این روزها همه از اسلام حرف میزنند، اسلامی که به نام آن سردبیر و نویسندگان مجلهی فکاهی شارلی ابدو به گلوله بسته شدند، اسلامی که به نام آن گروگانهای آمریکایی و ژاپنی و اردنی گروه دولت اسلامی یا داعش سر بریده شده و زنده سوزانده میشوند، و اسلامی که به خاطر آن سه دانشجوی مسلمان در کارولینای شمالی آمریکا کشته میشوند.
متفکران اسلامی اما مدام در تلاش اند تا اسلام را با حقوق بشر پیوند بزنند، و بگویند که این اقدامات در اسلام واقعی جای ندارد. با این همه، پای حقوق اقلیتهای جنسی که به میان میآید، اغلب سکوت میکنند. زمانی که زوجی همجنسگرا در سوئد به عقد اسلامی در میآیند، متفکران اسلامی همان قدر ساکت اند که زمان انتشار خبر پرتاب یک مرد همجنسگرا از ساختمان بلندی در سوریه توسط گروه دولت اسلامی.
در گفتوگوی پیش رو، محمد جواد اکبرین، دینپژوه ساکن پاریس، به برخی از شبهات این روزها در مورد نسبت همجنسگرایی و اسلام پاسخ میدهد.
با وجود همهى آنچه دربارهى نسبت اسلام و حقوق بشر گفته مىشود، نوبت به همجنسگرایان که مىرسد انگار دیگر راهى براى حل مسئله وجود ندارد. به نظر شما، آیا روزى ممکن است مسلمانان به حقوق همجنسگرایان هم به عنوان بخشى از حقوق بشر نگاه کنند و چنین حقى در جامعهى اسلامى به رسمیت شناخته شود؟
مسئله فقط همجنسگرایى نیست؛ به اندازهاى که انسانها، به ویژه پیروان ادیان، موفق مىشوند حق را از حقیقت جدا کنند، دامنهى همزیستى مسالمتآمیز گستردهتر مىشود. جدا کردن حق از حقیقت جایى ضرورت پیدا مىکند که شما چیزى را لزوماً حقیقت و خوب ندانید، اما باور کنید که حق آدمها است که کارى کنند که به نظر شما باطل یا بد باشد. باید تلاش کنیم همجنسگرایى هم جایى بنشیند فراتر از خوب و بد ذهنى مسلمانان. آن وقت است که مىتوانیم بگوییم حق همجنسگرایى مىتواند لزوماً منطبق با حقیقت مقبول مسلمانان نباشد، اما همجنسگرا بودن یکى از حقوق آدمیان باشد. البته، به نظر مىرسد اگر تصور و تصویر همجنسگرایى نزد جامعهى اسلامى تصحیح شود، حتا مىتواند اندک اندک فراتر از حق آدمیان به عنوان یک پدیدهى قابل قبول هم پذیرفته شود.
پدیدهى قابل قبول مسلمانان؟ چهطور چنین فرضى ممکن است، در حالى که مثلاً در قرآن رابطهى مرد با مرد به صراحت نفى شده؟
آنچه در قرآن نفى شده مفهوم فساد و فحشا است که مصداقاش مثلاً همجنسگرایى است. به عبارت دیگر، اگر روزى این مفهوم فساد و فحشا را از همجنسگرایى بردارید، دیگر منفى نیست. گفته مىشود که انجمن روانپزشکی آمریکا در سال ۱۹۷۳ و سازمان بهداشت جهانی در سال ۱۹۹۲ همجنسگرایی را از فهرست بیماریهای روانی خارج کردهاند. از طرف دیگر، در دنیاى جدید، همجنسگرایی را به عنوان یکی از سه گرایش جنسی به رسمیت شناختهاند. در این تلقى همجنسگرایى دیگر فساد و فحشا نیست.
