سیسال از لغو حکم اعدام در فرانسه گذشت. گیوتین که آخرین اعدامها در فرانسه با آن صورت گرفت، به موزهها سپرده شد. روز نهم اکتبر ۲۰۱۱ دولت فرانسه سالگرد سیامین سال قانون لغو مجازات اعدام را جشن میگیرد که توسط فرانسوا میتران، رئیسجمهوری آن زمان اعلام شد.
به مناسبت این رویداد بزرگ گروههای مخالف مجازات اعدام در فرانسه، به ویژه گروه “همه باهم علیه مجازات اعدام”، میزگردها، مراسم و تظاهراتی را برای بزرگداشت آن روزهای برجسته سال ۱۹۸۱ برپا میکنند. در آن روزها که با وجود مخالفتهای فراوان سرانجام با مبارزه سوسیالیستها بهویژه روبرت بادینتر (Robert Badinter) وزیر دادگستری و شخص فرانسوا میتران حکم اعدام در این کشور لغو شود.
روبرت بادینتر هشتاد و سه ساله، وکیل دعاوی، استاد دانشگاه، چهره سیاسی و رئیس شورای قانون اساسی فرانسه بهطور مسلم بهدلیل مبارزهاش علیه حکم اعدام در فرانسه و جهان شناخته شده است. او قانون لغو حکم اعدام را روز سیام سپتامبر سال ۱۹۸۱ به تصویب مجلس رساند؛ زمانی که وزیر دادگستری بود. پدرش یک یهودی روسیتبار بود که در زمان نازیها در لیون دستگیر شد و در سال ۱۹۴۳ در کمپ سوبیبور کشته شد. روبرت تا روز ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۱ سناتور بود.
در آن زمان فرانسه سیوپنجمین کشوری بود که مجازات اعدام را از قوانین خود برداشت. اکنون پس از سیسال ۱۳۸ کشور جهان اعدام را از قوانین خود حذف کردهاند. یعنی شمار آن چهار برابر شده است. سی کشور نیز با این که حکم اعدام را در قوانین خود دارند اما ده سال است این مجازات را علیه شهروندان خود اجرا نکردهاند. در حال حاضر دو کشور بیشترین اعدامها را در جهان انجام میدهند: چین پرجمعیتترین کشور جهان و جمهوری اسلامی ایران که به نسبت جمعیت از چین هم جلوتر میرود. از میان کشورهای دموکراتیک، آمریکا به صورت فدرال اداره میشود و در برخی از ایالتهای آن حکم اعدام هنوز جاری است. آمریکا در مکان پنجم است.
فرنسوا میتران
به مناسبت سیامین سالگرد لغو حکم اعدام، مراسم و تظاهراتی در پاریس و دیگر شهرهای فرانسه برنامهریزی شده است. در میزگرد سیسال پس از لغو حکم اعدام که به وسیله فدراسیون بینالمللی جامعههای دفاع از حقوق بشر و سازمان عفو بینالملل ترتیب داده شده است، چهرههای سرشناسی حضور دارند. کریم لاهیجی، رئیس جامعه دفاع از حقوق بشر ایران و نایب رئیس فدراسیون بینالمللی جامعههای دفاع از حقوق بشر نیز در این میزگرد سخنرانی میکند.
شما وکیل دادگستری بودهاید و حال فعال حقوق بشری هستید. تلاشهای بسیاری نیز برای مبارزه با مجازات اعدام بهویژه در ایران انجام دادهاید. نخست به طور کوتاه میخواهم احساس شما را از سیسالگی لغو حکم اعدام در فرانسه بدانم.
کریم لاهیجی: من از دوران تحصیل در دانشکده حقوق از سنین ۱۷، ۱۸ سالگی مخالف اعدام بودم؛ هم به لحاظ فلسفی، به خاطر این که حق زندگی را از انسان سلب میکند و خشنترین عملی است که ممکن است در قبال فرد انسان انجام شود، آن هم از ناحیه دولت. وظیفه دولت از بین بردن زندگی نیست. وظیفه دولت تأمین بهترین زندگی برای انسان است.
