نواندیشی دینی از سکولاریسم به معنی جدایی نهاد دین از دولت دفاع میکند، و آنرا به نفع دین و دولت هر دو میداند. لازمهی سکولاریسم نفی هرنوع حکومت دینی، و انکار هرگونه حق ویژهای برای دینداران یا صنفی از ایشان از قبیل فقیهان در قضاوت یا حق وتوی قوانین یا حق نظارت عالیه بر قانونگذاری، أمور اجرایی یا حتی فرهنگی جامعه است. دینداری در جامعه مدنی در فضای آزاد رقابتی دنبال میشود نه به زور قدرت سیاسی در دولت.
این بحث شامل هفت قسمت به شرح زیر است: پیشینه بحث، سیر تحول نظریات نویسنده درباره سکولاریسم، أنواع سکولاریسم، سکولاریسم بر علیه امتیازات حقوقی دیندارن، بر کرسی نشاندن امر دینی با زور و قدرت سیاسی؟ منافع سکولاریسم، آیا حکومت پیامبر و ائمه سکولار بود؟
سیر تحول نظریات نویسنده درباره سکولاریسم
در دهه اول پس از انقلاب می پنداشتم نظریه رسمی صحیح است. از اوایل سال ۱۳۶۷ در نظریه ولایت فقیه تردید کردم و متمایل به پیش نویس قانون اساسی شدم: «جمهوری اسلامی منهای ولایت فقیه»؛ و از همان زمان از استقلال نهاد دین از دولت دفاع می کردم، یعنی منتقد دین دولتی، و مسجد، حوزه و روحانی حکومتی بودم، اما هنوز نوعی «نظارت دینی دموکراتیک بر سیاست» پس ذهنم بود.
از حوالی سال ۱۳۸۱ از «مردمسالاری اسلامی» گذشتم، و از امکان سازگاری اسلام و دموکراسی بحث کردم. از نیمه دوم سال ۱۳۸۸ به «حکومت دموکراتیک سکولار» یعنی لزوم استقلال دولت از نهاد دین رسیدم، و از نظارت حقوقی نهاد دین بر سیاست و قانونگذاری هم عبور کردم. در حقیقت در دهههای دوم و سوم با امکان جمهوری اسلامی یا امکان نوعی حکومت دینی دموکراتیک کلنجار رفتم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که با مطلق حکومت دینی وداع کنم.
أنواع سکولاریسم
سکولاریسم انواعی دارد: عینی و ذهنی یا سیاسی و فلسفی. سکولاریسم ذهنی یا فلسفی معادل الحاد و بی خدایی است: گونه ای زندگی کن گویی خدا مرده است یا خدایی نیست. هیچ مسلمانی نمیتواند به سکولاریسم ذهنی قائل باشد. ایمان به خداوند أساس مسلمانی است و سکولاریسم ذهنی یا فلسفی ضد اسلام و هر دیانت توحیدی است. سکولاریسم عینی یا سیاسی یعنی جدایی دولت از نهادهای دینی.
اولین نکته تفاوت «جدایی نهاد دین از دولت» با «جدایی دین از سیاست» است. نهاد دین با دین یکی نیست، دولت هم معادل سیاست نیست. «جدایی دین از سیاست» نه ممکن است نه مطلوب. در همه جوامع سیاست به نحوی از دین متاثر می شود. در زمان انتخابات ریاست جمهوری یا مجلس در کشورهای مختلف رای فرد منتخب به حوزههایی که با دین ربط وثیق دارد بستگی دارد: از جمله دین و مذهب شخصی فرد، نگاه او به پدیده هایی از قبیل همجنسگرایی و سقط جنین. اعلام هر موضعی در این موارد به تغییر محسوس آراء شهروندان می انجامد که معنایی جز دخالت دین در سیاست نیست. بنابراین تاثیر دین در سیاست امری فارغ از اراده و تمایل افراد است. این دخالت یا تاثیر چه بخواهیم چه نخواهیم اتفاق می افتد و به میزان تاثیر آن به میزان نفوذ باورهای دینی در جامعه بستگی دارد. این تاثیر و دخالت خارج از بحث سکولاریسم عینی یا سیاسی است.
سکولاریسم بر علیه امتیازات حقوقی دیندارن
محل نزاع در سکولاریسم «امتیاز حقوقی» نهاد دین در دولت است. «امتیاز حقوقی» با «نفوذ ارزشهای دینی» فرق اساسی دارد. اولی با پیش بینی اصولی خاص در قانون اساسی محقق می شود. حال آنکه دومی اصولا امری حقوقی نیست و امری جامعه شناختی است. این امتیاز حقوقی به دو سوال اساسی برمیگردد.
