در ماه نخست سال ۲۰۱۱، هر روز بهطور متوسط، سه نفر در ایران اعدام شدهاند. به گزارش دیدهبان حقوق بشر، تنها در سه هفتهی نخست سال جدید میلادی، به تایید مسئولان جمهوری اسلامی، حداقل ۷۳ نفر در ایران اعدام شدهاند.
این آمار مربوط به روز ۲۳ ژانویه است و شمار زندانیان جانباخته در عرض این یک هفته، بالاتر نیز رفته است.
حکومت جمهوری اسلامی، در پی جنبش اعتراضی اخیر مردم ایران، اگرچه با اعتراض افکار عمومی در مقابل حکم اعدام روبهرو است، اما همچنان از این شیوهی مجازات استفاده میکند.
هفتهی گذشته روز چهارم بهمن ماه دو نفر دیگر به اتهام عکسبرداری و فیلمبرداری از تظاهرات اعتراضی مردم ایران و ارتباط با سازمان مجاهدین خلق، اعدام شدند: جعفر کاظمی و محمد حاجآقایی هر دو در روز بیست و هفتم شهریور سال ۸۸ دستگیر و هر دو در یک روز اعدام شدند.
جعفر کاظمی از معدود بازماندگان کشتار سال ۱۳۶۷ است. وی که در سال ۶۸ پس از هشت سال زندان آزاد شد، تا سال ۸۸، در ایران زندگی میکرد.
به نظر میرسد در این سالها او ارتباطی با سازمانهای اپوزیسیون در خارج از کشور نداشته، چراکه در طول این مدت، مورد بازجویی دوباره قرار نگرفته است تا سال ۸۸ که از تظاهرات اعتراضی فیلم و عکس تهیه میکند و به همین دلیل دستگیر میشود.
حال پرسش این است که آیا مجازات تهیهی فیلم و عکس از تظاهرات ضد حکومتی و فرستادن آن برای گروههای اپوزیسیون اعدام است؟
نسیم غنوی، وکیل جعفر کاظمی، حاضر به گفتوگو با زمانه نشد. علت این عدم پذیرش با شدت فشاری که بر وکلا وارد میشود، قابل درک است.
همسر جعفر کاظمی، رودابه اکبری نیز در شرایط بد روحی بهسر میبرد. در گفتوگویی کوتاه از او پرسیدم: آیا در جریان اعدام همسرش بوده است؟
خیر، هیچ اطلاعی نداشتم. ساعت هشت صبح برای ملاقات به اوین رفتیم. ساعت هشت و ربع، خواهر همسرم زنگ زدند و گفتند که برگردید، تلویزیون اعلام کرده که آقای کاظمی را اعدام کردهاند. نه به وکیلشان خبر داده بودند و نه به ما. ما هم به روال هر دوشنبه برای ملاقات رفته بودیم.
خانم اکبری، چند وقت بود که همسرتان در زندان بود؟
در این دوره، ۱۷ ماه.
پیشبینی چنین حکمی را میکردید؟
نه اصلاً. گفتم شاید دوباره نظرشان عوض شود. این کارها، کارهای درستی نیست، ولی خب اینها … دیگر خودتان میدانید. نیازی نیست که من بخواهم حرفی بزنم.
خاطرهای از دهه ۶۰
پروندهی جعفر کاظمی پس از ابلاغ حکم اعدام دادگاه بدوی، در دادگاه تجدید نظر شعبهی ۳۶ استان تهران، به ریاست حجتالاسلام زرگر تأیید شده بود.
اتهام او «محاربه»، «تبلیغ علیه نظام» و «همکاری با گروههای معاند» بود، اما در پروندهاش، هیچگونه سند و مدرکی که دال بر همکاری وی با «گروههای معاند» باشد، وجود نداشت.
به گفتهی همسر جعفر کاظمی، گویا بازجویان زندان از او درخواست مصاحبهی تلویزیونی میکنند که با پاسخ منفی او روبهرو میشوند.
آقای کاظمی، چندسال پیش، برای مدت کوتاهی، به منظور ملاقات با فرزندش، بهروز کاظمی به کمپ اشرف رفته بود. ملاقات با فرزند در کمپ اشرف نیز جزو کیفرخواست وی بود.
