برگرفته از تریبون زمانه *  


به دنبال انتشار اولین مجموعه از مدارک روابط خارجی وزارت خارجه ایالات متحده درباره ایران درسال ۱۹۸۹ مقالات و کتاب های فراوانی درباره جزئیات نقش سازمان سیا و “ام آی 6” در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ منتشر شده است. کودتایی که علیه دولت دکتر محمد مصدق صورت گرفت که شرکت نفت ایران و انگلیس را ملی کرده بود (این شرکت اکنون شرکت نفت بریتانیا BP نامیده می شود). با این پیش زمینه می توان درک کرد که این همه سروصدا پس از انتشار مجموعه جدید مدارک روابط خارجی دولت ایالات متحده که اسناد سال‌های ۳۰ تا ۳۳ را دربر می گیرد برای چیست.
شبکه های اجتماعی مورد استفاده در ایران، تلگرام و تویتر، از اظهار نظر ها و نوشته های تاریخ نگاران اماتور، سیاست مداران، و نظریه پردازان سیاسی پر شده است. این ها شامل ترجمه مقالات حاصل از ملاحظه و تحقیق عمیق در این اسناد در لوبلاگ و مرکز ویلسون به قلم کسانی میشود که بطور اکادمیک در این باره سالهاست پژوهش میکنند، کسانی مانند یرواند آبراهامیان، مارک قازیروفسکی، مالکولم بایرن. چندین نشریه در تهران هم در حال ترجمه و انتشار کامل مدارک جدید به فارسی هستند. حقیقتا چه داده جدیدی در مدارک اخیر ممکن است موجود باشد که به مجموعه های به قولی خشک و تلخ حاضر اضافه شود؟
قبل ار مجموعه منتشره در ۱۵ ژوئن ۲۰۱۷ هم کمبود خاصی درباره بررسی روند منتج به کودتا وجود نداشت. البته یکی از اولین تاریخ نگاری های سیا که در سال ۲۰۰۰ به بیرون درز کرد و در نیویورک تایمز منتشر شد را دیده بودیم که وسیله دونالد ویلبر، معمار، ایران شناس و یک مشاور سازمان اطلاعات مرکزی امریکا نوشته شده بود. علاوه بر آن وزیر خارجه اسبق آمریکا مادلین آلبرایت و رئیس جمهور پیشین باراک اباما هم بطور رسمی نقش موثر سیا در سقوط دولت دکتر مصدق را پذیرفته بودند. پیش ازاین هم محققان بر اساس اسناد منتشره وسیله بایگانی ملی بریتانیا، مصاحبه های مامورسیا در ایران کرمیت روزولت و مسئول ام آی ۶ سازمان اطلاعاتی بریتانیا مانتی وودهاوس، و انتشار اولیه مدارک سیا در ۱۹۸۹ نتیجه گیری های خود را ارائه داده بودند. انتشار نسخه اول مدارک سیا در ۱۹۸۹ با شکوائیه ای از سوی انجمن تاریخ نگاران آمریکایی روبرو شده بود، چرا که مدارک منتشره که قانونا می بایستی شامل تمامی مدارک دولتی باشد بدون هیچ دلیل قانع کننده ای فاقد هرنوع اطلاعاتی درباره اقدامات عملیاتی سیا در ایران در حوالی روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود. اسناد جدید هم باید با احتیاط و در مقابله با نسخه قبلی و در کنار صدها نمونه موجود از مطبوعات ایرانی و مدارک و خاطرات منتشره به فارسی قرائت شود.
از بررسی ابتدائی مدارک می توان مطمئن شد که مجموعه جدید حواشی و جزئیات ظریف و نکات مهمی را به دانسته های ما از کودتا خواهد افزود. و اما بنظر نمی رسد که در نتیجه گیری های محققین درباره روند عملیات و نقش موثر دولت های امریکا و بریتانیا در آن تغییر عمده ای حاصل شود. با نگرش به سایر معاخذ موجود از جمله نشریات فارسی زبان، کتاب “تمامی مردان شاه” به قلم استفن کینزر، و تحقیقات و اثار اکادمیک هما کاتوزیان، مارک قازیروفسکی و فخرالدین عظیمی جای شکی درباره نقش و تاثیر مداخله جویان غیر ایرانی در وقوع کودتا باقی نمانده است.