سوال اول: آیا معتقدان دین یا مذهب خاص یا برخی أصناف آنها از قبیل فقیهان از حقوق یا امتیاز ویژهای در حوزه عمومی و به شکل مشخص دولت (هیأت حاکمه) برخوردارند؟ آیا شرط زمامداری یا تصدی کلیدیترین مناصب سیاسی اعتقاد به دین و مذهب خاص یا برخورداری از دانش دینی ویژهای است به نحوی که برخی از شهروندان صرفا به دلیل باور دینی و مذهبی یا فقدان دانش دینی از رسیدن به این سمتهای کلیدی محروم باشند؟
سوال دوم: آیا نهادی دینی «حق وتو»ی قوانینی که نمایندگان مردم در مجلس قانونگذاری وضع کردهاند، دارد؟ آیا نهاد دینی «حق نظارت» بر تقنین و اجرائیات و فرهنگ کشور را دارد؟ آیا نمایندگان مردم در وضع، نسخ و تغییر قوانین آزادند یا اگر قانونی به باور بعضی دینداران خلاف مبانی دینی باشد بی اعتبار است؟ آیا ایمان نمایندگان مردم در وضع قوانین سازگار با دین اکثریت مردم کافی نیست و الزاما باید سازگاری یا حداقل عدم ناسازگاری قانون با موازین دینی به تایید نهاد دینی برسد؟ و بالاخره آیا تقنین أولا و بالذات امر دینی و حق خداوند است؟ و دینداری با اجرای قوانین دینی آغاز می شود؟
اگر نژاد و رنگ منشأ هیچ امتیاز حقوقی نیست، اگر جنسیت نباید منشأ هیچ تبعیض منفی حقوقی و امتیاز حقوقی جنس مذکر بر جنس مونث بشود، معنای سکولاریسم این است که باور دینی و مذهبی هم نباید منجر به «امتیاز حقوقی» بشود. به عبارت دیگر تمام شهروندان یک کشور فارغ از رنگ، نژاد، جنسیت، دین و مذهب از حقوق کاملا مساوی برخوردارند. کسی به دلیل باور به دین، مذهب و آئین خاص از امتیاز ویژه حقوقی برخوردار نمیشود، یا به همین دلیل مشمول برخی تبعیضها و محرومیتهای حقوقی نمیشود.
بنابراین سکولاریسم از فروع اصل «تساوی حقوقی» انسانهاست. آیا همه احاد بشر به لحاظ حقوقی مساوی هستند؟ واضح است که مردم به لحاظ بهره هوشی، تواناییهای مختلف بدنی و ذهنی، رنگ، نژاد، جنس و عقیده یکسان نیستند. سوال این است آیا امری از این أمور باعث تبعیض حقوقی می شود یا نه؟ معلوم است که برخی ادیان، مذاهب، آئینها و عقاید باطل و نادرست است. آیا باور به یک دین، مذهب، عقیده و آئین باطل و نادرست موجب از دست دادن برخی حقوق یا امتیازات اجتماعی و سیاسی میشود؟ آیا باور به دین، مذهب، عقیده و آئین درست موجب برخورداری از حقوق و امتیازات ویژه سیاسی و اجتماعی میگردد؟
واضح است که در آخرت ایمان حق و عمل صالح مشمول ثواب و رستگاری، و ایمان باطل و عمل ناصالح مشمول عقاب و عذاب است. اما آیا در دنیا خداوند رزق و نعمتهای خود را تنها در اختیار «مؤمنان صالح» قرار داده است؟ آیا افراد گمراه، ملحد، منحرف، کافر، مشرک، منافق و فاسق از نعمت و رزق عمومی بندگان خدا محرومند؟ مثلا سلامتی، برخورداری از حق حیات، تعلیم، بهداشت، امنیت، و شهروندی. واضح است که «گبر و ترسا وظیفهخور داری!» بر در سرای دنیوی به زر نوشتهاند «از ایمانش نپرسید و رزقش دهید!»
حالا سؤال این است که در حوزه تشریع و حقوق، مادامی که کسی جرمی مرتکب نشده به دلیل باور دینی یا عقیدهای که ما نادرست میدانیم و احتمالا در آخرت هم مشمول عقاب میشود، آیا از برخی حقوق یا امتیازات اجتماعی سیاسی محروم می شود؟ یا به دلیل باور دینی و مذهبی از امتیاز خاصی برخوردار میگردد؟
بر کرسی نشاندن امر دینی با زور و قدرت سیاسی؟
شرط احراز مناصب سیاسی، کاردانی (یا تخصص) و وثاقت (یا امانتداری) است، و غیر از این دو شرط هیچ شرط دیگری، خصوصا شرط دینی و مذهبی وجود ندارد. شرط اعتبار قانون برخورداری از پشتوانه کارشناسی نمایندگان مردم است و هیچ شرط دیگری برای اعتبار قانون قابل اعتنا نیست.
