در آستانه هفتمین سالگرد درگذشت آیت الله منتظری، جمعی از ایرانیان از شهرهای مختلف اروپا گردهم آمدند تا پیامدهای اعتراض او به کشتار زندانیان تابستان ٦٧ را بررسی کنند.
در این نشست که شامگاه ۱۰ دسامبر در شهر کلن (آلمان) برگزار شد ابتدا ویدئویی از آن واقعه به نمایش درآمد که روایت بازماندگان و بخشهایی از فایل صوتیِ آیتالله منتظری را یادآوری میکرد.
سپس پیام تصویری احمد منتظری، فرزند آیتالله به این نشست پخش شد.
منیره برادران و جهانگیر اسماعیلپور از زندانیان سیاسی دههی شصت، دو سخنران این برنامه بودند و رضا علیجانی، ادارهکنندهی میزگردی بود که با حضور حسن فرشتیان، کاظم کردوانی و رضا معینی برگزار شد؛ در این میزگرد، شرکتکنندگان به محورهایی چون اهمیت نوار صوتی آیت الله منتظری و بررسی محتوای آن پرداختند و راهکارهای دادخواهی برای کشتار سال ۶۷، چگونگی پیگیری آن و تاثیرش بر آیندهی ایران را بررسی کردند.
گزارشى از یک «پرونده سازی»
احمد منتظری در پیام خود به این نشست، گزارش کوتاهی از دفاعیاتش در دادگاه ویژه روحانیت ارائه کرد و آن را «پروندهسازی» خواند. فرزند آیتالله منتظری که به تازگی به اتهام انتشار فایل صوتی پدرش در دیدار با هیئت کشتار سال ۶۷، به ۲۱ سال زندان و خلع لباس روحانیت محکوم شد گفت: «از جمله ایرادهای من به دادگاه این بود که چون اتهام “اقدام علیه امنیت ملی” یک اتهام سیاسی است و مطابق قانون اساسی رسیدگی به جرائم سیاسی علنی است و با حضور هیئت منصفه در محاکم دادگستری صورت میگیرد بنابراین اتهام وارده به من باید در دادگاه علنی و با حضور هیئت منصفه صورت گیرد و از این جهت، دادگاه قانونی نیست». او در بخش دیگری از گزارش دفاعیاتش تاکید کرد «با توجه به این که ریاست دادسرای ویژۀ روحانیت، آقای سید ابراهیم رئیسی، یكی از متصدیان اجرای حكم اعدام زندانیان در مرداد شصتوهفت است، در واقع قاضی، تحت امر مدّعی است و این نزد عُقلا پذیرفته نیست». آقای منتظری با اشاره به انتشار فایل صوتی پدرش پس از بیستوهشت سال، گفت: «اگر مرتکبانِ این اعدامها مدعی هستند حکم خدا را اجرا کردهاند پس افشاکنندهی حکم خدا سزاوار تشویق است نه محکومیت».
انتخابی در یک بزنگاه تاریخی
جهانگیر اسماعیلپور، نخستین سخنران نشست کُلن بود؛ او که خاطراتش از زندان عادلآباد شیراز در دههی شصت را پیشتر در کتاب «رنج ماندگار» منتشر کرده درباره اهمیت رفتار آیتالله منتظری گفت: «در زندگی آدمها زیست قهرمانانهی هر روزه ممکن نیست، بزنگاههای تاریخی نادرند که آن هم بستگی به قرار گرفتن و انتخاب ما دارد؛ آن وقت است که بر سر جانمان وارد معرکه میشویم.»
او اعتراض به اعدامهای ۶۷ را رویارویی با «قاتلان روز و زاهدان شب» توصیف کرد و گفت: «در فایل صوتی، شرکت کنندگان در دیدار آیتالله منتظری در حرفهایشان قسم یاد میکنند که از خانوادههایی که پیشتر یک اعدامی دادهاند شخص دیگری را اعدام نکردهاند. اما بر خلاف این سوگند دروغ، دهها خانواده بودند که قبل از اعدامهای ۶۷ یک یا دو نفر از اعضایشان اعدام شده بودند اما باز هم در سال ۶۷ از آنها قربانی گرفته شد که حبیبی، جهانگیری، حاجیزاده و دهها خانوادهی دیگر از این جملهاند».