مجموعه جدید با وجودی که از برخی اسناد قبلا منتشر نشده رونمایی می کند اما همچنان از بسیاری ناگفته ها درباره اعمال شب و روز کودتا تهی مانده است. این انصراف در انتشار اسناد باوجود شکوائیه های متعدد براساس قانون حق اطلاع از مدارک عمومی از طرف محققین و موسسات فرهنگی و اکادمیک بر ناتمام بودن تلاش برای کشف حقایق تاریخی در این مورد صحه می گذارد. در یکی از این اسناد اشاره شده است که بسیاری از مکاتبات مربوط به عملیات در سال ۱۹۶۲ به وسیله سیا نابود شده است و ازاین رو ممکن است هیچوقت هم در دسترس قرار نگیرد. بخش عمده ای از مدارک جدید هم دستنویس هایی است که بعدا از میکروفیلم های ارشیو سیا تهیه شده که فیلم آنها هم، با وجود عمر طولانی این تکنیک، پس از رونویسی معدوم شده اند. بنابراین محققین دستشان فقط به دستنویس هایی میرسد که در صحت ان فقط با تردید می توان اعتماد کرد.

چالش رویزیونیستی

در سالهای اخیر یک تاریخ نگاری رویزیونیستی درباره اتفاقات مربوط به کودتا ظهور کرده است. در ظاهر این سری از انتشارات پایه های مستحکمی دارند و بر استدلال های قانونی و قانع کننده ای هم استوارند. ایشان بجای انکه فقط بر نیروهای خارجی و زوائد آن، انگلیس و امریکا و عوامل مخفی انان، تکیه کنند بر این استدلال هم پای می فشارند که در توضیح تاریخ باید به شرایط اجتماعی و نیروهای داخلی هم توجه نمود. براین اساس پیشنهاد انست که باید نمایندگی نیروهای داخلی را در تفسیر انچه در نیمه های مرداد ۱۳۳۲ گذشت دخیل نمود. این البته یک درخواست و انتظار منطقی می تواند باشد؟ این تجدیدنظر طلبی نرم اما در بیشتر مواقع به روایتی از حوادث منجر شده است که با عمده ساختن نیروهای داخلی نه تنها نقش عوامل خارجی را در ساقط کردن دولت مصدق انکار کرده بلکه به آن رنگ ملی هم زده است.
تجدیدنظرطلبان میگویند “دولت های امریکا و انگلیس و شبکه اطلاعاتی انها مسئول ساقط کردن دولت مصدق نبودند. در عوض مدعی می شوند که طیفی از نیروهای بومی که گستره شان به ارتش، بازار، روحانیت، سلطنت طلبان وطن پرست و ملی می رسد وظیفه خود دانستند که دولت اقتدارطلب نخست وزیری که کشور را به استانه ی تخریب رسانده، مجلس را منحل کرده، و شوربختانه راه را برای ظهور کمونیسم صاف کرده بود، برکنار کنند. این تلاش با کارهایی ازجمله وسیله داریوش بایندر- یک دیپلمات در دوران پهلوی و آغاز جمهوری اسلامی و تاریخ نگار اماتور؛ ری تکیه – سخنگو و نظریه پرداز جنگ طلبی در شورای روابط خارجی؛ اردشیر زاهدی – پسر جانشین مصدق (ژنرال فضل الله زاهدی) وزیر خارجه دولت شاه و سفیر ایران در آمریکا و یکی از دست اندرکاران کودتا، صورت گرفته است. عباس میلانی محقق استانفورد و صاحب کتاب های جامعی درباره دولتمردان دوران پهلوی هم در آخرین کتابش “شاه” به سوی همین روایت گذار کرده است. بایندر و تکیه در روایتشان از مرداد ۳۲ سعی داشته اند که نقش روحانیت را در مقام مقایسه با تمام بازیگران دیگر بالا ببرند. این را می توان به عنوان عکس العمل انها درسایه اعتقادات ضد مذهبی شان پس از انقلاب ۱۳۵۷ و تاسیس جمهوری اسلامی ایران بهتر درک کرد. نفرت درمان نشده شان نسبت به رژیم حاضر در ایران به ریشه های فراتاریخی روحانیت شیعه و در مورد تکیه “دولت موقوفه” بر میگردد. برای بایندر و تکیه روحانیت یک مجموعه همگون است که بلااستثنا برضد ارزوهای دموکراتیک مردمی ایرانیان عمل می کند. آنها ترجیح میدهند عوامل موثر در شکل گیری نظرات و مواضع روحانیت در مقاطع مختلف بحرانی تاریخ ایران در قرن بیستم را نادیده بگیرند، از انقلاب مشروطه (۱۲۸۵-۱۲۹۰)، تا بعد از انقلاب و جنبش اصلاح طلبی حاضر.