واضح است که در عمل مردم غالبا به کسانی رای میدهند که با آنها همنژاد، همرنگ، همزبان، همجنس، همدین، هممذهب، و همعقیده باشند! بسیار بعید است که مثلا اکثریت شهروندان شیعه به نامزد اهل سنت رای دهند و برعکس. اما اگر فردی توانست رای افرادی از دین و مذهب دیگر را جذب کند نشانه قوت اوست. چرا او نباید نمایندگی مردمی که به او رای داده اند را به عهده بگیرد؟!
بدیهی است نمایندگان مردم مثل خود مردم در مجلس قانونگذاری افراد بیدین و لامذهبی نیستند و در قانونگذاری ارزشها و موازین دینی و مذهبی را رعایت میکنند. از کوزه همان برون تراود که در اوست. اما اگر نمایندگان مردم قانونی را تصویب کردند که به باور برخی علمای دین نادرست است چه باید کرد؟ عالم دین حق دارد برعلیه قانون مصوب که میپندارد نادرست است انتقاد کند، و انتقادات خود را منتشر کند. اگر توانست نظر اکثر شهروندان را به لغو قانون تصویب شده جلب کند به شکل دموکراتیک قانون نادرست قبلی اصلاح خواهد شد. نهایتا در دور بعدی با روشنگری این عالمان دین نمایندگانی به مجلس خواهند رفت که به اصلاح قانون یادشده رای دهند. اما اگر عالم دین از اقناع اکثریت شهروندان ناتوان بود و قرائت دینی او نظر اقلیت جامعه است، آیا تحمیل نظر اقلیت بر اکثریت مجاز است؟ سکولاریسم دموکراتیک پاسخ منفی می دهد.
منافع سکولاریسم
سکولاریسم مانع دخالت ارباب قدرت در دین و مذهب می شود. دین دولتی و مذهب حکومتی در نظام سکولار شکل نمی گیرد. مسجد، حوزه، و مسجد زیر نظر دینداران اداره می شود و هیچ مقام سیاسی حق تحمیل نظر و قرائت خاص خود را ندارد.
سکولاریسم به سلامت دولت می انجامد. و از ورود افراد غیرکاردان به بهانه برخورداری از باور دینی یا مذهبی یا دانش دینی و مذهبی که هیچ ربطی به مسئولیت او ندارد جلوگیری میکند و رقابت سالمی در بین نامزدهای سمتهای سیاسی شکل میگیرد.
سکولاریسم به تنبلی ناشی از انحصار در بازار سیاست خاتمه می دهد و عالمان و فعالان دینی و مذهبی را به کار بیشتر وامی دارد تا متاع دینی خود را روزآمد کنند و به افکار عمومی و دانش روز احترام بگذارند و بدانند تنها با با برخورداری از خرد جمعی و رای نمایندگان مردم میتوانند ارزشهای دینی خود را بر کرسی قانونگذاری بنشانند.
واضح است که در نظام سکولار دیندار و بیدین به اندازه مساوی حق فعالیت دارند. دینداران باید با فعالیت بیشتر و پرداخت بودجه خاص داوطلبانه مثلا زکات و صدقه و انفاق (و نه خرج کردن بودجه عمومی) در جامعه مدنی آراء دینی خود را تبلیغ کنند. انحصارگرایی به ضرردین و ایمان است.
آیا حکومت پیامبر و ائمه سکولار بود؟
سکولاریسم از مفاهیم و نهادهای مدرن است. در دوران پیشامدرن به دنبال آن نگردیم. پیامبر (ص) به وحی الهی متصل بود. به باور رایج شیعیان ائمه (ع) از علم لدنی و عصمت برخوردار بودهاند. کار نیکان را قیاس از خود مگیر! بعد از ایشان احدی از وحی، علم لدنی و عصمت برخوردار نیست. سیاست جزء انتظارات از دین نبود تا شیوه حکومت پیامبر (ص) یا ائمه (ع) که متناسب با شرایط زمانی مکانی خاصی بوده در دیگر زمانها و شرایط متفاوت قرار باشد تکرار شود. پیامبر (ص) در موازین و ارزشهای دینی اسوه بوده و خواهد بود. أمور خارج ازدین از قبیل أمور شخصی یا أمور تابع شرایط زمانی مکانی جزء سیره واجب التبعیت پیامبر (ص) نیست. برخلاف برخی نویسندگان معاصر (از قبیل عبدالله النعیم) معتقد نیستم حکومت پیامبر (ص) در مدینه سکولار بوده است! اما معتقدم چون اتصال پیامبر به وحی الهی قابل تکرار نیست، اصولا نمیتوان به آن حکومت برای لزوم دینی بودن تاسی کرد.
