Opinion-small2

پروژه انقلاب اسلامی و حکومت اسلامی هیچ گاه طرح روشنی نبوده و در طول زمان همیشه شکل و محتوایش تغییر کرده و تغییر خواهد کرد. این امر دلایل بسیاری داشته و دارد. اولاً: امر روشن مدونی به نام اسلام وجود ندارد. در جهان واقع، “اسلام ها” وجود دارند که خود آنها هم بسیار قابل قبض و بسط‌اند. ثانیاً: مدرنیته و نهادهای مدرن در حال تغییر دائمی بوده و به تحول خود ادامه خواهند داد. ثالثاً: وقتی در دوران مدرن گروهی از مسلمان‌ها اقدام به ترکیب اسلام با مفاهیم مدرنی چون ایدئولوژی، انقلاب، حکومت، دولت، جمهوری، پارلمان، دانشگاه، علوم طبیعی و انسانی تجربی، و…کردند، معجون‌هایی اختراع کردند که از پیش برای هیچ کس قابل انتظار نبود. اینک آنها قصد دارند “تمدن اسلامی” را بسازند که متفاوت از آن دیگری است، از “تمدن غربی” که جاهلیت است به تعبیر سید قطب و سید علی خامنه‌ای.

Evin_Khamenei

آیت‌الله خامنه‌ای در ششم اردیبهشت ۹۵ در دیدار با اعضای شورای‌عالی “مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت”، هدف انقلاب اسلامی را ساختن “تمدن اسلامی” دانست و ضمن نقد و رد مبانی غلط و ناکارآمدی الگوهای توسعه غربی و جهانی، از ضرورت ارائه‌ الگوی جدید اسلامی – ایرانی سخن گفت.

به گفته او، “کار جهادی و انقلابی”، “استفاده از ظرفیت غنی و قوی منابع اسلامی و حوزه‌های علمیه”، “برخورداری از قوت علمی” و “گفتمان‌سازی” شرط لازم برساختن “الگوی جدید اسلامی- ایرانی” است.

آیت‌الله خامنه‌ای دست یابی به اهداف انقلاب اسلامی را منوط به پنج مرحله می‌داند: اول- شکل گیری انقلاب اسلامی. دوم- تشکیل نظام اسلامی (جمهوری اسلامی). سوم- تشکیل دولت اسلامی (مرحله فعلی). چهارم- تشکیل جامعه اسلامی. پنجم- تحقق تمدن اسلامی.

اکبر گنجی
اکبر گنجی

به نظر آیت‌الله خامنه‌ای تا وقتی دولت اسلامی، براساس الگوها و معیارهای کاملاً اسلامی محقق نشود، نوبت به تشکیل جامعه اسلامی نمی‌رسد. بدین ترتیب، دولت کاملاً اسلامی پیش شرط وجودی جامعه اسلامی است.

مطابق مدعای او، هر سه مرحله پایانی منوط به ارائه “الگوی پیشرفت اسلامی- ایرانی” است و الگوهای غربی / جهانی موجود و آزموده شده نا کارآمد و نامطلوب هستند. چرا؟ برای این که :

“الگوهای رایج توسعه، از لحاظ مبانی، غلط و بر پایه‌ی اومانیسم و اصول غیر الهی هستند و از لحاظ آثار و نتایج نیز نتوانسته‌اند وعده‌هایی را که درخصوص ارزش‌هایی نظیر آزادی و عدالت داده بودند، محقق کنند”.

الگوهای موجود نا کارآمد بوده و هستند چون با وجود اجرای آنها هنوز شاخص‌هایی نظیر بدهی‌های کلان مالی دولت‌ها، بیکاری، فقر و اختلاف طبقاتی شدید وجود دارد و به اخلاق، عدالت، معنویت و امنیت هم دست نیافته‌اند.

درباره مدعیات و آرای آیت الله خامنه‌ای سخنان بسیاری می‌توان گفت. ما صرفاً به چند نکته بسنده خواهیم کرد:

یکم- تمایز جمهوری اسلامی از دولت اسلامی

آیت‌الله خامنه‌ای میان مرحله دوم- یعنی نظام اسلامی / جمهوری اسلامی- و مرحله سوم- یعنی تشکیل دولت اسلامی- تمایز قائل می‌شود. مبنای این تمایز چیست؟

دولت نهادی سازمان یافته، غیر شخصی، دارای مرزهای مشخص، جمعیت معین، و… است که انحصار کاربرد مشروع خشونت را در اختیار دارد. متفکرانی چون چارلز تیلی و دیوید هلد زمان پیدایش دولت ملی مدرن را به قرن دهم میلادی باز می‌گردانند اما متفکرانی چون اندرو وینست و پری اندرسون قرن شانزدهم میلادی را زمان پیدایش دولت ملی مدرن می‌دانند.

پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی معنایی جز تشکیل دولت به اصطلاح “اسلامی” نداشت. فقیهان کنترل دولت را در اختیار گرفتند. به دو علت نیز آن را جمهوری اسلامی نامیدند: الف- قرار گرفتن ولی فقیه در رأس نظام سیاسی که مشروعیت بخش به همه قوا و نهادها بود. ب- اجرای احکام فقهی به پشتوانه قوه قهریه دولتی.

بدین ترتیب، دولت به اصطلاح “اسلامی” تشکیل شده است. یعنی همان چیزی که “جمهوری اسلامی” نامیده می‌شود.

دوم- دولت اسلامی

آیا نهاد مدرن و سکولاری چون دولت، دینی / اسلامی کردنی است؟ یعنی آیا به صرف قرار گرفتن یک فقیه در رأس حکومت و اجرای احکام فقهی (سبک زندگی برساخته مردم جزیرة العرب پیش از اسلام)، دولت دینی / اسلامی می‌شود؟

فرض کنیم که فقیهان و مسلمانان بخواهند دولتی اسلامی تشکیل دهند. آیا می‌توانند چنین کنند؟ همیشه باید به فاصله عمیق خواستن و توانستن فکر کرد. تا حدی که من می‌فهمم، مسلمانان حتی اگر بخواهند، نمی‌توانند دولت اسلامی تشکیل دهند. برای این که اساساً اسلام و دیگر ادیان فاقد نیازهای ضروری دولت مدرن بوده و هستند. (درباره دلایل این مدعا پیش از این بسیار سخن گفته ایم، از جمله رجوع شود به مقاله بلند “اسلام سکولار پاد زهر تروریسم اسلام‌گرا” که متن انگلیسی اش در هافینگتون پست و متن فارسی اش در رادیو فردا منتشر شد).

سوم- الگوهای جهانی توسعه و الگوی اسلامی

آیت‌الله خامنه‌ای مخالف الگوهای موجود توسعه جهانی و غربی است. “نقد جدی و قوی الگوهای رایج توسعه جهانی” و “مشخص شدن مرزبندی‌ها و تمایزات الگوی ایرانی- اسلامی با نسخه‌های فراوان و مکاتب موجود در دنیا” را شرط لازم برساختن “الگوی ایرانی- اسلامی پیشرفت” به شمار می‌آورد.

مقایسه کمونیست‌های چینی و فقیهان ایرانی از این منظر بسیار عبرت آموز است. آنها کمونیست‌های بسیار معتقدی بودند. با استفاده بی رحمانه از سرکوب قصد داشتند تا صدها میلیون چینی را کمونیست سازند. انقلاب فرهنگی چین با نتایج فاجعه بارش هدفی جز کمونیستی کردن دانشگاه‌ها و کل جامعه چین را تعقیب نمی‌کرد.

جانشینان مائو وقتی نتایج فاجعه بار را به چشم دیدند، به “محک تجربه” گردن نهادند. چین تک حزبی و به ظاهر کمونیست باقی ماند. اما درست همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹، کمونیست‌های چینی، رها کردن خود و جامعه از اقتصاد کمونیستی را آغاز کردند.

به گزارش بانک جهانی رشد اقتصادی (GDP) چین طی دوره ۳۴ ساله ۲۰۱۴- ۱۹۸۱، به ترتیب، ۲ / ۵، ۹، ۸ / ۱۰، ۲ / ۱۵، ۶ / ۱۳، ۹ / ۸، ۷ / ۱۱، ۳ / ۱۱، ۲ / ۴، ۹ / ۳، ۳ / ۹، ۳ / ۱۴، ۹ / ۱۳، ۱ / ۱۳، ۱۱، ۹ / ۹، ۲ / ۹، ۹ / ۷، ۶ / ۷، ۴ / ۸، ۳ / ۸، ۱ / ۹، ۱۰، ۱ / ۱۰، ۴ / ۱۱، ۷ / ۱۲، ۲ / ۱۴، ۶ / ۹، ۲ / ۹، ۶ / ۱۰، ۵ / ۹، ۸ / ۷، ۷ / ۷، ۳ / ۷ درصد بوده است. یعنی میانگین رشد اقتصادی چین در این دوره ۵ / ۹ درصد بوده است. اما بنابر همین گزارش، میانگین رشد اقتصادی جمهوری اسلامی در همین دوره ۸ / ۲ درصد بوده است.

