رواج استفاده از عنوان «اسلامی» برای توصیف تمام آفریدههای هنری در «دنیای اسلام» به سوءتفاهمهای زیادی دامن زده است. تابلوهای اندی وارهول «نمونهای از هنر مسیحی» نیستند و کسی نقاشیهای مارک روتکو را «نمادی از مدرنیسم یهودی» نمیداند؛ پس چرا آثار هنرمندان ایرانی، عرب، و ترک را «هنر اسلامی» به شمار میآوریم؟
اسلام در اصل یک دین و یک روش زندگی است ولی امروزه چنان اینجا و آنجا از «اسلام» و «اسلامی» مثل نقل و نبات استفاده میشود که دیگر خطای غیر قابل بخششی نیست که کسی فکر کند اسلام یک کشور است. بعضی گروهها هم در غرب و هم در مناطقی که اسلام در آنجا حضور پررنگ دارد، مثل خاورمیانه، طوری حرف میزنند که گویی در «دنیای اسلام» مردم به زبان اسلامی سخن میگویند، غذای اسلامی میخورند، فیلم اسلامی درست میکنند، ادبیات اسلامی مینویسند و هنر و معماری اسلامی خلق میکنند. خلاصه این که، ساکنان «دنیای اسلام» صرفاً بر اساس یک مذهب (که ممکن است مذهبِ آنها باشد یا نباشد) تعریف میشوند و هویت و فرهنگ فردی آنها در درجهی دوم اهمیت قرار میگیرد. آیا آسانتر نیست که به تنوع وسیع این به اصطلاح «دنیای اسلام» – در همهی سطوح آن – و همهی مردمی که آن را میسازند اذعان کنیم، به جای این که برای تمام موارد از اصطلاح «اسلامی» استفاده کنیم؟ البته. به هر حال، ما برای تعریف کردن اروپا و آمریکای شمالی دقیقاً از اصطلاح «دنیای مسیحیت» استفاده نمیکنیم. اما کنار گذاشتن اصطلاح «اسلامی» برای گروههای خاصی راحت نیست، و البته به نفعشان هم نیست.
چرا همه چیز – هنر، معماری، موسیقی، آشپزی، و غیره – وقتی که مربوط به مناطقی مثل خاورمیانه میشود زیر برچسب «اسلامی» قرار میگیرد؟
شاید در هیچ جایی بیشتر از حیطهی هنر، چه مدرن و چه تاریخی، اصطلاح «اسلامی» بد استفاده نشده و اشتباه به کار نرفته باشد. بارها پیش آمده است که من، همین طور که در موزهای در آمریکای شمالی یا اروپا راه میروم، با تعجب میبینم که، برای مثال، صنایع دستی دوران ساسانیان و همچنین آثار غیرمذهبی که به تجلیل از دوران پیش از اسلام میپردازند، مثل صفحاتی از حماسهی شاهنامه، در بخش «اسلام» قرار گرفتهاند. در بخشهای مربوط به آثار مدرنتر، از خودم میپرسم آخر ربط هنر پاپ لبنان به اسلام چیست؟ که البته در اغلب موارد جواب این است که: هیچ! در سال 2015، یکی از کسانی که با نشریهی من همکاری دارد از یک هنرپرداز در موزهی هنر لس آنجلس پرسیده بود که منظورش از «هنر اسلامی» چیست (نمایشگاه در حال برگزاری «هنر اسلامی اکنون» نامیده شده بود)، و هنرپرداز صراحتاً جواب داده بود که «اینجا هیچ چیزی ماهیتاً ربطی به دین یا هنر دینی ندارد.» من که گیج شدم!