آقای اسماعیلپور همچنین به نقش آیتالله منتظری در تغییر شرایط زندان عادلآباد شیراز اشاره کرد و گفت:
«فشارها در پیش از آن مقطع، آنقدر سنگین بود که علاوه بر آسیبهای روانی، حتی گروهی اقدام به خودکشی میکنند؛ این وضعیت آنقدر ادامه داشت تا زمانی که حجتالاسلام صمدی به عنوان نمایندهی آیتالله منتظری به زندان عادلآباد شیراز آمد و اعلام کرد این فشارها غیرشرعی و غیراسلامی است؛ من شاهد بودم که این آدم هر چه توانست کرد تا این وضعیت را تغییر دهد اما تیغ اینها در برابر آن سیستم سرکوبگر، چه در قوه قضاییه و و چه در وزارت اطلاعات نمیبُرید و حتی مدتی بعد خانهاش دچار آتشسوزی مشکوکی شد».
سخنران تاکید کرد که اعتراضهای آیتالله منتظری توانست جلوی اعدامهای بیشتر و پاک کردنِ کامل صورت مسئله را بگیرد.
جهانگیر اسماعیلپور در پایان سخنانش گفت: «همزمان با تلاش جمعی ما، زمان یگانه داور حقیقت، همه چیز را آشکار خواهد ساخت و تا آن هنگام ما جزو صفوف امیدوارانیم».
موجودیت مستقل خانوادهها
منیره برادران دومین سخنران این نشست بود که پیشتر کتاب خاطرات او از زندانهای دههی شصت با عنوان «حقیقت ساده» منتشر شد.
خانم برادران به نسبت خانواده و زندان در آن مقطع تاریخی پرداخت؛ او تلاش حکومت برای تحمیل سکوت بر جامعه و خانوادهها را ناموفق خواند و گفت: «در آن سالهای سیاه که فضای جنگ بر سیاهیاش میافزود خانوادههای زندانیان یکدیگر را شناختند، در سختیها و بیپناهیها یاور یکدیگر بودند، خبر رسانی میکردند، به مراجع قضایی و سیاسی نامه مینوشتند، تلاش میکردند محل زندان گمشدهها را پیدا کنند و جلوی اعدامها را بگیرند. نام اعدامشدگان را ثبت و اسناد این وقایع را حفظ کردند. آنها بارها به دیدار آیتالله منتظری رفتند و بعدها گردهماییهای خاوران را برگزار کردند».
منیره برادران پس از این توصیف از وضعیت مادران و خانوادههای قربانیان گفت: «آنها خشم را تبدیل به حرکت کردند و نامههایی که به مراجع داخلی و بینالمللی نوشتند علاوه بر لحن خشم، زبانی حقوقی و دادخواهانه داشت؛ آنها از آن پس موجودیتی مستقل یافتند و خود سوژه شدند و به تعبیری از فرزندانِ خود زاده شدند».
تسویه حساب در پوشش «محاربه و ارتداد»
حسن فرشتیان، حقوقدان و از شاگردان آیتالله منتظری در میزگرد این نشست، تمسک به دلائل فقهی و عناوینی چون محارب و مرتد را ابزاری برای تسویه حساب با قربانیان سال ۶۷ خواند و گفت: «حتی اگر اتهاماتشان با منطق حکومت، ارتداد یا محاربه بود آنها در سال ۶۷ نه ناگهان محارب و نه ناگهان مرتد شدند؛ آنها هر چه که بودند و به هر اتهامی بازداشت شده بودند پیشتر محاکمه و به زندان محکوم شدند و اعدام ناگهانی آنها بر خلاف حکمی که سالها پیش صادر شده بود هیچ توجیهی نداشت».
آقای فرشتیان با اشاره به سکوت روحانیان، رفتار آیتالله منتظری را حجت و نشانهی خدا و زایشی مجدد توصیف کرد و گفت: «من استقبالی که از بیانات او و عملکرد فرزندش آقای احمد منتظری میشود را به فال نیک میگیرم و
قدردانی از این قدمها و تداوم این پرسشگری میتواند برای مجریان کنونی درسی باشد که هیچ کس حاشیهی امن ندارد؛ در شرایطی که ما در دولت کنونی هنوز وزیری داریم که جزو این هیئت کشتار سال ۶۷ بوده است ما بیش از همیشه نیاز به آگاهی بخشی داریم تا چنین جنایتهایی چه به نام دین و چه به هر نام دیگری عادی یا تکرار نشود».
ضرورت آزادی وجدان
کاظم کردوانی، پژوهشگر و عضو کانون نویسندگان، در بخشی از این میزگرد به طرح این پرسش پرداخت که «چرا وقایعی از این دست، به وجدان عمومی جامعه تبدیل نمیشود و به عبارت دیگر چرا ما یکدیگر را دوست نداریم؟ چه اتفاقی باید بیفتد که من از رنج هموطنام متاثر شوم؟»
او با اشاره به «حضور مردم برای تماشای اعدام» گفت: «ما صرف نظر از مسئله و نقش حکومت، نیازمند نهیب به خودمان هستیم؛ زیرا وقتی اتفاقی به این وسعت و عظمت در سکوت جامعه و روشنفکران میافتد یک جای کارمان ایراد دارد».