اما نه قرآن این تفکیک را کرده، نه قوانین جزایى کشورهاى اسلامى از جمله ایران …
قوانین جزایى تفکیک نکرده؛ جهان جدید هم به تازگى تفکیک کرده و هنوز هم در بسیارى از نقاط همین دنیاى مدرن این تفکیک صورت نگرفته. در قانون مجازات ایران، مادهی ۲۳۳ فقط یک تعریف ارائه داده و گفته اگر این شکل از رابطهی جنسى اتفاق بیافتد مجازات سنگینى دارد. نه به تعاریف مدرن از رابطهى جنسى کار دارد، نه به مبادى و انگیزهى این رابطه. درست مثل تلقى همهى دنیا تا همین نیم قرن پیش. اما فرض ما بر این است که اگر این تفکیک صورت بگیرد، وضعیت کلاً تغییر مىکند.
در قرآن، که در نفى همجنسگرایى صراحت دارد، چهطور مىشود این تفکیک را انجام داد؟
اتفاقاً من فکر مىکنم این تفکیک در قرآن صورت گرفته. تمام ماجرا در قرآن در قالب قصهى قوم لوط مطرح شده، حالا این قوم لوط به روایت قرآن ویژگىهایى داشتند. اول این که، اهل اسراف جنسى و اسراف در شهوترانى بودند (إنکم لتأتون الرجال شهوه من دون النساء بل أنتم قوم مسرفون، سورهی اعراف، آیهى ٨١)، یعنى از سر زیادهخواهى در هوسرانى سراغ همجنس رفتند نه از سر نیاز. ممکن است شما بپرسید مگر اشکال دارد آدم از سر زیادهخواهى سراغ رابطهى جنسى برود؟ اسلام البته قائل به یک انضباط جنسى است و جز عشق یا نیاز معقول و یا عقد قانونى را مجوز رابطه نمىداند. مصداقاش هم به عهدهى مکلف است نه حکومت و حاکم شرع. حالا شما اگر نیاز به همجنس را در صنف «نیاز معقول» طبقهبندى کنید و از اسراف و هوس خارج کنید، مفهوم را تغییر دادهاید. وقتى مفهوم تغییر کند، مصداق هم تغییر مىکند. دومین ویژگى قوم لوط تجاوز بود، یعنى قراردادى بین دو طرف نبود، شما اگر در آیات دقت کنید اوصافى را دربارهى قوم لوط مىبینید که مىتوانید نتیجه بگیرید که مبدأ ماجرا همجنسگرایى نیست و نمىتوان نفى مطلق همجنسگرایى را به قرآن نسبت داد.
عکس: اثر ابرین باقری
آیا نمونهاى از چیزى که شما ناماش را تغییر مفهوم گذاشتید در فقه داریم؟ مىخواهم بدانم این نوع نگاه یک ایدئال است یا تا به حال در فقه اسلامى نظیر هم داشته؟
بله، اصلاً در علم اصول فقه، که بعدها در مباحث حقوقى آکادمیک هم راه پیدا کرده، ما دوگانهاى داریم با عنوان «شبههى مفهومى / شبههى مصداقى». اگر شما معنا و مفهوم «همجنسگرایى» مطرح در قرآن را ندانید، و این مفهوم دقیقاً براى شما روشن نباشد، به اصطلاح «شبههی مفهومى» دارید. اما اگر شما معنا و مفهوماش را به خوبى مىدانید، ولى نمىدانید این پدیدهى مشخص مصداق همجنسگرایى مطرح در قرآن هست یا نه، اینجا «شبههى مصداقى» دارید. به محض این که پاى این شبههها در میان بیاید، سرنوشت احکام شرعى تغییر مىکند. برای نمونه، فتواى مشهور فقیهان شیعه ممنوعیت خودارضایى است. اما علامه سید محمدحسین فضلالله تحقیق کرده و متوجه شده آنچه در متون دینى آمده مفهومى دارد که خودارضایى زنان مصداقاش نیست، و بنا بر همین هم فتوا داده که خودارضایى زنان منع شرعى ندارد، حالا به دلایلى که اینجا مجال توضیحاش نیست.
