دایره خشونت علیه زنان دایره بزرگی است. در این دایره انواع آزار و اذیت جسمی و روحی در محدوده خانه و اجتماع قرار می‌گیرد، اما دایره خشونت در صفحه‌های حوادث و اجتماعی روزنامه‌های ایران تنگ است.

در رسانه‌های دیداری و شنیداری هم حرفی درباره خشونت علیه زنان شنیده نمی‌شود. خبری که به روزنامه‌ها می‌رسد، قتل و جنایت و اسیدپاشی است. کمتر از این را گویا در ایران خشونت به حساب نمی‌آورند. تنها گاهی آن هم به زمزمه، درباره همسر‌آزاری حرف‌هایی شنیده می‌شود. خبری هم که منتشر می‌شود با هزار و یک‌جور اسم رمز است تا کسی به هویت واقعی آزاردهنده و آزار بیننده پی نبرد. جالب این که گویا خشونت‌های فیزیکی ‌(تا آن‌جا که به شکستگی،‌ نقص عضو یا صدمه جانی نرسد) برای بسیاری از زنان ایرانی امری عادی تلقی می‌شود و کمتر زنی حاضر است در چنین مواردی لب به اعتراض یا شکایت باز کند.

تلخ‌تر این‌که خانواده‌ها معمولاً زنان آسیب‌دیده از خشونت‌های خانگی را به سکوت و مدارا در مقابل چنین رفتارهایی دعوت می‌کنند و این مدارا اغلب تا وقتی که کار از کار می‌گذرد ادامه دارد. این مسئله در داخل ایران چنان بدیهی است که کمتر پیش می‌آید کسی نسبت به آن تردید کند یا آن را به چالش بکشد. به همین دلیل هم یکی از خبرنگاران حوزه حوادث‌ در ایران که نمی‌خواهد نامش مطرح شود در پاسخ به این مسئله که آیا اخبار مربوط به خشونت علیه زنان در رسانه‌های ایران بازتاب پیدا می‌کند یا نه،‌ می‌گوید: “به نظرم اول باید تعریف‌ ما از خشونت مشخص شود. اگر تعریف غربی باشد، یعنی آن چیزی که سازمان‌های بین‌المللی مطرح می‌کنند یا مثلاً در قوانین کشورهای مدرن هست، باید بگویم که خیلی از آن‌ها اصلاً در ایران جزو موارد خشونت تلقی نمی‌شوند؛ حتی در بین خود خانم‌ها!”

به این ترتیب ضرورت باز‌تعریف خشونت‌ (‌که تعریف آن بدیهی به نظر می‌رسد)،‌ به عنوان یکی از اصلی‌ترین پیش‌نیازهای مبارزه با خشونت علیه زنان در ایران،‌ مطرح می‌شود.

به کمتر از قتل راضی نمی‌شویم

روزنامه‌‌های ایران اگر خبری و نظری درباره زنان خشن داشته باشند، آن را در صفحه حوادث‌شان منتشر می‌کنند. صفحه حوادث به شکل رسمی تمایل به انعکاس ماجراهای جنایی، اخبار سرقت و آدم‌ربایی دارد و انعکاس مسائلی که به شکل خاص و مستقیم مربوط به زنان باشد در روال کار این صفحه‌ها نیست. زنان در این مطالب، با عنوان سارق، ضارب، قاتل و … سرگذشتی شبیه مردان مجرم دارند. اخبار مربوط به خشونت علیه زنان هم بیشتر در صفحه‌های حوادث نوشته می‌شود و برای همین معمولاً بدون تحلیل و نگاه جدی است.

از میان انواع خشونت، بیشتر آن‌ها که منجر به قتل بشوند انعکاس می‌یابند. کمتر از آن اغلب اهمیتی ندارد. خبرنگار سرویس حوادث یکی از روزنامه‌های داخل ایران در تایید این نکته می‌گوید: “اخبار خشونت علیه زنان منتشر می‌شود، اما بیشتر اوقات مربوط به خشونت‌های خیلی سنگین است. مثلاً قتل، اسیدپاشی یا این‌طور موارد. باقی موارد مثلاً مثل کتک‌زدن‌های سبک‌تر یا امثال این، معمولاً منتشر نمی‌شود، اما در مورد کودک‌آزاری مسئله در هر حدی که باشد معمولاً بچه‌های روزنامه‌نگار روی آن حساسند و منتشر می‌شود.”

