برگرفته از تریبون زمانه *  

نقدی بر مقاله اکبر گنجی با عنوان چرا “آیت الله قتل عام” آری، احمدی‌نژاد نه؟

کثیری از اصلاح طلبان امروز  و حتی بخش بزرگی از اپوزیسیون در سرکوب مخالفین سیاسی خود در دهه شصت با جمهوری اسلامی همراه و همدل شدند. در بهترین حالت سکوت کردند. تا جایی که حتی امروز  هم دهه شصت لکه ی ننگ سیاهی در کارنامه ی بسیاری از مدعیان اصلاح طلبی و آزادیخواهی است. اما چرا ننگ بودن این لکه ی سیاه سال ها بعد مشخص شد نه در زمان خودش؟ آیا هیچ تضمینی هست که دهه شصت یک استثنا باشد یا تراژدی های تاریخی  قابل تکرار هستند؟

به نظر نگارنده مساله ی تایید صلاحیت احمدی نژاد و سرکوب احتمالی او از سوی جمهوری اسلامی آزمونی سخت و بسیار جدی برای مدعیانی است که شعار اصلاح طلبی یا آزایخواهی سر می دهند و ادعا می کنند برای تحقق عدالت و ارزشهای جهانشمول با جمهوری اسلامی در حال مبارزه اند نه برای منافع و مطامع شخصی و جناحی خود یا نشستن بر سر سفره های نجومی انقلاب در داخل به عنوان اصلاح طلب و اعتدالی میانه رو. و البته آزمونی سخت برای آقای خامنه ای تا به نفع الیگارشی اصلاح طلب و اصولگرا مهر تایید به رد صلاحیت احمدی نژاد نزند و ملاک را رای مردم قرار دهد نه تشخیص خودش. من ضمن تحسین جناب اکبر گنجی به دلیل مخالفت اش با رد صلاحیت احمدی نژاد نقدم را به طور مختصر فقط به پاراگراف زیر  محدود می کنم و از همه ی کسانی که ادعای آزادیخواهی و مبارزه با جمهوری اسلامی از موضع عدالت و انصاف را دارند دعوت می کنم برای ثبت در تاریخ به طور شفاف و صریح موضع خود را درباره ی تایید صلاحیت یا رد صلاحیت احمدی نژاد و سرکوب احتمالی بعدی وی از سوی حکومت مشخص کنند.

و اما نقد من. آقای گنجی در پاراگرافی از یادداشت خود این طور نوشته‌اند که:

” فرض کنیم رد صلاحیت نامزدها با معیارهای روشن موجه باشد. در این صورت محمود احمدی‌نژاد و یارانش، به دلیل وضعیتی که در دوران ۸ ساله ریاست جمهوری شان برای ایران و ایرانیان آفریدند، باید قطعاً رد صلاحیت شوند. معیار رد صلاحیت، مدعای “انحرافات دینی” آنان نیست. معیارهای رد صلاحیت آنان بدین شرح است: شکل دادن اجماع جهانی علیه ایران از طریق شعارهای دن کیشوت وار نابودی اسرائیل و نفی هولوکاست و ورق پاره خواندن قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل، تصویب قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران، تصویب تحریم‌های فلج کننده‌ای که نمی‌توان از شر آن‌ها خلاص شد، گسترش فساد ساختاری تا مرز “غارت ملی”، هزینه کردن ۸۰۰ میلیارد دلار درآمد صادرات نفتی و غیر نفتی و تحویل دولت به حسن روحانی با رشد اقتصادی منفی ۶.۶ و تورم بالای ۳۰ درصد و کشوری در آستانه قطع کامل صادرات نفتی و غیر نفتی- اگر توافق هسته‌ای به دست نمی‌آمد-، و غیره و غیره.”