از لحاظ حقوقی، اعدام مجازات مؤثری نیست. اعدام از زمانی که تاریخ به یاد دارد، مجازات قتل بوده است و میبینیم که هنوز در قرن بیست و یکم هم همچنان متأسفانه در بسیاری از کشورها صورت میگیرد. بنابراین وقتی میبینم طی سی سال گذشته، همانطور که شما در مقدمه گفتید، شمار کشورهایی که اعدام را لغو کردهاند نسبت به سی سال گذشته سه برابر، بلکه چهار برابر شده است، وقتی میبینیم در کنوانسیون اروپایی حقوق بشر مجازات اعدام لغو شده و یکی از پیششرطهای پیوستن به اتحادیه اروپا این است که کشور درخواستکننده باید مجازات اعدام را لغو کرده باشد، وقتی میبینم در قانون اساسی فرانسه دیگر برای همیشه مجازات اعدام لغو شده، وقتی این تحول را نگاه میکنم، میبینم یکی از آرزوهایی که پنجاهسال پیش داشتم، به مرور در دنیا تحقق پیدا کرده است و دارد جهانگیر میشود.
سیسال پیش اعدام یک قانون عادی بود، ولی با لغو اعدام در دنیا، طی دهسال گذشته این امر به عنوان یکی از اصول قانون اساسی وارد قانون اساسی فرانسه شده است. به طور متوسط هر سال سه کشور دیگر مجازات اعدام را از قوانین خود پاک میکنند.
فرانسه چه وضعیتی در روزهای پیش از لغو مجازات اعدام داشت؟
وضعیت فرانسه اینگونه بود. متأسفانه همانطور که شما به درستی گفتید، گیوتین همواره مشغول به کار بود. بهعنوان یکی از یادگارهای انقلاب فرانسه و خاطرهآور آن دوران سیاهی که بهخصوص ویکتور هوگو در رمان معروف “۹۳” خود از آن یاد میکند، یکی از چهرههایی که بعدها بهعنوان وزیر دادگستری شد، توانست نقش بسیار مهمی بازی کند. آقای روبرت بادینتر، طی آن سالها وکالت بسیاری از محکومان به اعدام را پذیرفته و موفق شده بود که بتواند در دادگاه جنایی پاریس یا دادگاههای جنایی شهرستانها حکم دیگری برای آنها بگیرد تا این که آنها اعدام نشوند.
دیگر این که نامزد حزب سوسیالیست که رقیب حزب حاکم بود، آقای فرانسوا میتران هم به لحاظ فلسفی مخالف اعدام بود. در شرایطی که نظرخواهیها نشان میداد که اکثریت مردم فرانسه موافق اعدام بودند، نقش یک چهره سیاسی و یک حزب سیاسی و دولت معلوم میشود. اگر رجل سیاسی فقط بخواهند عوامفریبی کنند و بگویند چون اکثریت مردم تابع این نظر یا این خواست هستند، پس من هم همچنان میکنم، آن زمان هیچ جامعهای نمیتواند بگوید که من نگاهی به جلو دارم و امکان تحول پیشرفت برایش بهوجود بیاید.
به خاطر همین نیز در آخرین مناظرهای که بین ژیسگاردستن، رئیسجمهور فرانسه (که برای دومینبار داوطلب شده بود و موافق اعدام بود) و فرانسوا میتران در تلویزیون فرانسه صورت گرفت، چند هفته پیش از انتخابات، وقتی آن دو خبرنگاری که مناظره را اداره میکردند، به میتران گفتند که بیشتر مردم فرانسه با نظر شما موافق نیستند، وی گفت من از نظر انسانی به لحاظ فلسفی با اعدام مخالفم و نمیتوانم فقط در یک مبارزه انتخاباتی برای این که نظر عدهای را جلب کنم، برخلاف عقیده شخصیام، وجدانی و فلسفی حرفی بزنم. این سخنان فوقالعاده در نتیجه انتخابات مؤثر بودند.
وقتی میخواهند از بیلان آن ۱۴ سال حکومت میتران یاد کنند، نخستین موضوعی که ذکر میشود، لغو اعدام است. آمار سیسال گذشته جامعه فرانسه نشان میدهد که با لغو اعدام نه فقط میزان قتل و جنایت در فرانسه بالا نرفته است (چون میدانید بسیاری از جرایم دیگر خوشبختانه مجازاتشان اعدام نیست)، بلکه پایین آمده است. به لحاظ این که با عوامل جرمخیز و جرمزا، عوامل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مبارزه کردند. به خاطر همین است که اکنون میبینیم تشخیص درست یک رجل سیاسی، یک مدافع حقوق بشر، یک وکیل دادگستری مخالف اعدام چقدر میتواند به انجام تحولات سیاسی در یک جامعه کمک کند. میبینیم طی این سیسال گذشته چگونه لغو مجازات اعدام جهانگیر شده است و بهخاطر همین هم روز دهم اکتبر روز جهانی لغو اعدام شناخته شده است و در تمام دنیا این روز جشن گرفته میشود.