واقعیتِ مواضع چند وجهی و پیچیده روحانیت درباره مصدق ثابت میکند که نظرات بایندر و تکیه قاعدتا ناگزیر به فراموشی سپرده خواهند شد. مشخصا، برخی از روحانیون از دولت مصدق حمایت میکردند (از جمله ابوالفضل زنجانی، مهدی حائری یزدی-پسر ایت الله عظمی عبدالکریم حائری یزدی، و محمود طالقانی.) دیگران در ابتدا از وی حمایت کردند و سپس ارتباط بریدند (ابوالقاسم کاشانی، محمد تقی فلسفی، و شمس قنات آبادی). کاشانی، که اکنون مورد توجه خاص قرار دارد و هدف بیشترین حدس و گمان و شک و تردیدهای منفی در چشم عموم بوده است پس از انتشار مدارک جدید به صورت سیاستمداری جدی و با امال و عقاید مشخص دیده می شود. او از آغاز سال ۳۲ و بدنبال ازدست دادن جایگاهش در مجلس با حمایت و ترغیب های عمال اطلاعاتی آمریکا بشدت با مصدق در افتاد، اما پس از کودتا با وجود اعلام خرسندی علنی از سقوط دولت مصدق در مردادماه ۳۲ هیچ گاه به ارتباط مستحکم کاری با جانشین او سرلشکر زاهدی دست نزد. رفتار وی حتی باعث حدس و گمان هایی در بین مامورین پایگاه سیا در تهران شد که شاید او به سمت اتحاد شوروی متمایل شده باشد.
برخلاف تمام عکس العمل های کاربران شبکه های اجتماعی از جمله اعضای سابق جنبش اصلاح طلبی، اسناد جدید جزئیات تازه ای از ابعاد عملی حرکات کاشانی در روزهای سرنوشت ساز ۲۵ تا ۲۸ مرداد را به ما نشان نمی دهد. آنها همچنین درباره موضوع وجوه نقدی که به ادعای برخی از عوامل سیا که در ایران حاضر بوده اند به نزدیکان کاشانی پرداخت شده است هم سکوت کرده نه تایید و نه تکذیب مینمایند. این ادعاها در مصاحبه های مارک قازیروفسکی با این افراد مطرح و ثبت شده اند. تلاش محققین امروزی کودتا برای تبیین نقش و مواضع کاشانی در بین سالهای ۳۰ تا ۳۳ با مشکل تازه ای روبرو هستند. چرا که باید با مواضع متضاد و تند موسسات تحقیقی نیمه دولتی در ایران مانند مرکز اسناد و امار تاریخی و یا موسسه مطالعات و تحقیقات سیاسی هم به مقابله مدارک دست بزنند. این مراکز منبع نگهداری از اسناد و مدارک باقیمانده از دولت پهلوی بعد از انقلاب ۱۳۵۷ هستند و هرازگاهی هم به انتشار بخش های مورد نظری از ان همت میگمارند. بطور مثال یک مجموعه دو جلدی از اسناد مرکز اطلاعات ارتش و پلیس درباره کاشانی در سال ۱۳۷۹ منتشر شده است که پوشش ان درست دوهفته قبل از کودتا متوقف میشود و یک ماه بعد از آن دوباره ادامه میابد.
همانطوریکه اسناد منتشره اخیر نشان میدهند، آیت الله العظمی بروجردی، رهبری وقت روحانیت شیعه که در قم اقامت داشت، خود را در سکوتی متناقض با شرایط غرق کرده بود که البته هماهنگ با هدف نهایی او بود تا حوزه علمیه را در صورت پیروزی هریک از طرفین در گیری همچنان در قدرت نگاه دارد. در یک سند، که برای اولین بار با شماره 192 بازنشر شده است، زاهدی در جریان اماده سازی برای برکناری مصدق به مامورین سیا گفته بود که “بروجردی، کاشانی، و روحانی سرشناس دیگر تهران بهبهانی، به توافقی نزدیک میشوند که برای جلوگیری از مصدق لازم است کنترل شاه بر اریکه قدرت تثبیت شود.” در عین حال او تاکید میکند که گرچه نمیتوان انتظار داشت که بروجردی به صراحت در این باره موضع بگیرد اما نزدیکان و نمایندگان روحانی وی اماده اند تا افکار عمومی را در توجیه مقاومت دربرابر مصدق تشویق نمایند و جمعیت قابل توجهی را در تهران بسیج نموده و به صحنه بیاورند. به این ترتیب تلاش برای ترغیب بروجردی به صدور یک بیانیه عمومی در رد کمونیسم و مصدق ادامه یافت. و اما همانطوریکه نشریات ایرانی اوایل مرداد ۳۲ به وضوح نشان میدهند ایت الله بروجردی از صدور اعلامیه در حمایت از کاشانی در تحریم رفراندم برای انحلال مجلس خودداری کرد. به استناد سند ۲۸۵، یک تلگراف از دفتر سیا در تهران در روز ۲۸ مرداد به واشینگتن فرستاده شده است تا “سیا و بریتانیا از علمای شیعه در بغداد درخواست نمایند که از بروجردی تقاضا کنند که برعلیه کمونیسم اعلام جهاد نماید.”