 اخبار قتل و اسیدپاشی هم نه زیر عنوان خشونت علیه زنان که بیشتر به عنوان جنایت مورد توجه رسانه‌ها هستند. به غیر از این، بخش‌های اجتماعی روزنامه‌ها و مجلات هم گاهی به شکل ضمنی به این موضوع می‌پردازند، اما آن‌چه در این بخش‌ها مطرح می‌شود، بیشتر بررسی آسیب‌های اجتماعی است که در قالب مباحثی مثل گریز از خانه، کودک‌آزاری، طلاق، اعتیاد و … به شکل‌های از خشونت علیه زنان می‌پردازد. این خبرنگار سرویس حوادث ادامه می‌دهد: “به نظر می‌رسد در این زمینه حساسیتی وجود دارد. چون اصولاً از این اصطلاح زیاد یعنی خشونت علیه زنان استفاده نمی‌شود.”

او دلیل این مسئله را حساس نبودن جامعه نسبت به خشونت علیه زنان و نامشخص بودن مرزهای آن می‌داند و می‌گوید: “طبعاً رسانه‌ها هم تابعی از فرهنگ عمومی هستند. یعنی بحث بیشتر از این‌که ناشی از حساسیت باشد، فرهنگی است. به این معنا که وقتی مثلاً داد زدن بین زن و شوهرها جزو نمک زندگی تلقی می‌شود و حتی خود خانم‌ها آن را گزارش نمی‌کنند، رسانه‌ها چطور باید آن را پوشش بدهند؟ خشونت علیه زنان را به نظر من باید در فرهنگ ایرانی دید.”

جای خالی زنان

بعد از تعطیل شدن ماهنامه “زنان”، نشریه‌ای که به شکل تخصصی به مسائل زنان بپردازد تقریباً وجود ندارد. مجله زنان تنها مجله‌ای بود که در گزارش‌های اجتماعی یا مباحث تئوریک موضوع خشونت علیه زنان را مطرح می‌کرد و حتی وارد مباحثی چون قتل و زن‌کشی و همسرآزاری می‌شد. در حال حاضر، مجلاتی که با عنوان خانواده یا زنان منتشر می‌شوند اساساً جنبه‌های فانتزی مسائل زنانه را مطرح می‌کنند و از پرداختن به مواردی نظیر خشونت در آن‌ها خودداری می‌شود. در نشریات دولتی این حساسیت به شکل مستقیم اعلام می‌شود. مینو- ا، خبرنگار نشریه‌ای که چندسالی در یک موسسه وابسته به دولت با عنوان زنان منتشر می‌شد در این ‌زمینه می‌گوید: “هر چیزی که بوی فمینیسم بدهد ممنوع بود. مسائلی که خشونت علیه زنان در آن‌ها دیده می‌شود فراوان هستند. خود طلاق و اختلاف‌های خانوادگی قبل از این‌که به وادی خشونت فیزیکی نزدیک شوند فشار روانی و روحی به زن وارد می‌کنند در حالی که خشونت روانی اصلاً مصداق خشونت علیه زنان به حساب نمی‌آید. در نشریه ما اصولاً تنها مطالب روان‌شناسی و سبک زندگی منتشر می‌شد و مسئولان تاکید می‌کردند چیزهایی بنویسیم که نهاد خانواده را تحکیم می‌کند که گاهی یعنی راه‌های تحمل خشونت!”

رسانه‌ها تابعی از فرهنگ عمومی هستند. بحث بیشتر از این‌که ناشی از حساسیت باشد، فرهنگی است. به این معنا که وقتی مثلا داد زدن بین زن و شوهرها جزو نمک زندگی تلقی می‌شود و حتی خود خانم‌ها آن را گزارش نمی‌کنند، رسانه‌ها چطور باید آن را پوشش بدهند؟

