چرا خشونت بر زنان در شرایط کنونی جهان ابعاد وسیع و هولناکی به خود گرفته و دلایل آن چیست؟ ما در سطح جهان شاهد رشد نجومی خشونت بر زنان در سه عرصهی دولتی، اجتماعی و خانگی هستیم. برای نشان دادن ابعاد این خشونت فقط کافی است نگاهی گذرا به اخبار جهان بیندازیم تا به گسترش وسیع آن در تمام عرصههای جامعه پی ببریم. هرچند مدیای رسمی و غیررسمی در جهان فقط نوک کوه این خشونت را که زنان هرروزه و در هر دقیقه تجربه میکنند نشان میدهند و فرسنگها با واقعیات دهشتناکی که زندگی میلیونها زن را به تباهی کشانده فاصله دارد، اما سطح خشونت به حدی گسترده شده است که اینان نیز مجبورند به درجاتی به آن بپردازند.
اگر ضرب و شتم دختر سینهبند آبی توسط پلیس در مصر و یا سنگسار رخشنده به خاطر عشق، در مدیای جهان منعکس شد؛ اما از هزار زنی که سال گذشته فقط در پاکستان به خاطر ناموس به قتل رسیدهاند در هیچ رسانهای خبری نیست. تصاویر پر از درد و رنج و استیصال ۳۳ هزار دختربچه ـ بین ۹ تا ۱۳ ساله ـ که هرسال بهزور شوهر داده میشوند در رسانهها دیده نمیشود. اگر سنگسار و به آتش کشیدن فرخنده در افغانستان تا حدودی در مدیا منعکس شد، اما در این کشور هرساله صدها زن به همین شکل فجیع کشته میشوند که در هیچ رسانهای گزارش نمیشود. گزارش نمیشود که هر هفته ۱۵ زن تنها به خاطر تخطی از پوشیدن لباسهای اسلامی در ایالتهای کُردنشین به قتل میرسند؛ و در چند سال اخیر در دوازده ایالت کُردنشین عراق ۱۲۵۰۰ زن به خاطر ناموس کشتهشدهاند؛ در مصر ۹۰ درصد از دختران بالای ۱۸ سال قربانی ناقصسازی جنسی هستند؛ طبق گفتهی یکی از مقامات استان خوزستان در عرض دو ماه ۴۵ زن جوانِ زیر بیست سال بهوسیلهی افراد فامیل به خاطر ناموس کشتهشدهاند؛ سنگسار، اسیدپاشی، حجاب اجباری، قتلهای ناموسی، تجاوز، محرومیت از تحصیل، ازدواج اجباری دختربچهها و… شامل تمام ۸۰۰ میلیون زنی میشود که در کشورهای خاورمیانه و جهان، تحت آموزهها و کدهای اسلامی ۱۴۰۰ سال پیش زندگی میکنند و مورد وحشیانهترین خشونتها قرار میگیرند. در این کشورها شنیعترین جنایتها تحت حمایت قانون بر زنان اعمال میشود، چون در کشورهای اسلامی خشونت بر زنان قانونی بوده و در بالاترین ارگانهای سیاسی مملکت برنامهریزی میشود، این ۸۰۰ میلیون زن، تمام و یا بخش زیادی از انواع خشونتهای عریان و «پنهان» را هرروزه تجربه میکنند.
در ایران برای سرکوب هرچه بیشتر زنان تلاش دارند نیروی عظیم زنان را بیش از پیش بیشتر خانهنشین کرده و به نقشهای سنتیِ بچهداری و خانهداری بازگردانند. اخراج زنان از مناصب بالای شغلی و ممنوعیت بعضی رشتههای تحصیل دانشگاهی برای آنها و ندادن وسایل جلوگیری از حاملگی و سختگیری بسیار در به دست آوردن این امکانات، همچنین ممنوعیت شدید سقطجنین همگی در راستای این سیاست است. در شرایطی که بحران اقتصادی در جامعه بیداد میکند تشدید مناسبات پدر/مردسالارانه در خانواده بیشترین فشار را بر زنان وارد ساخته و وضعیت بسیار هولناکی را برای آنها به وجود آورده است.
