ـ راجع به من چی فک میکنی؟
ـ من راجع به تو فک نمیکنم.
تعداد شایان توجهی از کسانی که فمینیست نیستند، بهسادگی همین مکالمۀ دوجملهای بالا فمینیست نیستند. نه اینکه به آن اندیشیدهاند و خواندهاند و میدانند چیست و تصمیم گرفتهاند که فمینیست نباشند، بلکه اصولاً حتی به آن فکر هم نکردهاند. بهاصطلاح هگل این موضوع اصلاً در حوزۀ موضوعات تفکر ایشان نیست.
اینجا میتوانید درباره «فمینیسم» در ویکیپدیا بخوانید.
این نیندیشیدن به مسئلۀ زنان فقط به قشری محدود نمیشود که اصلاً در زندگی فکر نمیکنند، یعنی جزو امورات زندگیشان اندیشیدن نیست و روتین و ناخودآگاه روزمرگی میکنند؛ بلکه طیف درخور توجهی از روشنفکرها و متفکران حاذق حوزههای اجتماعیسیاسی هم به این موضوع اصلاً فکر نمیکنند.
امروز اتفاق سادهای را تجربه کنید و صحت ادعای فوق را بررسی کنید. از اطرافیان، دوستان، اعضای خانواده و همکاران خود بپرسید: «چرا فمینیست نیستی؟» بعد از مسخرهبازی و نمیدانم گفتن، اگر با جدیت بر شنیدن پاسخ اصرار کنید، همین یک جمله را میشنوید: «تا حالا بهش فک نکردم.»
سؤال خوب این است که: «چرا؟»
مردان بهوضوح بهدلیل امتیازاتی که از باب مردبودن میگیرند و تبعیضهایی که بهسبب مردبودن متحمل نمیشوند، این موضوع در دایرۀ توجهاتشان قرار نمیگیرد.
زنان چند دسته میشوند. یک دسته کسانی هستند که تفاوتهایی را احساس میکنند، اما در حد هیجاناتی مثل خشم و بغض آن را تمام میکنند و به شکل یک مسئله به آن نمیاندیشند تا فراگیری و عمومیت آن را بینند یا به ریشههای جامعهشناختی دینی و حقوقی آن نگاه کنند. دستۀ دیگر مثل مردان وضع موجود را طبیعی میدانند. هرچند از تبعیضها ناراحت میشوند، رویکردشان پذیرش وضع موجود و خزیدن به مکر و سیاست زنانه است. مثلاً تعدد زوجات را طبیعی میدانند. تمرکزشان روی این است که چگونه نظر همسر را بعد از ازدواج مجدد همچنان به خود معطوف نگه دارند. همینطور است در سایر اموراتی که بهصورت روزمره مفعول خشونتهای ناشیاز تبعیضهای جنسیتی قرار میگیرند و آن را فرایندی طبیعی قلمداد میکنند، چه در فضای خصوصی و چه در فضای عمومی.
دستۀ سوم کسانی هستند که به آگاهی کافی برای داشتن نگاهی شفاف به مسئلۀ زنان رسیدهاند. نهتنها وضع زنان و تبعیضها را درک میکنند، بلکه برای تغیر آن جدی و مستمر فعالیت میکنند. اما اگر از آنها بپرسید فمینیست هستند با نه، میگویند: «نه» یا جملات خود را با عباراتی نظیر «من فمینیست نیستم، اما… .» شروع میکنند. این دسته مثل اغلب مردم (هرچند برخلاف انتظار ما) تصورشان از فمینیست، زن تندرویی است که با خشم در پی نابودی و انقراض مردان است و از هیچ کار ابایی ندارند و تفکر و نگرش منطقی ندارد و مطالباتش برای تغییر، نه برابری انسانی که تأمین برتری زن بر مرد است. چندان دشوار نیست اعتراف کنیم که تقریباً فهم اولیه و ناکافی اغلب اشخاص از فمینیسم چنین تصویر اغراقشده و عجیبی است که بهزحمت ممکن است تنها با یک نحلۀ فکری از فمینیسم همخوانی داشته باشد.
نکتۀ ظریف اینکه گاهی برای برخی اشخاص همین پرسش که «چرا فمینیست نیستی؟» تلنگری است برای آغاز اندیشیدن به این موضوع. این یعنی مسئلۀ زنان را به حوزۀ موضوعات فکری فرد وارد میکند.
پس هم از خود بپرسیم و به جوابمان بیندیشیم و هم از دیگران بپرسیم: «چرا فمینیست نیستی؟»
در همین زمینه: آیا شما یک فمینیست هستید؟
منبع: تارنمای مشیانه