یعنى مىتوانم از صحبتهاى شما نتیجه بگیرم که همجنسگرایى ممنوع در قرآن شامل آنچه امروز به عنوان یک گرایش جنسى شناخته مىشود نیست، و ازدواج همجنسگرایان مىتواند حتا از نظر شرعى هم مجاز باشد؟ اگر این برداشت درست است، چرا از نهادهاى رسمى دینى چنین نظری را نمىشنویم؟
برداشت شما دقیقاً درست است. چنان که گفتم، همجنسگرایى ممنوع در قرآن شامل آنچه امروز به عنوان یک گرایش جنسى شناخته مىشود نیست. مایل ام تأکید کنم که این حاصل یک قرائت نواندیشانه نیست؛ بلکه فقط به حوزهى اطلاعات ما از پدیدهها و تعریفهاى دنیاى جدید بر مىگردد. یادآورى مىکنم که آیتالله خمینى هم، مثل همهى فقیهان سنتى دیگر، بازى با شطرنج را حرام مىدانست چون بازى شطرنج از قمار قابل تفکیک نبود و قمار هم از نظر دین مشروع نیست. اما روزى که فهمید شطرنج مىتواند صورتى غیر از قمار مصطلح داشته باشد، فتوا به حلال بودن آن داد. این بحث را دربارهى موسیقى و صداى زن هم داریم؛ هیچیک از اینها مشکل شرعى ندارد، آنچه مشکل دارد عنوان «مفسده» است که تشخیص آن هم بر عهدهى خود مردم است نه فقیه! به نظر مىرسد اگر چنین چیزهایى را از نهادهاى رسمى نمىشنویم، دلیلاش را نباید لزوماً در دیندارى آنها جستوجو کرد؛ مىتواند دلایلى غیر از التزامات دینى داشته باشد.
منبع: تابلو
لینک مطلب در تریبون زمانه
مسلمانان ــ چه شیعه و چه سنی ــ شب و روز دارند خراب میکنند، آتش میزنند، برده میگیرند، تجاوز کرده و سر میبرند و در ایران اختناق، فساد، فقر، فحشا، بیکاری،…….. بیداد میکند و ما باید به چه چیزهائی فکر کنیم. در فقدان صداقت نویسنده باید بگویم که کشته شدن سه دانشجوی مسلمان در کارولینای شمالی آمریکا بخاطراختلاف بر سر پارکینگ بود ــــ هیچ ربطی به نقاب، روبنده، عبا، عمامه و ریش و پشم اسلامی و اسلام نداشت ــــ و شخص متهم بارها با همسایگان دیگر هم اختلاف داشت.
Behrouz / 24 March 2015
آیا میدانید که عُمر را چه کسی کشت؟
این هم شرح واقعه به شهادت تاریخ: مردبرده ای از اهالی روم چندین بار نزد عُمر خلیفۀ مسلمین دادخواهی کرد که ارباب او که از قبیلۀ قریش بود وی را مرتباً مورد تجاوز جنسی قرارمیدهد. عُمر به شکایت او توجهی نکرد. آن برده که از بی توجهی عُمر بسیارخشمگین شده بود، هنگامی که وی درحال نمازبود با خنجری شکم او را تا سینه درید و به زندگیش خاتمه داد. این از صدر اسلام.
آیت الله منتظری درخاطرات خود با ایماء واشاره به جمعی ازطلاب آب و رنگ دار اشاره کرده است که دارای روابط خاصی با شهریه دهنده ها بوده و برخلاف ایشان که باتنگدستی روزگارمیگذراندند، زندگی مرفهی داشتند.
به هرحال، روزی خواهد رسید که کثافتکاریهای حوزه های دینی نیز همچون کلیساهای کاتولیک به مردم نمایانده خواهد شد.
علی کبیری / 25 March 2015
این ماجرا درباره عمر را آقای کبیری از کدام منبع موثق تاریخی بدست آورده است؟
این تهمتهایی که می زندند بر چه پایه ای استوار است؟
علی / 25 March 2015
در سير تكامل أديان چون قوانين كهنه ديگر جوابگوي احتياجات محيط نيستند لذا در خور زمان و مكان تبديل به أحسن ميشوند.اما بسياري از قوانين شريعت قبل اگر باطل نشده اند باز در شريعت جديد بأيد مراعات گردند. بنا بر اين لازم است ريشه بعضي از مسائل غير مندرج در ديانت اسلام را در أديان سلف نيز جستجو نمود. روابط جنسي اگر از مسير و هدف مقدسش منحرف شود نتايج زيانبخش اجتماعي و سلامت شخصي در پي خواهد داشت. تعداد نوزاد پسر بحد نگران كننده اي تنزل كرده و اگر مسائلي چون هم جنس گرايي هم بأن أضافه شود أينده بشر چه خواهد بود؟
ايرج / 26 March 2015
پاسخ به سؤال علی آقا:
با پوزش از تأخیر در جواب به علت ناآگاهی از کامنت شما.