البته باید بر روی این حقیقت انگشت گذاشت، رشد خشونت علیه زنان تنها به کشورهایی که زیر آموزههای اسلام هستند خلاصه نمیشود. خشونت بر زنان در کشورهای پیشرفتهی سرمایهداری نیز بسیار گسترش یافته است. در آمریکا هرساله هزاران زن بهوسیلهی شوهر و یا دوستپسر فعلی و یا سابق به قتل میرسند و در هر دقیقه یک تجاوز صورت میگیرد. ابعاد تنفروشی در سیستم سرمایهداری آنچنان گسترش یافته که در تاریخ بشر سابقه نداشته است. طبق اعلام سازمانملل، ۳۰ میلیون زن در تجارت سکس کار میکنند و سالانه یکمیلیون زن و کودک در جهان وارد این تجارت میشوند. «صنعت» سکس و پورنو که یکی از پرسودترین صنایع بعد از اسلحهسازی و موادمخدر است، سالانه میلیاردها دلار به جیب سرمایهدارانی میریزد که زندگی میلیونها زن و کودک را تحت کنترل خود درآورده و مورد بهرهکشی قرار میدهند. پورنوگرافی که با استفاده از آخرین وسایل ارتباطجمعی تمام افکار جامعه را به تسلط خود درآورده و با آن روسپیسازی هم میکند، باعث شده تا هرچه بیشتر از زنان انسانزدایی شود و آنان را به یک ابژهی جنسی فرو میکاهد. از هر ۸ سایت اینترنتی، یک سایت پورنوگرافی است که بنا به گفته یک سِروِر، ۸۰ درصد بازدیدکنندگان هم به همان سایت پورنو مراجعه میکنند. سردمداران این «صنعت» کثیف نهتنها هزاران زن و کودک را مرتباً مورد تجاوز، خشونت و قتل قرار میدهند بلکه از طریق تبلیغ پورنو به اشکال گوناگون به عمیقتر شدن فرهنگ زنستیز و تسری آن بهکل جامعه مشغولاند.
رشد بنیادگرایی مذهبی در میان مردم در سطح جهان ـ که بیشترین آماج آن زنان هستند ـ نیز در اثر کارکرد سیستم سرمایهداری به وجود آمده است. سیستمی که با بیش از چهار دهه تبلیغات ضدکمونیستی و ضدانقلابی، افکار مردم را به تصرف خود درآورده و راه را بر خشنترین، ارتجاعیترین، زنستیزترین، مستبدترین و خرافیترین تفکرات در درون مردم عاصی و ناراضی از سیستم سرمایهداری، باز کرده است. شکلگیری بنیادگرایی مذهبی در خاورمیانه ابعاد ستم بر زن و خشونت گسترده علیه آنان را بهمراتب گسترش داده و تمام نیروهای اسلامی درجهی اسلامی بودن خود را با ستم و خشونتِ وحشیانه علیه زنان نشان میدهند؛ و حجاب اجباری برای زنان اولین قدم برای به اهتزاز درآوردن بیرق ایدئولوژیکشان است. بهطور مثال خشونتی که بر زنان ایزدی از جانب دارو و دستهی ارتجاعی و بنیادگرای داعش در عراق اعمال شده است متعلق به دوران بردهداری است. زنان و دختران جوان در بازار خریدوفروش میشوند و ازدواج کودکان و قتلهای ناموسی به امری عادی و روزمره تبدیل گردیده است؛ و از طرف دیگر با تجاوز و اشغال و جنگهای مستقیم و یا نیابتی از جانب امپریالیستهای مردسالار در منطقهی خاورمیانه خشونت بر زنان بهمراتب اشکال خشنتری به خود گرفته است. بهطور مثال اگر تا چند سال پیش در عراق زنان با کارکرد یک سیستم پدر/مردسالار حاکم که رژیم بعث عراق بود روبرو بودند، با تجاوز و اشغال نظامی آمریکا و شرکا، امروز زنان در عراق علاوه بر دولت پدر/مردسالار با انواع و اقسام نیروهای بنیادگرای اسلامی در سطح جامعه نیز روبرو هستند. امروز شرایط زنان در عراق بهجایی رسیده است که آنها بدون مردان خانواده جرأت بیرون رفتن از خانه را ندارند، چراکه با خطرِ برخورد به نیروهای بنیادگرا و اذیت و آزار و تجاوز آنها روبرو هستند. بهاینترتیب میبینیم که چگونه بنیادگرایان اسلامی و امپریالیستها که ظاهراً با هم در حال جنگند، از وجود هم تغذیه کرده و یکدیگر را تقویت میکنند که درنتیجهی آن شرایط دهشتناکی برای مردم بهویژه زنان به وجود آوردهاند.