تجدیدنظرطلبان روایت ادعای مخالفت های توانمند و یک پارچه داخلی در مقابل مصدق را همزمان با نازل جلوه دادن نقش تاثیرات نامتقارن جهانی و نیروهای ژئوپولیتیک در منطقه همچنان پیش میبرند. این تحرکات در جریان تحریم خرید نفت ایران بر درامد های دولت مصدق تاثیرات گزاف گذاشته و تحت فشار های امپراطوری بریتانیا با ایزوله کردن کشور تهدیدی بر استقامت ان بشمار میرفت. نکته دیگری که ازسوی ایشان تبلیغ میشود بر ادعای محبوبیت شاه استوار است. آنها مدعی هستند که عملیات ام آی ۶ و سیا، معروف به TP-AJAX در دستیابی به اهداف مقرر در۲۵ مرداد ۳۲ ناموفق مانده و سرهنگ نصیری مامور ابلاغ فرمان از سوی شاه دستگیرشده بود، مصدق دربرابر امریه شاه برای نخست وزیری زاهدی نافرمانی کرده و انرا نپذیرفته بود. بر این اساس فرار ناگهانی شاه باعث وحشت مردم و در شکل یک قیام ملی تبلور یافته که خواستار بازگشت پادشاه مورد علاقه مردم بوده است. تجدیدنظر طلبان در ادامه بلافاصله مدعی میشوند که مسئول بخش خاورمیانه و ایران در سیا، کرمیت روزولت، که مسئول نظارت بر اوضاع بوده بعدا گزارشات خود را اصلاح نموده است تا با بزرگ نمایی اقدامات سیا و اغراق در حاصل ان اعتبار عملیات را بحساب خودشان بگذارند.
تجدیدنظر طلبان در نتیجه اصرار می ورزند که وقایع روز ۲۸ مرداد صرفا عملیاتی داخلی و محلی بوده است، و در جریان بحث تاثیر ماه ها خرابکاری، تبلیغات و زمینه سازی های منتهی به مرداد ۳۲ را نادیده میگیرند. ایشان همچنین برانند که رابطه ان روز را با تمام مدارک موجود قطع نمایند، که نشان میدهد چگونه بطور سازمان یافته و سیستماتیک این بسیج برای سرنگونی دکتر مصدق پیشرفته است. انها باوجود اعترافات مکرر امریکا و انگلیس انکار میکنند که در گذشته تمام تلاش های داخلی برای کنار گذاشتن مصدق، حتی ازمیان بردن فیزیکی وی (۹ اسفند۱۳۳۲) با التزام به استفاده از خشونت، بدون حمایت خارجی ناموفق بوده است. تجدیدنظر طلبان همچنین بسیاری ماموران بنگاه های اطلاعاتی غرب مانند برادران رشیدیان-وابسته به ام آی ۶ و دریافت کننده ماهیانه وجوه نقد از ان، و علی جلالی و فرخ کیوانی-ماموران وعوامل سیا، که حتی پس از انکه روزولت و سایر همکارانش احساس میکردند عملیات شکست خورده است همچنان به اغتشاش برای سرنگونی مصدق ادامه میدادند، را نادیده می گیرند.
در همین ارتباط قازیروفسکی بایندر، موتاتیس موتاندیس، و تکیه را به اغراق غیر منطقی در تاثیر غیر نظامیان طرفدار شاه و نقش آنان در اشغال مراکز مهم مانند رادیوتهران و تضمین پیروزی کودتا متهم میکند و می افزاید که آنها عامدا نقش اماده سازی سیا برای ورود نیروهای نظامی و اشغال این مراکز قبل از انکه جماعت غیر نظامی به خیابان بیایند را حذف میکنند. تکیه حتی ازین هم فراتر میرود و مدعی میشود که هیچ مسئولیتی در کودتا متوجه ایالات متحده نیست، و در پایه گذاری دیکتاتوری بعد از کودتا و تشکیل پلیس مخفی خشن و بی رحم (ساواک) و فروش نا محدود تسلیحات نظامی و تبدیل ایران به پلیس منطقه ای و بازگذاشتن دست شاه برای هرنوع عملیات داخلی و منطقه ای از جانب دولت های بعدی ایالات متحده هم تقصیری متوجه آمریکا نیست.


