مدرسه فمینیستی: در حالی به روز جهانی منع خشونت علیه زنان نزدیک می شویم که همچنان بحران جنگ و رشد نیروهای افراطی در منطقه ی خاورمیانه رو به افزایش است. قدرت گرفتن نیروهای افراطی در منطقه ی خاورمیانه، و قربانی شدن میلیونها انسان بار دیگر اهمیت گسترش فعالیت های زنان به خصوص در کشورهای در حال توسعه در منطقه ی خاورمیانه را در شکل گیری جنبش های مسالمت آمیز و صلح آمیز روشن می سازد.
از سوی دیگر در چند هفتهی گذشته، کمپینی تحت عنوان تغییر چهرهی مردانهی مجلس در ایران راه افتاده است که هدف این کمپین، تغییر چهرههای مردانه مجلس در ایران و افزایش مشارکت زنان برابری طلب به عنوان کاندیدای مجلس و رأی ندادن به نمایندگان زنستیز است، هدفی که میتواند به تقویت پتانسیلهای مدنی جنبش زنان در ایران کمک کند.
در این مقاله به این مسئله خواهم پرداخت که چگونه شکلگیری چنین کمپینهایی برای مشارکت زنان در قوانین کشور میتواند پتانسیل فعالیتهای مدنی در جامعه را افزایش دهد و از سوی دیگر تأثیری نه تنها ملی بلکه جهانی بر وضعیت عمومی زنان بهخصوص در منطقهی خاورمیانه داشته باشد و به استراتژی مؤثری برای منع خشونت علیه زنان چه در قانون و چه در ساختار سیاسی جامعه منجر شود.
تصمیمگیری سیاسی زنان، حقوق اولیه دموکراسی در جهان
مسئلهی حضور زنان در سیاست و تصمیمگیری و مشارکت در سیاستهای ملی یکی از موضوعات مورد بحث سازمانهای زنان و بهخصوص سازمان ملل در سالهای گذشته بوده است. با وجود رشد زنان در زمینههای مختلف اجتماعی، زنان همچنان در بسیاری از کشورهای از صحنهی سیاست غایب هستند. «تئو بن قریرب» در یکی از مقالات تحقیقی سازمان ملل در خصوص اهمیت حضور زنان در تصمیم گیریهای سیاسی مینویسد: به رغم حضور پر رنگ زنان در بسیاری از زمینههای اجتماعی، حضور زنان در عرصه سیاست همچنان کمرنگ است. در کل دنیا غیبت زنان از تصمیمگیری سیاسی و دخالت در امور دولتی همچنان چشمگیر است. در اولین کنفرانس سازمان ملل که در شهر مکزیکو در سال ۱۹۷۵ برگزار شد، مسئلهی تبعیض علیه زنان در سیاست همچنان یکی از مشکلات بزرگ در بسیاری از کشورها بود و با وجود آنکه از بسیاری از دولتها خواسته شده است تا استراتژیهای لازم برای شرکت برابر زنان در سیاست را فراهم کنند اما هنوز مشارکت سیاسی زنان جزو اولویت بندی بسیاری از دولتها نبوده است. از آن زمان تاکنون با وجود آنکه تمرکز بر شرکت زنان در تصمیم گیریهای سیاسی افزایش یافته، اما این مشارکت همچنان مورد توجه جدی قرار نگرفته است. همین امر میتواند توجیه جدی برای تسلط نیروهای خشونت گرا علیه زنان به خصوص در کشورهای در حال توسعه باشد. برای مثال در سال ۱۹۷۵ در کل دنیا ۱۰٫۹ درصد زنان در مجلس راه یافته بودند اما ۱۰ سال بعد این روند تنها ۱۱٫۹ درصد افزایش داشته است..