از منظر تشیع ائمه (ع) خصوصا امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) فقط زمامدار سیاسی نبوده است، ایشان امام به معنی منبع معرفت دینی هم بوده که بسیار مهمتر از مقام سیاسی است. اکنون در گذر زمان اولی امری تاریخی است و دومی به قوت خود باقی است. تفکیک این دو حیثیت بعد از ایشان اتفاق افتاده است و واقعیتی تاریخی است. اما به باور رایج شیعه ایشان برخوردار از علم لدنی و ملکه عصمت بودهاند، بنابراین در فقدان افرادی با این خصوصیتهای ویژه مسئله سالبه به انتفاء موضوع است. یعنی ایشان از این زاویه قابل تاسی نیستند تا کسی به دلیل سکولار نبودن حکومت علوی ادعا کند حکومت در تشیع باید دینی باشد.
دانش دینی خصوصا فقاهت هیچ نقشی در اداره جامعه ندارد. آنچه مطابق باورهای اکثریت جامعه سازگار با اعتقادات دینی و مذهبی است در ضمن قوانین باقی میماند. اما قوانینی که اکثریت نمایندگان مردم – که برخاسته از متن جامعهاند – بر خلاف آن رای دهند به عنوان قانون اعتبار نخواهد داشت اگرچه میتواند به عنوان حکم شرعی در کتب دینی باقی باشد.
سخن آخر
دیانت را در جامعه مدنی می توان و باید در فضائی رقابتی و آزاد دنبال کرد. اما از دستدرازی متشرعان به دولت و نیز دستدرازی دولت به نهادهای دینی باید قویا جلوگیری کرد تا هر دو در سلامت به وظایف خود ادامه دهند.
منبع این مطلب: وب سایت محسن کدیور
لینک مطلب در تریبون زمانه
اصلاح طلبان هنوزطالب دخالت نهاد دین در حکومت اند و محمد خاتمی و میرحسین موسوی و….به همین قانون اساسی بی معنا دل بسته اند و میراث خمینی را پاس میدارند !!بعضی پس از گذشت 40 سال تجربه حکومت دینی و آثار مخرب آن در توهم بی پایان به سر می برند !!
bijan / 18 November 2017
جناب استاد کدیور
سلام علیکم بما صبرتم
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ (26) فصلت
از اینکه میفرمایید “اما معتقدم چون اتصال پیامبر به وحی الهی قابل تکرار نیست، ….” نمی توانیم نتیجه بگیریم که پس از رحلت ایشان قادر به فهم صحیح و لازم از وحی الهی و عمل بر طبق دستورات وحی نیستیم….
وجود پیامبر برای تبیین “ماانزل الله” تا زمانی که “ما انزل” کامل نشده لازم بوده است ولی پس از کامل شدن (کتاب شدن) وحی و رحلت ایشان ما قادر خواهیم بود وحی الهی را درک کنیم. نمی توانیم به عقب برگردیم…
قدرتمندان و کشورهای قدرتمند فضای رقابتی (در تمام حوزه ها) را تا وقتی تحمل میکنند که بنفع آنها باشد…همانطور که تبلیغات و اقدامات اولیه رسول الله بصورت رقابتی تحمل نشد و ایشان و پیروان اندک را از سرزمین خودشان بیرون راندند…پس از قدرت گرفتن و یاری الهی به سرزمین خود برگشتند…
شما باید در جستجوی روشی برای درک صحیح وحی الهی باشید…
کتاب الهی خودش باید همچون مشکلات دیگری که باید جوابگو باشد و تعیین تکلیف کند در این خصوص هم حتما ما را هدایت میکند…
همانگونه که در تعیین سرنوشت یوسف گفته “قال قائل منهم” بر طبق تقدیرات الهی رقم زننده بود در جمع آوری و چیدمان قرآن نیز گفته ها و توصیه های افراد تحت کنترل الهی بوده است و این چیدمان را باید “باور” کنیم…
با فرض صحت جمع آوری و چیدمان قرآنی و خواندن متصل و مستمر آن به تایید این فرض میرسیم.
“اتصال قول” روشی است کلی که در خواندن قرآن هم باید رعایت کرد…این همان کلید مورد نیاز است….
وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (51) قصص
ترتیب و ارتباط آیات در یک کلمه “اتصال” را درهر سوره مبنای برداشت از قرآن بگیریم…با این روش هم اعجاز قرآن آشکار تر میشود و هم فهم صحیح مورد نیاز حاصل میگردد…
سپردن سرنوشت جامعه به تفکرات بشری و رقابت این افکار ما را به نتیجه ای که بتواند مشکلات تمام جوامع را حل کند نمی رساند….قدرتمندان را به قیام برای کمک و رفع نیاز نیازمندان تشویق و وادار نمی کند…فقط روشی است ظاهر الصلاح برای تزیین حکومت های خود آنها…و فرونشاندن موقت خشم ضعیفان…
والسلام
مرادی / 18 November 2017
جناب کدیور!
