مدرسه فمینیستی: کمتر از شش ماه به آغاز دهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی فرصت هست. در دورههای پیشین نیز هرگاه به انتخابات نزدیک شدهایم بحث مشارکت یا عدم شرکت زنان – همینطور نحوۀ مشارکت آنان در انتخابات – غالباً به بحثی داغ در فضای عمومی جامعه به خصوص میان کنشگران زن و فعالان جامعه مدنی تبدیل شده است. به گمان من موضوع مشارکت زنان در انتخابات را باید از دو جنبه نگریست: یکی این که زنان به عنوان «نیمی از پیکر جامعه» باید مشارکت در مقدراتِ کشورشان را «حق» خود تلقی کنند. اگر این تلقی در میان بخش بزرگی از زنان کشور، بسط و گسترش یابد خیلی طبیعی است که الزاماتِ احقاق این حق قانونی، زن ایرانی را وا میدارد که فعالانه در تمامی امور مملکتداری: از مشارکت در انتخابات شورای شهر و انتخابات مجلس شورای اسلامی گرفته تا حتا نهادهای دیگر حکومتی، حضوری فراگیر، قدرتمند و مشخص داشته باشد.
به باور من تحریم و شرکت نکردن در انتخابات، چاره درد نیست. اگر پای این گونه منفیکاریها در میان باشد دیگر زنان نمیتوانند به عواقب و عملکرد دولت یا نهاد برگزارکننده انتخابات، خُرده بگیرند زیرا خود را از این نهاد بیرون کشیدهاند. پس لااقل تا قبل از شروع انتخابات باید تلاش همگان، تشویق زنان به شرکت فعال در انتخابات معطوف باشد البته با ذکر دلایل و شروط. به عنوان مثال زنانی که نامزد نمایندگی مجلس شدهاند باید توضیح دهند که برای اصلاح شرایط زندگی و حقوق مدنی و رفع تبعیضهای جنسیتی چه برنامهای دارند و چه اقداماتی خواهند کرد. همچنین به مردان نماینده نیز باید تذکر دهند که مراقب سخنان و اعمال و رفتاری که در دوران تبلیغات انتخابات انجام میدهند باشند. روشن است که اگر رأی زنها را هم میخواهند باید با زنان هممسیر و همراه شوند.
از سوی دیگر باید زنان را به طور عمومی و در اقصا نقاط کشور تشویق کرد که برای نمایندگی مجلس کاندید شوند. به خصوص باید تأکید کرد که از رد نشدن از فیلتر شورای نگهبان نباید بترسند اما باید مراحل قانونی پاسخگویی شورای نگهبان را در مورد رد شدن یا رد نشدن از صافی و «دلایل آن»، به وضوح اعلام و با اطلاعرسانی درست و شفاف، به نظر عموم برسانند.
و اما جنبه دوم، به گمان من بدترین اتفاق ممکن، بیتحرکی و انفعال است. زیرا طی دهههای اخیر بارها دیده و تجربه کردهایم که انفعال و عدم حضور زنان، به ویژه در عرصههای سیاسی و اجتماعی، پیامدهای گستردهای در عمقبخشیدن به یأس و بیعملی زنان و زندگی هرروزۀ آنان داشته است. بنابراین حتا اگر بنا باشد از شرکت در انتخابات و تحرک در فضاهایی که در حوزه عمومی شکل میگیرد صرفنظر کنیم این کار باید خود یک سکوی پرش و یک مخالفت آگاهانه باشد تا به انفعال، ناامیدی و بیعملی دامن نزند. برای مثال اگر اطلاعی در مورد نامزدی که از فیلتر شورای نگهبان به سلامت گذشته دارید که نشان میدهد آن نماینده، عمل خلاقی انجام داده – حتا در رفتار خانوادگی – باید افشا شود.
مسئله، تعیین فضیلت یا رذیلت شرایط فعلی نیست بلکه برای ما زنان چاره دیگری جز ادامه فعالیت در همین شرایط، متصور نیست. زیرا موضوع مهم، مشارکت و حضور فعال زنان در عرصههای سیاسی- اجتماعی است که میتواند دیگر موضوعات مربوط به زندگی روزمره زنان را بهبود بخشد. برای نمونه، یکی از موضوعهای مهمی که قرار است این بار مورد توجه و علاقه نامزدها – اعم از زن و مرد – باشد، موضوع «اشتغال زنان» است. اما تأکید یکجانبه بر معضل بیکاری زنان و ارائه ارقام میزان بیکاری زنان تحصیل کرده و دارای تخصص، معمولاً یکی از ایرادهای ملانصرالدینی است. زیرا مردان هم مثل زنان، از بیکاری رنج میبرند. به همین دلیل، زن و مرد باید در کنار هم به اشتغال و کسب درآمد بپردازند. اما توجه به نیاز مردان به اشتغال، دلیلی بر رد و نادیدهگرفتن نیاز زنان به اشتغال و کسب درآمد نیست. نه در قوانین شرع و نه در قوانین عرف، تکلیف و وظیفۀ ویژه و مشخصی برای «جنس» تعیین نشده است بنابراین هیچ نهاد رسمی هم نمیتواند برای مشارکت زنان، وظیفه و تکلیف ویژهای تعیین نماید که اگر چنین کند عملاً با کارتهای سوختهای بازی کرده اند که بارها در نقاط دیگر دنیا آزمایش شده و ناکارآمدی و بطلان آنها هم به دفعات ثابت شده است.