آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی به مناسبت آزادسازی خرمشهر در سوم خرداد در مراسم دانشآموختگان دانشجویان افسری و تربیت پاسداری دانشگاه امام حسین درباره به هم زدن جلسات سخنرانیها توسط نیروهای خودی با لباس شخصی گفته است که این کار بیفایده است. باید ترفند دیگری اندیشید.
آیتالله علی خامنهای:
«بنده میبینم گاهی اوقات یک جماعتی، یک افرادی، جوانهای احتمالاً صالح و مؤمنی با یک کسی مخالفاند یا با با جلسهای مخالفاند، بنا میکنند هیاهو کردن و جنجال کردن و شعار دادن. بنده با این کارها موافق نیستم. این هیچ فایدهای ندارد. این را من از قدیم به کسانی که در این کارها بودند، همواره سفارش کردهام. اینکه بروند در یک مجلسی، چون فلانکس سخنرانی میکند که شما مثلاً او را قبول ندارید -ممکن هم هست حق با شما باشد یا نباشد- برویم این مجلس را خراب کنیم، بههم بزنیم، نه، این هیچ فایدهای ندارد.»
سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی درباره هویتباختگی پارهای از شخصیتهای سیاسی و اجتماعی در آمد و شدهای سیاسی و تجاری با غرب در دوره پسابرجام بود. او هشدار داد که خرمشهرها در پیش است و با اینحال احتمال وقوع یک جنگ دیگر را اندک ارزیابی کرد.
حسین اللهکرم، از اعضای ارشد سپاه پاسداران و از بنیانگذاران «انصار حزبالله» در فردای پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، در گفتو گویی که خبرگزاری فارس در تیر ۱۳۹۲ با او انجام داده بود، رییس جمهوری نومنتخب را به برگزاری تظاهرات خیابانی و اعمال فشار از کف خیابان تهدید کرد. تهدید اللهکرم به اختلافات بین دو جناح از حکومت ناظر بود که به وقایع ۲۳ تیر ۷۸ ، اعتراض دانشجویان به تعطیلی روزنامهها و سخنرانی حسن روحانی در جمع اصلاحطلبان برمیگردد. برخلاف پیشبینی ناظران، کاری از انصار برنیامد. برجام تحقق پیدا کرد و ایران وارد دوره تازهای شد.
تهران، شهر بیآسمان
یک روز سرد زمستانی در تهران. سال ۱۳۷۴ است. سیاوش کسرایی، شاعر ملی ایران در تبعید درگذشته. عدهای از نویسندگان و شاعران ایرانی در مسجد امام حسن عسگری در خیابان سهروردی برای او مراسم ختمی برگزار کردهاند. جنازه شاعر را مدتیست که در وین به خاک سپردهاند.
گروهی از انصار حزبالله به سرکردگی ذبیحالله بخشیزاده به مسجد امام حسن حمله میکنند و مراسم ختم را به هم میزنند. آنها در این جهاد خیابانی کامیاباند.
بخشیزاده که پیش از انقلاب دربان بانک بوده، به گفته مرتضی آوینی «چهره آشنای حزبالله تهران» است. او بعد از پایان جنگ، در نبرد دیگری شرکت کرد: خیابانهای تهران. او با رفقایش سوار یک پاترول میشد که با جولان دادن در خیابانهای تهران با بدحجابی مبارزه کند. او که تا ده سال پیش از این در را برای زنان متجدد با موهای شینیون شده و لباسهای آلامد باز میکرد و در اندیشههایش این زنان برای او دستنیافتنی بودند، حالا با تکیه بر انصار همه این زنان را در تملک خود میپندارد. تهران، در آن سالها شهریست بیآسمان. امالقراء.
