آرشیو ملی بریتانیا در اواخر دسامبر ۲۰۱۰ سندهای دیپلماتیک مربوط به سی سال پیش یعنی سال ۱۹۸۰ را از حالت سری خارج کرد. در بخش نخست گزارش در مورد این سندها، توضیحاتی در مورد آنها داده شد و شیوهی پژوهش آنها تشریح گردید. در این بخش به بازتاب مسائل مربوط به محمدرضاشاه، خانواده سلطنتی و بخشی از مخالفان در این اسناد میپردازیم. مخالفانی که به آنان اشاره میشود، کسانی هستند که به نوعی به رژیم سابق مرتبط بودهاند.
حامیان حکومت سابق
تقریبا بلافاصله پس از سرنگونی حکومت پهلوی و روی کار آمدن دولت موقت و استقرار نظام جمهوری اسلامی، فعالیتهای گروههای مخالف حاکمیت آیت الله روح الله خمینی نیز در داخل و خارج از کشور نیز آغاز شد.
روز ۲۱ مارس ۱۹۸۰/ اول فروردین ۱۳۵۹ جولیان ایمری (Julian Amery نماینده سرشناس محافظه کار و معاون سابق وزارت خارجه در دولت ادوارد هیث) در حضور دو تن از مسئولان بخش خاورمیانه، با لرد پیتر کرینگتون (Lord Peter Carrington) وزیر خارجه بریتانیا دیدار کرد.
در این دیدار ایمری گزارشی از فعالیتهای مخالفان سرشناس جمهوری اسلامی و حامیان حکمت سابق در خارج از کشور ارایه کرد. ایمری اعلام کرد که با شماری از “ایرانیان تبعیدی” از قبیل دکتر شاپور بختیار، ارتشبد فریدون جم، ارتشبد غلامعلی اویسی و اردشیر زاهدی دیدار داشته است.
به گفته ایمری: “دیدگاه مشترک همه این افراد این بوده که پیش از آن که ایران تحت نفوذ روسها قرار گرفته و در حلقه شوروی قرار گیرد، باید کاری انجام داد.”
ایمری افزود: “زاهدی در عین آن که علنا از سوی شاه و خانوادهاش اقدامی نمیکند، ممکن است بتواند از پول شاه خرج کند.”
ایمری ادامه داد: “عراقیها به بختیار و اویسی پیشنهاد کمک دادهاند و صدام حسین شخصا به این موضوع اظهار علاقه کرده است. برادر او [برزان ابراهیم حسن التکریتی] رییس سازمان امنیت [عراق] دستور کمک داده است. به بختیار پیشنهاد گشایش دفتری در بغداد داده شده و اویسی میاندیشد که اکنون میتواند گروههای کماندویی به داخل ایران بفرستد. آنان در این مرحله خواستار کمک بریتانیا به شکل تأیید نقشههایشان هستند. آنها فکر میکنند روی آوردن به ما [بریتانیا] عاقلانهتر از کمک خواستن از آمریکا است.”
لرد کرینگتون در پاسخ اعلام کرد که به نظر وزارت خارجه بریتانیا، اویسی هیچ بختی ندارد و مشارکت او با بختیار هم تاکتیکی است.
وزیر خارجه بریتانیا افزود: “اگر آنان تضمینی برای کمک از بریتانیا بگیرند، خبر منتشر خواهد شد و آنان میخواهند تا به دوستانشان خبر بدهند. تلاش برای سرنگونی رژیم انقلابی با کمک از خارج، نتیجه معکوس خواهد داشت و حتی ممکن است حکومت انقلابی را در آغوش روسها بیفکند.”
ایمری با دیدگاه کرینگتون درباره اویسی مخالف بود. ایمری ضمن مقایسه شخصیت بختیار با الکساندر کرنسکی (Alexander Kerensky رهبر موقت روسیه قبل از انقلاب ۱۹۱۷ لنین) از اویسی به عنوان کاراکتری یاد کرد که ایرانیان به عنوان رهبر قبول دارند.
تحلیل کرینگتون این بود که هر اقدامی برای سرنگونی حکومت ایران، انقلابیون را متحد کرده و راه را برای نفوذ شوروی باز خواهد کرد. حال آن که در حال حاضر به جز حزب توده هیچ یک از گروهها وابسته به شوروی نبوده و بهتر است حکومت مستقی در ایران روی کار بیاید که همزمان با مقابله با دخالت دیگر کشورها، در برابر نفوذ شوروی نیز مقاومت کند.
فشار بر شاه
از ابتدای پیروزی انقلاب، شماری از مسئولان جمهوری اسلامی، از جمله صادق خلخالی، وعده دستگیری و محاکمه شاه در ایران خود را میدادند. حادثه گروگانگیری و اشغال سفارت آمریکا در تهران که به عنوان اعتراض به سفر شاه به آمریکا انجام شد، ماجرا را برای ایران جدیتر کرد. از همان زمان، دولت ایران تلاش جدی حقوقی بینالمللی را برای استرداد شاه آغاز کرده بود. به دلیل افزایش فشارهای سیاسی، شاه در نیمه دسامبر ۱۹۷۹ آمریکا را ترک و به پاناما رفت.
اسناد تازه آزاد شده نشان میدهد که دست کم در یک مقطع در ژانویه سال ۱۹۸۰ ایران موفق به دریافت حکم جلب شاه از پاناما شد و حتی با هماهنگی بخشی از هیات حاکمه پاناما، ماموران حقوقی را در ۲۴ مارس/ ۴ فروردین برای اجرای حکم از تهران روانه پاناما کرد و قطب زاده وزیر خارجه نیز از قطعی شدن دستگیری شاه خبر داد. ولی شاه و خانوادهاش زودتر از حضور فرستاده ایران خاک پاناما را ترک کرده و به مصر رفتند. دولت پاناما هم برای دلخوشی ایران اعلام کرد که در صورت بازگشت شاه به آن کشور حتما او را دستگیر خواهد کرد.
بانک مرکزی ایران نیز پیگیر مصادره و استرداد اموال شاه و خانواده او بود. بر اساس نقل قول لمپورت از شیولینو، علیرضا نوبری مدیر کل بانک مرکزی ایران، خواهر خود را “برای پی گیری ثروت شاه” در همان زمان به پاریس فرستاده بود.
بختیار و اویسی
در همان روز ۲۴ مارس، داوود آلیانس بازرگان و سرمایه گذار مشهور یهودی ایرانی مقیم بریتانیا، در دیداری در نیویورک با آنتونی پارسونز (Anthony Parsons) نماینده دایم بریتانیا در سازمان ملل و سفیر پیشین لندن در تهران درباره ارتباطات بختیار در ایران و آماده شدن مقدمات بازگشت او به ایران ادعا کرد: “بختیار گفت که تماسهای عالی با ایران دارد. او در تماس با اعضای ارشد تعدادی از کمیتهها در ایران و حتی در تماس با آیت الله بهشتی هم هست. شریعتمداری هم آماده است در زمان مناسب به هر کس شانس سرنگونی خمینی را داشته باشد قول همکاری بدهد.”