منبع: The Seventh Century in the West-Syrian Chronicles جمع آوری بوسیلۀ A. Palmer ، ص 168 ، برگردان از دست نویس کاردینال کلیسای ارتدکس مسیحیان انطاکیه از سُریانی:
« در روز پنجشنبه به تاریخ 4 نوامبر 644 میلادی، عُمر کشته شد. علت کشته شدن او چنین بود: یکی از قریشی ها دارای یک بردۀ رومی بود که مرتباً او را مورد تجاوز جنسی قرارمیداد. برده نزد عُمر به تظلم خواهی رفت ولی عُمر به تظلم او توجهی نکرد. همین برده بود که به عُمر هنگام خواندن نماز حمله کرد. او باخنجری شکم او راپاره کرده وعُمر بلافاصله درگذشت… »
روایت تاریخی بالا مؤید این واقعیت است که درصدر اسلام عمل لواط امری قابل قبول از سوی خلفای راشدین بوده است. در قرآن، آیۀ 223 از سورۀ بقره نیز لواط با زن را توصیه میکند:
نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ
زنان شما كشتزار شما هستند پس از (هرجا وهر گونه) كه خواهيد به كشتزار خود درآييد و آنها را براى خودتان مقدم داريد و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه او را ديدار خواهيد كرد و مؤمنان را به اين ديدارمژده ده.
Sokhan-Rooz.blogspot.com
علی کبیری / 07 April 2015
با درود
من چند ايراد رو در صحبت هاي آقاي اكبرين ديدم، كه اگه اجازه بدين ذكر ميكنم
اول اينكه فرمودند قضيه قوم لوط از سر زياده خواهي بوده و نه نياز به همجنس، و چند سطر پايين تر هم باز همين حرف رو تكرار كردن و فرمودند تشخيص مفسده بودن يا نبودن رابطه با خود مردم (فرد مكلف) و نه فقيه.
بايد بگم طبق چه مستندي اين حرف رو ميزنن؟! تا جايي كه من ميدونم، اين تا زماني هست كه حكومت ديني سر كار نباشه و اگر باشه، چنين حرفي تا جايي كه من ميدونم محلي از اعراب نداره و از اونجايي كه علماي دين اغلب اسلام رو ديني سياسي ميدونن، وقتي تلاش براي كسب قدرت بكنن، خب مسلمه كه افكار و قوانين خودشون هم حقنه ميكنن ديگه!
مورد دوم فرمودن زياده خواهي و هوس راني… البته من فك ميكنم منظور ايشون از اين لفظ اين بود كه قوم لوط ذاتا همجنس گرا نبودن و از براي زياده خواهي يا تجاوز و تحقير لوط… به اين عمل مبادرت ميورزيدن…نه اينكه منظور دفعات سكس باشه كه از نظر من امر شخصي هست و فك نكنم در اديان هم چه در قدرت باشن چه خارج اون، اين امر به حاكم شرع ربطي داشته باشه…
اما حتي اگر منظور اول رو مد نظر بگيريم، تكليف بايسكشوال ها چي ميشه؟! يا همجنسگراياني كه كاملا به همجنس گرايش ندارن؟!
ميخوام بگم كه هيچ وقت قوانين اديان به اون جامعي و كاملي قوانين سكولار و زاده عقل بشر نميرسن.
حالا هر چقدر هم كه كش و قوسش بديم و بخوايم اجتهاد يا فتوا و … بديم. هيچ به پاي قوانين سكولار نميرسن.