تجدیدنظرطلبان بعلاوه سرریزکردن خیابان ها از مردم طرفدار مصدق بعد از اولین اقدام به کودتا علیه دولت او را نادیده میگیرند. این شورش های مردمی نیروهای سیاسی مانند حزب توده و جبهه نیروی سوم را بران داشت که خواست تشکیل جمهوری را مطرح نمایند. مصدق این اعتراضات را مردود دانست و هرنوع اجتماع بدون مجوز را ممنوع ساخت – مدارک جدید نشان میدهد که علیرغم ادعای مخالف بعضی از محققین کودتا ارتباطی بین این اعلام ممنوعیت و دیدار مصدق با لوی هندرسون سفیر ایالات متحده در روز ۲۷ مرداد وجود نداشته است— در عصر همانروز، و لحظاتی قبل از دیدار با سفیر، این ممنوعیت در روزنامه های تهران منتشر شده بود. صرفنظر از همزمانی، این تصمیم از سوی نخست وزیر اشتباه استراتژیک و با اهمیتی بود که شدیدا بنفع کودتاگران تمام شد که روز بعد وارد عمل شدند.

عملیات تی پی آژاکس: دست آورد ها و کاستی ها

با عنایت به اینکه اسناد روابط خارجی ۲۰۱۷ درباره ایران در ۱۰۰۷ صفحه منتشر شده است این مقاله کوتاه نمیتواند عمیق تر از یک بررسی ابتدائی دران پیش برود. دو سند اما در این میان چشمگیرتر دیده میشوند چراکه حاصل تلاش سیا برای جمع آوری اطلاعات از فاز نهایی عملیات آژاکس پس از کودتاهستند. اینها اسناد شماره ۳۰۶ و ۳۰۷ از مجموعه فوق اند. سند شماره ۳۰۶ بتاریخ ۲۸ اوت ۱۹۵۳ از تهران صادر شده و محتوی روایت جاری از چند هفته آخر و توجه خاص در آن بر همکاری مصدق- حزب توده است. بنظر میرسد که قصد اصلی سند تاکید بر این توصیه باشد که این رابطه باید بزرگ نمایی شده و برای تحریک اعتراض و تشدید التهاب در افکار عمومی به عرصه اجتماعی اورده شود.:
در این زمینه امید اصلی ما از حمایت فعال و مردمی در جنبشی برای برکناری مصدق ان بود که ترس و واهمه ای در مردم تزریق کنیم که از هراس و وحشت متوسط مردم ایرانی نسبت به مصدق فراتر برود. در سه هفته اول ماه اوت… ( ٤.۵ خط در اینجا سیاه شده و اطلاعات طبقه بندی شده است) توانست مقدمات کار را برای عملیات اینده آماده سازد. در این تلاش آنها وسیله…(اطلاعات طبقه بندی است)حمایت میشدند که وی نیز بر رابطه مصدق و توده تاکید دارد. ابراز نظر وزیر خارجه دالس و رئیس جمهور ایزنهاوردرباره خطر حزب توده کمک بزرگی بما کرد و بتدریج مردم در تهران درک از احساس خطر بیشتری، نسبت به انچه در گذشته انها را تهدید میکرد، را آغاز نمودند. آنها بمرور احساس میکردند که حفظ قدرت مصدق تنها به حکومت کمونیست ها منتج خواهد شد…. هنوز ترس از مصدق وجود داشت اما زمینه چینی در اینباره آغاز شده بود—بطوریکه در صورت اقدام برعلیه مصدق و تاحدی با نشانه هایی از موفقیت، ایرانیان برای سرنگون کردن وی به هم خواهند پیوست.
سند ادامه میدهد:
ماموران ما (…) که با اماده سازی اولیه و زمینه چینی برای عملیات که جرقه انفجار اولیه را برای تظاهرات روز ۲۸ مرداد زد باید مورد ستایش قرار گیرند.
اما جزئیاتی هم که قبلا در گزارش ویلبر امده بود را بازنشر میکند که در صحنه های حساس عملیات بعد از ۲۵ مرداد اتفاق افتاده بود، مشخصا انتشار سیا از فرمان عزل مصدق و تعیین زاهدی:
این واقعیت که زاهدی فرمان نخست وزیری داشت در میان مردم پیچیده بود اما هنوز اثباتی برآن وجود نداشت چرا که تعداد بسیار معدودی اصل تلگراف متن فرمان را دیده بودند(…) روز سه شنبه گزارش هایی از فرمان در چند روزنامه چاپ شده بود و فاطمی وزیر خارجه وجود ان را تکذیب کرد.