این سیاست اقتصادی همراه با سیاست ضروری تغییر سیاست خارجی و بهبود روابط با آمریکا و دیگر دولت‌های غربی بود. اگر آنان به سیاست خارجی کمونیستی مبارزه طلبانه با “دولت‌های امپریالیستی غربی” ادامه می‌دادند، هرگز نمی‌توانستند به این وضعیت اقتصادی دست یابند که به معنای واقعی کلمه دگرگونی‌های عمیق و بنیادی پدید آورد. دگرگونی‌هایی که مطابق برخی پیش بینی ها، چین را طی ۱۰ تا ۱۵ سال آینده به قدرت اول اقتصادی جهان تبدیل خواهد کرد.

نگاهی به تراز تجاری چین و آمریکا در ۶ سال گذشته بسیار روشنگر است :

سالصادرات آمریکا به چینصادرات چین به آمریکاتراز منفی
۲۰۱۰۹۱٬۹۱۱٬۱۳۶۴٬۹۵۲٬۶۲۷۳٬۰۴۱٬۶
۲۰۱۱۱۰۴٬۱۲۱٬۵۳۹۹٬۳۷۱٬۲۲۹۵٬۲۴۹٬۷
۲۰۱۲۱۱۰٬۵۱۵٬۶۴۲۵٬۶۲۶٬۲۳۱۵٬۱۱۰٬۶
۲۰۱۳۱۲۱٬۷۳۶٬۴۴۴۰٬۴۴۷٬۷۳۱۸٬۷۱۱٬۳
۲۰۱۴۱۲۴٬۰۲۴٬۰۴۶۶٬۶۵۶٬۵۳۴۲٬۶۳۲٬۵
۲۰۱۵۱۱۶٬۱۸۶٬۳۴۸۱٬۸۸۰٬۸۳۶۵٬۶۹۴٬۵

آری، چین در سال گذشته ۴۸۱ میلیارد دلار به آمریکا صادر کرده و تراز آمریکا با چین منفی ۳۶۵ میلیارد دلار بوده است. همه آمریکا پر از کالاهای ساخت چین است و کمونیست‌های چینی این گونه “امپریالیسم” را فتح کردند. محله‌های چایناتان آمریکا که جای خود را دارد.

آری چین همچنان با تبعیض و شکاف عمیق طبقاتی روبروست. اما از منظر عدالت اجتماعی، انقلاب عظمی در این مدت رخ داد و “رشد اقتصادی چین براساس صادرات، موجب کاهش فقر صدها میلیون نفر شده است” (جوزف استیگلیتز، نگاهی نو به جهانی شدن، ترجمه مسعود کرباسیان، نشر چشمه، چاپ سوم، ص ۳۲). استیگلیتز- برنده نوبل اقتصاد و ناقد جدی بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و سرمایه داری افسارگسیخته آمریکا- در سال ۲۰۰۶ می‌نویسد: “از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰ درآمدها در چین ۱۳۵ درصد افزایش یافت” (پیشین، ص ۶۵).

جمهوری اسلامی با مسئله فقر چه کرد؟ شمار فقرا در این دوران کاهش یافت یا افزایش؟

چهارم- اعتراف به شکاف و حاکمیت دوگانه

در بند دوم توضیح دادیم که تفکیک خامنه‌ای از نظام اسلامی و دولت اسلامی موجه نبوده و نیست. خامنه‌ای دوران اصلاحات را بدترین دوره‌ها به شمار می‌آورد و پس از پیروزی محمود احمدی نژاد- که نظراتش از همه بیشتر به او نزدیک بود و یکی از بهترین دولت‌های پس از مشروطه بود- با خشنودی تمام بارها و بارها پایان حاکمیت دوگانه- تعارض بخش‌های انتخابی با بخش‌های انتصابی- را اعلام کرد.

اما مسئله حاکمیت دوگانه به نحو دیگری بروز کرده و خامنه‌ای به شدت ترسیده و نگران است. مردم با مشارکت اعتراضی در انتخابات مهمترین یارانش را حذف می‌کنند. خامنه‌ای خودش، بیت اش، نیروهای نظامی / امنیتی و بخش‌های انتصابی را “نظام اسلامی” به شمار می‌آورد و قوه مجریه و هر نهاد انتخابی ای دیگری را که تابع محض او نباشد، “اسلامی ناشده” می‌خواند. وقتی از ضرورت تشکیل دولت اسلامی سخن می‌گوید، به احتمال بسیار به شکاف انتخابی / انتصابی یا حاکمیت دوگانه نظر دارد.

