فاجعهی پلاسکو تنها یک فاجعهای نبود که به جان باختن تعدادی از فرزندان رشید این سرزمین انجامید، بلکه نمادی شده است چندگانه از واقعیت امروز کشورمان.
نمادِ بحران مدیریت و فسادِ نهادینهشدهی دستگاههای حکومتی، نمادِ پاسخگو نبودن مقامها و سازمانهای مسئول، نماد طمع و بیتوجهی به وضعیتی که در آن زندگی میکنیم و صد البته نماد وجدان حرفهای و فداکاری.
شورای شهر تهران نشان داد که از جنس هر چیزی میتواند باشد جز شورای ادارهی یک شهر (آنهم کلانشهری چون تهران). شورایی که نخستین و اصلیترین اشکالاش این است که اساساً برای ادارهی شهر تهران و نظارت بر عملکرد شهردار و شهرداری شکل نگرفته است و اصولاً اعضای آن تربیتی در ادارهی شهر ندارند. از قرار در این مملکت هر نهادی را که برای کاری تشکلیل میدهند برای انجام آن کار نیست، بلکه برای جلوگیری از انجامِ آن کار است. چند ورزشکار و هنرمند (که حرفهشان به جای خود محترم) در شورای شهر چه میکنند؟ یا خود یا نامشان برای فریب مردم است تا دستاندرکاران واقعی آسانتر و بیسروصداتر دستشان در چپاول باز باشد. و عدهای از از اعضای این شورا نیز، براساس خبرهای تاکنون به بیرون درزیافته، شریک زدوبندها و رانتهای شهردار و شهرداری هستند. هنوز زمان زیادی از روشدن خبر بخشش نزدیک به یک و نیم میلیون متر مربع آپارتمان و زمین شهردار تهران به یاراناش نگذشته است. وقتی که خبر در شهر پیچید، شورای شهر حرفهایی زد اما، کل ماجرا فراموش شد! بهجای رسیدگی به این فساد آشکار، روزنامهنگار سایتِ افشاکنندهی این موضوع دستگیر شد! آنهم با همدستیِ برخی از اعضای شورای شهر با قوه قضائیه! نمیتوانستند از شهردار حساب و کتاب بخواهند چون پایِ خود و دوستانشان درگیر قضیه بود! در این فاجعهی ساختمان پلاسکو هم حرفهایی زدند، در حدِ حرفهایی که همیشه میزنند. حرفهایی که در نهایت نتیجهای جز این ندارد که شنونده و خوانندهی آن حرفها «بفهمد» که این کار به آنها مربوط نبوده است. اگر بپرسند که چرا تا به امروز به این موضوع بیاعتنا بودهاند، چرا پیگیرِ بودجهای نبودهاند که میگویند برای سازمان آتش نشانی در نظر گرفتهاند، چرا …؟ میگویند «البته اشکالاتی بوده است اما، …» به آنها ربطی نداشته است! در قاموس اینان شورای شهر یعنی شورایی به نام شورایِ شهر، عنوانی معتبر که تنها نامِ با اعتبار دارد که میتوان با این نام هزارها کار کرد جز یکی. کاری که باید بهعنوان شورای شهر بکنند.
شهردار تهران هم، شهرداری را به چشمِ سکوی پرش خود میداند. مهم رسیدن به آن صندلیای است که دیگر دوستِ «اصولگرا»یش آن را تجربه کرد. بیجهت نبود که مُهری ناگشودنی بر پروندههای فساد مالی آن دوستِ «اصولگرا»یش در زمان شهرداری تهران زد. بقیهی امور حرف است و حدیث! شهردار باید «هوا» بفروشد و پول بگیرد. «هوافروشی» شده است کسبوکار و وظیفهی اصلی شهردارها. اینکه این «هوا» که تبدیل میشود به آهن و آجر و سیمان و … میشود برجها و ساختمانهای سربهفلککشیده با خود «ملزوماتی» دارد که نخستین آن امنیت شهروندان است و دیگر و دیگرهایش مدرسه و بیمارستان و فضای باز و سبز و … اینها از قرار دیگر به شهردار و شهرداری «ربطی» ندارد! این شهردار کاری به دو روزِ آینده ندارد. دو روز آینده، شهر و شهرداری تنها بهعنوان خاطرهای «دلچسب» برایش میماند! وظیفهی شهردار البته ادارهی شهر هست اما، آنطور که او «دوست» دارد بهگونهایکه هم دوستاناش آن را «دوست» بدارند و هم او را به سرمنزل «دوست» برساند! حالا گیرم بخشش نزدیک به یک میلیون متر مربع آپارتمان و زمین به چند تعاونی مورد نظر و چند مدیر شهرداری و چند خبرنگار و برنامهساز تلویزیونی و چند عضو شورای شهر تهران هم رو شده باشد، که چی؟ از آن دفاع کرده است و گفته است روال همیشگی بوده است! اتفاقاً ما هم مشکلمان با این «روال همیشگی» و فسادِ «همیشگی» است! در همین فاجعهی ساختمان پلاسکو هم، از قرار شهردار در سال ۹۳ در شورای شهر گفته است که «اگر بخواهم به وظیفهام عمل کنم باید فردا درِ ساختمان پلاسکو را ببندم». پرسش این است: چرا به وظیفهات عمل نکردی؟ آیا مأمور راهنمایی میتواند بگوید که به رانندهای اخطار دادم که چند متر دیگر حفرهی بزرگی است، توجه نکرد و رفت و هم خودش جانش را از دست داد و هم ماشیناش از بین رفت؟ وظیفهی مأمور راهنمایی کوشش برای جلوگیری از فاجعه است و نه همراهی با این و آن! آنگاه که شخصی، اگر شهردار کلانشهری مانند تهران باشد، دستانش آلوده میشود و پای در هزارویک بدهوبستان مالی و سیاسی و …دارد، سرانجامی بهتر از این نمیتواند داشته باشد! آیا پرداخت همان بودجهی اندکی که برای خرید تجهیزات آتش نشانی در نظر گرفته شده بود، ارتباطی با آن توجیهات شهردار در جلسهی شورای شهر دارد؟ بودجه خرید وسائل مورد نیاز آتش نشانی که با جان مردم سروکار دارد، یک هزارم ریختوپاشهای عادیشدهی شهردار وشهرداری به دوستان و «همرزمان»شان نیست اما، از این هم دریغ کردند.
تنها در مملکت ما میتواند اتفاق بیافتد که رئیس آتش نشانی هیچ ربطی با حرفهاش نداشته باشد! و سردار دیگری از سرداران بشود رئیسِ آتش نشانی! این حرص مقام و پول و … سپاهیان چون خوره به جان این مملکت افتاده است و تمامی ندارد. آقایان از هیچ چیزی نمیگذرند. از باشگاههای ورزشی تا آتش نشانی!
رئیس بنیاد مستعضفان، صاحب ملک، ساختمان پلاسکو هم گفته است که مغازهها را واگذار کردهاند و تنها اجاره میگرفته اند و مسئولیتی نداشتهاند! گویا تنها در مملکت ما میشود با قلدری گفت که منِ صاحبِ ملک، آن هم ملکِ تجاری از اموال عمومی، کارم تنها اجاره گرفتن است و در حفظ آن ملک هیچ وظیفهای ندارم!
از قرار وزارت کار هم معتقد است که مادههای قانونیای که برای این وزارتخانه در این زمینه مسئولیت قائل شده است، کار بسیار بیجایی کرده است و از حوزهی وظایف «آن وزارت» خارج است.
درنتیجه، من پیشنهاد میکنم یک نامهی سرگشاده تهیه کنیم خطاب به شهردار محترم، شورای شهر محترم، وزارت کار محترم، بنیاد مستعضفان محترم، همه آقایان و نهادهای محترم! از کوچک تا بزرگ! و پیشنهاد کنیم که همهی مردم آن را امضا کنند و در این نامه اولاً پوزش بخواهیم که چنین آتشسوزیای اتفاق افتاده و باعثِ بههم خوردن برنامههای روزمرهی آقایان شده است و بعد هم مسئولیت آن را همه قبول کنیم و خواهش کنیم که مقامهای قضایی هر حکمی در تنبیه مردم صادر کنند بیهیچ چونوچرایی بپذیریم! تنها خواهشمان این باشد که آقایان نه در رادیو و تلویزیون و نه در روزنامهها و نه در هیچ جایِ دیگر سعی نکنند ما را راضی کنند! و دست از حرف زدن و دروغ گفتن هم بردارند. همین!
در برابر همهی این نمادهای خانمان برانداز و مملکت بربادده، نمادی چون ققنوس از خاکستر این فاجعه سر برافراشت. نماد وجدانِ کاری و فداکاری. و مظهر آن، آتش نشانهای دریادل و بزرگوار ما بودند. و اگر امیدی برای فردای میهنمان باشد همین ققنوسهای سربرافراشته از خاکستر ویرانههاست.
۵ بهمن ۱۳۹۵، برابر با ۲۴ ژانویه ۲۰۱۶
آقا من موندم از “کارشناسهای ملاها” ساختمانی که همش فروریخته و با خاک یکسان شده اینها تشخیص میدن علت آتش سوزیش اتصالی برق بوده.
آخه خودتون مسخره کردید بدون دلیل و مدرک ابراز علت میکنید خوب بگید نمیشه تعیین کرد بخاطر اینکه غیر ممکن بررسی کردچرا خزعبلات و دروغ تحویل میدید.
روزبه / 27 January 2017