به عقیده پارسونز: “بختیار به این نتیجه رسیده که احساسات ضد خمینی در سراسر ایران در حال گسترش است و لحظ سرنوشت چندان دور نیست. به نظر میرسد بختیار پول زیادی برای این عملیات دارد. صحبتهایی درباره فوران نعمت عراقی شده است. آلیانس همچنین گفت که اسراییلیها هم کمک کردهاند.”
پارسونز در پاسخ به درخواست آلیانس برای حمایت بریتانیا از بختیار گفت: “من در جریان امور ایران نیستم. با این حال برای من به شدت سخت است تصور کنم که در شرایط فعلی بختیار بتواند پیروزمندانه به فرودگاه مهرآباد و کشورش بازگردد.”
در این دیدار آلیانس نتوانست قول همکاری بریتانیا با بختیار را از پارسونز بگیرد. در همین ارتباط، روز ۱۹ ژوئن/ ۲۹ خرداد، دیوید میرز رییس بخش خاورمیانه وزارت خارجه بریتانیا به درخواست اضطراری آلیانس با او دیدار کرد. این دیدار به دنبال دیدار بختیار با آلیانس صورت گرفت.
به گفته آلیانس: “بختیار اکنون در پول غلت میزند و آماده اقدام است. او یک سازمان در ایران و سه ایستگاه رادیویی دارد، یکی به صورت سیار مستقر و فعال در اطراف تهران، یکی در عراق و یکی جایی دیگر.” میرز توضیح میدهد که رسانههای آمریکاییها این رادیو را به اویسی نسبت میدهند.
در ادامه، آلیانس از طرف بختیار از میرز پرسید: “بختیار میخواهد بداند که موضع بریتانیا چیست؟ او از آمریکاییها دست کشیده و آنها را احمق و بی ربط میداند. ولی بریتانیاییها عاقلترند.”
آلیانس به میرز توضیح داد که به بختیار گفته، حمایت بریتانیا از او “بوسه مرگ” است. بختیار ضمن تایید نظر آلیانس گفته بود که مقامات لندن باید نقشهای داشته باشد، چرا که آنها زیرکتر از آن هستند که بنشینند و اجازه دهند ایران به دست کمونیستها بیفتد. او فقط یک تضمین حمایتی برای آغاز کار میخواهد و این امر مغایرتی با برنامههای لندن نخواهد داشت.
میرز ضمن تایید دیدگاه آلیانس درباره بوسه مرگ پاسخ داد: “ایرانیان همواره در قابلیت بریتانیا در دخالت در امور ایران اغراق میکنند. به نظر من، پس از تغییرات بنیادی در ایران، غیرواقع بینانه خواهد بود اگر تصور شود که بریتانیا هنز در صحنه آن کشور نفوذ دارد.”
دیپلمات بریتانیایی افزود: “زمانی که از هم جدا میشدیم، آلیانس مجددا به نکته بوسه مرگ اشاره کرد و از من پرسید: اگر بختیار برای کسب محبوبیت در بین تندروان ایرانی به بریتانیا حمله کند، موضع حکومت علیاحضرت ملکه چه خواهد بود؟ آیا شما این اقدام را تایید میکنید؟ من گفتم بختیار باید خودش انتخاب بکند. ولی فکر میکنم چنین اقدامی از سوی بختیار، هم از سوی بریتانیا و هم از سوی ایرانیان به فرصت طلبی تعبیر خواهد شد.”
از زمان اوج گیری انقلاب در سال ۱۹۷۸، اندرو ویتلی (Andrew Whitley) نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی که در آن زمان، گزارشگر روزنامه فایننشال تایمز در تهران بود، معمولا از او به عنوان یکی از افراد طرف مشورت وزارت خارجه بریتانیا در مساله ایران نظر خواسته میشد.
در دیدار ویتلی با استیون لمپورت از مسئولان بخش خاورمیانه وزارت خارجه، در ۲۵ ژوئن ۱۹۸۰/ ۴ تیر ۱۳۵۹ مسایل مختلف ایران به ویژه وضعیت اپوزیسیون مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
به عقیده ویتلی، وجود سه رادیو صدای آزاد ایران (متعلق به ارتشبد غلامعلی اویسی)، رادیو ایران (متعلق به شاپور بختیار) و یک مورد جدید به نام رادیو وطن (از قاهره) تاثیر زیادی در ایران داشتند. بر اساس این گزارش، رادیو وطن “به احتمال قریب به یقین توسط آمریکاییها حمایت مالی میشود.”
ویتلی همچنین از انجام یک نشست هماهنگی مخالفان حکومت ایران در لندن در منزل جولین ایمری خبر داد. در این نشست، ارتشبد فریدون جم، ارتشبد اویسی و پرویز ثابتی مدیر کل سابق ساواک شرکت داشتند. احتمالا این همان نشستی است که در بالا به آن اشاره شد.
در ادامه این گزارش همچنین از احتمال حمایت عراق، سعودی و کشورهای خلیج [فارس] از فعالیتهای اپوزیسیون خارج از کشور سخن گفته شده است.
در همین ارتباط، پیتر تمپل موریس (Peter Temple-Morris) عضو ارشد حزب محافظه کار در پارلمان بریتانیا و داماد خواهر اسدالله علم به همراه جولیان ایمری، پس از دیداری طولانی و جداگانه با اویسی و بختیار در پاریس، گزارشی از این دیدار را در تاریخ ۳۰ ژوئن/ ۹ تیر برای وزارت خارجه کشورش ارسال کردند. این گزارش به قلم ایمری است. گفتنی است که این دیدارها در فاصلهای کمتر از دو هفته قبل از شکست کودتای نوژه صورت گرفته بود.
در ابتدای این گزارش تاکید شده که هم بختیار و هم اویسی تحت حفاظت شدید و مداوم امنیتی پلیس لباس شخصی نیروی ویژه فرانسه قرار داشتند و فرماندهی عملیات حفاظت از بختیار برعهده پسر خود او بوده است.
در این گزارش درباره وضع مالی دو سیاستمدار تبعیدی آمده است: “به نظر میرسید که هیچ یک از دو رهبر مشکل مالی نداشتند. آنان احتمالا از سوی ایرانیان ثروتمند تبعیدی حمایت میشوند. عجیب آن بود که هر دو آنها اشاره کردند که آن یکی احتمالا مورد حمایت مالی پرنسس اشرف است. بنابراین من تعجب نمیکنم اگر هر دو آنها از نوعی حمایت سلطنتی برخوردار بوده و شاید مقداری هم از عراق کمک میگیرند.”
در ادامه گزارش درباره مناسبات اویسی و عراق آمده است: “ژنرال اویسی چندین دیدار از عراق داشته و ادعا میکند که گفتگوهای خوبی با پرزیدنت صدام حسین داشته است. شماری از افسران او در عراقند. او یک ایستگاه رادیویی در عراق دارد که برای ایران برنامه پخش میکند. او امکاناتی دارد که مردانش تقریبا هر گاه که بخواهد در داخل ایران تردد کنند.