این مقاله ی شما قطعا چند گام جلوتر از رفتار و گفتار اصلاح طلبان و اعتدال طلبانی است که صریحا یا به طور ضمنی خواهان رد صلاحیت و حتی برخورد با احمدی نژاد شده اند. به نظر می رسد در برخورد با احمدی نژاد قوه قضاییه ای که احمدی نژاد در دوران خودش با شجاعت و آزادگی فساد برادر رئیس اش را افشا کرده بود و آن را به درستی “سازمان ویژه خانوادگی لاریجانی ها” خوانده بود برای این اصلاح طلب ها و اعتدالیون، مظهر عدالت و معیار قضاوت است نه نماد و سمبل  کینه های شخصی و جناحی شیخ صادق لاریجانی و سرکوب گری هایش. ظاهرا  توصیفات منفی اخیر را  فقط وقتی در مورد قوه قضاییه می توان  به کار برد که دوستان این اصلاح طلب ها را بگیرد و زندانی کند اما همین قوه قضاییه و دستگاه سرکوب نظام اگر احمدی نژاد را سرکوب کند می شود قهرمان آزادی و فرشته نجات و موجب تداوم نشستن بر سر سفره های نجومی و غیرنجومی انقلاب ! این دست شبهات وقتی جدی تر می شوند که مثلا می بینیم محمد خاتمی به عنوان رهبر نمادین اصلاح طلبی که پرچمدار تساهل و مدارا و گفتگوی تمدن ها و شعار “زنده باد مخالف من” است از آقای خامنه ای به عنوان حاکم گدایی آشتی ملی می کند اما به نامه ی محترمانه ی مشایی که نامه ای تاریخی برای گفتگوی جناح های مخالف سیاسی و فکری در تاریخ معاصر ایران است جوابی نداده است هنوز!!!

بعد فرموده اید معیارهای صلاحیت باید روشن باشد و سپس حکم فرموده اید با این معیار هاست که احمدی نژاد باید قطعا رد صلاحیت شود!  و بعد در پاسخ به سوالی که در ذهن خواننده در مورد چرایی این حکم انقلابی پیش می آید معیارهای رد صلاحیت را معرفی می کنید که اصلا از جنس معیار آن هم معیار روشن نیستند بلکه از جنس همان حکم دادن ها و قضاوت کردن های بدون سند و مدرک هستند. شما به راحتی می توانستید به همان معیار های کلی مجرم نبودن مطابق قوانین کشور (اصل بر برائت است مگر این که خلافش ثابت شود) اشاره کنید و با توجه به دشمنی و کینه ی شیخ صادق لاریجانی از احمدی نژاد و حتی پنج ماه زندانی انفرادی و بازجویی از بقایی نباید نگرانی ای بابت حمایت قوه قضاییه از او می داشتید اما به جای معرفی این معیار های معتبر حقوقی ترجیح دادید احکام کلیشه ای مخالفان احمدی نژاد را تکرار کنید تا حرف خود را به کرسی بنشانید.

آقای گنجی! درعلم آمار می گویند همبستگی به معنای علیت نیست اگر دو رویداد و واقعه تاریخی همزمان رخ دهند دلیل نمی شود که یکی دلیل تامه دیگری بوده باشد. شما فرض گرفته اید که دشمنی غرب و آمریکا و اسرائیل به خاطر پرسش های احمدی نژاد ار هولوکاست که آن را نفی هولوکاست نام نهاده اید بوده و نیز خواست نابودی اسرائیل از طرف وی! آیا شما به عنوان یک اصلاح طلب که غربگرا نیستید بلکه سیاست های جنگ طلبانه  غرب در خاورمیانه را نقد می کنید واقعا این مواضع احمدی نژاد را باعث صدور قطعنامه و تحریم های ایران می دانید؟ اگر علت دشمنی غرب با ایران احمدی نژاد و حرفهایش باشد نه میل به سلطه بر خاورمیانه و ایدئولوژی مستقل جمهوری اسلامی پس با وضع تحریم های جدید مثلا در زمان همین آقای روحانی باید حرف خود را پس بگیرید درست است؟

معیار ابطال پذیری این ادعای شما چیست؟ آیا آمدن روحانی و ظریف مشکلات ایران و غرب را حل کرد و تحریمها برداشته شد یا تحریمهای جدید ی به بهانه های دیگری وضع شده و باز هم در آینده اعمال خواهند شد؟ آیا برجام سیاست نظام و نه روحانی نبود که در اثر شدت تحریمها از همان زمان احمدی نژاد با مذاکره ی مخفیانه ی صالحی در عمان به دستور آقای خامنه ای شروع شده بود؟  در ثانی فرض کنیم با یک درجه تخفیف بخش عمده ای از تقصیر نه همه ی گناه را به گردن احمدی نژاد انداختیم در کجای قوانین کشوری پرسش از هولوکاست یا نفی آن جرم محسوب شده که باید باعث رد صلاحیت در انتخابات شود؟ در کجای این قوانین خواستار نابودی اسرائیل شدن جرم است که موجب رد صلاحیت باشد؟ اگر این طور باشد که خود رهبر و نظام رد صلاحیت می شوند.