ایرج مصداقی، پژوهشگر که حدود یک دهه از عمر خود را در زندانهای جمهوری اسلامی سپری کرده است، در دور اول دستگیری جعفر کاظمی در دههی ۶۰، با او در اوین آشنا بوده است.
ایرج مصداقی: جعفر کاظمی بعد از دستگیری در سال ۶۰ و بعد از تحمل شکنجهها و محکومیت به زندان، به قزلحصار برده شد و بعد از آنجا به صورت تنبیهی، به زندان گوهردشت منتقل شد. وی دوران بسیار سختی را در سالهای ۶۲-۶۳ در سلولهای انفرادی گوهردشت گذراند. من در آن موقع جعفر را نمیشناختم.
در واقع، بعد از کشتار سال ۶۷، وقتی در بیست و ششم بهمن ماه همان سال، ما که در زندان گوهردشت زنده مانده بودیم، به اوین منتقل شدیم، با جعفر کاظمی آشنا شدم.
رابطهی ما به این شکل برقرار شد که او میوه، سیگار و وسایل مورد احتیاج ما را از فروشگاه اوین تأمین میکرد و به دم بندمان میآورد. یکی از نزدیکان همبندم که روابط نزدیکی با هم داشتیم، سیامک طوبایی، ما را به هم معرفی کرد و اطمینان داد به او که من قابل اطمینان هستم. چون من مسئول بند و مسئول فروشگاه بودم. به این ترتیب، رابطهی من با جعفر کاظمی شروع شد.
آن موقع، اسرایی بودند که توسط مجاهدین در عملیاتهای متعددشان دستگیر شده بودند. آنها بسیجیان و سربازانی بودند که توسط مجاهدین در عملیاتهای مختلف دستگیر شده بودند یا به اسارت درآمده بودند. مجاهدین این اسرا را در شهریور ماه ۱۳۶۷ آزاد کرده و آنها زیر نظر صلیب سرخ بینالمللی به ایران بازگشته بودند.
منتها بعد از ورود آنها به ایران، توسط رژیم دستگیر شده بودند. این اسرا را به زندان اوین آورده بودند و در آسایشگاه یا سلولهای انفرادی اوین، مورد بازجویی و شکنجه قرار میدادند. بعد آنها را به بند یک بالا در اوین منتقل کردند و مدتی در آنجا محبوس بودند.
ما به بند یک پایین در زندان اوین منتقل شده بودیم. آنجا جعفر به من گفت که اینها ملاقات ندارند و نمیتوانند از خانوادههایشان پول بگیرند. به همین خاطر نمیتوانند مایحتاج اولیهی خود را تهیه کنند. منتها به خاطر وضعیت بدی که داشتند، زندان اجازه داده بود فقط مقداری به آنها پرتقال داده شود. جعفر از من خواست در صورت امکان ما از طرف بندمان، بدون اینکه کسی متوجه بشود، پول بیشتری بپردازیم و او میوهی بیشتری به بند آنها، یعنی کسانی که در سابق اسیر بودند و حالا در شرایط بسیار سختی در زندان اوین بهسر میبردند، برساند.
به این ترتیب، رابطهی من با جعفر شروع شد. از طرف بندمان پول بیشتری به او میدادم و او با تهیهی میوه و مایحتاج اولیه، به اسرایی که آزاد شده بودند و خانوادههایشان از دستگیری آنها مطلع نبودند و نمیدانستند که فرزندانشان در ایران هستند و در زندان بهسر میبرند، کمک میکرد.
جعفر کاظمی در دور اول بازداشت خود، در چه زمانی بازداشت و آزاد شد؟
او در سال ۶۰ دستگیر شده بود و در سال ۶۸ آزاد شد.
بله، در آن دوره هشت سال زندان بود و سال گذشته بعد از شروع جنبش مردم ایران، پس از انتخابات ۲۲ خردادماه، او هم فعال شد و در این جنبش شرکت داشت. در تظاهراتها شرکت میکرد و فیلمهایی از تظاهرات تهیه میکرد و ظاهراً برای سازمان مجاهدین ارسال میکرد. گویا این فیلمها موقع ارسال لو رفته و رژیم اسنادی در این رابطه داشته و به خاطر همین دستگیر شده است.
