خشایار قورزهی − همزمان پردازی (Multitasking) در انسان، پردازش همزمان چند کار مختلف است. مثلا گوش دادن به یک مصاحبه‌ی رادیویی در هنگام تایپ کردن ایمیل، نمونه ای ازهمزمان‌پردازی است.[1]
 
مطالعات نشان داده همزمان‌پردازی ، خصوصا هنگام پردازش چند کار پیچیده، بهره وری را کاهش می‌دهد. اگرچه این مطلب برای کسانی که در حال تلفن زدن، ایمیل چک می‌کنند یا در هنگام رانندگی، با تلفن همراهشان صحبت می‌کنند تعجب آور نیست، اما تاثیر نهایی این قضیه ممکن است شوک آور باشد. روانشناسان فرایندهای مغزی اشخاص را هنگام همزمان‌پردازی  مطالعه کرده‌اند. آنها دریافته‌اند که مغز انسان برای پردازش همزمان چند کار پیچیده طراحی نشده است. این دسته از روانشناسان معتقدند که همزمان‌پردازی در مشاغل حساسی مثل کنترل برج مراقبت پرواز، می‌تواند فاجعه ایجادکند.
 
حقیقت این است که ذهن انسان چند کار را به طور همزمان انجام نمی دهد؛ بلکه هنگام همزمان‌پردازی به طور مداوم بین انجام کارهای مختلف “سوییچ” می‌کند. پژوهشگران دریافته‌اند که در هر بار سوییچ کردن، زمان کوتاهی از دست می‌رود. این زمان، صرف تمرکز دوباره روی کار جدید یا بازگشت روی انجام کار قطع شده می‌شود.
 
 وقتی که در هنگام رانندگی با تلفن همراه صحبت می‌کنیم- و یا در هر زمان دیگری که همزمان‌پردازی می‌کنیم- از قسمت “کنترل اجرایی” (Executive Control) مغز استفاده می‌کنیم. این بخش در ارتباط با “قشر پیش پیشانی” (Prefrontal Cortex) و سایر نواحی کلیدی مغز مثل “قشر آهیانه ای” (Parietal Cortex) است. انسان برای انجام هر کاری از قبیل فکر کردن یا عمل کردن و غیره از قسمت های مختلف مغز استفاده می‌کند. این قسمت ها برای کارایی بهتر نیاز دارند که توسط قسمت کنترل اجرایی هدایت شوند. فرآیندهای شناختی برای اختصاص منابع مغزی بین کارهایی که باید انجام شوند اولویت بندی می‌کنند.[2]
 
همزمان پردازی زمانی اتفاق می‌افتد که فرد می‌خواهد چند کار را به صورت همزمان انجام دهد، یا از یک کار به کاری دیگر سوییچ کند و یا در زمانی که یک کار تکراری را به صورت متوالی انجام می‌دهد، بخواهد دو کار یا بیشتر را همزمان انجام دهد. روانشناسان برای این که هزینه‌ی انجام این عمل ذهنی را تعیین کنند، آزمایش‌هایی را انجام داده‌اند که موسوم به “سوئیچ تکلیف” (Task-switching experiments) هستند. در این آزمایش‌ها به هر فرد چند تکلیف متفاوت دادند و از آن ها خواستند تا بین انجام هر کدام از تکلیف ها آن را نیمه کاره رها کنند و سراغ تکلیف دیگر بروند. در نهایت زمانی را که برای هر فرد طول می‌کشید تا کل تکالیف را انجام دهد محاسبه کردند تا هزینه‌ی سوییچ کردن بین تکالیف را تعیین کنند. آنها همچنین به این نکته دقت کردند که پیچیدگی یا آشنا بودن یا نبودن فرد با تکلیف مورد نظر، تا چه‌اندازه در زمان انجام تکلیفی که به صورت همزمان پردازش می‌شود تاثیر دارد.[3].
 
نتیجه این بود که آزمودنی ها در هنگام سوییچ کردن بین تمام تکلیف های مختلف، زمانی را از دست داده بودند. این زمان با توجه به پیچیدگی و میزان عدم آشنایی آزمودنی با تکلیف مورد نظر بیشتر شده بود. آنها سریع تر می‌توانستند روی تکلیفی که با آن آشنا بودند تمرکز کنند و هنگام سوییچ کردن زمان کمتری را از دست می‌دادند.
 
محققین می‌گویند که تحقیقاتشان نشان داد که کنترل اجرایی شامل دو مرحله جدا و مکمل هم است: تغییر هدف (Goal Shifting: من الان می‌خواهم به جای این کار آن کار را انجام دهم) و فعال کردن قواعد (Rule Activation: من الان این قاعده را از دستور خارج می‌کنم و آن قاعده را فعال می‌کنم). هر دو مرحله کمک می‌کنند تا به طور ناخودآگاه بین دو تکلیف متفاوت سوییچ کنیم. فعال کردن قواعد به تنهایی مدت زمان زیادی طول می‌کشد. ده‌‌ها هزارم ثانیه زمان می‌برد تا قاعده ای فعال یا غیر فعال شود. وقتی چند کار مختلف را همزمان انجام می‌دهیم- و دائم بین آن ها سوییچ می‌کنیم- همه‌ی زمان هایی که در هنگام سوییچ کردن هر کدام از کارها از دست داده ایم، با هم جمع می‌شوند.
 
بنابراین اگرچه همزمان‌پردازی در ظاهر سریع تر و کارآمدتر به نظر می‌رسد، اما در حقیقت باهمزمان‌پردازی در نهایت زمان بیشتری صرف انجام چند کار می‌کنیم . به عبارت دیگر اگر به جای پردازش همزمان، هر کدام از تکلیف ها را جداگانه انجام دهیم و به پایان رسانیم و بعد سراغ کار بعدی برویم، زمان مجموع کوتاه تر خواهد بود.
 
همین چند دهم ثانیه، برای شخصی که دارد حین رانندگی با تلفن همراه حرف می‌زند  می‌تواند فاصله‌ی مرگ و زندگی باشد. چون خودرو در همان زمان کوتاهی که در کنترل کامل شخص نیست، می‌تواند مسافت قابل توجهی را طی و به مانعی برخورد کند و سبب مرگ راننده و دیگران شود. فهمیدن کنترل اجرایی می‌تواند به حل کردن مشکلات اساسی کمک کند.[4]