پنجم- ساختمان سوسیالیسم و ساختمان اسلام

کمونیست‌ها زمانی به دنبال ساختن “ساختمان سوسیالیسم” و “انسان طراز نوین” بودند. تصور آنان از جامعه، مانند تصور معماران بودند. معمارانی که یک ساختمان را می‌ساختند. وقتی می‌توان پل، جاده، برج، و…ساخت؛ چرا نتوان جامعه را هم به همین ترتیب ساخت و انسانی طراز نوین خلق کرد؟

شانزده سال پیش در مقاله “اصلاحگری معمارانه” این مدعا را نقد و رد کردم. جامعه امری نیست که عده‌ای مهندس و معمار از بالا- یعنی دولت- آن را مطابق الگویی خاص بسازند و به شکل مطلوب و مورد نظر خود در آورند. انسان‌ها مومی در دستان دولت نیستند که به هر شکلی بخواهند بتوانند درشان بیاورند.

انقلاب فرهنگی کمونیست‌های چینی و روسی کاملاً شکست خورد. انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی هم که با تقلید از مدل‌های چینی / روسی صورت گرفت، کاملاً شکست خورده است. به همین دلیل خامنه‌ای و مریدانش همچنان از سکولار بودن دانشگاه‌ها می‌نالند و از ضرورت اسلامی کردن دانشگاه‌ها و علوم انسانی سخن می‌گویند.

درست یک روز پس از سخنرانی خامنه‌ای- در ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵- آیت‌الله حائری شیرازی می‌گوید:

«غرب وقتی می‌خواست همه مشکلات عالم را حل کند، علوم انسانی خود را به عالم صادر کرد، در حالی که بر اساس تفکر صحیح و آیات و روایات اسلامی، علوم انسانی به‌مثابه نان است، پس ما باید علوم انسانی خودمان را می‌داشتیم تا سبک زندگی‌مان را براساس اسلام بسازیم ولی عده‌ای آمدند و علوم انسانی غرب را اسلام ‌مالی کردند. علت همه بدبختی‌ها در جوامع اسلامی را علوم انسانی غربی است. غربی‌ها علوم انسانی غلط‌شان را با کارخانه و دانشگاه‌ها، مانند نان به سر سفره‌های‌مان می‌آورند که این سفره‌ها خروجی‌اش سبک زندگی اسلامی نخواهد شد.»

فقیهان حتی در تحمیل امری کاملاً ظاهری چون حجاب شرعی شکست خورده و حتی با ۷ هزار پلیس مخفی نمی‌توانند زنان را مطابق سبک زندگی ۱۴ قرن پیش بسازند (رجوع شود به مقاله “درس نا آموزی فقیهان از مقاومت زنان“).

پس خطای مهلک خامنه‌ای این است که همچنان گمان می‌کند یک دولت به اصطلاح اسلامی قادر خواهد بود جامعه را اسلامی سازد. یعنی درست همانگونه که شهرداری برج میلاد را ساخت، دولت اسلامی هم می‌تواند جامعه اسلامی را بسازد. ذهنیت معمارانه و مهندسی در پس این پیش فرض آرمیده است. خامنه‌ای می‌گوید: «باید با استفاده از دستگاه‌ها و امکانات، به ‌نحوی گفتمان‌سازی شود که الگوی پیشرفت اسلامی – ایرانی، به گفتمانی حاکم بر ذهن‌ها و دل‌های جوانان یعنی نسل آینده‌ی مدیران کشور تبدیل شود.»

اما دستگاه‌ها و امکانات- یعنی دولت- نمی‌توانند به چنین هدفی در دنیایی که تک صدایی نیست و تک صدایی شدنی هم نیست، دست یابند. شاید در دوران اجتماعات ساده قبیله‌گی “امت سازی” امکان پذیر بود، اما در جوامع به شدت رشد کرده، تقسیم شده و هزاران صدایی کنونی، چنین سودایی دست نیافتنی است.

انسان عاقل به جای دنبال کردن اوهام ناممکن، کاهش درد و رنج انسان‌ها را پیشه خواهد کرد. تفکیک شدنی از ناشدنی، نشانه مهمی از عقلانیت است.


♦ بیشتر بخوانید: از همین نویسنده