هدف ما این نیست به آمارهایی که به شکل بسیار جنینی در سطح جهان وجود دارد، بپردازیم، چرا که خشونت بر زنان چنان در تمام سطوح جامعه جاری و نهادینه شده است که هر زن، خود کتابی قطور از انواع خشونتهای آشکار و نهان است؛ اما آنچه باید بدان پرداخت این است چرا در شرایطی که بشر توانسته مرزهای کهکشانها را درنوردد و هرچه بیشتر به عرصههای ناشناخته طبیعت قدم بگذارد و با رشد علم و تکنولوژی به کشفیات حیرتانگیزی دست یابد، در روابط اجتماعی و انسانی بهخصوص در رابطهی بین مرد و زن عقبگرد داشته است؟! بهطوریکه ما شاهد احیای مناسبات بردهداری در جهان بهخصوص برای نیمی از جمعیت یعنی زنان هستیم. بهراستی چرا در شرایط کنونی جهان، خشونت بر زنان اینچنین افسارگسیخته رشد یافته است؟! آیا این یک مشکل فرهنگی است؟! آیا یک عقبگرد فرهنگی در سطح جهان صورت گرفته که ما شاهد چنین حوادث تکاندهندهای هستیم؟! جواب منفی است. اگرچه باید تأکید شود که فرهنگ زنستیز یک مسألهی فردی نیست بلکه فرهنگ جهانشمول و اجتماعی است؛ اما فرهنگ، ریشهی زنستیزی نیست. فرودستی و خشونت علیه زنان ریشه در یک سری روابط اجتماعی و روابط قدرت بین مرد و زن دارد که برخاسته از کارکرد نظام سرمایهداری است و توسط مجموعه روابط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بهطور سیستماتیک اعمال میگردد و مرتباً تولید و بازتولید میشود.
با گسترش سرمایهداری امپریالیستی به مرحلهی نئولیبرالیسم و گلوبالیزاسیون، ما شاهد رشد مناسبات سرمایهداری در سراسر جهان و ادغام هر چه بیشتر اقتصادهای ماقبل سرمایهداری به درون سیستم سرمایهداری هستیم که این خود باعث تغییر و تحولات بسیاری در زندگی مردم جهان بهخصوص زنان گردیده است. بهطوریکه سالانه صدها میلیون دهقان در کشورهای تحت سلطهی امپریالیسم از روستاهایشان کندهشده راهی شهریهای بزرگ میگردند که تعداد بسیار کمی از آنان جذب کارخانهها میشوند و خیل عظیم آنان در حاشیهی شهرهای بزرگ در حلبیآبادها مشغول کارهای غیرتولیدی و انگلی و یا گرفتار قاچاقچیان انسان، کار اجباری و تجارت سکس و بهطور خلاصه بردهگی مدرن هستند. سرمایهداری برای حل بحرانهای ساختاری خود که برخاسته از تضاد اساسی آن (تولید اجتماعی و مالکیت خصوصی) است، دوباره مناسبات بردهداری را به شکل مدرن، در جهان احیاء کرده است. طبق آخرین پژوهشها در سال ۲۰۱۶ در جهان ۴۶ میلیون بردهی مدرن وجود دارد که بخش عمدهی آنان همین دهقانان آوارهاند که زنان اکثریت عظیم آن را تشکیل میدهند. این زنان به دلیل بحران حاد اقتصادی و فقر شدید و شرایط اجتماعیشان، حاضرند پستترین و سختترین کارها را با ارزانترین دستمزد انجام دهند که البته این شغل سوم آنهاست زیرا در سراسر جهان زنان کماکان وظایف کارِخانگی و تولیدمثل را بر دوش دارند که متکی بر روابط ماقبل سرمایهداری است. نئولیبرالیسم که مدام خدمات اجتماعی را کم و کمتر میکند با اتکا به بیگاری زنان در خانه این کار را پیش میبرد. سرمایهداری از یکطرف به دلیل ارزان بودن نیروی کار زن تمایل دارد که او را به بازار کار بکشاند و از طرف دیگر مرتباً نقشهای سنتی را تشویق و تقویت میکند. کار بدونِ مزد زنان در خـانـه ارزانترین راه بازتولید نیروی کاراست. زنان با خدمات مجانی خانگی خود، هم نیروی کار کارگر را بازتولید میکنند و هم با تولیدمثل نسل آیندهی کارگران را به وجود میآورند. این وضعیت شرایط هولناکی برای زنان به وجود آورده که چندلایه استثمار میشوند. گروهها و شاخههای گوناگون سرمایهداری که همواره برای فائق آمدن بر دیگر رقبا باید بتوانند هر چه بیشتر هزینه تولید را کاهش دهند و نرخ سود را به بالاترین درجه برسانند، مرتباً مردان را از کار بیکار کرده و زنان را با ارزانترین دستمزد استخدام میکنند. زنان فقط ۲۸ درصد حقوق کارگران مرد را میگیرند. طبق اعلام سازمان ملل، زنان منضبطترین، مطیعترین، پرکارترین و ارزانترین کارگران هستند.