این روایت که با گزارش ویلبر همخوانی دارد، اما تنها بخشا صحت دارد. روز دوشنبه 2۶ مرداد یک روزنامه بشدت طرفدار مصدق “خاورزمین” متن فرمان را منتشر کرده بود با این تیتر هیجانی که شعار مردم در خیابان هنوز “ما شاه نمیخواهیم” است. بنابراین اسنادی وجود دارد که نشان میدهد از صبح روز دوشنبه فرمان در شهر میگشته است، و بعنوان مهمات نشریات طرفدار دولت در استفاده بوده است. آنها حتی پیش از آنکه نشریات طرفدار کودتا انرا چاپ نمایند به انتشار ان دست زده بودند، ازجمله روزنامه “شاهد” به مسئولیت مظفر بقایی که براساس گزارش ویلبر انرا روز سه شنبه 27 مرداد منتشر کرد و روز بعد فتوکپی انرا چاپ نمود. در نتیجه این ادعا که انتشار گسترده فرمان باعث تهییج مردم به نفع کودتا شده است نیاز به بازرسی دقیق تر از نشریات و اسناد و مدارک فارسی زبان دارد.
سند دوم (۳۰۷) که بازهم در ۲۸ اوت صادر شده است، گزارش ویلبر را تایید مینماید. سندیست که خلاصه ای از گزارش کرمیت روزولت به سیا در واشنگتن را شامل میشود و روایتی است از مسئولیت عمده او درتهران یعنی حفظ و رهگیری دارائی پرارزش سیا، ژنرال زاهدی، تا بعداز ظهر ۲۸ مرداد. براورد و تعیین زمان امن برای ظهور و خروج وی از زیرزمین خانه امن سیا و حرکت بسمت دفتر نخست وزیری. تعجب و حیرت روزولت از خودانگیختگی ظاهری اجتماع مردم در حمایت از شاه در آن روز، موضوع مورد تاکید بسیاری از مدارک موجود سیا و ازجمله این مجموعه است که بهتر از هرجا وسیله علی رهنما توضیح داده شده است که میگوید “روزولت از بسیاری اعمال پنهانیکه وسیله گروه های در اختیار سیا صورت گرفته بود ، ازجمله جلالی-کیوانی و برادران رشیدیان و بویژه اسدالله رشیدیان، بطور گسترده ای چشم پوشی میکند. این عمال ورزیده سیا و شبکه گسترده وابسته شان در سطح دربار سلطنتی، ارتش، بازار، حلبی اباد های جنوب تهران کاملا با کمک های مالی و امکانات تجهیزاتی برای ان روز اماده شده بودند. آنها برای منافع شخصی خودشان و استفاده سیاسی هم که شده متعهد و مصر به موفقیت عملیات بودند ولی بدون حمایت خارجی ممکن نبود بتوانند چنین نقشی را در عمل اجرا کنند”. این تحرکات در گزارش بعد از عملیات وسیله ویلبر اما بهتر و با جزئیات توضیح داده شده است. سند 307 همچنین روایت خارق العاده اردشیر زاهدی از “پنج روز سرنوشت ساز” را که در دهه پنجاه بعنوان پشتوانه تئوری “قیام ملی” استفاده میشد کاملا به هم میریزد، و تحلیل ۱۹۸۷ قازیروفسکی را تایید میکند که هر دو زاهدی (پدر و پسر) در تمام این مدت وسیله سیا اداره و هدایت میشدند.

