مخالفت آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای با طرح تشکیل دولت فلسطین در سازمان ملل واکنش مقام‌های اسراییل و نیز نماینده گروه حماس را در پی داشته است. دولت‌های اسراییل و آمریکا نیز به‌شدت با طرح تشکیل دولت فلسطین مخالف‌اند. تفاوت سیاست آنها با جمهوری اسلامی در این است که از نظر آمریکا و اسرائیل ابتدا باید میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها گفت‌وگوهای صلح پیش رود و به نتیجه برسد. جمهوری اسلامی ولی با هر نوع گفت‌وگو و طبعاً صلح و سازشی مخالف است.

 
آقای خامنه‌ای در پنجمین کنفرانس حمایت از انتفاضه فلسطین که در تهران تشکیل شده تاکید کرده است که طرح محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، به “بنای اسراییل” و البته به توصیف وی “غده‌ سرطانی اسرائیل” کمک می‌کند. او داوری سازمان ملل و دیگر نهادهای بین‌المللی در حل مسئله فلسطین را نیز غیر قابل پذیرش عنوان کرده است.
 
راه‌حلی که آقای خامنه‌ای پیشنهاد کرده یک همه‌پرسی است. وی گفته است برای حل مسئله فلسطین باید یک همه‌پرسی البته بدون شرکت یهودیان مهاجر برگزار شود. در همین کنفرانس تهران اما خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی حماس، درخواست محمود عباس از شورای سازمان ملل را اقدامی جسورانه توصیف کرده است که باید به آن ارج نهاد.
 
در اسرائیل نیز بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر آن کشور در واکنش به گفته‌های آقای خامنه‌ای در بیانیه کوتاهی اعلام کرد “اظهارات آیت‌الله‌ها” تنها دیدگاه تل‌آویو را در زمینه لزوم افزایش امنیت اسراییل تقویت می‌کند. برای بررسی بیشتر این موضوع با رضا تقی‌زاده، استاد دانشگاه و کارشناس سیاسی در گلاسکو گفت‌وگویی کرده‌ایم.
 
آیا می‌شود گفته‌های آیت‌الله خامنه‌ای در مخالفت با طرح تشکیل یک دولت فلسطینی را همسویی با اسرائیل و آمریکا توصیف کرد؟
 
رضا تقی‌زاده: البته در این همسویی به ظاهر نمی‌شود نوعی همراهی دید، ولی در عمل آن‌چه به دست می‌آید، تقریباً مشابه همدیگر هستند. یعنی شکل نگرفتن کشور مستقل فلسطین. نقطه تلاقی و نقطه تضاد بین این دو نظرگاه مسئله موجودیت اسرائیل و یا رد آن است. این سیاست کهنه‌ای است که جمهوری اسلامی همچنان دنبال می‌کند و بیش از هر کشور دیگری جمهوری اسلامی واقف است به این اصل که تحقق این نظریه، یعنی نابودی اسراییل و به رسمیت نشناختن موجودیت آن. با توجه به این که اسراییل به‌هرحال کشوری عضو سازمان ملل متحد و از قدرت کافی برای دفاع از خود برخوردار است، عملی نیست.
 
این واقعیت را فلسطینی‌ها نیز پذیرفته‌اند و حتی خالد مشعل، نماینده گروه تندروتر فلسطینی‌ها نیز بر این واقعیت صحه گذاشته است. فقط اختلاف بر سر تعیین حدود است که آیا حدود فلسطین به مرزهای قبل از جنگ ۶۷ یا حدود بعد از جنگ ۶۷ منتقل خواهد شد؟ البته در این مورد نظر محمود عباس و دولت خودگردان فلسطین در ساحل رود غربی تا حدودی متعادل‌تر از گروه حماس و خالد مشعل در نوار غزه است.
 
آقای خامنه‌ای و جمهوری اسلامی اما به کلی منکر واقعیت وجودی اسرائیل‌اند. همانطور که گفتم این نظر ایده‌آلی ایشان است و هیچ وقت واقعیت پیدا نخواهد کرد و تا زمانی که سیاست ایران براین پایه قرار می‌گیرد، دفاع آن از مردم فلسطین هم جایی برای پیشرفت پیدا نمی‌کند. نتیجه این افراط گرایی و نپذیرفتن واقعیت‌ها و پنهان شدن پشت حقایق، باعث شده ایران تا حدود زیادی نفوذ خود را نیز در این منطقه از دست بدهد و داده است.
 