البته موضوع همجنسگرايي و ربطش به قوم لوط رو آقاي دكتر آرش نراقي هم بهش پرداختن.
متاسفانه بايد بگم اين نوانديشان ديني خود (خوانده) به هر دري ميزنن كه از سير تغييرات جامعه ايران و روشنفكران سكولار(واقعي) جا نمونن!
يكم ديگه پيش بره فك كنم بايسكشواليسم و اِ سكشواليته (بي جنس گرايي) و ترنس سكشوال و.. رو هم از آيات قرآن در بيارن! عيب نداره بهر حال بايد گفت “عاقبت جوينده يابنده بود” :)
مسئله سوم به مورد آيت الله خميني و فتواي شطرنج اشاره كردن.
بايد بگم اين موضوع وقتي بود كه خميني قدرت رو كسب كرده بود و از سر مصلحت (حفظ نظام) به اين كار نوگرايانه مبادرت ورزيد.
دليلمم اينه كه وقتي مورد اعتراض يكي از طلاب پيروش كه الان اسمش دقيقا خاطرم نيست، ولي فك كنم آذري قمي بود قرار گرفت، بهش گفت تو از الزامات دنياي مدرن و حكومت داري چيزي نميدوني و اگه بخوايم طبق نظر تو پيش بريم بايد بريم توي غار زندگي كنيم…
اما همه ميدونيم كه خميني از زندگي بدوي اسلام هم چندان بدش نميومد و خواهان آن بود و حتي قبل از انقلاب با حق راي زنان مخالفت كرده بود. پس فتواي حليت شطرنج كاملا فتوايي سياسي بود و نه عملي نوانديشانه و نوگرانانه في الذات.
همين استدلالات را رو هم ميشه براي موسيقي و صداي زن بكار برد. اساسا اين آقايون (اعم از روحاني و نوانديش ديني) پر از دروغ و ريا و تظاهر هستند و اگر گاهي وقتا ميبينيم حرف نوگرانه اي هم ميزنن، صرفا و صرفا براي كنترل جامعه و حفظ رژيم يا بدست گرفتن قدرت در رژيم بعديه.
وگرنه به حرف هاي خودشون هيچ اعتقادي ندارن و صرفا يك امر تاكتيكي (تقيه) است و پس از كسب قدرت دوباره اون امتيازات رو از مردم پس ميگيرن. كمااينكه در طول اين ٤٠ سال چنين كردن…
اين الزاماتي هم كه آقاي اكبرين در پايان مصاحبه فرمودن، دقيقا به نظر من منظورشون همون الزامات سياسي هست.
اساسا چونكه خميني هم اقدامي نوانديشانه داشته، به نظر من غير معممين نوانديش بايد ديگه اين صفت رو از خودشون بردارن چونكه خاص خودشون نيست و گروه رقيبشون هم اونو داراست.
و اساسا اين نوانديشي ها بسيار كمتر از نياز جامعه است. مشكل با اين مسائل كه مثلا امثال آقاي سروش دباغ يا خانم وسمقي بيان از آزادي حجاب حرف بزنن و … يا آقايان اكبرين و آرش نراقي بيان از حق همجنسگرايي و نه حقيقت همجنس گرايي حرف بزنن حل نميشه.
جامعه (خصوصا شهري) بسيار جلوتر از اين خانم ها و آقايونه، و با اين گام ها يا امتيازات كوچيك مشكل جامعه حل نميشه.
اين جماعت هنوز سكس دو جنس مخالف رو بصورت علني و روشن به رسميت نشناختن! تا چه برسه به همجنس گرايي!
بر عكس جامعه غربي داره به ازدواج همجنس گرايان فكر ميكنه و در خيلي جاها هم اونو پذيرفته. پس علي رغم ادعاي روشنفكري اين آقايون، ميبينيم كه چقدر از دنيا عقبن!
مثلا اكبر گنجي هم فقط همجنس گرايي رو بصورت يك حق سياسي پذيرفته و نه يك حق حقوقي و اجتماعي و جنسي.