ایمری درباره پیوند اویسی و عراق مینویسد: “اویسی معتقد است که صدام حسین به سه دلیل از او حمایت میکند: ترس از تصرف ایران توسط شوروی و در نتیجه سقوط رژیم بعثی در عراق، ترس از نفوذ خمینی در جامعه شیعه عراق و ترس از تبعات تجزیه کردستان ایران برای عراق. صدام حسین شاید در پس ذهنش جاهطلبی تصرف خوزستان را داشته باشد. ولی در حال حاضر و با هر معیاری، هراس قویتر از طمع است. اویسی کمک عراق به خود را مهم، ولی محدود توصیف کرد.”
اویسی درباره حمایتهای داخلی از خود ادعا کرد:”اویسی مدعی شد که شبکه ارتباطی تاثیرگذاری با افسران در سراسر ایران، چند نفر از رهبران آذربایجانی، خسرو قشقایی رهبر ایل [قشقایی]، برقرار کرده است. قشقایی اکنون ظاهرا از تهران به قلمرو ایلی خود فرار کرده است. اویسی همچنین در تماس با پالیزبان است که از طرف عراقیها در کردستان است.”
در ادامه این گزارش به سفر اخیر اویسی به آمریکا و دیدارش با آدمیرال ترنر (فرمانده سیا) و برژینسکی (رییس شورای امنیت ملی امریکا) اشاره شده است. ظاهرا هر دو نفر با حرکت اویسی همراهی نشان داده و خواهان آگاهی از فعالیتهای او شدهاند. اویسی عدم آمادگی فعلی کاخ سفید برای اقدامی مثبت در حمایت از او در این زمان را قابل درک دانست.
اویسی همچنین عنوان کرد که ارتباطات دوستانهای را با مصر، اسراییل و عمان برقرار کرده و ضمن خواهان کمک از ما [بریتانیا] است و میخواهد این خواسته را با کویت، امارات عربی متحده و شاید پاکستان هم مطرح کند.
ایمری درباره دیدار با بختیار هم چنین نوشته است: “بختیار هم تماس نزدیکی با عراقیها برقرار کرده و یک یا چند ملاقات دوستانه با صدام حسین داشته است. قدردانی بختیار از نیات صدام حسین، واقعا همانند اویسی است. همانند اویسی، به بختیار نیز امکاناتی داده شده تا برخی از افرادش در عراق مستقر شده و به داخل ایران نفوذ کنند. او هم یک ایستگاه رادیویی برای خودش دارد که از رادیوی اویسی جدا است.”
بختیار مدعی است که سازمانی گسترده در سراسر ایران دارد و تقریبا همانند شیوه خمینی در زمانی که در تبعید بود، هوادارن بختیار هم نوار سخنرانیهای او را توزیع میکنند. او بدون آن که جزییاتی را افشا کند، اعلام کرد که مورد حمایت ارتش است. به نظر میرسد که بختیار دارای ارتباطات بینالمللی خوبی است، ولی بیشتر با کسانی که برای دیدن او به پاریس میآید تا از طریق سفرهای خودش.
این گزارش درباره نقش اویسی برای کسب قدرت در ایران چنین میگوید: “به گفته او، نقشهاش این است که با حدود ۱۵۰۰ مرد نظامی وارد ایران شده و وقتی آماده شد، یک شورش نظامی علیه حکومت تهران برپا کند.”
گزارش ایمری درباره مناسبات اویسی و بختیار مینویسد: “اویسی به خوبی از بختیار صحبت و از تلاشهای او استقبال کرد، ولی گفت حاضر نیست که تحت فرماندهی او خدمت کند. اویسی بختیار را سیاستمدار حزبی و احتمالا خود را یک فرمانده حکومت نظامی میداند که بعد از برقراری نظم به مردم اجازه میدهد که با اجرای یک همهپرسی تصمیم بگیرند.”
اویسی همچنین خواهان کمک از کشورهای غربی بود: “او میخواهد مورد حمایت روحی و دیپلماتیک بریتانیا قرار گیرد. او اعتقاد دارد که بریتانیاییها بهتر از آمریکاییها مشکلات ایران را درک میکنند. او دوست دارد که ما همانند سال ۱۹۵۳ ما آمریکاییها را هدایت کنیم. او خواهان حمایت مالی غرب برای بسیج افسرانش در تبعید و خرید جنگ افزار سبک است. به باور او، میشد این کمکهای مالی را از ایرانیان مهاجر گرفت، ولی ترجیح میدهد که از غرب کمک بگیرد، برای این که هگام به قدرت رسیدن وامدار هیچ فردی نباشد.”
در مقابل، بختیار خواهان آن بود که پس از تغییر حکومت توسط نظامیان و تصفیه کشور از روحانیان و کمونیستها به عنوان فاز دوم دگرگونی وارد کار شود و پس از تایید مردم در یک همه پرسی، بار دیگر قانون اساسی مشروطیت را برقرار کند.
بر اساس این گزارش، بختیار هم از اویسی تعریف میکرد و حتما ارتباطاتی هم بین آن دو بود، ولی حاضر به اتحاد با اویسی نبود، چرا که فکر میکرد که این اقدام وجهه او به عنوان یک رهبر لیبرال را مخدوش میکرد.
هم اویسی و هم بختیار شرایط جمهوری اسلامی را روز به روز به سمت ضعیفتر شدن ارزیابی کرده و قدرت افرادی همچون بنیصدر، قطب زاده و امثال آنان را در برابر آیتالله خمینی و روحانیان ناچیز میدانستند. به گفته بختیار: “خمینی به علاوه بنیصدر همچنان خمینی بود، ولی بنیصدر منهای خمینی هیچ نبود.”
در پایان این گزارش، ایمری با استناد به اطلاعات اویسی و بختیار درباره تقویت حزب توده و مشکلات شدید داخلی و احتمال حمله نظامی شوروی به ایران، توصیه کرده بود که لندن برای جلوگیری از نفوذ و گسترش کمونیسم و شوروی از فعالیتهای اویسی و بختیار حمایت کند.
بر اساس یک گزارش دیگر، ویتلی در روز ۱۷ جولای/ ۲۶ تیر در دیدار با خانم فرانسیس گرییه از مسئولان بخش خاورمیانه وزارت خارجه کشورش خلاصهای از گفتگویش با جواد خادم در معرفی گروهها و رهبران اپوزیسون ایرانی در تبعید پرداخت.
رقابت در میان سلطنتطلبان
ویتلی ضمن طرح این ادعا که جواد خادم نفر دوم در تشکیلات نهضت مقاومت ملی بختیار است، عنوان کرد که خادم از او (ویتلی) دعوت کرده مسئول ارتباطات نهضت مقاومت شود، ولی او به دلیل مغایرت این کار با حرفه روزنامه نگاریش این پیشنهاد را رد کرده است. ویتلی در سخنانش از خادم به عنوان “فردی که در دانشگاه منچستر تحصیل کرده، دارای همسری انگلیسی و گرایش شدیدی به بریتانیا دارد” یاد کرده است.
بر اساس این گزارش، بین اشرف پهلوی و فرح پهلوی بر سر ریاست اپوزیسیون تبعیدی رقابت وجود داشته و این رقابت به دیگر گروههای اپوزیسیون نیز گسترش یافته بود.