شما می دانید که اسلام از برای خداآشنایی است. مخاطب دین ـ به رغم ظاهر آن ـ همه کس نیست. اسلام دین “یهدی من یشاء” است. دین کسانی است که همهمه ای درونی [و نه واهمه ای درونی] دین را سر راه آنان قرار می دهد.
و دین به نظر من مادرزاد است. ما ـ برخی ـ با دین به دنیا می آییم. برخی با استعداد ریاضی، برخی با فیزیک، برخی با شعر و ادبیات، برخی با موزیک، برخی با رنگ و … و ما اغلب با جوهری نامتعین اما معنادار به دنیا می آییم. برخی هم با مغز و عقلی علیل به دنیا می آییم. انسان ـ تا کنون در تاریخ بشر ـ در این انواع در وجود آمده است.
استاد من!
بیایید به قدر یک فرصت دریچۀ ذهنمان را ببندیم. کفش و کلاه کنیم و از انسان کوچه و بازار بپرسیم:
– آیا تا کنون بتهونی دیده ای که از طریق درس و مدرسه بتهون شده باشد؟
– آیا تا کنون نیوتن دیده ای که از طریق درس و مدرسه نیوتن شده باشد؟
– آیا تا کنون ویتگنشتاین دیده ای که از طریق درس و مدرسه ویتگنشتاین شده باشد؟
– آیا تا کنون مریم میرزاخانی دیده ای که از طریق درس و مدرسه مریم میرزاخانی شده باشد؟
حاشا! نبوده و نیست. دین هم مشمول همین قاعده است. این است که “یهدی من یشاء” است.
ادامه در 2
بهرنگ / 18 November 2017
(2)
استاد عزیز!
انسان ها با “دین” به دنیا می آیند. هر کس برخوردار از این ویژگی نیست. دینی که من این جا لحاظ می کنم نمونه متبلور آن سهراب سپهری است.
“به تماشا سوگند و به آغاز کلام …
من به آنان گفتم:
آفتابی لب درگاه شماست که اگر در بگشایید به رفتار شما میتابد.
و به آنان گفتم:
سنگ، آرایش کوهستان نیست همچنانی که فلز، زیوری نیست به اندام کلنگ.
در کف دست زمین، گوهر ناپیداییست که رسولان، همه از تابش آن خیره شدند.
پی گوهر باشید!”
استاد من!
این دین با سپهری به دنیا آمد. کسی سپهری را سپهری نکرد. خوشبختانه وی خاطرات کودکی اش را در چند صفحه با عنوان “اتاق آبی” نوشته است.
سهراب سپهری هر آینه همان کودک “اتاق آبی” است. او هیچ نشد جز آن که بود و مجال یافت که بشود.
سکولاریزم اسم دیگر این “مجال” است. سکولاریزم یعنی بیایید در جامعه ای بسر بریم که هر کس “مجال” آن را دارد که آن شود که هست. بیایید چنین جامعه ای بسازیم. بیایید همدیگر را مجال بودن و شدن بدهیم.
ادامه در 3
بهرنگ / 18 November 2017
(3)
جناب کدیور!
تمنای من این است که در نوشته تان جامعه را مخاطب قرار دهید. از سن شانزده سال به بالا را در نظر بگیرید. نوشته تان مخاطب گرا می بود اگر می نوشتید:
– به باور من در جوامعی همچون ایران نهاد دین می بایست جدای از دولت باشد.
– به باور من دین اسلام دلالت به برقراری حکومت دینی نمی کند. انتساب حکومت به دین امر نامربوطی است.
– این که صنفی از دینداران به اسم فقیه مدعی حق ویژه در جوامعی چون ایران می شوند خاستگاه دینی ندارد.
– دین و دین داری از نوع زوری و حکومتی ارتباط به دین اسلام ندارد.
– مخاطب اسلام فرد آدمی است.
– به باور من انسان با هر باور و اعتقادی که دارد می تواند در سیاست ـ در هر رده ای ـ مداخله کند؛ مشروط به این که باورش مغایر با همزیستی مسالمت آمیز دیگر آدمیان در اجتماع آدمی نباشد.
ادامه در 4
بهرنگ / 18 November 2017
(4)
جناب کدیور!
نوشته اید: “سکولاریسم انواع دارد: سکولاریسم ذهنی یا فلسفی معادل الحاد و بی خدایی است … ضد اسلام و هر دیانت توحیدی است.”