برای این که غرب را به روش ادوارد سعید بیرحمانه نکوبیم، باید این را بگویم که کسانی در خود خاورمیانه یا جاهای دیگر هستند که به پیچیدگی این معما افزودهاند. برای مثال، یک موزهی پر زرق و برق را در نظر بگیرید در یک کشور کوچک در حاشیهی خلیج فارس (اسماش را نمیآورم)، که با کمبود شدید صنایع دستی و آثار هنری بومی مواجه است. اگر این موزه خود را به آثار متعلق به کشور خودش محدود کند، به سختی میتواند فضای موزه را پر کند، و یا حتی اصلاً موجودیت خود را موجه جلوه دهد. اما اگر از اصطلاح «اسلامی» استفاده کند، میتواند به راحتی سالنهای پردرخشش خود را با مصنوعاتی متعلق به ایران، سوریه، هند، اسپانیا و جاهای دیگر پر کند. میتواند به بازدیدکنندگاناش بگوید: «به شکوه دنیای اسلام بنگرید!» مسئله حل شد.
مقصر هرکسی باشد، این که اصطلاح «اسلامی» مورد سوءاستفاده قرار میگیرد و با بیدقتی رواج مییابد وضعیتی به شدت آزاردهنده و مسئلهدار ایجاد میکند، چون نه تنها ایدهی یک «دیگریِ» اسلامی و یکپارچه را تقویت میکند بلکه با این روش استفاده از اصطلاح «اسلامی» طیف وسیعی از مردم خاورمیانه و جاهای دیگر از فرهنگها، میراث، زبانها، دینها (بله، دینهای دیگری هم در دنیای «اسلامی» وجود دارند)، شیوههای بیان، و روشهای زندگی فردیشان محروم میشوند. به عبارتی، این روش هویت آنها را از آنها میرباید و آنها را منحصراً در بستهای به نام «مسلمان» جای میدهد. در برخی موارد مثل خطاطیِ نسخههای قرآن، کاملاً قابل قبول و مناسب است که از اصطلاحاتی مانند «اسلامی» استفاده شود، اما حتی در این موارد هم سبکهای خطاطی فارسی، ترکی، و عربی وجود دارند که باید در جای خود معرفی شوند. حتی مسجدها، که اولین تصویری هستند که وقتی واژهی «اسلام» به کار برده میشود به یاد میآیند، مسائل خاص خود را دارند. برای مثال، بسیاری از مسجدهای ایرانی بر روی آتشکدههای زرتشتی ساخته شدهاند و حاوی عناصر بومی ایرانی هستند. پس آیا میشود از یک مسجد ایرانی همان طور حرف زد که از یک مسجد در تیمبوکتو، صرفاً به این دلیل که هردو به یک دین مربوط میشوند – دینی که در هردو مکان به شکلهای مختلفی تبلور پیدا میکنند؟ آن طور که رابرت بایرون در سفرنامهی خود، راه ترکستان، در سال 1937 میگوید: «بعد از گنبد بر روی تاق سه کنج، فرم (ایوان) قلعه دختر در فیروزآباد بیشترین تأثیر سبک ساسانیان را بر معماری محمدی (اسلامی) نشان میدهد. این فرم، بیشتر از هر فرم دیگری، در ویژگیهای مسجدهای اولیه تأثیر داشته است. موج گسترش آن چهرهی همهی شهرها را در کشورهای اسلامی دستخوش تغییر کرد و من فکر میکردم که چهقدر برایم لذتبخش است که در مکانی که این ایده ابتدا در آنجا شکل گرفته، در کنار یک درخت گردو، پرتغال میخورم.»
دورهی تعریف کردن یک بخش بزرگ از جهان با یک تککلمه به سر رسیده، و خوب است به جای آن سهم ملتهای مختلف و فرهنگهای خاص آنان را به رسمیت بشناسیم.
اگر ما در غرب از اندی وارهول به عنوان «نمونهای درخشان از هنر مسیحی» یاد نمیکنیم، یا از نقاشیهای مارک روتکو به عنوان نمادی از مدرنیسم یهودی سخن نمیگوییم – یعنی آنها را بر طبق سنتهای دینی که در درون آنها به دنیا آمدهاند تعریف نمیکنیم – پس چرا وقتی که برای مثال به هنرمندان ایرانی، عرب، و ترک میرسیم این کار را میکنیم؟ چرا همه چیز – هنر، معماری، موسیقی، آشپزی، و غیره – وقتی که مربوط به مناطقی مثل خاورمیانه میشود زیر برچسب «اسلامی» قرار میگیرد؟ برای روشنتر شدن مسئله، در نظر بگیریم که حراجی «کریستی» در حال حاضر در حراجهای هنری خود در دوبی از هنر «خاورمیانه» به عنوان هنرهای ایرانی، عربی، و ترکی نام میبرد. شاید آنها نکتهای این قدر اساسی و ابتدایی را برخلاف دیگران درک کردهاند.