نفت یا کمونیسم؟

در زمینه تحقیقات تاریخ نگاری از تحریکات و مداخلات خارجی کلیدی در سه دهه گذشته، توضیح و توجیه محققین درباره علت تصمیم دولت ایالات متحده برای سرنگونی دولت مصدق حول دو دلیل عمده تمرکز یافته است. یکم اعتقاد دولت آمریکا به اینکه کمونیست ها در آستانه قدرت گرفتن و بدست آوردن کنترل در ایران هستند، و دوم تمایل برای اعمال کنترل و پس گرفتن مدیریت غرب بر صنایع نفت ایران. درحالیکه ارواند آبراهامیان در کتاب خود “کودتا” بر دلیل آخر برای تصمیم آمریکا به پایین کشیدن دولت مصدق تاکید کرده است، دیگران ازجمله قازیروفسکی دلیل اول را ارجح دانسته اند. مجموعه اسناد اخیر وزنه را بسمت توضیحات قازیروفسکی و تئوری ترس خارق العاده از “سقوط ایران به چنگال کمونیسم” سنگین میکند. به عبارت دیگر ارزش استراتژیک نفت ایران در زمینه جنگ سرد است که اهمیت اساسی میابد و همین موقعیت بود که موضعگیری دولت ایزنهاور را عمدتا شکل داد. بطوریکه فرانک وایزنر نایب رئیس مدیر کل سیا در برنامه ریزی، مستقیما از کرمیت روزولت می پرسد که در دوران پساکودتا “چه تصمیماتی و تمهیداتی برای انهدام کامل ماشین و ساختار حزب توده در نظر گرفته شده است؟”
تصور افزایش نفوذ حزب توده و حمایت از ان—با وجود انحلال رسمی ان در سال ۱۳۲۸، همچنان از طریق تعدادی سازمان های علنی تبلیغ میشد و بعد از تظاهرات ۱۳۳۱ بدنبال استعفای مصدق، که در تاریخ ایران به وقایع 30 تیر معروف شده است، به ابعاد بسیار گسترده ای اوج گرفت. همین تظاهرات بود که باعث بازگشت سریع مصدق به قدرت و نقطه پایانی بر نقش قوام السلطنه در عالم سیاست ایران شد. چندین روایت از این واقعه، که هنوز بطور کامل تحقیق نشده، بر یک قیام خودانگیخته مردمی تاکید دارد که وسیله تعدادی از شخصیت های مورد وثوق جبهه ملی، مانند ایت الله کاشانی و مظفر بقائی (قبل از انکه صفشان را از مصدق جدا کنند)، و خود مصدق، و با کمک حاشیه ای کمونیست ها (در واقع حزب توده که در آنزمان به مخالفت با مصدق آمریکایی معروف بود و بندرت نامی از او در نشریات حزبی برده میشد به این وقایع با “جشن شکست قوام” اشاره کرد)، هدایت میشد.
در زمینه این وقایع است که سیا گزارش میدهد “در نتیجه شورش های ماه ژوئیه، موقعیت شاه و روحیه ارتش بنحو قابل توجهی تضعیف شده است”. جبهه ملی تحت رهبری نخست وزیر مصدق، بعلت پذیرش حمایت های حزب توده در جریان قیام، با انشعابات متعدد در رهبری روبرو شده بود که برای حزب توده امکان نفوذ بیشتر در برخی امور و در روابط دولتی را فراهم می کرد. پس از انکه سیا اعتراف میکند که امکانات فعلی برای پیشگیری از بدست گرفتن کنترل وسیله حزب توده بسیار ناقص است، سناریوی دیگری برای مسلح کردن اقشار اجتماعی که در موقع ضروری مقاومت غیرقابل تردیدی را در مقابل اشغال فرضی قدرت بدست کمونیست ها اعمال کنند در جریان تهیه بود، تا انکه بر روی ایل قشقایی بعنوان یک متحد قابل اتکا و قابل قبول آمریکا توافق صورت گرفت. بر همین اساس در روز ۱۷ فروردین ۱۳۳۲ دفتر برنامه ریزی سیا طرح اضطراری شامل جنگ سیاسی و روانی و عملیات شبه نظامی را درصورت کودتایی از سوی حزب توده تهیه نمود(سند ۱۸۶).
در اسنادیکه اواخر سال ۳۱ و آغاز سال ۳۲ را پوشش میدهد، میبینیم که تلاش ثابتی در جهت حذف دولت جبهه ملی شروع شده است و در این ایام جبهه بسیار لطمه پذیر و شکستنی تصویر میشود که بعنوان جاده صاف کن برای بدست گرفتن کنترل وسیله حزب توده بکار خواهد رفت. در اسناد شماره ۲۲ و ٤۸ که تاریخ نیمه دوم سال ۳۱ را دارند شاهد تبلیغات سیاه آمریکا ازجمله تولید و نشر کتاب های تقلبی بنام حزب توده هستیم که درآن به روحانیت حمله میشود تا جو ضد کمونیستی را در میان عامه مردم و علمای شیعه تشدید نماید. تا تابستان ۳۲، نگرانی ها همه از نحوه کنترل فعالیت کمونیست های ایرانی و پیشگیری از سناریویی است که شاه انرا مکررا و حتی تا روز ۲۶ مرداد و در بغداد هم پخش میکرد (سند شماره ۲۷۱). در گزارش سیا و درباره شاه میخوانیم که “او براین باور است که مصدق فکر میکند میتواند با فریبکاری حکومت مشترکی در اعتلاف با حزب توده تشکیل دهد ولی در جریان ان مصدق به دکتر بِنِس ایران تبدیل خواهد شد.” (توضیح مترجم- دکترادوارد بنس دوبار رئیس جمهور چکسلواکی در دهه ٣٠ و ٤٠ میلادی قبل از پیوستن به بلوک شرق بود) میتوان نتیجه گرفت که مجموعه جدیدا منتشر شده از اسناد روابط خارجی اعتبار بیشتری را به این ایده می بخشد که نظرات شدید ضد کمونیستی دولت ایالات متحده و برادران دالس بود که انان را به برنامه ریزی گسترده ای برای حفظ ایران در اردوی غرب و طرح سازوکارهای اجرائی آن مصمم نمود، برنامه ایکه مطلقا اجازه ندهد ایران درصورت رسیدن حزب توده به قدرت به اردوگاه کمونیستی بلغزد و یا در جنگ سرد ادعای بیطرفی بنماید.