ویتلی همچنین از [حسین] امیرصادقی به عنوان یکی دیگر از فعالات اپوزیسیون یاد کرد و گفت پدر او راننده شاه بوده است. امیرصادقی که خود را سخنگوی شاه مینامید، عضو گروهی با نام جبهه وحدت ملی بود که برای بازگشت سلطنت به ایران فعالیت میکرد. به گفته ویتلی حمایت مالی این گروه از سوی اشرف پهلوی بوده است.
در ادامه این گزارش از ارتشبد جم و دریادار احمد مدنی به عنوان حامیان بختیار یاد شده و عنوان شده که مدنی اکنون مخفی شده است. دیپلمات بریتانیایی در توضیح خود بر این گفتگو ضمن تعجب از موضع مدنی به دلیل این که هنوز در ایران است تعجب و نسبت به فعالیت جم در گروه بختیار نیز تردید کرده است.
در این گزارش همچنین از گروهی به نام”نقاب” [نجات قیام ایران بزرگ] یاد شده که دارای یک شورای پانزده نفره در ایران بوده و در زمان ارسال این گزارش مدعی شده بود که در حال تدارک بازگرداندن بختیار به ایران طی سه ماه آینده است.
به نظر میرسد که این تلاش را میتوان به ماجرای نوژه نسبت داد، چرا که همین گروه مسئولیت کودتای نوژه را نیز برعهده گرفت که در ۱۸ تیر/ ۹ جولای و فاصله گفتگوی ویتلی با خادم و دیدار ویتلی با گرییه، خنثی و با شکست مواجه شده بود.
در ادامه این گزارش از قول خادم عنوان شده: “بختیار مطمئن است که موقعی که زمانش فرا برسد، [آیت الله کاظم] شریعتمداری از او حمایت خواهد کرد.”
روز ۲۴ جولای ۱۹۸۰/ ۲ مرداد ۱۳۵۹ (سه روز قبل از درگذشت شاه)، فریدون جاهد، خبرنگار بخش فارسی سرویس جهانی بیبیسی مصاحبهای را با شاپور بختیار در پاریس انجام داد. این مصاحبه پس از مصلحت اندیشی با وزارت خارجه بریتانیا انجام و ترجمه متن کامل آن نیز برای وزارت خارجه بریتانیا ارسال شد.
مصاحبه بیبیسی با بختیار
این مصاحبه در حالی انجام شد که بختیار قبلا در دیدار با داوود آلیانس، رادیوی بیبیسی را “صد در صد طرفدار خمینی” نامیده و عنوان کرده بود که ایستگاه رادیویی سیار خود در ایران را برای خنثی کردن تبلیغات بیبیسی آماده راهاندازی کرده است.
در ابتدای این گفتگو، بختیار شایعه اخطار دولت فرانسه به او برای کنار گذاشتن فعالیتهای سیاسی و یا اخراج را به کلی تکذیب کرد و همچنین ترور نافرجام او و ماجرای کودتای نظامی نوژه را بی ارتباط به هم دانست. بختیار ضمن تکذیب ارتباط خود با ماجرای نوژه، احتمال داد که نقشه ترور او مدتها قبل از کشف کودتا طرح شده است.
بختیار در پاسخ به سؤالی درباره ادعای مقامات ایران درباره ارتباط بین کودتای نوژه و قصد اشغال ایران توسط عراق گفت: “من هرگز با اشغال ایران توسط عراق موافق نیستم، ولی متاسفانه ایران روز و شب به عراق حمله میکند.”
خبرنگار بیبیسی مجددا پرسید: “آیا عراقیها به شما قول چیزی را دادهاند؟ بختیار پاسخ داد: “من از هیچ کس قول نمیخواهم، ولی منافع متقابلی وجود دارد و ما هر دو ضد رژیم خمینی هستیم.”
مراسم تدفین شاه
به دنبال درگذشت شاه در روز ۲۷ ژوییه/ ۵ مرداد در قاهره، آرایش اپوزیسیون سلطنتطلب خارج از کشور تا حد زیادی تغییر یافت. با وجود دعوت میهمانانی از سراسر جهان، مراسم و تشییع و تدفین شاه به سرعت و برای دو روز بعد تدارک دیده شد. سر مایکل ویر سفیر بریتانیا در این مراسم شرکت نکرد و نفر دوم خود نیکلاس برینگتون را (که سابقه خدمت در تهران داشت) را به جای خود فرستاد و او نیز گزارشی از این مراسم تهیه کرد:
“در ساعت ۱۱ صبح، اعضای ارشد حکومت مصر به همراه حدود هفتاد نفر از اعضای خانواده شاه و دیگر وابستگان ایرانی در کاخ عابدین گردآمدند. کنستانتین پادشاه سابق [یونان]، [ریچارد] نیکسون رییس جمهور سابق [آمریکا] و دامادش، ژنرال حفیظ العلوی از طرف پادشاه مراکش، سفرای آمریکا، فرانسه، آلمان، اسراییل و کاردار استرالیا هم حضور داشتند … کشورهای عضو جامعه اقتصادی اروپا تصمیم گرفتند در سطح سفیر در این مراسم شرکت نکنند، ولی فرانسه که سفیرش در ماموریتی خارج از مصر بود، برای این منظور فراخوانده شد و در مراسم شرکت کرد که این تصمیم موجب ناراحتی عدهای شد.”
کاردار سفارت بریتانیا افزود: “پس از نمازهای نمازهای مقدماتی، پرزیدنت و خانم [سادات] شهبانو و شاهزاده رضا را برای یک پیاده روی حدود سه کیلومتری تحت حمایت توپخانه تا مسجد رفاعی در پایین ارک همراهی کردند، جایی که شاه نزدیک قبرهای پادشاه سابق فاروق و خانواده وی دفن شد. در حین نماز نزدیک قبر، پرنسس اشرف برای مدتی از هوش رفت، ولی بقیه خانواده با وقار در این امتحان سخت، از جمله پیادهروی زیر آفتاب نیمروز را تحمل کردند. کسانی که من با آنان صحبت کردند عمیقا تحت تاثیر سخاوت پرزیدنت سادات و همچنین استقبال مردم مصر که در هر گوشه ای از خیابانهای مرکز قاهره، پیادهروهای خیابانها و بالکن منازل جمع شده بودند قرار گرفته و با گشادهرویی از رییس جمهور و عزداران به خوبی استقبال کردند. برخی از پیرزنان نیز در همدردی اشک میریختند.”
برینگتون در پایان گزارش خود ضمن اشاره به پیاده روی آرام سادات و همراهانش در خیابانهای باریک و مقابل ساختمانای مرتفعی که مانع برقراری حفاظت امنیتی کامل میشد، این مساله را “نشانگر محبوبیت شخصی او و ثبات کشور” عنوان کرد.