اصلا فرض کنید حرف شما را دربست پذیرفتیم ولی وقتی اکثریتی به رئیس جمهوری رای دادند و این رئیس جمهور مواضع تندی گرفت و همین مواضع باعث تحریم و صدور قطعنامه ها علیه کشور شده چرا و طبق کدام قانون و نظام حقوقی مواضع تند و ناخوشایندی که ناقض هیچ قانون کشوری نیست باید باعث رد صلاحیت شود؟ آیا هر اشتباهی به معنای جرم است؟ اگر این طور باشد هر  حکومتی در هر کشوری نباید اپوزیسیون خودش را که مواضعش را اشتباه یا تند می داند در انتخابات بعدی رد صلاحیت کند؟

اصلاح طلب ها از جمله همین اسحاق جهانگیری گفته بودند احمدی نژاد ۸۰۰ میلیارد دلار را خورده و برده و شما با صداقت و شرافت در مقاله ی خود با عنوان ” آمارسازی‌های شگفت‌انگیز؛ علم و دموکراسی‌سازی”  از اساس کذب و دروغ است اما حالا می فرمایید کشور را با رشد اقتصادی منفی ۶.۶ درصد و تورم ۳۰۰ درصدی تحویل داده. اما نمی فرمایید آن رشد منفی و تورم بالا  به دلیل تحریمها بوده همان طور که این رشد مثبت اخیر در دولت روحانی و تورم تک رقمی صرفا ناشی از رفع تحریم نفتی و فروش نفت و نیز رکود اقتصادی و حبس شدن نقدینگی در بانک های در حال ورشکستگی بوده نه رشد حیرت انگیز و خاصی در سایر بخش های صنعتی و کشاورزی و ساختمانی و… سایر بخش های اقتصاد.

در مورد تحریمها و پرونده هسته ای هم احمدی نژاد در آخرین فیلم منتشر شده اش  می گوید در تمام مدت مطرح بودن پرونده هسته ای غربی ها  فقط یک بهانه داشتند و روی یک مورد مانور می دادند و آن هم پنهانکاری هسته ای در زمان مسئولیت روحانی در امور هسته ای بوده. آیا جناب گنجی در کنار اعلام تقصیر احمدی نژاد نباید خواستار شفاف سازی در مورد این پنهانکاری روحانی شوند؟ همان طور که باید خواستار شفاف سازی در مورد پرونده بابک زنجانی و رابط هایش در حکومت در زمینه ی اقتصاد شد که در بخشی از افکار عمومی اصلاح طلب  به نام شخص احمدی نژاد تمام شده اما بعد از چهار سال دولت روحانی هم نتوانسته هیچ گونه شفاف سازی در این باره انجام دهد؟ آیا آقای گنجی اصلا این فیلم را دیده و توضیحات احمدی نژاد در این باره و آن رشد اقتصادی منفی را در همین فیلم شنیده اند یا  مثل همفکران شان یک طرفه به قاضی رفته اند و به جای ارائه ی معیارهای حقوقی برای رد صلاحیت در جایگاه یک قاضی، چشم بسته حکم صار کرده اند؟

آیا  رسیدگی به همه ی این ها لازمه اش همان “تغییر ساختار تصمیم گیری کشور” و دادن اختیارات به رئیس جمهور و در واقع مردم نیست که احمدی نژاد به عنوان یک مطالبه ی اصیل و اصلاح طلبانه آن را مطرح کرده اما الیگارشی اصلاح طلب و اصولگرا با عنوان فتنه گری و انحراف از آن فرار می کنند؟ آیا این موضع در مورد احمدی نژاد از سوی کسانی که حصر موسوی و کروبی را با آن همه داستان های کف خیابان غیرقانونی می دانند چون آنها در هیچ محکمه ای محاکمه نشده اند و جرم شان به طور قانونی اثبات نشده پذیرفتنی است؟ آیا جناب گنجی فکر نمی کنند پا را از دایره ی انصاف و عدل و اصول روزنامه نگاری بیرون گذاشته اند و به غایت با معیار های دوگانه و دبل استاندارد حکم صادر کرده اند؟ آیا اصلاح طلب ها مجازند دهه شصت را به گونه ای دیگر در زمانه ای دیگر تکرار کنند و در مقطعی تاریخی صرفا به خاطر کینه توزی های کهنه و تعصبات تاریخی برای سرکوب رقیب سیاسی خود احمدی نژاد با حکومت همدست شوند؟

لینک مطلب در تریبون زمانه