تلاشهایی که در این راه در ایران صورت گرفته چه گونه بوده است؟ چرا این تلاشها در ایران نتیجه نداد؟
اجازه دهید من ۳۲ سال به عقب برگردم و بگویم بزرگترین حادثهای که در هفته پس از انقلاب ایران مرا واقعاً لرزاند، آن چهار اعدامی بود که روی بام مدرسه رفاه صورت گرفت. یادم هست آن زمان ما چهار حقوقدان بودیم و مشغول نوشتن طرح قانون اساسی. آن روز صبح وقتی به آن محلی رفتیم که جمع میشدیم، به آنها گفتم که امروز یکی از بدترین روزهای زندگی من است و این را فقط به لحاظ عاطفی نگفتم. به لحاظ این که من توقع نداشتم پس از چنین انقلابی که قبل از این که حتی جنبه انقلابی به خود گیرد، جنبشی بود که در تمام سال ۵۶ و نیمه نخست ۵۷ در کوچهها و خیابانها و ادارهها همهجا شعاری که سر میدادند آزادی زندانیان سیاسی بود. بنابراین ما فکر میکردیم به دورانی خواهیم رفت که دیگر هر زندانی فارغ از اتهامش باید محاکمه علنی داشته باشد، باید حق دفاع داشته باشد، باید وکیل داشته باشد و تمامی آن موازینی را داشته باشد که در یک محاکمه عادلانه هست.
چند روز پس از پیروزی انقلاب چهارنفر را که متهم بودند (من نمیخواهم بگویم که آنها بیگناه بودند)، در یک بازجویی چند دقیقهای در خفای کامل روی بام مدرسه رفاه اعدام کردند. مدرسه محل آموزش است. محل تربیت بچهها و نسلهای آینده کشور است. مدرسه نه زندان است و نه محل اعدام. اولین حرفی که به همکارانم زدم، این بود که اینجا خطری از سر من جست که در این دولت مسئولیتی قبول نکردم. چون میدانید که آقای مهندس بازرگان به من پیشنهاد کرده بود که یا وزیر دادگستری یا وزیر آموزش و پرورش شوم. از همان روز من شروع کردم به اعتراض نسبت به دادگاههای انقلاب؛ نسبت به احکامی که صادر میشد و چند دقیقه یا چند ساعت بعد اجرا میشد.
یکی از نمونههایش که در دنیا مثل بمب ترکید، چگونگی محاکمه و اعدام امیرعباس هویدا نخستوزیر بود. ولی متأسفانه هر زمان که بر اثر اعتراضهای ما و اعتراضهای بینالمللی، از داخل زیر فشار شخص بازرگان و شاید چند تن از وزرا سعی میشد یکمقدار از سرعت محاکمهها و اعدامها کاسته شود، گروههای سیاسی، چه سازمان مجاهدین و چه گروههای فدایی و چپ و اینها، اعتراض میکردند و خواستار قاطعیت بیشتر دادگاههای انقلاب میشدند. یعنی میخواستند دادگاههای انقلاب زودتر و بیشتر آدم بکشند.
در چنین جوی وقتی گروههایی که به اصطلاح اسم خودشان را هم اپوزیسیون گذاشته بودند و از جمهوری اسلامی یا از رهبران جمهوری اسلامی بهعنوان یک گروه مرتجع یاد میکردند و به جمهوری اسلامی عنوان حکومت ارتجاعی میدادند، خودشان هم به چنین مواضع و سیاستی متأسفانه نه فقط رو میکردند که آن را ترویج و تبلیغ نیز میکردند، ما خیلی زود مورد غضب جمهوری اسلامی قرار گرفتیم. این مبارزه اما به خارج از کشور رسید و پس از ورود به فرانسه، من در نخستین مطالبی که شروع به نوشتنشان کرده بودم، مسئله لغو اعدام را مطرح کردم. آن هم در آن سالهای ۶۱، ۶۲ و ۶۳ که میدانید مسابقه آدمکشی بین سازمان مجاهدین و جمهوری اسلامی درگرفته بود.