از طرف دیگر زمانی که مثلا در هند مردان بهطور گروهی به زنی که بعد از کار راهی خانهاش هست حمله میکنند، او را مورد تجاوز قرار میدهند و سپس میله در رحمش فرو میکنند و بعد تکهتکه کرده و میکشند، فقط فرونشاندن یک شهوت جنسی نیست، این برخاسته از خشم، کینه و نفرت علیه زنان است که سیستم حاکم در جهان آن را در بین مردان تولید و بازتولید میکند.
سیستمی که تضادهای گوناگون جامعه را هر چه بیشتر عمیق کرده و مرتباً دامن میزند. سیستمی که در قرن بیست و یکم برای حل تضادهای ساختاری خود، مفهوم جدیدی از جنایت آفریده که در تاریخ بشر بیسابقه بوده است. سیستمی که جنایت را در حد نسلکشی گسترش داده است. این سیستم، یک پدیدهی جدید به نام جمعیت اضافی یا مازاد بشر به وجود آورده که زندگی میلیونها کودک و زن و مرد، اضافه و بیمصرف تلقی میشود که باید معاملهشان کرد. به بردهگیشان گرفت در جنگ جانشان را گرفت، مورد تجاوز قرارشان داد و فقیر و گرسنه نگاهشان داشت و یا در دریاها غرقشان کرد. جمعیت اضافی که زنان و کودکان بخش عمدهی آن را تشکیل میدهند. در بستر چنین شرایط پر از چرک و خون و کثافات است که سود و انباشت سرمایه، تحقق مییابد.
این خشونت و ستم هولناکی که بر زنان هم در خانواده و هم در اجتماع، فرهنگ و هنر و … گسترشیافته، برخاسته از ساختار سیستم پدر/مردسالار سرمایهداری است که بهطور سیستماتیک، در مجموعه روابط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی اعمال میشود. این مجموعه، یک شبکهی درهمتنیده و مرتبط است که نمیتوان اجزای آن را از هم جدا کرد. در این ساختار طبقاتی ـ جنسیتیِ بههم پیوسته تمام این اجزا مرتباً همدیگر را تکمیل و تقویت میکنند؛ بنابراین برای درک علل خشونت بر زنان و گسترش بیسابقهی آن در سراسر جهان و راه برونرفت از آن، باید بهدرستی کارکرد هر یک از این اجزا را شناخت و مورد بررسی دقیق قرار داد.
در ایران خشونت علیه زنان برای استقرار و تحکیم رژیم تئوکراتیک جمهوری اسلامی امری بسیار حیاتی است. شنیعترین جنایتها و خشونتها بر زنان قانونی بوده و تحت حمایت قانون اعمال میشود. قانونی که مرد را رئیس خانواده میداند و عدم تمکین زنان را مستحق مجازات میداند بسیار واضح است که به خشونت خانگی و اجتماعی دامن میزند.
خشونتهای اجتماعی مانند اسیدپاشی و ناامنی در آمد و رفت، از متلک و اذیت و آزارهای جنسی گرفته تا تجاوز در محیط کار و مدرسه و خیابان، قتل زنان تحت عنوان پاکسازی جامعه که مرتباً از طریق سنت و فرهنگ بر زنان اعمال میگردد و … باعث میشود که آنان هرچه بیشتر به یک مرد پناه ببرند که نامش شوهر و آقابالاسر است که خود باعث میشود به هر نوع خشونت و تحقیر و زور در خانه تمکین کنند.