در سالهای بعد مسئله ی حیات سیاسی زنان همچنان مورد توجه سازمانهای جهانی قرار گرفت و نهایتاً این اهداف یعنی حضور قوی زنان در سیاست در سالهای بعد همراه با کنفرانس پکن استحکام بیشتری گرفت. در همین زمان بود که خشونت علیه زنان به عنوان یکی از موانع مهم در توسعهی زنان مشخص شد. از بعد از طرح اجرایی کنفرانس پکن، حضور زنان در مجلس و تأثیر آن بر تصمیم گیریهای سیاسی، مرکز توجه نهادهای بینالمللی قرار گرفت. در سال ۱۹۹۲ بود که شورای تحقیقی حضور زنان در مجلس بیانیهای را تحت عنوان زیر ارائه کرد: «مفهوم دموکراسی تنها زمانی به دست خواهد آمد و تأثیر پویای خود را خواهد گذاشت که قانون گذاریها و سیاست گذاریهای اصلی توسط زنان و مردان با هم گرفته شود.» در این بیانیه بر این مسئله تاکید شد که شراکت تصمیمگیری در مجلس میان زن و مرد یکی از پایههای دموکراسی است که زنان و مردان باید در این تصمیم گیریها و مشارکت در آن برابر باشند.
در طول چند سال گذشته و به منظور حمایت از برابری جنسیتی و مشارکت برابر سیاسی، سازمانهای مختلف از جمله «ائتلاف انتخابات برابر مجلس» دو فعالیت همزمان و مرتبط با هم انجام دادهاند: اول اینکه زنان و مردان را برای نقشهایی همچون نمایندگی مجلس حمایت کرده و مخصوصاً موقعیت زنان برای تصمیمگیری سیاسی را ارتقاء داده و دوم و هم زمان با آن، مجالس قانونگذاری را به تصویب قوانینی برای حذف انواع خشونت علیه زنان تشویق کرده است. هر دو حرکت با تشویق به زدودن خشونت علیه زنان، هدفش تقویت دموکراسی در مجلس قانونگذاری و مداخله زنان و مردان در کنار یکدیگر در رهبری سیاسی برای تغییر است.
آمارها چه میگویند؟
نگاهی به آمارهای منتشر شده توسط سازمانهای مختلف بینالمللی نشان میدهد که افزایش مشارکت سیاسی زنان به بهتر شدن قوانین و سیاستهایی میانجامد که درنهایت خشونتهای علیه زنان را کاهش میدهد. این مسئله به دلیل به میان آوردن مباحث مربوط به زنان در حوزهی قانون گذاری است. مطابق آمارهای منتشر شده با اینکه زنان تنها در کل دنیا ۱۸٫۴ درصد صندلیهای مجلسهای ملی و قانون گذاری را در کل دنیا در دست دارند، اما مشارکت آنها در امر تصمیم گیریهای سیاسی تأثیر مثبتی بر مسائل کلیدی حقوق بشر به خصوص زنان و کودکان دارد. برای مثال در آرژانتین، زنان که ۱۴ درصد کرسیهای مجلس را در اختیار دارند ۷۸ درصد از قوانین مربوط به زنان را به مجلس معرفی کردهاند. در نیوزیلند زنان که تنها ۱۵ درصد از نمایندگان مجلس را تشکیل میدهند ۶۶ از مباحث مربوط به مرخصیهای زایمان و سرپرستی فرزندان را به مجلس ارائه کردهاند.
در عین حال آمارهای سازمان ملل نشان میدهد که از سال ۱۹۹۵ تاکنون حضور زنان در مجلس قانون گذاری در سراسر دنیا دو برابر شده است، اما این مقدار همچنان ۲۲ درصد کل مشارکت زنان در مجالس قانون گذاری در کل دنیا را تشکیل میدهد. از سوی دیگر در یک چهارم از مجالس قانون گذاری دنیا هنوز زنان دارای کمتر از ۱۰ درصد کرسیها هستند. با اینکه در این زمینه در سالهای اخیر پیشرفتهایی حاصل شده، اما آمارها نشان میدهد که روند این پیشرفت بسیار کند بوده و هنوز امکان توسعه به صورت برابر در همه جای دنیا وجود ندارد. تعصبهای جنسیتی، نقشهای سنتی زنان، کمبود امکانات مالی و توسعهی مدنی و نهادی همچنان بر مشارکت زنان در سیاست تأثیر منفی گذاشته است و از سوی دیگر اعمال خشونت علیه آنان به خصوص در ساختار سیاسی را فرمالیزه تر کرده است.