سرمایهگذاری برای بازگشت سلطنت
مهدی التاجر بازرگان ثروتمند و سرشناس شیعه بحرینی که روابط نزدیکی با شماری از چهرههای ایرانی و هم با شیوخ امارات داشت و سرمایه گذاریهای ملکی و اقتصادی فراوانی در بریتانیا کرده بود، در دیداری با دیوید کیت هاسکل دیپلمات بریتانیایی در روز دوم سپتامبر ۱۹۸۰/ ۱۲ شهریور ۱۳۵۹ و تنها ۱۹ روز قبل از آغاز جنگ ایران و عراق و پنج هفته پس از درگذشت محمد رضا شاه، به بررسی وضعیت افراد و جریانهای مختلف اپوزیسیون جمهوری اسلامی و بیان دیدگاههای خود در این باره پرداخت.
به عقیده التاجر: “اکنون با توجه به پذیرش ولیعهد به اداره یک حکومت مشروطه با انتخابات آزاد پارلمانی و نه مانند حکومت مستبد مطلقه پدرش، زمان برای بازگرداندن سلطنت به ایران مهیا شده است. میتوان بر روی حمایت بختیار، اویسی و بازرگان حساب کرد. بسیاری از ملاها از فعالیت سیاسی خسته شده و خواستار بازگشت ثبات هستند.” در این جا هاسکل از قول التاجر مینویسد که “او به طور مستقیم در تماس با آیتالله کاظم شریعتمداری است.”
التاجر مساله مالی را تنها مشکل در راه موفقیت مخالفان حکومت ایران عنوان کرد و گفت: “ملاها و سیاستمداران فقط با داشتن پول میتوانند در داخل ایران حمایتها را به خود جلب کنند.” تاجر در ادامه این نیاز مالی را بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیون دلار تخمین زد.
در توجیه این که چرا خانواده سلطنتی خود برای کمک به اپوزیسیون هزینه نمیکند گفت: “خانواده سلطنتی مایل نیست تا با سرمایههای خود قمار کند، چرا که ثروت آنها آن قدرها که تصور میشود زیاد نیست و تعداد زیادی هنوز به آنان متکی هستند.” به ادعای التاجر، در آن زمان تنها در قاهره هنوز چهار هزار نفر حقوق بگیر خانواده سلطنتی بودند.
التاجر در این دیدار تاکید کرد: “این برعهده حاکمان خلیج [فارس] است که تا از یک اقدام ضدانقلابی حمایت کنند. چرا که عدم بازگشت سلطنت در ایران افول آنان را نزدیکتر خواهد کرد.” مهدی همچنین عنوان کرد که تاکنون با شیخ زاید حاکم امارات عربی متحده در این باره گفتگو کرده و به زودی مجددا در همین موضوع با شیخ زاید، شاهزاده فهد ولی عهد سعودی و سپس با محمد انور سادات رییس جمهور مصر گفتوگو خواهد کرد.
دیدگاههای فرح پهلوی
در ادامه این گزارش آمده است: “مهدی ادعا کرد که ملکه فرح میخواسته با عراقیها کار کند، ولی او [التاجر] به ملکه مشورت داده که به دلیل دشمنی تاریخی بین دو کشور، ارتباط با عراق به معنای پشت کردن به مردم [ایران] خواهد بود. از سوی دیگر، ملکه فرح در برابر جلب همکاری آمریکاییها مقاومت کرده، آن را بی فایده دانسته و اظهار داشته بود که آمریکایی برای دوستانشان قابل اعتماد نیستند و مردم ایران نیز از آنان خوششان نمیآید … ملکه فرح همچنین خواسته بود تا درباره امکان کمک مالی و نظامی از سوی بریتانیا برای یک اقدام ضدانقلابی آگاه شود.”
سوای روایت التاجر، دیگر نمونههای دیگری از تلاشهای ملکه پیشین برای بازگرداندن نظام پادشاهی و جلب حمایت دیگر کشورها در این راه وجود دارد.
در دیدار ۱۴ اکتبر/ ۲۲ مهر دیداری بین داگلاس هرد معاون وزیر خارجه و پیتر تمپل موریس انجام شد. در این دیدار تمپل موریس پیام فرح پهلوی مبنی بر درخواست از دولت بریتانیا برای جلب حمایت مالی کشورهای سلطنتی عربی از تلاشهای او برای تغییر حکومت و بازگرداندن سلطنت را با هرد مطرح کرد.
در این دیدار، تمپل موریس خلاصهای از وضعیت خانواده سلطنتی در قاهره را بر اساس دیدار اخیر خود با خانواده سلطنتی، در جریان بیستمین سالگرد تولد رضا پهلوی ولیعهد سابق (حدود دو ماه و نیم پس از درگذشت محمد رضا شاه) به اطلاع هرد رساند. تمپل موریس تاکید کرد که بازگویی این مطالب به وزارت خارجه بریتانیا، با اجازه و هماهنگی ملکه صورت میگیرد. خلاصهای از روایت تمپل موریس از این قرار است:
ملکه فرح بسیار فعال بوده است. خانواده سلطنتی در کنار هم در یک کاخ بسیار بزرگ در هلیاپولیس زندگی میکنند. ولیعهد، در ابتدا قصد داشته برای ادامه تحصیل به دانشگاه آمریکایی قاهره برود، ولی به دلایل امنیتی و فعالیتهای سیاسی اخوانالمسلمین از این کار منصرف شده است. ملکه به شدت از سوی جنگ طلبان تبعیدی ایرانی تحت فشار بوده که ولیعهد را رسما به عنوان پادشاه معرفی بکند، ولی تمپل موریس شدیدا به او توصیه کرده که چنین کاری نکند. چرا که حیف است این کارت را در این زمان به هدر بدهد. ملکه و ولیعهد به شدت از نبود یک راهنمایی معقول روزانه رنج میبرند. هر چند به این موضوع آگاهند و اکنون قرار است از یک موسسه روابط عمومی برای اداره ارتباطاتشان کمک بگیرند.
به عقیده تمپل موریس، در مورد میزان داراییهای خانواده سلطنتی بسیار اغراق شده بود. ثروت آنان پاسخگوی مخارج اداره زندگی آنها بود، ولی با آن نمیشد حرکت ضد انقلاب را اداره کرد و آنها احتمالا مشکل پول نقد در دسترس هم داشتند. پرنسس اشرف و ثروت بیتردید او کاملا از این موضوع جدا است. خانوادههای سلطنتی عرب اگرچه همدل هستند، ولی دست کم فعلا از ارایه کمک مالی پرهیز میکنند.
بخش دیگری از روایت تمپل موریس به بیان دیدگاه فرح پهلوی و خانواده شاه درباره افراد شاخص اپوزیسیون خارج از کشور و مواضع نسبت به آنها اختصاص دارد: ژنرال جم در بین خانواده [سلطنتی] محبوب است و به قاهره دعوت شد، ولی او در پذیرش این دعوت مردد بوده و نیامده بود. آنها همچنین به [غلام حسین] صدیقی یکی از یاران سابق مصدق علاقهمندند. ژنرال اویسی به خانواده شاه وفادار است. آنان همچنین با بختیار هم در تماس هستند. او ملاحظاتی دارد، ولی اطمینان داده که مشروطه سلطنتی را برای ایران خواهد پذیرفت. ملکه نگران است که پرنسس اشرف از جریان دور نگاه داشته شود، هر چند اگر او به قاهره بیاید، خانواده نمیتوانند از دیدار با او خودداری کنند. خانواده نگران بهبود تصویر سلطنت ایران در غرب است.”
