مدرسه فمینیستی: در هفته های گذشته بحث بر سر برنامه های صدا و سیما در مورد حضور زنان در فضای مجازی و رسانه ای حاشیه های فراوانی داشته و مانند همیشه چالش اصلی بر سر چگونگی حضور زنان و تصویرسازی از آنان است. تکرار در این حاشیهها و همینطور ادامهی بحثها نشان میدهد که همچنان تصویرسازی از زنان یکی از مشکلات اصلی و چالش های فضای رسانهای در ایران است. این حاشیهها گاهی به دلیل اعتراض فعالان حقوق زنان و کشیدن آن به فضای مجازی، شکل متفاوت و برجستهتری به خود میگیرد. به نظر میرسد که هر برنامه به نوع خودش درصدد است تا با نگاهی کلیشه ای به زنان مخاطبان خود را در داخل ایران تحت تأثیر قرار دهد.
نگاهی کلی به برنامه های صدا و سیمای ایران از سالهای گذشته تا به امروز نشان میدهد که تصویرسازی و کلیشه سازی جنسیتی و تلاش برای تحمیل نگاه سنتی و کلیشه ای به زنان به نوعی سیستماتیک اعمال میشود. تبلیغات کلیشه ای و جنسیتی علیه زنان به صورت های مختلف از جمله از طریق شوهای تلویزیونی، فیلمها و سریالها، برنامه های طنز، تبلیغات و حتی خبر اعمال میشود. به این ترتیب تصویرسازی واپس گرایانه علیه زنان شکلها و فرمهای مختلفی به خود میگیرد و در قالب ژانرهای مختلف تلویزیونی اجرا میشود.
در سالهای گذشته به دلیل حضور فعال زنان در فضای مجازی و همینطور اعتراض فعالان زنان، عموماً در همین فضا و در خارج از آن، بحث این کلیشه سازیها را از فضای رسانه ای و پرمخاطب عام به فضای مجازی و گفتگوهای مربوطه آورده است. موجهای تویتری و صفحات فیسبوکی مختلفی برای اعتراض به این تصویرسازیها همزمان ساخته شده است که شاید اصلیترین فضا را بتوان فیسبوک و اینترنت دانست. اما در این میان پرسش های اساسی وجود دارد از جمله این که چقدر این اعتراضات توانسته است مثمر ثمر باشد؟ سیاست های پشت پردهی این تصاویر و پخش برنامهها ی ضد زن چیست؟ چرا ما هرگز با چهرهی متفاوت و غیر کلیشه ای از زن در برنامه های تلویزیون ملی ایران روبه رو نمیشویم؟ چرا تصویرسازیها از زنان از سی و اندی سال پیش تاکنون با وجود گسترش حضور اجتماعی متفاوت زنان همچنان به همان صورت کلیشه ای و ثابت باقی مانده است و هیچگاه این سیاستها دستخوش تغییر و یا اصلاح نشده است؟ یعنی مسئولان، تهیهکنندگان، نویسندگان و برنامه سازان حرفه ای از این حضور ناآگاهاند و یا بهصورت سیستماتیک در تلاش حذف قشر وسیعی از زنان از بزرگترین رسانهی پرمخاطب یعنی تلویزیون و برنامههای پرمخاطب هستند؟
نگاهی کلی به کلیشه های جنسیتی در چند برنامه خیر صدا و سیما نشان میدهد که باز نشر و فضاسازی علیه زنان به نوعی حرفه ای و سیستماتیک انجام میشود. شاید روشنترین مثال را میتوان در خصوص برنامهی ماه عسل قلمداد کرد که مجری برنامه با شوهای پرمخاطب خود ساختار کلیشه ای علیه زنان را به عنوان کسانی که به دنبال همسر هستند و یا از خود هویتی ندارند ترسیم میکند. اما در برنامهی دیگری که مانند مسابقه ثانیهها است زنانی را به برنامه میآورند و از آنها سؤالهای ساده ای میشود که پاسخها را نمیدانند برعکس در مسابقهی دیگر مردان جلوتر هستند. همین امر موجب حاشیه های فراوانی در فضای مجازی شد از جمله تمسخر زنان به کم سوادی و دانش کم نسبت به مردان، اما در سریال دیگر، یعنی سریال «پایتخت» شخصیت زن داستان نمایندهی شورای شهر میشود. به تصویر کشیدن زندگی این زن، دغدغهها و کلیشه های زن خانه و کسی که اگر در خانه نباشد وضعیت خانه به هم میریزد و زنی که به دلیل پذیرفتن مسئولیت نمایندگی در شورای شهر نگران همسر و فرزندانش است را به نمایش میگذارد و در نهایت همچنان به حضورش در خانه تاکید میشود. در دیگر سریال های طنز، زنان همچنان به دنبال شوهر، ازدواج و مهریه هستند که شخصیت های غیر فعال و عموماً کلیشه ای را به نماش میگذارند. اما این تنها بخش کوچکی از حجم نگاه جنسیتی و کلیشه ای در صدا و سیما علیه زنان است. برخی از برنامه های مذهبی نیز با توصیههایی که عمدتاً این توصیهها توسط مردان و بر علیه زنان هستند، نوع دیگری از تبعیض در صدا و سیما علیه زنان را نشان میدهند.