روبرت بادینتر
از یکطرف آنها ترور میکردند، از طرف دیگرهم اینها هر روز ۵۰، ۶۰ نفر را متأسفانه در زندانهای جمهوری اسلامی میکشتند و بالاخره هم فاجعه بزرگ کشتار سال ۶۷ اتفاق افتاد. قبل از این که این فاجعه صورت گیرد، سه سال قبل از آن، من در نشریه حقوق بشر که آن دوران منتشر میکردیم، مقاله مفصلی نوشتم تحت عنوان “میثاق ملی لغو اعدام” که باز متأسفانه جایی بین گروههای سیاسی پیدا نکرد. البته بودند چند نفری که به من جواب دادند و من را تشویق و نظر من را تأیید کردند؛ آن هم طی چند نامه، اما حتی به صورت مقاله در یکی از روزنامههای آن زمان درنیامد.
با جلسات سخنرانیای که ما در پاریس برپا کردیم، به مرور این فکر هم در خارج از کشور و هم در ایران طرفدار پیدا کرد، تا جایی که بالاخره میبینیم از روزی که گروههای مدافع حقوق بشر و اصولاً مجموع آن گروههایی که زیر عنوان جامعه مدنی تعریف میشوند، به تدریج آنها هم شروع کردند به اظهارنظر کردن و این که باید خشونت از جامعه ایران برداشته شود و سمبل این خشونت مجازات اعدام است. اینجا اجازه دهید من واقعاً بسیار تقدیر کنم از آقای عمادالدین باقی که حتی در چهارچوب دینی خواسته است مسئله لغو اعدام را مطرح کند، بدون این که بگویم اصولاً با آن استدلال موافق هستم یا مخالفم. در هرحال یک مدافع لغو اعدام میتواند از هر توجیه و وسیلهای استفاده کند برای این که بگوید اعدام باید از این جامعه رخت بربندد و نمیتواند چارهای برای مبارزه با جرم و جنایت باشد.
البته میدانید که آقای باقی و سه تن از دوستان ما در کانون مدافعان حقوق بشر هماکنون که باهم صحبت میکنیم متأسفانه در زندانند: آقایان سیفزاده و عبدالفتاح سلطانی و همچنین خانم نسرین ستوده. خانم شیرین عبادی که ناگزیر از ترک ایران شده است. اکنون برخلاف سی سال پیش دیگر فقط یکنفر نیست که در ایران این مبارزه را ادامه میدهد. خوشبختانه دهها تن هستند که مخالف اعدامند. من مطمئنم که اگر این شرایط سانسور و اتوسانسوری که بر جامعه کنونی ایران حکمفرماست برداشته شود و یک نظرخواهی بیطرفانه و مستقل از مردم شود، حداقل در شهرهای بزرگ ایران صرف نظر از تهران، بسیاری از مردم ایران مخالف اعدام خواهند بود. البته من نمیتوانم بگویم تعدادشان چقدر است. چون نظرخواهی باید مستند بر واقعیات یک جامعه باشد. با توجه به تظاهراتی که پس از انتخابات ریاست جمهوری گذشته صورت گرفت و ویژگی آن گریز و پرهیز از خشونت بود، به نظر میرسد مخالفت با اعدام گستردهتر شده است. میدانید که اعدام خشنترین عملی است که در قبال تمامیت جسمی و روحی یک انسان صورت میگیرد. بنابراین من این امید را دارم که در بسیاری از شهرهای بزرگ ایران بخش بزرگی از مردم ایران مخالف اعدام و موافق لغو اعدام باشند. این یک موفقیت بزرگ برای مدافعان حقوق بشر و مخالفان اعدام و برای آینده ایران است.
اولا این احکامی را که میگویید اسلام داده است ، قبل از اسلام هم بوده است . مثل قصاص.بعضی از قوانین اسلام فقط تاییدی هست بر احکامی که قبلا هم بوده اند. دوما ثابت کنید که اعدام بهترین راه حل ممکن است. یعنی توانسته جلوی جرم و تخلف و قتل و کشتار را بگیرد. نمونه واضح آن که کشور خودمان است. با اینهمه اعدامی که داشتیم چطور جامعه باز هم هر روز شاهد وقایع جدیدتر و خشونت آمیزتری هست. اینهمه قاچاقچی مواد مخدر اعدام کردیم آیا از میزان توزیع و انتشار مواد مخدر کمتر شد؟ این که نشد پس اونور قضیه رو نگاه کنید که می توانستیم با یک تدبیر درست پدری را دوباره به آغوش خانواده و فرزندان بازگشت بدیم. واقعا نمیدونم اینایی که اعدام رو بهترین راه حل میدونن در ذهنشون چی میگذره و چرا از تاریخ درس نمیگیرند.
bahram az mashhad / 03 November 2011
تاریخ نشان داده که در ایالتهایی از آمریکا که اعدام برای مدتی لغو شده بود تعداد جرایم خشونت آمیز به شدت افزایش یافته بوده اند. مخالفان با اعدام هیچ دلیل و مستندی ندارند و فقط از موضع ایدئولوژیک با اعدام مخالف هستند.
