برگرفته از تریبون زمانه *  

در میان برخی از متفکران ایرانی این اندیشه ریشه دوانیده است که ثروت نفتی ایران یکی از عوامل اصلی و شاید مهمترین عامل عقب‌ماندگی ایران به ویژه در عرصه سیاست محسوب می‌شود. برخی دیگر با یادآوری اینکه از زمان به راه انداختن اولین چاه نفتی توسط دارسی مدت زیادی نمی‌گذرد ، معتقدند مشکل استبداد شاهی ریشه‌ای طولانی‌تر در ایران دارد، و ان را به دسپوتیسم شرقی ارجاع می‌دهند. اما اگر معتقد باشیم که در منطقه ما می‌توان بطور خیلی کلی از دو مدل رشد، مدل ترکیه و مدل کشورهای خلیج فارس نام برد، چرا ایران مدل ترکیه را برگزید؟ آیا ثروت‌های نفتی مدل «خلیج فارسی» را برای ایران مناسب‌تر نمی‌کرد؟ چرا ایران در زمان پهلوی اول، طرفدار مدل ترکیه گشت؟ آیا این فقط به خاطر پول اندک نفت در آن زمان بود؟ و یا وسعت و تنوع قومی–مذهبی، رشد نامتوازن اقتصادی،… مانعی در راه پیروی از «مدل خلیج فارسی» بود؟ و یا از همه مهم‌تر، شاید به خاطر اوضاع جهانی و گفتمان حاکم در آن دوره زمانی، این مدل تنها گزینه محسوب می‌گشت؟

اگر چه رضا شاه از طرفداران پر و پا قرص اتاتورک بود، اما مدل ایرانی او چند تمایز اساسی با مدل ترکیه داشت. و یکی از آن‌ها اینکه، در ایران معاصر به جز در دوره‌های کوتاه، آن هم در شرایطی که امکان مقاومت از سوی زمامداران وقت موجود نبوده است، هیچ‌گاه بر سنت حزبی تکیه نشده است. اتاتورک اگر چه دیکتاتوری اقتدارگرا بود اما در تمام طول زمامداری خود بر حزب خلق تکیه نمود. این حزب هر چند به تنهایی یکه‌دار میدان سیاسی ترکیه بود، اما در آن کشور به تدریج راه برای فعالیت دیگر احزاب سیاسی نیز باز شد. در عوض، در ایران تاکنون از زمان صدارت دو پهلوی و دو ولی فقیه خبری از آزادی فعالیت سیاسی احزاب به جز در دوره‌هایی که حکومت قاصر از کنترل فعالیت انها بوده ، وجود نداشته است. بنا به گفته جهان توغال، اتاتورک بسیار اقتدارگرا بود، اما رضا شاه به شیوه مستبدانه‌تری عمل می‌کرد. آیا این نکته را می‌توان فقط با عقب‌افتادگی اقتصادی و اجتماعی ایران نسبت به ترکیه توضیح داد؟ آیا «دفاع» و یا «سکوت» بسیاری از روشنفکران ایرانی، دست رضا شاه را برای اعمال استبداد بیشتر باز(تر) نمود؟ اگر سنت‌های اسلامی در ایران ریشه‌دارتر از ترکیه بودند، چرا پهلوی اول در ممنوعیت حجاب از خود جسارت بیشتری نشان داد و حجاب را در ملاء عام ممنوع نمود؟ در حالی که اتاتورک حجاب را در ادارات دولتی و مراکز آموزشی ممنوع کرد؟ آیا این جسارت رضا شاه فقط نوعی حماقت سیاسی بود که آب به اسیاب جنبش رو به رشد اسلامی ریخت؟ اگر پهلوی اول انقدر جسور بود چرا نهاد روحانیت را دولتی ننمود و در مقابل سلطنت‌طلبی روحانیون عقب‌نشینی کرد؟ چرا در قانون اساسی ایران همیشه بند مذهب رسمی ایران دست نخورده باقی ماند؟

بنا به شواهد تاریخی، پهلوی اول از مدل حکومت ترکیه الهام فراوانی گرفت، اما آیا در دهه‌های اخیر حکومت اسلامی و انقلاب ایران بر ترکیه همان تأثیر بسزا را گذاشت؟ تا چه میزان انقلاب منفعل اسلامی ترکیه تحت تأثیر انقلاب ایران قرار داشت؟ و آیا همان‌طور که «نعمت جنگ» در ایران به قلع و قمع مخالفین حکومت اسلامی و تثبیت جمهوری اسلامی کمک فراوانی نمود، نعمت کودتای نافرجام اخیر ترکیه نیز آن کشور را دچار همان سرنوشت شوم ایران می‌کند؟ و یا جامعه سیاسی و مدنی بسیار پیشرفته‌تر ترکیه و ساختارهای رشدیافته‌تر و مدرن‌تر ان به خوبی از پس حملات ناجوانمردانه حزب عدالت و توسعه بر‌می‌اید؟ آیا لیبرالیسم اسلامی ترکیه نفس‌های آخر خود را در ترکیه می‌کشد؟

کشورهای ترکیه، مصر ، تونس و ایران اختلافات زیادی با هم دارند، اما تشهابهات فراوانی را می‌توان در تاریخ معاصر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن‌ها یافت. بررسی این تشابهات، و همچنین تمایزات، برای درک بهتر تاریخ معاصر و تحلیل دقیق‌تر سیر حوادث در کشورمان از اهمیت زیادی برخوردار است. جهان توغال در آخرین کتاب خود که به تازگی منتشر شده است، به بررسی ظهور و سقوط مدل ترکیه و لیبرالیسم اسلامی در این کشور می‌پردازد. وی برای ایجاد زمینه بهتر درک حوادث ترکیه، به بررسی تاریخ معاصر سه کشور یاد شده، به ویژه مصر و تونس نیز می‌پردازد.

در اینجا می‌توانید دو فصل اول کتاب را مطالعه کنید. برگردان فصل اول توسط رضا جاسکی و فصل دوم محمود شوشتری صورت گرفته است. به جای مقدمه، نقد کتاب «سقوط مدل ترکیه» توسط اجه تملکوران وترجمه سارا یوسف‌زاده را در ابتدای این نوشته می‌توانید بخوانید. در پایان نیز نوشته کوتاهی از توغال در مورد اوضاع ترکیه قبل از کودتای نافرجام ۲۰۱۶ آمده است.


لینک دانلود کتاب

منبع: دریچه

لینک مطلب در تریبون زمانه