یعنی حالا به جای این که ایران نماد تحقق خواسته‌های فلسطینی‌ها باشد، ترکیه این نماد را به دست گرفته و او است که پیشگام تحقق خواسته مردم خاورمیانه، آزادی‌خواهی مردم آزاد شده از قید دیکتاتوری‌ها و حتی تا حدود زیادی تأمین خواسته‌های فلسطینی‌هاست. این موضوع را آقای خالد مشعل که به‌هرحال مناسبات دوستانه‌ای با تهران دارد، به صورت غیرمستقیم با حمایت از محمود عباس که همیشه مورد خشم و انتقاد رهبران جمهوری اسلامی بوده است، در تهران اعلام می‌کند. آن‌هم به بهانه کنفرانسی که شما از آن یاد کردید؛ کنفرانسی که شاید در هیچ نقطه از دنیا به غیر از داخل اسرائیل حتی انعکاس خبری هم پیدا نکرد. این پنجمین اجلاس بین‌المللی حمایت از انتفاضه است، ولی از گفته‌های آقای خامنه‌ای آقای نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل بلافاصله استفاده کرد و آن را به‌عنوان وضعیت دشوار و مانعی برای رسیدن توافق بین اسرائیل و فلسطینی‌ها معرفی کرد و این که اسرائیلی‌ها نیازمند داشتن روابط امنیتی کافی برای دفاع از موجودیت خودشان هستند.
 
این یک نقطه تلاقی بین واقعیت‌های منطقه و اظهارات آقای خامنه‌ای است که همچنان از قبول و پذیرفتن آنها سربرمی‌تابد و در نتیجه موقعیت به نسبت مناسب چند سال پیش را نیز حالا در منطقه از دست می‌دهد. نه تنها در کشورهای مصر و تونس و لیبی که حتی در فلسطین نیز میزان حمایت از سیاست‌های ایران به مراتب نسبت به گذشته کاهش پیدا کرده است.
 
به این ترتیب گفته‌های تازه‌ی آیت‌الله خامنه‌ای چقدر در میان مردم و کشورهای عربی، به‌ویژه خود حماس، طرفدار و خریدار دارد؟
 
در مورد حماس باید اظهارات خالد مشعل را به‌عنوان متر نفوذ کلام آقای خامنه‌ای بگیریم و اگر به گمانه‌زنی‌های آماری ماه‌های اخیر توجه کنیم، در طول یکسال گذشته به‌خصوص میزان حمایت افکار عمومی در کشورهای عرب منطقه بسیار کاهش پیدا کرده و به همان نسبت و حتی به سرعتی بیشتر حمایت افکارعمومی از کشور ترکیه و رهبران ترکیه رو به افزایش بوده است. این جای تعجب نیست در شرایطی که آقای احمدی‌نژاد حتی دعوت برای بازدید از کشورهای عرب خاورمیانه را دریافت نمی‌کند، آقای اردوغان در کشورهای مصر و تونس به‌عنوان یک قهرمان ملی مورد استقبال قرار می‌گیرد. به‌عنوان یک ورزشکار بزرگ و به قول فرنگی‌ها “در قالب یک هنرمند موزیک پاپ”. این‌ها تفاوت‌های کاهش حمایت افکار عمومی از سیاست‌ها و موقعیت ایران در مقایسه با کشور ترکیه است. این نمونه و نشانه میزان نفوذی است که ایران در حال حاضر در این کشورها دارد.
 
باقیمانده نفوذ ایران تنها نزد برخی رهبران افراط‌گرا در جنوب لبنان و تا حدودی در نوار غزه است. این حمایت یکپارچه نیست و اگر آقای خالد مشعل در این کنفرانس در تهران حضور پیدا کرده، به نظر من فقط برای حفظ نوعی روابط کاری بوده که تاکنون بین دو کشور جریان داشته است؛ و نه حتی داشتن سنخیت (مشابه آن‌چه در چند سال گذشته شاهد بوده‌ایم)، بین آن‌چه سیاست‌های خالد مشعل و حماس است و سیاست‌های کنونی ایران که کمترین تغییری پیدا نکرده است.
 