نقش زنان در مجلس شورای اسلامی ایران
نگاهی به وضعیت جهانی زنان در مجلس قانونگذاری نشان میدهد که زنان در ایران هم از این آمارها مستثنی نیستند. این در حالی است که در حال حاضر سهم مشارکت زنان در مجلس ایران تنها سه درصد است که در مقایسه با میزان جهانی، این درصد همچنان پایین است. از سوی دیگر، نگاهی به وضعیت نمایندگان زن نشان میدهد که بسیاری از این زنان نه تنها به نفع زنان قانونی را تصویب نمیکنند، بلکه برعکس اکثر آنها ضد زن هستند. در کمپین تغییر چهرهی مردانهی مجلس نیز آمده است که یکی از اهداف «توسعه هزاره» که سند آن را در سال ۱۳۷۹ سران کشورها امضا کردند (و در سال ۱۳۸۴ نیز با حضور رئیس جمهوری ایران در اجلاس سران، بار دیگر دولت ایران بر آن مهر تأیید زد) برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان است؛ اهداف سند توسعهٔ هزاره باید تا سال ۱۳۹۴ توسط کشورهایی که آن را امضاء کردهاند محقق شود. در «نقشهٔ راه» این سند که «کوفی عنان» دبیر کل وقت سازمان ملل آن را پیشنهاد داده، به صراحت آمده است که همهٔ کشورهای امضاءکنندهٔ سند هزاره ـ از جمله ایران ـ باید تا سال ۱۳۹۴ بالغ بر ۳۰ درصد کرسیهای مجالس خود را به زنان اختصاص دهند. پس چگونه است که دولتمردان ایران نسبت به سندی که آن را امضاء کردهاند، پایبندی نشان نمیدهند؟
این در حالی است که سیاست تبعیض آمیز دولت علیه زنان که عمدتاً از جانب قانون گذاریهای چندجانبهی مجلس حمایت میشود همچنان ادامه دارد. وجود قوانین تبعیض آمیز از یک سو و از سوی دیگر مشارکت پایین زنان در تصمیم گیریهای سیاسی موجب شده است که بر مشکلات روزافزون زنان در ایران افزوده شود. خشونت علیه زنان در ایران نیز نسبت مستقیمی با عدم حضور زنان در ساختار مجلس دارد، چرا که هر نوع قانونگذاری از این دست را که به حمایت زنان در مجلس برده میشود با دشواری روبه رو میکند. از سوی دیگر نگاهی به وضعیت زنان در ایران نشان میدهد که با وجود رشد چشمگیر جمعیت زنان و به ویژه اشتیاق آنان برای حضور در اقتصاد همچنان زنان سهم بیشتری از بیکاری را نسبت به مردان تشکیل میدهند. همین امر توجه بیشتری را به مشارکت زنان در سیاست به خصوص در امر قانونگذاری نشان میدهد به خصوص که در ساختار مردانهی نظام سیاسی ایران زنان همیشه غایب بوده است. اهمیت حضور زنان در این ساختار از سوی دیگر به متوجه کردن امر خشونت نیز معطوف است، چرا که هر چه قدر مشارکت زنان در این میان کمتر باشد میزان خشونت اعمال شده علیه آنان به مراتب بیشتر خواهد شد. دلیل آن هم مشخص است، عدم دخالت دادن زنان در تصمیم گیریهای سیاسی است که موجب میشود به همان نسبت میزان خشونتهای موجود علیه زنان بالاتر رود. «با لینتون» بر این باور است که حضور زنان در مجالس قانونگذاری یک حق انسانی است. زنان بیش از نیمی از جمعیت جهان را تشکیل میدهند اما با این حال بیش از نیمی هم در دنیا در فقر زندگی میکنند. از سوی دیگر «چاود هاری» بر این باور است که مشارکت زنان در سیاست یک اقدام لازم برای طرح مسائل زنان است.