محمد حاجآقایی هم در همین رابطه دستگیر شده بود. هردوی اینها در این رابطه در بیست و هفتم شهریور ماه سال ۸۸، یک روز پیش از روز قدس، دستگیر شدند. منتها در کیفرخواستی که تهیه کرده بودند، مطرح شده بود که در تظاهرات عاشورا شرکت کرده بودند.
تلویزیون رژیم فیلمی از محمد حاجآقایی پخش کرد که من او را از روی صدایش شناختم. چون چهرهی آنها پوشیده بود و آنها را ندیدم، ولی از صدای محمد حاجآقایی فهمیدم که اوست. آن موقع تصورم بر این بود که او روز عاشورا دستگیر شده است، چون در کیفرخواست چنین آمده بود. در صورتی که این دو یک روز قبل از روز قدس و در شهریورماه دستگیر شده بودند. در حالی که عاشورا در دیماه آن سال بود.
محمد حاجآقایی هم در دههی ۶۰ در زندان بود؟
بله او از سال ۶۲ تا ۶۶ در زندان بود.
تاریخ دستگیری او هم همان تاریخ دستگیری جعفر کاظمی بود.
هر دو در یک روز دستگیر شده بودند و هر دو هم در یک روز اعدام شدند.
آیا اطلاعی از شرایط دادگاه آنها در این دور دستگیری دارید؟ آیا میدانید که وکیلشان در جریان اجرای حکم اعدام آنها بود یا نه؟
با توجه به آنچه در تلویزیون رژیم پخش شد و صحنههایی از دادگاه را در بهمن ماه پخش کردند، بهنظر میآمد که تاریخ دادگاهشان هم همان بهمن ماه بوده است. منتها قبلاً دستگیر شده بودند و کیفرخواستی هم که تهیه شده بود، کیفرخواست واقعی نبود.
تا جایی که من اطلاع دارم، وکیل در جریان اجرای حکم نبوده است. خانواده هم که در مصاحبههایشان اعلام کردند که برای ملاقات با آنها رفته بودند، اما با خبر اعدامشان روبهرو میشوند. بنابراین حتی برخلاف قوانین خود رژیم که در زمان اعدام، میبایستی وکیل مدافع حضور داشته باشد، خانواده حضور داشته باشد، وکیل و خانواده هیچکدام از اعدام آنها اطلاعی نداشتند.
گفته میشود این دو برای دیدن فرزندانشان به عراق رفته بودند. ممکن است در این زمینه توضیح بدهید که موضوع چه بوده است؟
فرزند جعفر کاظمی در قرارگاه اشرف بهسر میبرد. یکی از اتهامهای او این بود که پسرش را به عراق برده و او از آنجا نزد مجاهدین رفته است.
در مورد محمد حاجآقایی، این موضوع هم نیست. محمد حاجآقایی فرزندش در قرارگاه اشرف نیست. او سه فرزند داشت که دو تن از آنان، به علت بیماری دوشین که یک بیماری ژنتیک و بسیار خطرناک است، وقتی به سن بلوغ رسیدند، فوت کردند. به خاطر همین، زمانی که محمد در سالهای ۶۲ تا ۶۶ در زندان بهسر میبرد، شرایط بسیار سختی داشت.
چون همین ناصریان، کسی که امروز حکم اعدام محمد را صادر کرد، آن موقع دادیار زندان بود و از موقعیت محمد خبر داشت، مشکلات خانوادگیاش را میدانست که بچههایش با خطر مرگ دست و پنجه نرم میکنند. از همین برای فشار روی او استفاده میکرد تا بلکه بتواند او را به همکاری وادار کند، ولی موفق نشد. زمانی که محمد آزاد شد، این بچهها که در شرایط بسیار بدی زندگی میکردند و هر دو فقط یک ویلچر داشتند، در شرایط دردناکی درگذشتند.
بعد خود محمد به عراق و به قرارگاه اشرف رفته بود و چندماهی در آنجا مانده بود، اما به اعتبار آنچه در دادگاه هم مطرح شده، به خاطر کبر سن در آنجا نماند یا مجاهدین گفته بودند بهخاطربالا بودن سن نمیتواند در آنجا بماند. به همین دلیل، به ایران برگشت. منتها او را به این شکل، بیرحمانه، به قتل رساندند.