من به نظرم شما در گزینش تعبیر”ضد اسلام” دچار بی دقتی شده اید. به لحاظ نظری البته که خدازدائی و خداچپانی سیاسی ـ هر دو ـ غیر بشری است. ایجاد گرایشات “ضد اسلامی” را بایست از افتخارات خمینی و حکومت جمهوری اسلامی ایران در عصر حاضر دانست. جز این سکولاریته اساساً ارتباط به “عقیده آدمیان” ندارد. در دنیای کنونی حکومت با چنین ویژگی وجود ندارد. مگر آن که گسترش نفرت از اسلام روزی در ایران سبب ایجاد یک چنین حکومتی بشود. ایرانی ها هم کم مرتکب کارهای عجیب و غریب در تاریخ بشر نشده اند.
حرف آخر:
استاد عزیز! شما می دانید که تجسیم خدا در اشکال سنگی، فلزی، چوبی و هر چه از این دست و تقدیس آن شرک و کفر است. برایتان بگویم که در سکولاریزم نیز همین قاعده برقرار است. یعنی:
تشکیل حکومت و نسبت دادن آن به امر قدسی مردود است.
جمهوری اسلامی ایران اقد ام بدین کار کرد؛
و کار از همان آغاز بدانجا رسید که زندان و شکنجه و اعدام امر قدسی تلقی شد و مورد تقدیس قرار گرفت؛
و جرم و جنایت همچنان ـ هنوز ـ بر دوام است.!
دوستدارتان
داود بهرنگ
بهرنگ / 18 November 2017
من خواهش می کنم رادیو زمانه کامنتی قبلی را در این لینک سایت خود منتشرکند
…
چرا که همه اینها بهم ربط دارد، از مشکلات قبل و بعد از وقع یک حادثه طبیعی و اجتناب ناپذیر، ولی فجایع تا تکرار داستان اشتباهات مردمان در اقلیم تا رسیدن به مقاله ارزنده جناب کدیور، اینها همه شاخص های یک حقیقت بزرگتر هستند. این مقالات بایست منتشر شود، منهتا متاسفانه بدانید اکثر مردمان ایران و منطقه اینها نمی خوانند! چرا؟
در ادامه خواهم گفت چرا،
مقصرالملل / 19 November 2017
چون بخش بزرگی اساس ترس و واهمه دارند و از شدت عقب ماندگی و تعصب به دین، بنا بر دستور ملاهای هیولاهای جهل و تجاهل گستر، نمیاند بخوانند با وجودی که 90 درصدشان از فلیترشکن استقده می کنند و هر روزه سر به سایتهای فیسبوک یا پورنو (البته حق شحصی شان است از تفریحات برخودار شوند و من به اصلش اعتراضی ندارم و این جز ازادی های فردی به حقشان است)و دانلود از شرکتهای امریکایی می نند! بدانید کنید این بنا بر اطلاعات موثق منتشر شده و معترف شده خود رسانه ای نظام ولایی می گویم، اکثریت مردم ایران (50میلیون نفر!) از طریق گوشی هوشمند یا سایر دستگاه ها به اینترنت وصل و زا فیلترشکن استافده میکنند، اما شاید روزانه یک درصد اینها به سایتهای مثل رادیوزمانه میاند و حاضرند این مقالات ارزشمند روشنگرانه بخوانند! برای همین در کمال تعجبل وبرخلاف انتظار همچنان هیولاهای ضد بشری مثل نظام ولای تداوم حیات ننگین پر ظلم فساد و ضد بشری شان میابد و یا هر از گاهی داعش و دیگران سر میاورند!
مقصرالملل / 19 November 2017
ما امرز با پدیده تجاهل گرایی خوخواسته اکثریت مردمان مواجه هستیم!
این مردم نمی خواهند از این زندگی متعفن و پر از لجنشان نجالت یابند!اینها به همین زندگی در منجلاب خو گرفته اند و اموراتشان می گذارنند و ترس دارند از تحول!
اینها از نقلاب ارتجاعی گزیده شده و جراتشان از دست داده اند، و البته به شدت دچرا بحران هویت و خلاء التانتو عقلانی و اخلاقی شده اند ایننها تا امروز فکر میکردند یدن پاسخ همه چیز را دارد و حالا فهمیده اند دروغی بیش نبوده، ولی نسلی که عمدتا از درک سکولاریسم محروم بوده، و همچنان معتقد است امام زمانی وجود دارد که از راه چاه جمکران ارتباط برقرار می کند برای حل مشکلات!، یا از خوردن خاک شهر کربلا یا نوشیدن آب آلوده به مواد بیماری زای چاه زمزم و یا شط فرات توقع شفای بیماری دارد یا فکر میکند با رفتن به سفر حج و مازوخیست پیاده روی اربعین روزه 15 ساعته در اوج گرمای تابستان یا پارتی بازی به نام شفاعت می تواند گناهان حق الناسی خدا بخشد و برود بهشت، چه توقعی از این عقب ماندگان داشت؟
اما این روشنگری ها بایتس ادامه یابد، منتها برخی یدگر بایست آنها خلاصه و به زبان عامه فهم تبدیل کند. اینجا مروجان واسه عادی از جمله دیپلمه ها و دانشجوها و اهل مطالعه ولی نه چندذان سطح بالا و بلکه معارضان کوچه و بازار برای آزادی دموکراسی بایست این کرا بکنند. کار کدیور این نیست بیاد به زبان عامیانه صحبت کند، البته کسانی مثل مجتبی واحد یا بقیه گاهی شبیه این کرا میکنند، ولی این کار اینها نیست، وقت اینها ارزمشندتر است؟
کار ماها است، کار ما مردم عادی و پابرهنه و فقیر و ظلم دیده از دست دیکتاتوری های مذهبی و قومی است.