واقعیت امر؟
اما واقعیت چیز دیگری است. در حالی این برنامهها سعی در ساختن کلیشه های جنسیتی و تقویت آن علیه زنان دارند که زنان در سطوح مختلف اجتماعی، فرهنگی، هنری و حتی سیاسی در حال پیشرفت هستند. نگاهی به رتبه های برتر کنکور سراسری نشان از حضور و علاقهی زنان به شرکت در دانشگاهها دارد که حتی درصد بیشتری از مردان را شامل میشود. زنان در وضعیت اقتصادی و تأمین وضع مالی خانواده به طور غیررسمی نقش برابری را در حال حاضر با مردان ایفا می کنند. زنان بسیاری با وجود مشکلات اقتصادی، سرپرست خانواده هستند. بسیاری از زنان با وجود تبلیغات زیاد و حتی قوانین تبعیض آمیز همچنان در بازار کار رسمی و غیررسمی فعال هستند. هویت زنان و زن بودن در چند سال گذشته در جامعهی ایرانی به شدت تغییر کرده است و به نوعی شکل متفاوتی را به خود گرفته است. اما از سوی دیگر زنان در جامعه جور دیگری ظاهر میشوند، نسل جوان دختران دیگر پیرو آن کلیشه های سنتی نیستند و به نوعی در برابر آن میایستند، از تنوع در پوشش تا تنوع در آرایش زنان. از اهمیت زنان به وضع ظاهری تا حضور آنها در صحنه های مختلف ادبی – فرهنگی نشان میدهد که جامعهی ایرانی حتی اگر مسئولان هم نخواهند دچار تغییر مضاعفی شده است و این تغییر از قضا از زنان آغاز شده است.
مقاومت در برابر زنان از طریق برنامه های صدا و سیما
به نظر میرسد که این نوع برنامه سازی های ضد زن، سیستماتیک و با اهداف خاصی صورت میگیرد چند نوع عامل را در این نوع برنامهها میتوان در نظر گرفت:
۱– ذهنیت مردسالار نویسندگان و برنامه سازان
۲– خط مشی های از پیش تعیین شده به منظور ترویج کلیشه های جنسیتی
۳– سیاست هدف دار به حاشیه راندن زنان در جامعه به دلیل رشد آنها
موارد اول و دوم که در بالا مطرح شد هر دو به نوعی به یکدیگر ارتباط دارند. نمونهی آن را در واکنش های پست های فیسبوکی نویسندگانی چون امیر مهدی ژوله و پیمان قسم خانی که هر دو از نویسندگان طنز هستند، میتوان مشاهده کرد. آنچه که مشخص است هر دو نگاهشان به زنان کلیشه ای است و این نگاه را با دفاع از خود و برنامه های صدا وسیما از جمله برنامهی ماه عسل نشان دادهاند. اما این ذهنیت مردسالار قطعاً اگر اینگونه نباشد نمیتواند برنامهی مطلوب صدا و سیما را بسازد پس قطعاً به نوعی این ذهنیت از سوی خط مشی های تعیین شده و سیاست فکری صدا و سیما به طور عام تقویت و حفظ میشود تا بار دیگر نگاه جنسیت گرا به زنان را گسترش دهد. اما در نوع سوم یعنی سیاست هدف دار برنامه های مخاطب برای به حاشیه راندن زنان با حضور فعال آنان در جامعه نسبت دارد، یعنی هر چه قدر زنان قوی تر و پویاتر میشوند، سیاست سیستماتیک برای حذف آنان محکم تر عمل میکند. فضای رسانه ای، جای مناسبی برای این عقب راندن است چرا که میتواند به صورت ریشه ای تر و گسترده تر بر ذهنیت مخاطب عام تأثیر بگذارد و اثرش را دو چندان کند.