در عین حال اشاره های متعددی هم وجود دارد که سیا براین باور بود که خطر نفوذ کمونیستی باید در میان عوام در ایران بشدت اغراق میشد، ضمن انکه برای اخذ تایید مقامات سطح بالای هرم قدرت در دولت ایالات متحده آمریکا هم این بزرگ نمایی ضروری بود. علیرغم این نکات، اما نور بسیاری خفیفی از براورد های واقعی تر هم در برخی اسناد دیده میشود. یک پیشنویس براورد اطلاعاتی بتاریخ ۲۱ مرداد ۳۲، که بعنوان سند شماره ۲۵۹ بازنشر گردیده است حاوی این نکته است: “علیرغم رشد در تجربه، جسارت عمل و امکان تحریک توده ای برای اعمال فشار حزب توده هنوز از نظر تعداد نفرات حزب کوچکی است (با نزدیک به ده هزار نفر عضو کارت دار) که تاکنون عمدتا در تهران و تعداد بسیار کمی مناطق دیگر شهری متمرکز است و توان مقاومت دربرابر یک نیروی امنیتی خشن و سرکوبگر را ندارد.” این البته در تضاد کامل با گزارش کنت لاو گزارشگر نیویورک تایمز قرار دارد که تنها بیست روز قبل از آن در صفحه اول “بانوی خاکستری” مدعی شده بود که “صد هزار سرخ” در خیابان های تهران برای راهپیمایی حزب توده در جشن سالگرد 30 تیر شرکت کرده اند. از طریق این نوع نشریات و مدارک ذکر شده در مجموعه اخیر است که قرار بود مصدق را بعنوان کسی نشان بدهند که قصد و توان باز پس زدن موج کمونیسم را ندارد و با این توجیهات بود که تمهیدات مقدماتی برای تدارک سرنگونی وی آماده میشد.

نتیجه گیری پایانی

بطور خلاصه، در حالیکه مجموعه جدید مدارک روابط خارجی درک کلی ما را از کودتا و جایگاه عمده توطئه گران تغییر نمی دهد، قطعا جزئیات بیشتری از روند حوادث منتهی به کودتا را روشن تر و واضح تر مینماید، که به باور بسیاری از ایرانیان سرنوشت تاریخ سیاسی کشورشان را تا همین امروز به زیان ملت تغییر داده است.
این لحظه محوری در تاریخ مدرن ایران، با استناد به سند شماره ۳۶۳، ۵.۳۳ میلیون دلار هزینه برداشته است، مبلغی که ۲۶ سال نزدیکی دولت شاه و واشینگتن حاصل آن بود. هراس ضد کمونیستی که چارچوب اصلی دیدگاه سیا به ایران را از همان آغاز رسیدن مصدق به پست نخست وزیری شکل داد، در نهایت به برنامه ریزی سطوح بالای دولت آمریکا، همزمان با رسیدن آیزنهاور به کاخ سفید، برای سرنگونی مصدق منتهی شد. و عملیات تی پی آژاکس به الگوی مقدماتی سیا برای عملیات های بعدی در سرنگونی دولت های مردمی دیگر در کوران جنگ سرد از گواتمالا، تا کنگو، و شیلی تبدیل گردید، حوادثی که نتیجه اش اکنون بیش از هرزمان دیگر در مقابل چشمان ما قرار دارد.

——————–
منبع به انگلیسی: www.jadaliyya.com

اسکندر صادقی بروجردی محقق فوق دکترای آکادمی بریتانیا در تاریخ سیاسی دانشگاه آکسفورد است.
سیاوش رنجبر دائمی استادیار تاریخ ایران در دانشگاه منچستر است.
منبع عکس‌ها: سایت مرکز اسناد امریکا

لینک این مطلب در تریبون زمانه

منبع این مطلب: اخبار روز