خلاصه این که، بسیاری اصطلاح «اسلامی» – به ویژه در حیطهی هنر و فرهنگ – را مورد سوءاستفاده و بهرهجویی قرار داده و به اشتباه به کار بردهاند. در بعضی از موقعیتها استفاده از این اصطلاح مناسب است، اما در بسیاری از موارد که من خود شاهد بودهام چنین کاربردی نادقیق، غلطانداز، و اشتباه محض و مضحک بوده است (آشپزی اسلامی؟ واقعاً؟). با توجه به رواج استفادهی کورکورانه از این اصطلاح و پخش بیشتر و بیشتر آن، و برگزاری نمایشگاههای مهمی مثل نمایشگاه «مدِ اسلامی» در آیندهی نزدیک در موزهی یانگ (چون مردم مورد نظر لباس اسلامی میپوشند!)، وقتاش است که همهی ما استفاده و کاربرد اصطلاح «اسلامی» را زیر سؤال ببریم و کاربرد کاملاً اشتباه آن را چه در غرب و چه در «دنیای اسلام» مورد بازنگری قرار دهیم. در واقع، دورهی تعریف کردن یک بخش بزرگ از جهان با یک تککلمه به سر رسیده، و خوب است به جای آن سهم ملتهای مختلف و فرهنگهای خاص آنان را به رسمیت بشناسیم.
منبع: آسو
ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ “ﭼﺮﭼﻴﻞ”ﻣﻠﻜﻪ اﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ ﻛﻪ ﺟﻮاﻥ ﺑﻮﺩ,اﺯ ﭼﺮﭼﻴﻞ ﺳﻮاﻝ ﻛﺮﺩ”ﻋﺎﺷﻮﺭا ﺩﺭ اﻳﺮاﻥ ﭼﮕﻮﻧﻪ اﺳﺖ?”ﭼﺮﭼﻴﻞ ﺟﻮاﺏ ﺩاﺩ ﺧﻴﻠﺘﺎﻥ ﺭاﺣﺖ ﺑﺎﺷﺪ,ﺑﻪ ﻧﺤﻮ اﺣﺴﻦ اﻧﺠﺎﻡ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ.
ﻣﺤﻤﺪ / 24 February 2017
دقیقا. و نابخردانهترین استفاده از این صفت متعلق به خامنهای است که بهار عربی را بیداری اسلامی گفت.
/ 25 February 2017
اصطلاح هنر اسلامی دست پخت مستشرقان بود که هنر بسیاری از جوامع را این طور داخل یک انبان چپاندند و بعدتر ساکنان همان جوامع این اصطلاح مضحک را به ریش گرفتند و از همه بدتر و ذوق زده تر ملاهای ایران بودند. دشمنی و کینه ی ملاها با تاریخ و مردم ایران طوری است که از بردن نام ایران وحشت دارند.
در ایران هیچ چیزی ایرانی نیست بلکه اسلامی است. همان طور که در تلویزیون به جای ایران می گویند ایران اسلامی .. همان طور که پرچم مملکت مزین به الفاظ عربی است همان طور هم هنر و معماری ایرانی نداریم و اسلامی داریم یا حداکثر هنر ایرانی-اسلامی داریم.