و همين از نظر من كار رو مشكل و سوء ظن منو بر مي انگيزونه. البته در مقابل عملكرد و گفتار آقاي نراقي براي من قابل احترامه…
در كل من به همه اين آقايون و خانم ها اظهار ارادت و احترام ميكنم. فقط ميگم اين ميزان از نوگرايي و نوانديشي بسيار كمتر از نياز هاي جامعه است و بايد بيشتر بشه و در مورد خميني، آخوندها هم از اين حرف ها زدن و ميزنن…
در كل من به اين جماعت سوء ظن دارم و اونو رو ليبرال و آزادي خواه واقعي نميدونم، و اگر مثلا يك رقيب سكولار يا ليبرال در انتخابات باشه، هيچ وقت به اينا راي نميدم.
اما از هر حرف نوگرانه اي كه بزنن، استقبال ميكنم.
مجيد / 08 February 2020
مورد ديگه اي كه از نظرم جا افتاد، مورد عنوان “مفسده” بود، كه ايشون اون رو تعريف نكرده گذاشتن و نگفتن كه مثلا آيا رقص هم جزو مفسده هست يا خير؟
يا مثلا رقص شهوت انگيز مثل رقص عربي مفسده است و رقص هاي ديگه مثل رقص هاي محلي ايراني مثل كردي و گيلكي و … نه؟
يا رقصي كه منجر به رابطه رابطه جنسي بشه؟! اگه اينجوره، رابطه جنسي چونكه خارج از ازدواجه مفسده است؟! اگر آري، تكليف همجنس گرايي چي ميشه كه هنوز در غرب هم بعضي جاها ازدواجشون رو نپذيرفتن؟
آيا ميخوارگي في الذات مفسده است يا اگر منجر به ارتكاب جرم بشه (كه البته كلمه اي كاملا مدرن و محصول عبور از دين هست) حالا ميشه گفت به تعبير آقايون قتل نفس…
دقيقا چي مفسده است؟!
آيا رابطه اي كه از سر عشق و نياز نباشه مفسده است؟!
در اين صورت بايد بگم ما در قرآن و در فرهنگ عرب اصن تعبير عشق نداريم! دليل فرهنگ خشن اعراب و مردسالاري راديكالي هم كه در بينشون هست و تبعاتش نظير چند همسري و قتل هاي ناموسي و… دقيقا همين امر هست كه به فرهنگ ما هم نفوذ پيدا كرده…(البته سوء تعبير نشه كه منظورم اين هست كه در بين اعراب هيچ مردي عاشق زني يا زنش نميشه. نه منظورم اين نيست. بلكه ميگم در فرهنگشون بخاطر سنت و دين اسلام عشق در مفهوم مصطلحش نيست، يا كمتر هست.)
كلا به نظرم بهتره اين آقايون نوانديشان ديني خودخوانده يكم از اين رياكاريشون دس وردارن، و كمتر دروغ بگن.
خصوصا الان كه ديگه خودشونم در آزادترين كشورهاي غربي زندگي ميكنن و نبايد از ما توقع داشته باشن كه باور كنيم براي انجام فريضات و واجبات دينشون به اون ديار رفتن!!!
بلاخره اين دوستان هم آدمن و قاعدتا در ميونشون همه جور گرايش جنسي ديده ميشه، و براي ما هم قابل احترام و پذيرشه.
ولي بهتره ديگه كمتر كلاه سر اين ملت بدبخت بذارن و حالا كه ديگه خودشونم از اين آزادي ها و لذايذ برخوردارند ديگه بصورت واضح و آشكار اون رو براي مردم عادي خصوصا در درون مرز هم برسميت بشناسن و بيش از اين مردم رو بازي ندن.
بسه ديگه واقعا ٤٠ سال به كنار ٢٣ سال از جنبش موسوم به اصلاحات گذشته و ملت رو به خاك سياه نشوندن!
اساسا براي خودشون هم بهتره. چونكه با خيال راحت و بدون تحقير يا مخفي كاري از آزادي هايي كه الان دارن، فردا در داخل ايران يا خارج هم بهره ميبرن… و ديگه از مخفي كاري و نقش بازي كردن خلاص ميشن.
با آرزوي فردايي بهتر براي همه ملت ايران
مجيد / 08 February 2020