مقصرالملل / 19 November 2017
کار زشتی می کنی که حتی لینک خود سایت را در کامنت یک کاربر سانسور می کنی ای رادیو زمانه ای های نانجیب! ننگ بر شما ! آبروی آزادی بیان بردید /
واقعا هیچی از شما ها معلوم نیست! انسانیت یا جانور وحشی؟!
****
زمانه: کاربر گرامی لینک برای حفظ امنیت کاربران و جلوگیری از کلیک بر روی لینکهای حاوی بدافزار در بخش نظرات به صورت خودکار اسپم شناخته میشود.
الزامی / 19 November 2017
جداسازی نهاد دین از نهاد دولت یا حکومت،عمدتاً ناظر بر آیین مسیحیت است که از آغاز بنا به رهنمود مسیح حوزه اقتدار دین از حوزه اقتدار دولت و سیاست جدا بود و بعدها از قرن پنجم میلادی و با رسمیت یافتن مسیحیت در امپراتوری رم دچار اعوجاج شد، که نهایتاً پس از هزار سال خودرا اصلاح کرد و به بنیادهای تاسیسی خود بازگشت.اما در اسلام که دین از همان آغاز با حکومت یکی بود، این مهم حاصل نمی شود، مگر با انحلال صنف روحانیت که خودرا متولی خاص دین می شناسد و دست کم پانصد سال است که آن را تبلیغ و ترویج کرده است. اینکه برخی به روحانیت توصیه می کنند که به مساجد و حوزه ها بازگردد مربوط به دوران پیش از انقلاب است که کمابیش چنین بود. اکنون که حکومت دینی به سرکردگی روحانیت شیعه بر سر کار است و همه امور جزیی و کلی کشور را به انحصار خود درآورده و نتیجه اش را هم پس از 40 سال می بینیم، دعوت روحانیون به پرداختن صرف به امور مسجد و حوزه کارساز نیست و یقیناً تن به پذیرش آن نمی دهند. به نظر من ما مردم ایران درنهایت بر سر این دوراهی قرار خواهیم گرفت: انتخاب دولت- ملت مدرن و دمکراتیک، یاهمین حکومت دینی به رهبری روحانیت به مثابه پاسدار نظم کهن و ارتجاعی و سراسر تبعیض. به قول انگلیسی ها: The choice is ours!
شاهین / 19 November 2017
با عرض سلام
جناب آقای کدیور
از مفهوم سازیهای اشتباهی چون سکولاریسم ذهنی یا فلسفی که بگذریم، نکتۀ جدیدی در مقالۀ شما نیافتم. آنچه اما شگفت انگیز است، نامگذاری این مقاله است. ایندر واقع نمایانگر روند دگرگونی فکری البته خجستۀ شماست، و نه نواندیشی! . پرسشم این است که آیا روند تطور فکری اندیشه دینی با روند دگرگونی فکری شما برابرست؟ و مابین این دو بایست علامت تساوی نهاد؟ عبدالکریم سروش و همفکرانش زودتر از شما به این نقطه نرسیده بودند؟ آیا پیش از سروش و شما ، محمود طالقانی و پیمان و سامی از حکومت دینی فاصله فکری و عملی نگرفته بودند؟ آیا در همان دهۀ خونبار شصت که شما به ولایت فقیه معتقد و همرا با سروش با آن همسنگر بودید، پیروان شریعتی منجمله در کتابچۀ “دین و دولت” به صراحت از سکولاریزم حمایت نکردند و در زندان شلاق تعزیر نخوردند؟ آیا پیش از همه، شریعتی از آفات حکومت دینی پیش از ظهور آن سخن نگفته بود: ” حکومت مذهبی رژيمی است که در آن به جای رجال سياسی ، رجال مذهبی (روحانی) مقامات سياسی و دولتی را اشغال می کنند و به عبارت ديگر حکومت مذهبی يعنی حکومت روحانيون بر ملت. آثار طبيعی چنين حکومتی يکی استبداد است ، زيرا روحانی خود را جانشين خدا و مجری اوامر او در زمين می داند …. بنابراين يک حاکم غير مسئول است و اين مادر استبداد و ديکتاتوری فردی است و چون خود را سايه و نماينده خدا می داند ، بر جان و مال و ناموس همه مسلط است و در هيچ گونه ستم و تجاوزی ترديد به خود راه نمی دهد بلکه رضای خدا را در آن می پندارد . گذشته از آن ، برای مخالف ، برای پيروان مذاهب ديگر ، حتی حق حيات نيز قائل نيست . آنها را مغضوب خدا ، گمراه ، نجس و دشمن راه دين و حق می شمارد و هرگونه ظلمی را نسبت به آنان عدل الهی تلقی می کنند.” (م آثار – 22 – صص۲۰۶و۲۰)؟
اگر پاسخ این پرسشها مثبت باشد، باید پذیرفت که عنوان مقاله شما گمراه کننده است! و یا آنکه نیاز به مفاهیمی داریم که این دو جریان را به دقت از یکدیگر متمایز کند: جریانی که از آغاز در برابر حکومت دینی قرار داشته و از حکومت دینی جز شلاق و زندان و حتی اعدام نصیب نبرده است، و جریانی که نخست با حکومت دینی همراه بوده است، از مواهب مادی و معنوی آن بهره برده است، اما از اواخر دهۀ شصت به آرامی از آن روی گردانده است.