رفع خشونت با مشارکت سیاسی بیشتر
مسئله ی خشونت یکی از اصلیترین چالشهای مهم در حوزه نظری و نیز فعالیتهای عملی فمینیستی در طول دهههای گذشته بوده است. گرچه فمینیستها مسئلهی خشونت را امری سیاسی و یا شخصی میدانند که از طریق مردان به زنان اعمال میشود، اما خشونت در تعاریف فمینیستی ابعاد گستردهای دارد.
آن چیزی که ارتباط خشونت را با بحث این مقاله مرتبط میکند خشونت سیاسی و یا اعمال آن از طریق دولت نسبت به زنان است. از این رو حضور زنان در فعالیتهای سیاسی میتواند منجر به کاهش این خشونتها شود. در یکی از تحقیقاتی که در سالهای گذشته تحت عنوان خشونت علیه زنان در سیاست انجام شده، نشان میدهد که دلایل متعددی برای اعمال خشونت علیه زنان وجود دارد، اما آن چیزی که مسئله خشونت علیه زنان را نهادینه کرده، اقدامهای قانونی ناکافی، عدم حمایت پلیس، قوانین تبعیض آمیز، جدایی اقتصادی و اجتماعی و همچنین ساختار قدرت هستند. به نظر میرسد در مورد ایران نظام سیاسی حاکم با ساختار مردانه و عدم مشارکت زنان در بسیاری از تصمیم گیریهای سیاسی از مهمترین عوامل در افزایش خشونت علیه زنان در ایران هستند. اهمیت کاربردی افزایش مشارکت سیاسی زنان در کاهش خشونت به خصوص از طریق ارائهی قوانین لازم است. این قوانین نیازمند آن است که وضعیت زنان را فرودستتر نسازد، بلکه بر عکس پتانسیلهای مشارکت آنها در اجتماع را افزایش دهد. به همین دلیل هر چقدر نرخ مشارکت زنان در امور قانون گذاری بیشتر شود، احتمال کاهش خشونت به خصوص از سوی قانون کمتر میشود بر عکس هرچقدر زنان بیشتر از صحنهی اجتماع و مشارکتهای سیاسی و تصمیم گیریهای مربوط به آن حذف شوند، همچنان مسئلهی خشونت علیه آنها به صورت چالشی جدی باقی میماند. به عبارت دیگر هر چقدر این مشارکت، یعنی بالا رفتن تعداد نمایندگان مجلس به خصوص زنان بیشتر شود نهایتاً میتوان به مسئلهی برابری جنسیتی مربوط به آن امید بیشتری دوخت.
مطابق آمارهای ارائه شده، رابطهی معکوسی میان برابری جنسیتی و خشونت علیه زنان وجود دارد. آمارها نشان میدهد که کشورهایی که برابری بیشتری میان زن و مرد وجود دارد تمایل کمتری به اعمال خشونت علیه زنان دارد که یکی از این عوامل برخورداری از موقیعت سیاسی بالا در سطح اجتماع است.
در تحقیقی دیگری که در کشورهای آسیای جنوب شرقی صورت گرفته، رابطهی میان وضعیت زنان در سیاست و اعمال خشونت علیه آنها را نشان میدهد. این خشونتها علیه زنان به خصوص در سیاست زمانی شکل میگیرد که به دلیل باورهای جنسیتی، مردان قادرند تا هر نوع خشونتی را علیه زنان اعمال کنند. همین امر در این کشورها موجب شده است که مسئلهی سیاست به عنوان یک زمینهی کاملاً مردانه تلقی شود و عموماً زنان اگر با تلاش و فعالیت خود وارد قلمرو مردان نشوند، از آن حذف میشوند.