تمپل موریس افزود: “به نظر خانواده سلطنتی، آمریکا قدردان آنها نیست. آنها به پرزیدنت کارتر اعتقاد ندارند. آنها به زودی نمایندگانی در پایتختهای بزرگ انتخاب خواهند کرد. این مساله به ادعاهای دروغ درباره نمایندگی از سوی آنان از سوی برخی از ایرانیان تبعیدی خاتمه خواهد داد. در مجموع آنها نمیخواهند خود را گرفتار هیچ یک از دستههای اپوزیسیون بکنند. آنها خواهان اتحاد بختیار و اویسی هستند … یک چهره دیگر حاضر در قاهره، ژنرال [بهرام] آریانا رییس سابق ستاد ارتش بود. مشکل او این است که میخواهد رییس باشد و اویسی زیر دستش کار بکند.”
در این جا داگلاس هرد رشته کلام را در دست گرفت و اظهار داشت: “به نظر ما، اکنون که به خاطر جنگ تعصبات میهن دوستانه و احساسات ضد عراق در ایران قوی شده است، هم بختیار و هم اویسی، با ارتباطاتشان با بغداد، خود را در موقعیت دشواری قرار دادهاند. بختیار و اویسی صدام حسین را به این باور ترغیب کردهاند که ایرانیان علیه خمینی شورش خواهند کرد. در نتیجه اکنون به نظر میرسد که بختیار نزد عراقیها شهرت بدی پیدا کرده است.”
تمپل موریس درباره رضا پهلوی هم با هرد صحبت کرد: “او آرام و مطلع است و انگلیسی را خوب صحبت میکند … او احتمالا دوست دارد از مادرش مستقل باشد، ولی دشمنی با او نشان نمیدهد. او جوانی تقریبا قوی و با شخصیت است، هر چند دوست دارد متکلم وحده باشد. چیزی که او نیاز دارد یک فرد جافتاده مسئول برای مراقبت از او است. او احتمالا زیادی عجول است و به آینده مادرش آیندهنگر نیست. برخلاف مادرش، او میخواست که در جشن تولد بیست سالگیش در ۳۰ اکتبر خود را شاه اعلام کند.”
سه هفته پس از این دیدار، لمپورت در پاسخ به استفسار هرد از بخش خاورمیانه وزارت خارجه را این گونه اعلام کرد: “درخواست ملکه فرح بر اساس این پیش فرض استوار است که دولت علیاحضرت ملکه از هرگونه نقشهای برای بازگرداندن خانواده پهلوی در ایران استقبال میکند. این در حالی است که از زمان انقلاب دیدگاه ما این بوده که در شرایط فعلی، بخت بازگرداندن سلطنت به ایران در حداقل امکان است و حمایت از اپوزیسیون خواستار بازگشت حکومت مشروطه، در بهترین حالت تنها محدود به بخشهای خاصی از طبقه متوسط و احتمالا بعضی از افراد قبایل محلی است.”
آشفتگی در میان سلطنتطلبان
لمپورت ادامه داد: “هر چند ممکن است مقدرات سیاسی در ایران تغییرات غیرقابل پیشبینی و ناگهانی بکند، ولی شواهدی برای روی کار آمدن یک رژیم معتدلتر در آینده نزدیک و با توانایی کسب حمایت گسترده وجود ندارد.ما برای حفظ روابطمان با رژیم کنونی ایران، عمدا خود از ارتباط آشکار و یا مستقیم با هر گروه تبعیدی خودداری میکنیم. به همین دلیل، برای ما، هیچ سودی حتی در نشان دادن شواهدی محدود در حمایت از ملکه در حرکت او وجود ندارد. با این همه ما باید با اطرافیان او ارتباط داشته باشیم و این کاری است که سفارت ما در قاهره انجام میدهد.”
یک هفته پس از دیدار با التاجر، هاسکل در روز نهم سپتامبر/ ۱۸ شهریور (۱۳ روز قبل از آغاز جنگ) دیداری با شیخ راشد حاکم دبی درباره ایران مذاکره کرد. خلاصهای از اظهارات شیخ راشد که از سوی منابع دیپلماتیک امارات در ایران به وی رسیده بود چنین بود: “ایران کاملا غیرقابل اداره شده و قدرت بنی صدر کاملا محو شده است. نیروهای مسلح بدون رهبری و دو تکه شدهاند. خطر به قدرت رسیدن کمونیستها به قوت سابق باقی است. به دلیل مشکلات موجود در بنادر ایرانی، تجارت با دبی به شدت کاهش یافته است. خمینی دیگر دارای محبوبیت نیست و تصویر او به عنوان رهبر شیعیان در بازار دبی جای خود را به شریعتمداری داده است.”
در همین ارتباط روز ۶ اکتبر/ ۱۴ مهر، (دو هفته پس از آغاز جنگ)، الین شیولینو (Elaine Sciolino) خبرنگار هفته نامه نیوزویک در تهران اطلاعاتی را درباره فعالیتهای اپوزیسیون خارج از ایران در اختیار لمپورت گذاشت. به عقیده شیولینو: “ایرانیان تبعیدی در پاریس دچار یک آشفتگی جدی هستند و کاملا راه کنونی خود را گم کردهاند.”
این روزنامهنگار آمریکایی فاش ساخت: “هفته گذشته، تعدادی از چهرههای رهبری اپوزیسیون از جمله ژنرال جم، علی امینی، شاپور بختیار، [فریدون؟] مهدوی، در پاریس گرد هم آمدند تا بیننید آیا میتوانند جبهه و سیاست متحدی را ایجاد کنند یا نه. آنها به هیچ نتیجه ای نرسیده و همچنان بی وقفه به مناقشاتشان در این زمینه که رهبری تبعیدیان باید به یک کمیته واگذار شود یا بختیار رهبر آن باشد، ادامه میدهند. در عین حال، بختیار و اویسی هم به اختلافاتشان برای کسب رهبری تبعیدیان ادامه دادهاند.”
شیولینو افزود: “ژنرال اویسی کاملا مخالف عراق نیست، ولی بختیار همچنان امیدوار است که از عراق به عنوان سکوی پرشی برای بازگشت به قدرت استفاده کند. اخیرا از بختیار پرسیدهاند که همکاری با عراق چگونه با ناسیونالیسم تطابق دارد؟ او گفته است: چون او ناسیونالیست است، وظیفه او نخست جنگ با خمینی است و بعد حفظ ایران از تجاوز عراق.”
بسیاری از ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور امید چندانی به تغییر شرایط تا زمانی که آیتالله خمینی زنده بود نداشتند و اغلب، برنامههای سیاسی و نظامی خود را برای دوران “پس از خمینی” تنظیم میکردند. برای نمونه، امیر خسرو افشار سفیر سابق ایران در لندن و وزیر خارجه اواخر حکومت پهلوی، روز ۲۸ نوامبر/ ۷ آذر، در دیداری با ویلیام لوس نماینده ویژه سابق بریتانیا در خاورمیانه چنین گفت: “او عضو هیچ گروهی نیست. به نظر او وضعیت ایران تا زمانی که خمینی زنده است ناامید کننده باقی خواهد بود. او فقط به کناری نشسته و منتظر مرگ خمینی خواهد ماند تا امیدوار شده و دوباره نقشی را در ایران به عهده گیرد.”