دانشجو / 19 November 2017
ایران کره شمالی دیگر است. حتی امیدی هم به تجزیه اش نیست. ای مردم ایران بگنید در این منجلاب که خود باعثش شدید، و یا بگریزید.
access / 19 November 2017
راددیو زمانه که ادعایش می شود لینک های سایت خودش را سانسور می کند!، این قدر شعور ندارید! جالا دیگر چه توقع بقیه خلق های ایران؟
ایارنی جماعت بیمار روانی سادیستی و مازوخیستی وعقده ای هستند از این ایرانی جماعت این سایت و تا بقیه .
*****
زمانه: با سپاس از پیام شما کاربر گرامی. لینک در بخش نظرات “اسپم” شناخته میشود. برای حفظ امنیت کاربران از بدافزارهایی که در لینکهای یو آر ال ممکن است سوار شوند، دسترسی به هر لینکی در بخش نظرات به صورت خودکار مسدود میشود.
access / 19 November 2017
دوست دانشجوی عزیز!
جای اما و اگر نیست که ما از جناب کدیور انتظار پرداختن به مسائل و مشکلاتمان را داریم.
جای اما و اگر نیست که ما از جناب کدیور انتظار در میان گذاردن راه حل هایشان را داریم.
جای اما و اگر نیست که ما از ایشان سپاسگزاریم.
در ارتباط با آنچه شما نوشته اید بایست با شما بگویم که شما قدری بی خبر از تاریخ جامعۀ ایران پس از سال 57 هستید. ما اگر مبنی بر استدلال شما بخواهیم به کس یا کسانی مدال طلا بدهیم بایست همه مدال ها را تقدیم گروه فرقان کنیم. فرقان هم “پیروان شریعتی” بود.
عنوان نوشتۀ جناب کدیور مرتبط با سنخی از روشنفکری دینی است که جناب کدیور در آن مجموعه می گنجند.
جهت اطلاع شما که دانشجویید [سختگیرانه] می گویم که:
جامعۀ ما قبل شهری یکدست و بی تناقض است. همه معادلاتش خطی است. سفید یا سیاه است. برای نمونه سایت رادیو زمانه خائن یا خادم است. اگر لینکش کار نکرد معلوم می شود خائن است!]
جامعۀ شهری اما از معادلۀ درجه دو شروع می شود. جامعۀ کنار آمدن با تضادها و تناقضات از طریق ساماندهی افکار و اندیشه ها و راه حل های بسیار متفاوت ـ و گاه متناقض با هم و ـ در کنار هم است. فارسی اش می شود:
بیایید با کار دانشجویی و حل معادلات چند مجهولی هر چیز را سر جایش قرار دهیم.
با احترام
داود بهرنگ
بهرنگ / 19 November 2017
هر کس میخواهد کامنتش در رادیو زمانه در مورد استاد دانشمند جناب آقای دکتر کدیور منتشر شود باید به این صورت و یا شبیه به این کامنتش را آغاز کند وگرنه رادیو زمانه ان را حذف میکند: (جناب استاد بزرگوار عالی مقام آقای ایت الله دکتر کدیور). کمتر از این اهانت محسوب شده و باید که حذف شود و میشود .
جانب نیکفر علیرغم تمام احترامی که برایتان قایلم، باید بگویم که رادیو زمانه در تحت مدیریت شما اندکی شائبه عدم بی طرفی در ان دیده میشود. امیدوارم که هرچه زودتر به اصلاح ان بپردازید و دوستانتان به راحتی کامنت خوانندگان را به بهانه توهین حذف نکنند
نیما / 20 November 2017