در حالی که آقای خامنه‌ای خواستار یک همه‌پرسی برای حل مسئله فلسطین شده است، در ایران بسیاری از فعالان سیاسی حقوق بشر به دلیل پشتیبانی از طرح برگزاری یک همه‌پرسی در زندان‌ها به سر می‌برند. این نیز نوعی تضاد در گفته‌های آقای خامنه‌ای نیست؟
 
دقیقاً. آقای خامنه‌ای و دیگر رهبران جمهوری اسلامی همیشه نسخه‌های خوب‌شان را برای دیگران می‌پیچند، ولی فراموش می‌کنند که زمینه اجرای همین نسخه‌ها در ایران با موانع و مشکلات بسیار زیادی روبه‌رو است. از آقای خامنه‌ای باید پرسید که آیا او اجازه برگزاری یک همه‌پرسی در مورد قانون اساسی جمهوری اسلامی را صادر خواهد کرد؟ آیا او در مورد آزادی مطلق احزاب سیاسی، برگزاری انتخابات آزاد، نقض نظارت استصوابی و … اجازه یک همه‌پرسی عمومی را در ایران خواهد داد؟ در حالی این اجازه‌ها صادر نمی‌شوند که اجازه‌های کاملاً معقولی هستند و انتظار متعارف یک ملت هستند که می‌تواند آزادی خود را طلب کند. ایشان درحالی بحث برگزاری رفراندوم در مورد مسئله فلسطین را مطرح می‌کند که حتی از آزادی مردم ساکن در آن منطقه هم یادی نمی‌کند. به‌هرحال اگر مثلاً در کشور کویت، تعدادی مصری، تعدادی ایرانی و کویتی از سال‌های پیش زندگی کرده‌اند، همه‌پرسی دموکراتیک در مورد همه آدم‌های ساکن در آن کشور صادق خواهد بود. در مورد اسراییل نیز به‌هرحال اعراب تا حدود زیادی مخلوط بودن با این دو گروه را پذیرفته‌اند. چطور می‌شود حقوق اعراب ساکن اسرائیل را به‌عنوان داشتن یا نداشتن حق رأی نفی کرد و به آن‌ها این حق را نداد و گفت متقابلاً در سرزمین‌های فلسطینی نیز اسرائیلی‌ها یا دیگر ساکنان آن منطقه حق رأی ندارند و باید فلسطینی‌ها را از غربال رد کرد و رفراندومی خاص گروهی محدود برگزار کرد. این‌ها باز از نشانه‌های عملی نبودن پیشنهادی هست که ایران به دنبال اجرای آن است.
 
ایران به جای پی‌جویی سیاست‌های آرمانگرایانه غیر عملی رهبران افراطی، باید به دنبال سیاست عمل‌گرای مطابق با وضعیت موجود در منطقه برود تا بتواند تا حدودی آن‌چه را از دست داده است جبران کند، ولی متأسفانه کمترین علاقه‌ای در تهران برای این گرایش‌ها دیده نمی‌شود. در نتیجه ما شاهد این نکته هستیم: این پرچمی که ایران می‌توانست زمانی به دست بگیرد و به عنوان حامی حقوق مردم فلسطین معرفی شود، امروز به دست ترکیه است. این کشور با پیشگامی آقای اردوغان و حمایت مردم منطقه این هدف‌ها را بیشتر از هر کشور دیگر منطقه مورد نظر از جمله ایران جلو می‌برد.
 
این که اپوزیسیون یا گروه‌های مخالف حکومت سوریه متحد شده‌اند ‌و شورای ملی تشکیل داده‌اند را شما نمادین می‌دانید یا یک قدم به جلو برای مخالفان بشار اسد؟
 
این یک قدم به جلو است. مخالفت جدی ایران و وارونه جلوه دادن گزارش‌های مربوط به تشکیل شورای ملی که به‌هرحال آن هم با حمایت ترکیه شکل گرفته است، نشان می‌دهد که ایران در همین حال کنونی نیز از این وضعیت بسیار نگران است و ترس از این دارد که این شورای ملی به تدریج به‌عنوان یک حکومت در تبعید و سرانجام به‌عنوان یک حکومت جانشین آقای بشار اسد در دمشق شکل بگیرد. همین نگرانی است که تهران را به واکنش‌های تند نسبت به اخبار مربوط به تشکیل این شورای ملی واداشته است.