رشد زنان در جامعه نمیتواند به عنوان یکی از برنامهها و تم های مطلوب صدا و سیما باشد، چرا که اگر قرار باشد این رشد تأیید شود در آن صورت زنان بیشتر فعال شده، بیشتر به قوانین اعتراض میکنند و همین بنیادهای مردسالاری را هرچه بیشتر تهدید میکند. در واقع صدا و سیما نهادی است برای حمایت از نیروهای رادیکال و سنتی، به منظور چرخش و مانور دادن قدرتهایی که همچنان زنان و حضورشان در جامعه برایشان خطری جدی به حساب میآید. از این روست که این رسانه هرگز در سالهای گذشته تلاش نکرده است تا تصاویر واقعی از رشد زنان را در جامعه نشان دهد، بلکه به طرق مختلف وجوهی سرکوبگرانه از زندگی زنان در داخل ایران را نشان میدهد که با بسیاری از واقعیتهای زندگی زنان در جامعه در تضاد است. این تضاد در تصویرسازی از یک سو به رشد نگاه سرکوبکرانه به زنان در جامعه و در نهاد خانواده کمک میکند و از سوی دیگر بسیاری از فعالیتها و رشد زنان را کم اهمیت و یا کم اثر جلوه میدهد که میتواند در نهایت به سرخوردگی بعضی از زنان در فعالیتهایشان منجر شود.
صدا و سیما به عنوان یک رسانهی ملی هرگز به وضعیت زنان توجه نکرده است، در سریالها و برنامه های آن هیچ اثری از زنان موفق، از زنان فعال در عرصه های اجتماعی، حتی تکاپوی فعالان زنان در عرصه های سیاسی دیده نمیشود. اثری از تشکل های زنان، گروه های مدنی، فرهنگی و فعالان در برنامه های این رسانه نیست. بلکه بر عکس همچنان به صورت حرفه ای به بازتولید نگاه واپس گرا به زنان میپردازد. میتوان گفت تضاد در برنامه های صدا و سیما با وضعیت زنان در جامعهی امروز ایران مقاومت از طریق رسانه در برابر زنان برای حذف فعالیتهای آنها و در نتیجه تلاش برای به حاشیه راندن آنان است.
اما بسیاری نیز در برابر همین تصویرسازیها مقاومت میکنند. با گسترش شبکه های ماهواره ای، بسیاری از خانوادهها در ایران امروزه ترجیح میدهند که کمتر برنامه های تلویزیون را نگاه کنند همین امر موجب گسترش رسانه های غیر ایرانی و اقبال مخاطبان به خصوص زنان به این سریالها شده است. اما مشکل از آنجایی آغاز میشود که نگاه دیگری از خلال سریال های غیر ایرانی به جامعهی ایرانی تزریق میشود که دوباره با آن نگاه سنتی در تضاد است و همین امر موجب تضاد و تناقض در رفتارها و عملکردهای بسیاری از زنان در خانوادهها میشود. از یک سو صدا و سیما با ارائهی تصویر واپس گرا از زنان سعی در ترویج نگاه سنتی دارد و از سوی دیگر برنامه های ماهواره ای با ارائه تصویری که آن هم با واقعیت زنان در جامعه متفاوت است و کمتر به درد زن ایرانی امروز میخورد، به زندگی زنان وارد میشود.
میتوان اینگونه نتیجه گرفت که تلاش های صدا و سیمای ایران برای حذف زنان و ارائهی تصویر واپس گرا از زنان، نمیتواند مقاومتی مؤثر در برابر زنان باشد و فقط باعث میشود که نهایتاً بسیاری از خانوادهها، همانگونه که امروز مشاهده میکنیم، از برنامه های تلویزیون رو برگردانند. گرچه که باز هم اقشار زیادی از مردم مخاطب این برنامهها هستند اما در نهایت این نگاه و رشد آن دستاورد خاصی برای صدا و سیما ندارد. دستاندرکاران این برنامهها به جای تصویرهای کلیشه ای از زنان بهتر است نگاهی به واقعیت زندگی زنان در جامعهی ایرانی بیندازند و دستاوردهای زنان در جامعه را به جای حذف، پررنگ کنند.
نتیجهی این گونه سیاستها چیزی جز فاصله گرفتن از فضای واقعی جامعه نیست، چرا که در طول این سالها سیمای واقعی زنان و فعالیتهایشان در زمینههای مختلف اجتماعی و فرهنگی در رسانههای ملی ایران جایی نداشتهاند.