حکومت ایران تنها حکومتی در دنیاست که با موجودیت و پیشینه ی کشور خود دشمن است و تمام سعیش در نابودی کشور و میراث آن خلاصه می شود. اگر عربستان وهابی با دینامیت آثار باستانی خود را منفجر می کند ملاهای ایران کهزورشان نمی رس علنی این گار را بکنند با بی توجهی به میراث تاریخی و هنری، گماردن دلالان و قاچاقچی ها به پستهای حساس، سپردن موزه ها به شارلاتان ها، بستن سد جایی که حوزه آبگیر آن مناطق وسیع تاریخی را زیر آب می برد این کار را انجام می دهند و هر اعتراضی درست مثل حکومت سعودی به ضدیت با اسلام تعبیر می شود.
کتاب های تاریخ هنر غرب یا هیچ ذکری از تاریخ هنر ایران ندارند یا آن را زیر عنوان مسخره هنر اسلامی فهرست می کنند. همان طور که نقش و نگار کاشی های ایرانی به نام عربسک در دنیا معروف شده است شیوه های هنری و معماری ایرانی هم با بی توجهی عمدی حکومت به نام کشورهای عربی عمدتا فاقد پیشینه ی هنری به سرقت می روند.
هنر اسلامی فقط باید محدود به محصولات فرهنگی باشد که در خدمت دین ساخته شده اند و باید با توجه به کشور محل ساخت خود گونه بندی شوند. عنوان شلخته ی هنر اسلامی خدمتی به اسلام نیست بلکه خیانتی به ایران است.
درویش / 25 February 2017
فکر کنم یک علت برای کاربرد اصطلاح “اسلامی” درمورد کشورهای خاورمیانه این باشد که هنوز این کشورها واقعاً به مرحله دولت- ملت شدن نرسیده اندو هنوز با صفت قرون وسطایی “اسلامی” توصیف می شوند. اینکه در مورد هنر اندی وارهول و مارک روتکو به دین شان استناد نمی شود برای این است که آن ها اهل دولت- ملتی بنام آمریکا یا ایتالیا یا … هستند. شوربختانه باید بپذیریم که ما کشورهای خاورمیانه به رغم برخورداری وافر از مظاهر تکنیکی مدرنیته، هنوز از عقب مانده ترین مناطق جهان، همچون آفریقایی های که هنوز قبیله ای می اندیشند و زندگی می کنند، هستیم. پس صفت “اسلامی” اشاره به عقب ماندگی مزمن ما دارد و تا اطلاع ثانوی موضوعیت دارد.
شاهین / 25 February 2017
مدتها بود که من با این سوال درگیر بودم ممنونم از شما که این موضوع را مطرح گردید.
ثریا موسوی / 25 February 2017
خیلی جالب بود.
افرا / 25 February 2017
هیچ کس به خوبی ادوارد سعید تصویر شرق در ذهن انسان غربی را تشریح نکرده است. سامانه های سیاسی ی غرب و حتی اکثر فیلسوف هایش ، از دوران روم باستان، جنگهای صلیبی، دوران استعمار رسمی و تا اکنون، به همان چشمی به جهان شرق نگریسته اندکه مردی هوس باز و شهوانی به زنان زیبا می نگرد. شرق برای سامانه ی سیاسی/ روشنفکری ی غرب همیشه «ابژه» ای بوده است که باید به کمک نیروی نظامی و «خشونت خردمندانه» تصرفش کرده بدست قوادان محلی سپرده تا آنها او را همیشه برای گا….دن آماده نگاه دارند.
عاطفه / 26 February 2017
بارها در هیمن سایت وزین رادیو زمانه، تذکر داده شده که، در معانی و جایگاه کلمات را ، خلل و کژتابی نشود!، اما باز رعایت نمی شود!
ببنید دوستان و گرامیان، یک وقت کامنت گذار ناشناس و شاید عامی و کم تخصصی و کم مطالعه و یا بی توجهی و عجولانه، کلمات “درهم و برهم ” می نویسد! خب می شود تا حدودی تحمل کرد، ولی تحلیل گر مولف و مترجم که بایست در حد بالایی اطلاعات و صبر و دقت داشته باشد، را نمی شود از دست افراد شمرد.
ما در مورد قید “اسلامی” صحبت می خوانیم، در مقابل قید هایی چون “ایرانی، عرب، ترک”!