آقای کردوانی بر اهمیت و ضرورت «آزادی وجدان» تاکید کرد و گفت: «در تمام جریان روشنفکری ایران از جنبش مشروطیت تا امروز یک بحث روشنفکری درباره آزادی وجدان و ضرورت آن نمیبینید». وی افزود: «ما نیازمند بررسی پدیدهی سکوت وجدان در میان روشنفکران و اصلاحطلبان و جامعه هستیم تا دلایل این غمخوار نبودن و حساس نبودن را دریابیم».
نه ترحم، نه انتقام؛ فرصتی برای دادخواهی
رضا معینی، رئیس میز ایران، افغانستان و تاجیکستان در سازمان گزارشگران بدون مرز از دیگر شرکت کنندگان در این میزگرد بود؛ او که سیزده عضو خانوادهاش از قربانیان دههی شصت هستند با اشاره به سکوت بینالمللی و تنها ماندن قربانیان، این پرسش را طرح کرد که «چرا به جای همبستگی با خانوادههای قربانیان در دادخواهی، به آنها ترحم میشود در حالی که آنها نیازی به ترحم ندارند و مهمترین مسئلهی آنها دادخواهی است».
او افزود که «اگر بخواهد پیگیری این فجایع، بر جامعه اثر بگذارد و به روشن شدن حقیقت کمک کند ما نیازمند دادخواهی ملی هستیم؛ ممکن است بر سر چگونگی به وجود آمدن این جنایت با هم اختلاف داشته باشیم اما در اینکه یک جنایت سازمان یافته اتفاق افتاده اختلافی نداریم و ما نیازمند نوعی انسجام اجتماعی در رسیدن به این نقطه هستیم». به نظر آقای معینی «مهمترین هدف از دادخواهی آنجا محقق میشود که مردم این امکان را داشته باشند که مانع تکرار جنایت شوند».
او «فرصت امروز» را برای این دادخواهی مهم دانست و گفت: «احمد منتظری نباید مثل خانوادههای ما تنها بماند و میتوان و باید از این اقدامش حمایت کرد» معینی هشدار داد که «در دراز مدت اگر فاجعه، پیاپی بر سر جامعه فرود آید ما به برخی کشورهای خاورمیانه تبدیل میشویم که دیگر نمیدانند برای چه و که و چه زمانی بگریند».
خشونت پس از انقلاب؛ پروندهای بزرگتر و جامع
رضا علیجانی، پژوهشگر و فعال ملی مذهبی، که ادارهی این میزگرد را بر عهده داشت نیز گفت که هر یک از شرکتکنندگان در این میزگرد به سکوت روحانیت و دینداران، سکوت جامعه و روشنفکران و سرانجام سکوت جهانی اشاره کردند. او با اشاره به اینکه پرونده اعدام های ۶۷ یک پرونده ملی و نیازمند احساس مسئولیت ملی است نسبت به انکار و تحریف آن هشدار داد و گفت: «به تازگی آقای علی مطهری گفته که در پاسخ پیگیری او گفتهاند که ما در آن واقعه چپها را اعدام نکردیم و فقط مجاهدین را چون سازمانشان به ما حمله کرد اعدام کردیم؛ این یعنی مرتکبان جنایت در حال انکار و تحریف این واقعیت تاریخیاند».
علیجانی در پایان گفت: «میتوان این پرونده را در ذیل یک پروندهی بزرگتر و جامع تحت عنوان “خشونت پس از انقلاب” تعریف کرد تا همهی کسانی که در این روند نقش و سهمی دارند طرح و نقد شوند و از حکومت گرفته تا دیگر جریانها فرصت دفاع از خود را داشته باشند هرچند مسئولیت حکومت در این خشونت سازمانیافته با نقش هیچ طرف دیگری قابل مقایسه نیست».
◄ لینک مطلب در تریبون زمانه
در همین زمینه
من هرگز فردی مذهبی نبوده ام ولی در برابر منتظری سر تعظیم فرود می اورم. همین چند وقت پیش بود که موسوی اردبیلی هم از این دنیا رفت، فردی که قدرت را به حقیقت ترجیح داد هر چند هر از گاهی کمی غرو لند هم کرد. عظمت منتظری در اینجاست که به قدرت گفت “نه”. اینکه بر چه مبنائی که این انتخاب را کرد تاثیری در عظمت کاری که انجام داد نمیگذارد. متاسفانه هنوز رسوبات دگم اندیشی در بسیاری از ما هنوز وجود دارد و همین باعث میشود که لباس منتظری را ببینیم و نه عظمت روح او را. یادش گرامی باد.
شهروند / 12 December 2016