به گفته این خبرنگار، با فقدان نشریات تخصصی مسائل زنان، در عمل زنان جامعه شناختی نسبت به خشونت ندارند یا اگر مصداق‌های آن را می‌شناسند، آن را به عنوان بخشی از زندگی پذیرفته‌اند. رفتار خشن پدر، برادر، همسر و جامعه عادی تلقی می‌شود و محل اعتراض ندارد: “بیشتر اثبات خشونت است که برای زنان سخت است و البته ملاحظه‌های فرهنگی اجتماعی، آبروداری و… زن برای اثبات خشونت خانگی باید شاهد داشته باشد که اغلب ندارد و راحت نمی‌تواند ثابت کند. در عین حال باید به رفتارهای خشونت‌آمیز اجتماع هم در مقابل زنان توجه کرد. این‌همه قانون تبعیض‌آمیز که باعث فشار روحی و روانی به زن می‌شوند و گاهی او را در شرایط تحمل خشونت‌های فیزیکی هم قرار می‌دهند، توسط جامعه به زن تحمیل شده است. یا رفتارهای خشن اجتماعی مثل برخوردهای گشت ارشاد و تحقیر پلیس و … به هیچ کدام از این‌ها نمی‌شود در مطبوعات به طور جدی پرداخت چون این سیاست مورد تایید حکومت نیست.”

آموزش تحمل در صدا و سیما

رادیو و تلویزیون ایران به عنوان یکی از فراگیرترین رسانه‌ها در میان عامه مردم، تعداد زیادی برنامه در حوزه خانواده و اجتماع دارند. این برنامه‌ها هم بنا بر سنتی قدیمی، محفلی هستند برای طبخ غذا و شیرینی با چاشنی چند گفت‌وگوی کارشناسی درباره تربیت فرزند و انواع بیماری‌ها و البته اختلاف‌های خانوادگی. در این برنامه‌ها هم اما سخنی از خشونت علیه زنان به میان نمی‌آید. برنامه‌سازان رادیو و تلویزیون، شناختی از موضوع ندارند و اگر هم داشته باشند، تابع سیستمی هستند که بخشی از اعمال خشونت را رفتار عادی با زن تعریف می‌‌کند. به همین دلیل است که در برنامه‌های این رسانه، زنان در عمل دعوت به سکوت و تحمل می‌شوند. نمونه‌اش موارد فراوانی از تماس‌هاس تلفنی مخاطبان برنامه است که با ذکر مواردی از خشونت، دنبال راه چاره می‌گردند و کارشناس برنامه که گاهی روحانی و مبلغ مذهبی است، زن را در مقابل این پرسش قرار می‌دهد که: ببین خودت چه کرده‌ای که مثلاً همسرت رویت دست بلند کرده! توصیه‌ کارشناسان هم نه در جهت حساس شدن و جدی گرفتن موارد اعمال خشونت که توصیه به صبر و متانت و تحمل است.

مینو-ا می‌گوید: “تا حالا در تلویزیون برنامه‌ای که شیوه‌های اعمال خشونت علیه زنان را تبیین کند و رفتارهای خشونت‌آمیز نسبت به آن‌ها را بشناساند و در عین حال مراکز و خدمات اجتماعی موجود در این زمینه را به زنان معرفی کند ساخته نشده است. در حالی که مسئله خشونت را باید از کودکی به دختربچه‌ها آموزش داد تا رفتارهای خشونت‌آمیز را نپذیرند و گزارش کنند، اما دختربچه‌های ایرانی خاطره رفتارهای خشن خانوادگی را تا بزرگی با خود حمل می‌کنند و به عنوان جزئی از زندگی طبیعی می‌پذیرند.”

روایت خشونت در جهان مجازی

این روزها اگر وبلاگ‌های ایرانی را برای یافتن رد‌پاهایی از خشونت علیه زنان جست‌و‌جو کنید،‌ به صفحه‌هایی می‌رسید که در آن‌ها “زن-‌ راوی” به شرح وقایع و اتفاق‌هایی می‌پردازد که در زندگی خصوصی‌ و زناشویی‌اش اتفاق افتاده یا در حال وقوع است. در چنین وبلاگ‌هایی، نویسنده معمولاً شرح حال خود را می‌گوید و در جریان این خاطره‌نویسی،‌ از خشونت‌های خانگی که بر او رفته است پرده برمی‌دارد. این وبلاگ‌ها در کنار سایت‌های بی‌شمار فارسی زبان، رسانه‌ای برای بیرون کشیدن لایه‌های پنهان اجتماع ایران‌اند، اما نکته این‌جاست که این وبلاگ‌ها اغلب بی‌نام و نشانند و نویسندگان آن‌ها تلاش می‌کنند تا هیچ ردپایی از خود واقعی‌شان باقی نگذارند. آن‌ها راوی یک وضعیت هستند و آن را به اطلاع مخاطبان‌شان می‌رسانند، اما فرهنگ رسمی و غیر ‌رسمی حاکم بر مناسبات خانوادگی در ایران به گونه‌ای است که کسی از آن‌ها حمایت نمی‌کند.

