برگرفته از تریبون زمانه *  

مدتی گذشته است و شما ممکن است فراموش کرده باشید که سال های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ برای «بازها»ی امنیت ملی آمریکا که به نئومحافظه کارها مشهورند چقدر فوق العاده بود. با وجود حادثه ی ۱۱ سپتامبری که هنوز در اذهان زنده بود و کاخ سفید و کنگره ای که در کنترل جمهوریخواهان قرار داشت مقاومت ناچیزی در مسیر تحقق رویای بازسازی نقشه ی خاورمیانه وجود داشت. خاورمیانه ای که مدت های مدیدی است ما را بسیار به دردسر انداخته است. بدون شک دموکرات ها به این مسیر نرفتند اما اغلب دموکرات ها فقط بسیار مشتاق بودند که نشان دهند صلح طلب های بزدلی نیستند. بنابراین به هیچ وجه مانع چندانی برای جنگی جدید ایجاد نکردند.

4

شکی نیست زمانی که لازم شد حمله به عراق توجیه شود «باز»ها باید کمی بزرگنمایی می کردند، کمی واقعیتها را وارونه جلوه می دادند و سناریوهای مسخره ای را همه جا آب و تاب می دادند. اما همه ی اینها وقتی می توانست ارزشمند باشد که ما در جنگ پیروز می شدیم. صدام حسین سرنگون می شد، ما به سرعت حکومت جدیدی تشکیل می دادیم و دموکراسی همچون سپیده دمِ درخشانِ دورانی نوین در کل منطقه سر بر می آورد و بوسیله ی قدرت بخشنده ی ارتش آمریکا به پیش برده می شد.

البته همه چیز اشتباه از آب در آمد. چهار هزار آمریکایی مردند، چندین تریلیون دلار هزینه شد،عراق به‌وسیله ی درگیری های قومی تکه تکه شد و یک پیروز اصلی جنگ ایران بود که به چشم خود دید ،یکی از دشمنان خطرناک اش به‌وسیله ی آمریکا حذف شد و یک حکومت دوست در بغداد بر سر کار آمد. نئوکان ها خودشان را تحقیر شده  و مورد تمسخر دیدند و حتی بدتر اینکه باراک اوباما را به عنوان رئیس جمهور آمریکا پیش چشم خود دیدند.

اما نئوکان ها به ایمان شان وفادار ماندند. آنها یک لحظه این ایده را رها نکردند که با کاربرد مناسب نیروی نظامی می توان هر کشوری در خاورمیانه را مجبور به پذیرش اراده ی آمریکا کرد. آنها می دانستند دوباره زمان شان فرا خواهد رسید.

و شاید حالا زمان شان رسیده باشد و یا حداقل به آن زمان نزدیک و نزدیکتر می شویم. ۴۷ سناتور که تقریبا همه ی جمهوریخواهان سنا هستند نامه ای به حکومت ایران فرستادند تا آنها را وادار کنند توافقی را که فعلا در حال مذاکره با آمریکا و پنج کشور دیگر است، امضاء نکنند. ممکن است این شکست شرم آوری برای روابط عمومی باشد اما اندیشه ی جمهوریخواهان را روشن کرد. آنها همگی با بنیامین نتانیاهو در این باره موافق اند که «توافق بد» با ایران بدتر از توافق نکردن است . تقریبا هر توافقی را که ایران با آن موافقت کند ،ماهیتا برای جمهوریخواهان توافق بدی به حساب می آید و اگر توافقی در کار نباشد گزینه ی جنگ آشکارتر می شود.

روز یکشنبه یکی از این بازها «جاشوا موراوچیک «Joshua Muravchik » در مقاله ای در روزنامه «واشنگتن پست» آنچه را که بسیاری از «باز»ها احتمالا به آن فکر می کنند اما از بیانش هراس دارند را اظهار کرد: نمی توان رهبران ایران را متقاعد کرد، تحریم ها اثر نخواهد کرد و این امر فقط برای ما یک گزینه را باقی می گذارد.« آیا این به این معناست که تنها گزینه ی ما جنگ است؟ بله، هرچند یک رشته عملیات هوایی علیه زیرساخت های هسته ای ایران، از جنگی که اوباما علیه دولت اسلامی (داعش) به راه انداخته است به نیروی زمینی کمتری نیاز دارد.» به عبارت دیگر : نیاز به جنگ هر چه قدر فوری تر، جنگ آسان تر. اگر مایل اید حتی می توانید جنگ را به راحتی آب خوردن(cakewalk۱) بدانید.

