
خاستگاه این بیماری در ایران اسلام، فقه اسلامی [و آخوندی] است. حکومت جمهوری اسلامی ایران ـ در طی چهل سال گذشته ـ تلاش مستمر بر این داشته تا این بیماری را ـ تا آن جا که می تواند ـ همگانی و نهادینه کند. این یک جرم و جنایت علیه بشریت است و می توان آن را نزد مجامع بین المللی حقوق بشر مطرح کرد.
با احترام
داود بهرنگ
داود بهرنگ / 05 February 2018