مابهازای ذبیحالله بخشیزاده را در قالب شخصیتی به نام «کرامت» در رمان امیر حسن چهلتن در یک پیشزمینه فرویدی نخنما با ذهنی پیچیده اما سادهانگار بازمییابیم:
«کرامت با همان خنده غش غشی نرم، بیرجامه به پا تنه گنده را زیر لحاف کشید و گفت: مخلص بچههای تهرون!»
و همو بود که با خندههای غش غشی نرم، این بار با یک قبضه ریش و پیرهنی که روی شلوار افتاده در اعتراض به سیاستهای فرهنگی هاشمی رفسنجانی، خیابانهای تهران را ناآرام کرد. فشار از پایین برای چانهزنی در بالا. اکنون آیتالله خامنهای میگوید این ترفند بیفایده است. باید چاره دیگری اندیشید.
جهاد لاتها در امالقراء
ذبیحالله بخشیزاده یک شخصیت نیست. او یک خرمهره است. لاتهایی که مانند آمیبها از آمیزش با خودشان، خود را بازتولید میکنند و همواره به خدمتاند. آتش زدن کتابفروشی مرغآمین در اعتراض به چاپ رمان «خدایان دوشنبهها میخندند» نوشته رضا خوشبین خوشنظر. حمله به سینما قدس به خاطر اکران فیلم «آدم برفی». حمله به مجله گردون به خاطر انتشار یک طرح و محاکمه مدیر مسئول آن در سالهای دهه ۱۳۷۰. حمله به بیت آیتالله منتظری و صانعی پس از سفر محرمانه آیتالله خامنهای به قم در ۲۳ خرداد ۱۳۸۹. فهرست بلندبالایی از جهاد لاتها در امالقراء میتوان تهیه کرد.
حسین رمضون یخی، احمد عشقی، حاجی محرر، امیرموبور، اصغر خالدار، ناصر جگرکی و شعبون بیمخ در تاریخ ما همواره حضور داشتهاند. این بار اما آنها به کرسی استادی دانشگاهها تکیه دادهاند، بر مسند قضات نشستهاند و یا جامه دادستانی پوشیدهاند. دادستان نیشابور کنسرت کیهان کلهر را با یک تحکم شفاهی لغو کرد. او حتی حاضر نشده بود دستخطی بدهد. گفته بود اگر برگزار کنید، میاندازمتان زندان. کنسرت در شهر عطار لغو شد.
آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی میگوید بیفایده است. در ولایتنامه خاوراننامه (نوشته ابن حسام خوشفی، قرن نهم هجری) امام علی با قباد، پادشاه خاورزمین میجنگد. در کنار قباد دیو و اژدها و بدکارانی مانند تهماسب شاه قرار گرفتهاند، در کنار امام علی سردارانی چون مالک اشتر.
این کهنالگوییست حماسی که در ذهن رهبر جمهوری اسلامی عمل میکند. مشکل در این گرهگاه شکل میگیرد: نه دیو و اژدها، دیو و اژدها هستند و نه کسانی مانند ذبیحالله بخشیزاده و حسین اللهکرم مالک اشتر. قباد کاسبی بیش نیست و میخواهد آزادانه تجارت کند، آن دیگری هم کسیست در حد اصغر خالدار که میبایست به جای تکیه دادن بر کرسی استادی دانشگاهها یا نشستن بر مسند دادستانی، دربان بانک بشود. آیا سرانجام بعد از چهل سال هر کس در جای خودش قرار میگیرد؟
درود بر ذکاوت نویسنده که این موضوع رو انتخاب کرده است.و همچنین بخاطر انتخاب هوشمندانه عنوان ان
Ali / 24 May 2016
آفرین. درست نوشتند. هیچ کس در جای خود نیست.
بابکان / 25 May 2016
كاملا درست گفتند ولى اين حرفايي كه رهبر زدند به خاطر محكوم كردن اين حركات نيست منظورش اينه براى خفه كردن صداها دنبال راه ديگرى باشيد و لى صداها خفه شه ديكتاتور دنبال راه چاره هست
Kamal / 25 May 2016