از سوی دیگر چنین مناسبات خشونتبار و ستمگرانهای در خانه و جامعه، زنان را وادار میکند که به هر شرایط استخدام (پستترین، ارزانترین، پارهوقت یا حتی تمکین به کارفرما) و هر درجه از استثمار تن داده و نیروی کار خود را بفروشند که این خود، منبع سودهای سرشاری است برای صاحبان سرمایه.
باید در نظر داشت که مجموعهی روابط اجتماعی به روابط اقتصادی مالکیت، یعنی مالکیت خصوصی بر وسایل تولید به مالکیت مرد بر زن خدمت میکند. همچنین همانطور که در ابتدای نوشته تأکید شد، روابط ناعادلانه و ستمگرانهی اقتصادی بهکل روابط اجتماعی نابرابر میان زن و مرد دامن میزند و فرهنگ و سنت و مذهب که همواره در خدمت مناسبات اقتصادی و سیاسی حاکم است مرتباً افکار ضدزن را تحکیم و بازتولید میکنند.
بنابراین میبینیم که چگونه در این ساختار سرمایهداری، افکار زنستیزانه همچون ملاتی، تمام این کلیت را به هم پیوند میدهد و ما برای مبارزه علیه مردسالاری باید تحلیل دقیق و همهجانبه از کلیت این ساختار ستمگرانه داشته باشیم. تنها با شناخت از این ساختار و کارکرد اجزای آن و شخم زدن عمیق این زمین و در هم شکستن همهجانبهی آن میتوان به رهایی زنان دستیافت.
درنتیجه برای پایان دادن به هر نوع و شکلی از خشونت بر زنان باید سیستم طبقاتیای که منشأ و عامل اصلی فرودستی زنان است را به زیر کشید؛ اما آیا با مبارزات فردی میتوان به این امر مهم دستیافت؟ آیا با مبارزات خودبهخودی و یا منفی مانند خودکشی و خودسوزی میتوان نقطهی پایانی بر خشونتهای وحشیانه بر زنان نهاد؟ جواب منفی است. خشونت سیستماتیک و سازمانیافتهی دولتی علیه زنان که تقویتکنندهی تمام خشونتهای خانگی و اجتماعی در جامعه است تنها با مبارزات سیستماتیک و سازمانیافتهی انقلابی و متحد زنان میتواند پایان یابد. ما زنان تنها با متشکل شدن و کسب آگاهی انقلابی و با ایستادن در کنار یکدیگر و بنا بر نیازِ مبارزهی انقلابی زنان، با دامن زدن به کارزارهای گستردهی انقلابی ـ همچون «کارزار مبارزه علیه خشونت دولتی، اجتماعی و خانگی بر زنان در ایران» ـ که تودههای وسیع زنان را در برمیگیرد، میتوانیم به جنگ این مناسبات خشونتبار برویم. ما میتوانیم در بستر چنین مبارزاتی، آگاهی انقلابی خود و جامعه را ارتقاء بخشیده با نقد و مبارزه با باورها و ارزشهای رایج میان مردم که باارزشها و ایدئولوژی نظام حاکم فصل مشترک دارد، در خدمت به سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی حرکت کنیم. با پیشبرد هر چه گسترده و هدفمند مبارزه و همهگیر کردنِ آن میتوانیم راه را برای تحقق جامعهای بازکنیم که هیچ زنی مجبور به ازدواج اجباری نباشد، هیچ دختربچهای را نتوانند بهزور از کلاس درس جدا کرده بر سر سفرهی عقد بشانند، هیچ زنی مجبور نباشد به خاطر نداشتن حق سرپرستی فرزندانش تن به هر نوع تحقیر و توهین بدهد، هیچ زنی به خاطر عشق سنگسار نگردد، هیچ زنی به خاطر رابطهی خارج از ازدواج مورد هیچگونه مجازاتی واقع نگردد، هیچ زنی برای سیر کردن خود و فرزندانش مجبور نباشد جسم و جان خود را بفروشد. جامعهای که انسانها با تعاونی و همکاریِ داوطلبانه، خود و جهان خود را میسازند.
منبع: مجله هشت مارس