خشونت علیه زنان در سیاست که نوع دیگری از خشونت است در نظام سیاسی اتفاق می افتد، اما هدفش تنها زنان هستند و هدف این خشونت، زنانی است که در پستهای مدیریتی و رهبری قرار دارند و ایدههای مردسالارانه و باورها و توقعات سیاسی آن را به چالش میگیرند.
به نظر میرسد هرچقدر مشارکت سیاسی زنان بیشتر شود، شانس مبارزهی علیه خشونت نیز افزایش مییابد. به همین دلیل است که توجه به مسئلهی زنان به خصوص در امر قانون گذاری و حضور در مجلس یک مسئلهی حاشیهای نیست، بلکه اهمیت آن طرح مسائل زنان و دیدگاهها و باورهای مربوط به زنان است.
نتیجه
حضور زنان در صحنهی سیاست میتواند منجر به تغییرات و دگرگونیهایی شود چرا که باورها و دیدگاههای مختلف زنان نسبت به مسائل را وارد صحنهی سیاست میکند و از سوی دیگر باور سیاسی را شکل میدهد که معطوف به وضعیت زنان است. همین امر موجب میشود که با حضور دیدگاههای زنان در قانون گذاری، حساسیت نسبت به مسائل زنان در امر تصمیم گیریهای سیاسی افزایش یابد و در نهایت با چنین مشارکتی زنان بتوانند قوانینی را وضع کنند که به تدریج موجب زدودن خشونت علیه زنان شود. همانطور که «بن قریرب» حضور زنان در سیاست را به کاهش خشونت علیه زنان در قوانین و تصمیمگیری سیاسی مرتبط میداند و میگوید: مشارکت زنان در امر تصمیم گیرهای دولتی به حقوق زنان در سراسر دنیا حساسیت سیاسی میبخشد. گرچه زنان یک گروه یکدست در سراسر دنیا نیستند، اما زنان تمایل بیشتری به حمایت از زنان از گروههای دیگر به خصوص در امور مربوط به زنان در حکومت و سیاست دارند که این امر دلیل حضور زنان در مجلس قانونگذاری را روشنتر میکند. درواقع با مشارکت بیشتر زنان در قانونگذاری، مسلماً توجه بیشتر به حذف انواع فرمهای خشونت علیه زنان را در سراسر دنیا افزایش خواهد داد. این امر در مورد مجلس ایران و تعداد بیشتر نمایندگان زن نیز صحت دارد، بهاینترتیب که هر چقدر تعداد این نمایندگان بیشتر شود ساختار نظام سیاسی مردانهی ایران که عموماً توجیه گر هر نوع خشونت علیه زنان است نیز دستخوش تغییر و دگرگونی میشود.
از این روست که میتوان گفت ایجاد «کمپین تغییر چهره مردانهی مجلس» نیز در راستای همین استراتژی است، استراتژی که هدفش علاوه بر افزایش مشارکت سیاسی زنان در ساختار مردانه سیاست داخلی ایران، توجه و اهمیت به مسئلهی قانونگذاری به نفع زنان و نهایتاً زدودن و رفع خشونت است. خشونتی که اگر نتواند با مداخله مدنی نیروهای گوناگون زنان کمتر شود، همچنان به صورت چالش جدی نه تنها در داخل ایران بلکه در سطح جهانی خواهد ماند.
منابع:
Facts and Figures: Leadership and Political Participation Women in parliaments
Women in Politics – The Fight to End Violence Against Women
Bennett , Clinton . Muslim Women of Power . Gender , Politics and culture in Islam
Violence Against Women in Politics