مجید تفرشی- ([email protected])
بخشهای پیشین:
بخش ۱: شیوهی پژوهش اسناد و مرور تحولات بینالمللی
بخش ۲: بازتاب مسائل داخلی ایران
بخش ۳: اقتصاد ایران
آریامهر بزرگ روحت شاد.
Anonymous / 01 February 2011
دست دکتر تفرشی و همکارانشان برای تهیه این مطالب درد نکند که بسیار خواندی و آموزنده هستند. به امید شمار های بعدي بی صبرانه منتظریم
Anonymous / 01 February 2011
مقالاتی بسیار مهم و خواندنی. تبریک به زمانه. تبریک به مجید تفرشی
Anonymous / 01 February 2011
آریامهر بزرگ روحت شاد. شاهزاده رضا پهلوى دوستت داريم. خاندان پهلوى باعث افتخار ما هستند.
Anonymous / 02 February 2011
هنوز خیلی از مردم ایران نمیدونن که کیو از ایران بیرون کردن و هنوز به اشتباهاتشون واقف نیستن
وای به مردمی که از تاریخش غافل بشه
پاینده ایران البته امیدوارم
Anonymous / 04 February 2011
اسناد منتشر شده نشان می دهد که انگلیس کاملا مواظب بوده است حکومت ایران را از دست ندهد. از طرفی همیشه خود را مخالف حکومت اسلامی ایران می دانسته و مخالفین حکومت اسلامی را در اطراف خود نگه می داشته و از طرف دیگر اجازه هیچگونه فغالیت ضد رژیم اسلامی نمی داده است که در سرتاسر این متن هم کاملا مشهود است.
حمایت رادیو بی بی سی از خمینی و پس از آن تاکنون از رژیم اسلامی ایران برای کسانی که موشکافانه بررسی می کنند کاملا آشکار شده است. بی بی سی خود را مستقل از دولت انگلیس می داند اما هیچگاه اظهار نکرده است به چه دلیل از خمینی و رژیم اسلامی حمایت کرده است. آنها نه کمک مالی به بی بی سی کرده اند و نه هم خط فکری آنان هستند پس اینهمه حمایت برای چیست. آیا فقط به خاطر این است که انگلیس کینه شدیدی از شاه داشت.
پس از سی سال هنوز هم بی بی سی دست بردار نیست و با هزینه های سرسام آور شاه را تخریب می کند.
Anonymous / 23 February 2011
این مقالات و اسناد ارایه شده در آن، نقش بسیار مهمی در افشای نقش شاپور بختیار و غلامعلی اویسی در تحریک رژیم صدام حسین در تجاوز به ایران و آغاز جنگ دارد. باید به نویسنده و رادیو زمانه در جسارت طرح چنین مباحثی تبریک گفت.
Anonymous / 24 February 2011
در جواب شخصی که در مورد علت طرفداری بی بی سی از خمینی نوشته: سایر رسانههای غربی نیز مانند بی بی سی اتفاقات انقلاب را پوشش میدادند و سعی میکردند تا باند خمینی-نهضت آزادی در پاریس را رهبر رسمی جریان انقلابی معرفی کنند، دول غربی از اینکه رژیم شاه سرنگون شود بیم داشتند اما میدانستند که انقلاب بزرگی که صورت گرفته به ناچار رژیم را سرنگون خواهد کرد، آنها از این میترسیدند که این انقلاب به دست چپ بیافتد و ایران به سمت بلوک شرق برود، برای همین تلاش کردند تا خمینی را به عنوان رهبر انقلاب بشناسانند. البته رهبری و محبوبیت خمینی فقط به دلیل این نبود، عوامل بسیار مهمتری هست که متاسفانه هنوز هم بسیاری از سلطنت طلبان و حتی ایرانیان معتقد به تئوری توطئه نادیده میگیرند و سعی میکنند تنها علت را کشورهای غربی و بی بی سی بدانند، سالها سرکوب سکولارها و اجازه دادن به عقاید و کتب دینی برای انتشار و دادن آزادی نسبی به آخوندها و همچنین اشخاصی مانند شریعتی که به خیال شاه موجب میشد تا مردم به سمت کمونیسم نروند، یکی از دلایل بود، دلیل دیگر زرنگی و فرصت طلبی ملایان سیاسی و طرفدار خمینی در استفاده از این فضا و به کار گرفتن شبکه مساجد برای تحریک احساسات مذهبی مردم و استفاده سیاسی از آن، وعده و وعیدهای اقتصادی و عوامانه خمینی و شخصیت کاریزماتیک او برای مردم مذهبی، همکاری سرمایه داران معروف بازار و پشتیبانی مالی آنان از اعتصاب و تظاهرات و آخوندها، انقلابی شدن بیشتر جو به خاطر اشتباهات شاه و اعتصابهای گسترده در بخش نفت و نیرو که باعث فلج شدن کامل اقتصاد شد. این دلایل را نباید نادیده گرفت و همه چیز را به گردن رادیو بی بی سی و موج سواری آن در دوران انقلاب انداخت!
کتاب محسن میلانی را در خصوص گفتگوهای اپوزیسیون پاریس (خمینی و نهضت آزادی) با آمریکایی ها بر اساس خاطرات مقامات آمریکایی، سفیر آمریکا، مسئول میز ایران و … بخوانید، آمریکا پس از آنکه از ثبات رژیم شاه نا امید شد برای اینکه حکومت بعدی به دست چپها نیافتد با اسلامیها وارد مذاکره شد و افرادی چون بازرگان و قطب زاده و بنی صدر به آمریکا وعده دادند که حکومت بعدی لیبرال و ضد چپ خواهد بود و خمینی و ملایان فقط نقش رهبر نمادین و ناصحان دینی را خواهند داشت، این فریبی بود که آمریکا خورد و ملی مذهبی ها نیز از خمینی خوردند. حتی خود خمینی هم آنزمان تصور نمیکرد که بتواند حکومت کاملاً اسلامی ایجاد کند. باید تاریخ را خواند و مانند ساده لوحان نیندیشید.
ضربه ای که بختیار و امثال او به ایران زدند نیز کم نبود، جنگ ایران و عراق بود که باعث تثبیت حکومت اسلامی و قلع و قمع مخالفان شد، تشویق صدام به حمله به ایران بدترین پیشنهادی بود که میتوان داد، مانند آنچه مجاهدین خلق در همکاری با عراق کردند و هم به خودشان ضربه زدند و هم دیگر نیروهای اپوزیسیون را خراب کردند.
Anonymous / 14 April 2011
جاوید نام خاندان سربلند پهلوی و ننگ بر کسانی که با تخریب اینان هنوز هم خدمت گزار خون و جنون حاکمند در لباسهای رنگارنگ.کاش اسناد اینان هم منتشر می کردند!!!!
Anonymous / 30 March 2011
ما امروز می فهمیم که جبهه ی ملی در اخراج بختیار باتفاق آرا بسیار درست و بجا عمل کرد. یاد وفاداران به دمکراسی و منافع ملی ایران دکتر کریم سنجابی و داریوش فروهر گرامی باد.