چند نفر از نئوکان ها مقاله ی «موراوچیک» را خواندند و از شوق بال در آوردند؟ قطعا بعضی ها با وحشت واکنش نشان دادند. اما حالا این طور گفته می شود: «جنگ چیزی نیست که از آن بترسیم یا از آن اجتناب کنیم. به جنگ باید خوشامد گفت و بدون شرمندگی از آن طرفداری کرد. البته مطمئن خواهیم شد که مجبوریم بجنگیم. اگر بخواهیم صادق باشیم مایل بودیم جنگی در کار نباشد اما از جنگیدن شرمی نخواهیم داشت.»

این امر مخصوصا مهم است. مدت هاست به آنهایی که ما را به رفتن به جنگ عراق ترغیب می کردندگفته می شد شرم دقیقا همان چیزی است که آنها باید احساس کنند. اما چنین شرمی در مرام آنهایی که می دانند اگر بخواهید املت درست کنید گاهی باید یک مرغداری را با بمب نیست و نابود کنید جایی ندارد.  آنچه ایران حالا فراهم می کند نجات دوباره است. موفقیت در جنگ بعدی همه ی اشتباهات جنگ گذشته را پاک خواهد کرد. این بار درستش می کنیم.

ما با یک سری حملات دقیق هوائی، زیرساخت های اتمی ایرانی ها را نابود می کنیم و ویرانه هایی بدون تلفات غیرنظامی باقی می گذاریم و سپس این فرصت را به آنها می دهیم که رژیمی که مدت هاست سرکوب شان می کند را سرنگون کنند. معضل ایران که حل شود اسرائیل امن خواهد شد و درگیری های منطقه محو می شود و به پایان می رسد. این بار واقعا دموکراسی و آزادی همه جا را فرا می گیرد. و همه با نگاه تحسین آمیز به «باز»های نئوکان چشم می دوزند و می گویند :«شما درست می گفتید شما تمام این مدت درست می گفتید.»

این رویای نئوکان هاست و فهمیدنش دست کم تا زمانی که بمب ها شروع به افتادن کنند آسان تر از آن چیزی خواهد بود که فکرش را می کنید. یک سال و نیم آینده با پاشیدن بذر این رویا ، نوشتن مقاله در روزنامه ها، رفتن به تلویزیون ،سخنرانی کردن و پیشگویی های تیره و تار از سوی آنها ، ما شجاعت انجام هر کنشی را از دست می دهیم. اگر ایرانی ها میز مذاکره را ترک کنند اعلام می کنند که انتخابی جز اعمال زور نداریم. اگر توافقی در کار باشد اظهار می کنند دقیقا به دلیل ضعیف بودن توافق گزینه ای جز استفاده از زور وجود ندارد.

کسانی که مخالفت می کنند به عنوان افراد ضعیف النفسی که ایستادن در برابر آیت الله ها و طرح های شان برای نابودی اسرائیل و سپس ایالات متحده را رد می کنند از سوی نئوکان ها محکوم می شوند. زمانی که کاندیداهای جمهوریخواه ریاست جمهوری در رقابت های درون حزبی با هم رقابت می کنند تا سرسخت ترین و محکم ترین کاندیدا معلوم شود ،به آنها فشار می آورند که شدیدترین موضع ممکن را در قبال ایران بگیرند . اگر نوامبر آینده با بازگشت میمون یک جمهوریخواه به کاخ سفید همراه شود با پشتیبانی یک کنگره ی جمهوریخواه جنگ به زودی شروع می شود.

بله،احتمالا یکبار دیگر لحظه ی دیدار نئوکان ها نزدیک است. شما هیجان زده نیستید؟۲

پانوشت:

*دبیر سابق انجمن اسلامی دانشکده فنی دانشگاه مازندران- ایمیل مترجم

1- سابقه ی اصطلاح cakewalk بر می گردد به نمایش هایی که آمریکایی های آفریقایی تبار برای سرگرمی در قرن نوزدهم انجام می دادند. در این نمایش ها به برنده ی رقابت ،کیک جایزه داده می شد. اولین بار «کنت آدلمن» مامور عالیرتبه ی امنیت ملی آمریکا در دولت «ریگان» و عضو هیات سیاستگزاری دفاعی پنتاگون در دولت بوشِ پسر، پیش از جنگ عراق ،این اصطلاح را ، برای توصیف سهولت پیروزی در این جنگ به کار برد.
2- نمی دانم چرا وقتی خواستم این جمله را ترجمه کنم ناخودآگاه به طور طنز آمیزی این شعر عاشقانه ی مهدی اخوان ثالث به ذهنم آمد که :” لحظه ی دیدار نزدیک است/ باز من دیوانه ام، مستم/ باز می لرزد دلم ، دستم…”.راست گفته اند که نهایت تراژدی کمدی است.

لینک منبع: مجمع دیوانگان

لینک مطلب در تریبون زمانه