بهمن / 10 November 2011
با سلام به همه انسا نهای منتقد.
البته باید گفت، دوستانی که موافق اعدام هستند ونظرات خود را داده اند نمیتوانند بلاقوه انسانهائ خشونت پذیر باشند بلکه اینها انتظار عدالت را دارند.
اما اگر از بامداد تا شامگاه در خیابان ،بازار،اداره و در بیشتر مراسم مذهبی که خودزنی های مذهبی رواج دارد و این به عنوان جوانمردی یا[دبش] بشمار می آید و یا اینکه در میدانها و در روبروی بچه های کوچک انسانها را از دار و جرثقیل بالا می برند، و یا اینکه بچه ها تا دیروقت فیلمها و برنامه های خشن تلویزیون را نگاه میکنند، و همه از عوامل نهادینه شدن خشونت و بیماریهای روانی هستند.
آنجا که زنی شوهرش را روی آسفالت خیابان با ظربه های چاقو وبالذت از پا درمی آورد ، آنجا که پدران بچه های خود را تا پای مرگ میزند، شاید تنها چیزی که به عنوان داروی این بیماری بنظر رسد اعدام است.
شاید انتظار رود که اعدام اینگونه افراد مترساند ولی قافل از اینکه فرهنگ اعدام انسانها را لجوجتر، عصبانیتر و روانی میکند . اینگونه انسانها زود از کوره در میایند و بقول معروف چوش می آورند و دیگر در فکر
دستگیر شدن ویا اعدام شدن نیستند.
از جهت دیگر در فرهنگ اعدام اشتباهاتی بسیار رخ میدهد .افرادی در آمریکا پس از بیست سال زندان و [در انتظار اعدام] آزاد شده اند چونکه بیگناهیشان تنها به واسطه آزمایش ژنتیک ثابت شده.
همراه داشتن اسلحه گرم و یا نگاهداشتن آن در خانه نیز یکی از عوامل کشتار است. در اروپا که تا حدود زیادی داشتن سلاح ممنوع است و جرم اعدام وجود ندارد، درصد قتل از دیگر کشورها به مراتب پاینتر
است.
samand / 21 November 2011
با سلام .
ايالات متحده پيش از فرانسه حکم اعدام را لغو مي کند اما پس از مدتي دوباره آنرا وضع و اجرا ميکند . با توجه به اينکه دولت ايالات متحده دولت دمکراتيک است و حقوق بشر راهم نسبت به شهروندان خود رعايت ميکند به نظر شما چرا دوباره حکم اعدام را وضع و اجرا ميکند ؟ آيا بخاطر اين نيست که پس از لغو حکم اعدام ناامني و ترس را تجربه کرد و در نتيجه مجبور شد که دوباره حکم اعدام را وضع و اجرا کند؟ . و همچنين کشور ژاپن نيز که يک کشور دموکراتيک است و به موازين حقوق بشر احترام ميگذارد ، چگونه است که حاضر نشده است که حکم اعدام را لغو کند؟
کاربر مهمان / 28 September 2011
فقط سی ساله متوقف شده؟! بابا شما چنان فرانسه فرانسه می کردید ما گفتیم لابد اینها هزار سال است حکم اعدام را لغو کرده ا ند.
کاربر مهمان / 28 September 2011
سلام . از نظر منطقی و عقلی ، پاداش و مجازات باید متناسب و به اندازه باشد تا بهترین تاثیر را بگذارید . لغو مجازات اعدام نه تنها کار عاقلانه ای نیست بلکه از عدالت و عقل هم بدور است . مثلا ایا حکم زندان بیست ساله برای قاتلی که در نروژ بیش از شصت انسان بی گناه را کشت جایز و منطقی است؟؟؟ و یا ایا حکم اعدام ” محمد بسیجه ” که در پاکدشت تهران بیش از بیست پسر بچه زیر ده سال را به طرزی دردناک کشته و مورد تعرض قرار داده بود ، غیر عادلانه است؟؟ بیایید اندکی منطقی باشیم و بی طرفانه به مسئله نگاه کنیم . بهترین نظر را اسلام دارد . قصاص . هم عادلانه است و هم به اندازه.
رضا از مرکز ایران / 28 September 2011