Anonymous / 03 May 2011
(متن كامل پیام خمینی به مناسبت پذیرش قطعنامه 598)
ما بر سر شهر و مملكت با كسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم لا اله الا اللّه را بر قلل رفیع كرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم.
Anonymous / 03 May 2011
آخوندها بر موج اتفاقات سوار شدند وبا وعده و وعيدهای دروغين با نقاب مذهبی و با در گير کردن گروهها با هم همه را از صحنه خارج کردند و پرچم خرچنگ نشان را جانشين پرچم ملی کردند و با چنگ انداختن بر سرمايه های مالی و سرکوب معترضان و اجازه خروج صدها هزار جوانان ناراضي از کشور سي و هفت سال به حکومت طالباني خود ادامه دادند. ولی ميتوان تا ابد به حکومت قرون وسطايی ادامه داد؟
Anonymous / 03 May 2011
از خواندن این متن ها میشه گفت:
۱- به تمام ادعاهای جمهوری اسلامی مبنی بر دشمنی خارجی (از اروپا تا امارات) و همکاری عوامل داخلی (از شریعتمداری تا بازرگان و قطبزاده) که در اینجا اشاره شده، مهر تایید خورده.
۲- در همان زمان هم همه به فکر رییس شدن خودشون بودند و از کار گروهی امتناع میکردند.
۳- خانواده ی سلطنتی ایران هم علاقه ای به خرج کردن از جیب خودشون (بخوانید شصت میلیون دلار از جیب ملت) نداشتند.
۴- نگرانی غرب فقط در به دامن روسیه افتادن ایران خلاصه میشده و بس.
۵- بی بی سی در آن زمان هم در انتشار گزارش هایش مستقل عمل نمیکرده و از دولت کسب اجازه میکرده.
Anonymous / 07 May 2011
خوب
Anonymous / 12 August 2011
بختیار یک دورو به معنای کامل بود چه زمانی که در جبهه ملی به ملیون خیانت کرد و چه بعد از خروج از ایران! طبق اسناد از طرفی با صدام وارد معامله شده و از طرفی خود را نزد مردم طرفدار حفظ تمامیت ارضی کشور معرفی میکرد.
Anonymous / 09 August 2011
همه مطالب افشا شده نشان از دخالت و توطعها و جهت دهی انقلاب بوده و نظرات خوانندگان نیز نشان از بی توجهی انان به نقش استعمارگران غربی است.از وطن فروشان عمدا فاکتور می گیرم،اما از سیاسیون و معترضن ایرانی می پرسم که چرا تاثیرات بسیار منفی داشتن ارتباط با اجنبی و درخواست کمک از انان را هنوز متوجه نشده اید و باز هم دست گدائی و کمک پیش انان دراز می کنید؟ایا این مطالب که شاید یک صدم جنایات و دخالتهای اجنبی در امور ایران است و توسط خودشان هم درج و اشکار شده،برای درس گرفتن کافی نیست؟
مردمسالاری در هر کشوری،فقط توسط مردم و مبارزان ملی صورت پذیر است،نه با مشتی وطن فروش و قدرت طلب.ایرانیان مسلمان ٣٢ سال از تمامیت ارضی کشور دفاع کرده اند و تنها با احترام به انان و خواسته هایشان و نیز همکاری اجتماعی-سیاسی با انان میتوان به اصلاح کاستی ها و مسئولین ناسالم و تمامیت خواه پرداخت و راه رسیدن به مردمسالاری واقعی را هموار نمود.
Anonymous / 08 August 2011
آنچه از یک مشت کاغذ به نام آرشیو اسناد انگلیس یا اسناد سیا بیرون آمده یا میآید جز برای سرپوش گذاشتن به هدفهای تبهکارانه این دولتهایبی بی شرم غربی نیست که مزخرفات خودشان را به یک عده آدمهای ساده لوح و خوشباور بفروشند تا اجرای نقشه های نامردانه و شیطانی آنها بی درد سر و به آسانی (بکمک مردمی که بدون فکر کار میکنند) انجام شود. اگر کسی فکر کند که این غربیها به این آسانیها اجازه میدادند کسی با قیمتگذاری نفت که اینها ارث پدری خودشان میدانند بازی کند باید گفت که به همین خیال باشید. کارتر در اولین اقدام بعد از انتخاب شدن با گردن کلفتهای نفتی دیداری داشت که در آن حساسیت آنروز وضعیت نفت و انرژی را مطابق با اعلام جنگ بر علیه ایالات متحده و هم پیمانانش دانست. حالا شما هی بگوئید دائی جان ناپلئون یا اینکه اسناد انگلیس اینرا گفته یا آنرا گفته. بیجهت نیست که یک مشت آخوند توی آن مملکت جا خوش کرده اند و با این وضع هم به این زودیها تکان نخواهند خورد. انشاالله مبارک است.
Anonymous / 08 August 2011
مقاله بالا سرشار است از حدس و گمانهای بی پایه و مغرضانه که فاقد هرگونه ارزش تحقیقی و خالی از هرگونه آگاهی درست است. از این شاخه به آن شاخه پریدنها همراه با مبهم گوئیها از قول گوینده های گوناگون و مشکوک که فلانی به فلانی چنین گفت و فلانی میخواست چنان کند همه نشان از تلاش مذبوحانه نگارنده مقاله برای فروش یک مشت حرفهای بی ارزش و خالی از حقیقت به خوانندگانی است که ممکن است از همه جا بیخبر باشند. آقای بختیار خودش در مصاحبه هایش گفته بود که برای سرنگونی جمهوری اسلامی و در جهت هدفهای ملی از هر وسیله بهره خواهد گرفت. او خودش گفته بود که برای استقرار ایستگاه رادیوئی با دولت عراق گفتگو کرده بود و از کمک غیر مالی آنها در اینراه که امکان استقرار آن ایستگاه را داده بودند بهره برده بود. رهبران جبهه ملی که همچون گروهی کاسه لیس به دنبال خمینی راه افتاده بودند تو دهنی محکمی از همان خمینی خوردند که لایقشان بود. شاپور بختیار ثابت کرد که بهتر از همه دیگرانی که ادعاهای فراوان داشتند اما از خرد مندی و دانش در آنها خبری نبود آینده را میدید. سخنان تاریخی شادروان دکتر بختیار ماندگار است و با این حرفهای صدتا یک غاز در این مقاله ها نمیشود تاریخ را باز نویسی کرد.
Anonymous / 07 August 2011
برای خودم متاسفم که اینقدر نادانسته به افرادی مثل بختیار دل بسته بودم. یک بار توی تلویزیون فولادوند شنیدم که میگفت بختیار خائن به وطن و فرصت طلبی بود که حتی برای اشغال ایران با صدام همکاری کرد. فکر میکردم این حرف ها رو از روی حسادت زده.
طرفداران اعلیحضرت هم مثل همیشه اصلن متن رو نمی خونن و فریاد میزنن دید کفتیم کار انگلیسا بود ! خوش بخوابید عزیزان!
Anonymous / 07 August 2011