آیا اول پرسید اسلامی، کدام حوزه و فضا را شامل می شود، اسلام یک دین است و البته دارای تعدد و تنوع قرائت و مذهب و فرقه است و گاه حزئیات فرد به فرد اسلامی (مسلم/مسلمان) این تنوع و تفاوت مشهود است. اسلام هر چند در مناطق جغرافیایی عمدتا، موسوم به چهارراه قاره کهن (بر قدیم/اورسیا-افریقا) است، این موقعیت ژئواستراتژیک، موجب شده اسلام بیشتر مورد توجه باشد، چرا در گلوگاه امنیت و اقتصاد جهان مستقر است.
سپاس مجدد! / 26 February 2017
خب، از طرفی نویسند یا مترجم، اصطلاح-قید “ایرانی، عرب، ترک” به کاربرده است.
باید پرسید این سه نام/قید، منظور چیست؟ توجه کنید مقاله در صصد گره گشایی از سوء تفاهمی است، ولی با توجهی و بی دقتی در کاربرد اصطلاحات، خودش دارد بر سوءتفاهم می افزاید!
ما اینجا زابن فارسی دری را داری، که حداقل هایی از دستور ونحو مشخص و نسبتا استانداردی داردف وند “ی” بر ایران، اشاره به یک هویت آشکار تاریخی-فرهنگی-مکانی دارد ، که شامل فلات ایران و پیرامونش است. وقتی می گوییم ایرانی، همه افراد ایرانی تبار حتی تُرکی زبان و عربی زبان از گذشته تا حال در بر می گیرد. اما عرب یا ترک به چه معنا است؟
حتی اگر این کاربرد نویسنده بوده، مترجم باید در ترجمه، استاندارد زبان مقصد یعنی فارسی- را رعایت کند، وند “ی” نسبت باید درست به اسم یا صفتی اورده شود. عرب یا ترک در اینجا آیا در زمره همان هویت تاریخی-فرهنگی-مکانی ایران است؟!
عرب و ترک، به طور کلی در فارسی – حتی عرفا- معادل اسم عام فرد است. از عرب و ترک، هیچ معنای تاریخی و فرهنگی و مکانی مستعاد نمی شود چون طبق وقاعد دستوری زبان فارسی از اسم استفاده شده و حتی وند “ی” نسبت هم داده نشده تا تبدیل به صفت شود. یعنی وقتی می گوییم در فارسی، عرب یا ترک، فقط می توانیم حدس بزنیم طرف ترکی زبان یا عربی زبان بوده است، این رواج غلط ترک بجای “ترکیه ای” هم باز ره به جایی نمی ببرد! چون کشور ترکیه، حدود 80 سال است تاسیس شدهف در حالی در تقابل اسلامی 140 ساله با ترک (؟!) که معلوم نیست از کدام دوره تاریخی و بازه زمانی سخن می گوید!
عرب و ترک بودن فرد، نشانه گفتن از تاریخ و فرهنگ یا مکان نیست. ولی کاربرد اصطلاح ایرانی چون از اصول درست زبان فارسی بهر برده، می شود تا حدی درک کرد در مورد کسی/کسانی صحبت می شود در حوزه های تاریخی و فرهنگی و مکانی مشخصی است.
می توانست نویسنده یا مترجم از اصلاح های چون، ترکستانی، عربستانی، مناطقی عرب زبان یا مناطق ترک زبان استفاده کند، چون جهان اسلام یعنی یک بخشی از دنیا که خودش گویا مقید اسلامی بودن می داند، در مقابل بخشی برای ایرانی بودن. تنبلی و یا اهمال در تخفیف بد، نیز قابل توجیه نیست، نه برای نویسنده و نه مترجم. امیدورام منظور رسانده باشم.
“”همینکه مردم ببینند عقاید مختلفی درباره حقیقت وجود دارد، بزودی مستعد تحقیر آن میگردند و چنین میپندارند که اشخاصی که درباره آن متفق نیستند همه در اشتباهاند.
فرانسیس بیکن”
سپاس مجدد! / 26 February 2017