تا حالا در تلویزیون ایران برنامه‌ای که شیوه‌های اعمال خشونت علیه زنان را تبیین کند و رفتارهای خشونت‌آمیز نسبت به آن‌ها را بشناساند و در عین حال مراکز و خدمات اجتماعی موجود در این زمینه را به زنان معرفی کند ساخته نشده است.

 در این مورد به‌خصوص هم که اگر شناخته شوند،‌ به تعبیر اخلاق عرفی رایج در ایران، آبروی خود و خانواده‌ را برده‌اند و به همین دلیل باید با شدت بیشتری تنبیه شوند. به همین دلیل، این دسته از وبلاگ‌نویسان تلاش می‌کنند تا به هر شکل ممکن ناشناس بودن خود را حفظ کنند. این وبلاگ‌ها اما دست کم خبر از وضعیت درون بسیاری از خانواده‌ها می‌دهد و می‌تواند مبنایی ‌(البته نه چندان مستند) باشد برای بررسی نوع و میزان خشونت‌های خانگی در ایران.

 اولین و مهم‌ترین نکته‌ای که از این وبلاگ‌ها دریافت می‌شود این است که خشونت خانگی حتی در میان کاربران اینترنت و وبلاگ‌نویسان ایرانی نیز دیده می‌شود و این در حالی است که عده زیادی از این کاربران و به‌خصوص وبلاگ‌نویسان، دارای تحصیلات دانشگاهی هستند. این موضوع تاکید می‌کند خشونت در میان این طبقه از جامعه نیز وجود دارد و رویکرد زنان این طبقه نیز نسبت به آن چندان تفاوتی با دیگر گروه‌ها ندارد.

آمارهای مخفی

رسانه‌های ایران گاهی آماری از میزان خشونت خانوادگی متشر می‌کنند. در تازه‌ترین این آمار که هفتم آبان گذشته در خبرگزاری پانا منتشر شد، رئیس اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی اعلام کرده کودک‌آزاری و همسرآزاری در صدر تماس‌های اورژانس اجتماعی قرار دارند.

مجید ارجمندی، تعداد تماس‌های سال گذشته را ۹۳هزار و ۱۳۹ مورد اعلام کرده که از این تعداد هفت‌هزار و ۴۴۶ مورد مربوط به کودک‌آزاری و هشت‌هزار و ۹ مورد مربوط به همسر آزاری بوده است.

۱۳هزار و ۲۲۰ مورد اختلاف‌های خاص خانوادگی هم به اورژانس اجتماعی گزارش شده و رئیس اورژانس اجتماعی معتقد است بیشترین تماس با اورژانس اجتماعی را تماس‌های مرتبط با کودک‌آزاری، همسرآزاری، دختران فراری و زنان در معرض آسیب تشکیل می‌دهند. به نظر نمی‌رسد که از میان این آمار چندهزارتایی، هیچ کدام رسانه‌ای شده باشند و گزارش، نقد یا تحلیلی دست کم از موارد گزارش شده و معلوم نوشته شده باشد. حقوقدانان، کار‌شناسان مسائل خانواده و اجتماع، روان‌شناسان و گزارشگران اجتماعی گویا کمتر فرصت دنبال کردن موضوع خشونت علیه زنان و نوشتن نقد و نظر و تحلیل در این زمینه را دارند. این در حالی است که جامعه ایرانی، در اندرونی خود هزاران داستان نگفته دارد که هرگز به گوش مسئولان اورژانس اجتماعی و خبرنگاران رسانه‌ها نرسیده‌اند.