بچه که بودم پدرم برایم «سگ ولگرد» صادق هدایت را میخواند. البته همیشه آخر داستان را عوض میکرد و سگ صاحبش را پیدا میکرد و همه چیز به خوبی و خوشی به پایان میرسید و من با خیال راحت به استقبال شب میرفتم.
قصههای شب، خاطرات مشترک بسیاری از ماست که کودکیمان پر از داستان است؛ داستانهایی که پدران و مادرانمان برایمان خواندهاند و ما را به دنیای عجیب و غریب قصهها بردهاند. اگر چه امروزه از آن قصهها خاطرات دوری در ذهن ما باقیست، ولی پژوهشها نشان میدهند قصههای شب تاثیر فراوانی بر شخصیت ما گذاشته و امروز ما را ساختهاند.
برای بسیاری از والدین قصههای شب، سالهای سال ضامن خواب کودکان بوده و چشمان بیقرار آنها را برای دیدن رویاهای شبانه آماده کرده و فرصت استراحت بیشتری در اختیار والدین قرار داده است، ولی تحقیقات نشان میدهد این کمترین فایده قصههاست و تاثیرات مثبتشان به این جا ختم نمیشوند.
تحقیقات نشان میدهند «تفاوتهای فاحش رفتاری بین کودکانی که به طور معمول شب را با قصه در تختخواب به پایان میرسانند و دیگر کودکان وجود دارد. کودکان دسته اول مغز فعالتری نسبت به دسته دوم دارند.”[1] ولی خوشبختانه این تفاوتهای رفتاری دائمی نبوده و جبرانپذیر هستند. در صورت افزودن یک تا دو ساعت مطالعه به برنامه کودکانی که فقر قصه دارند، پس از هشت هفته فعالیت مغزی این گروه به طور جدی بهبود خواهد یافت.
در آزمونی دیگر، معروف به cognitive test مشخص شد دانشآموزانی که در کودکی مادرانشان برایشان کتاب قصه میخواندند و به آنها الفبا و شمارش اعداد را آموزش میدادند در مدرسه موفقتر از دیگر کودکان بودند. همچنین سرعت یادگیری در این کودکان بالا رفته و کلمات با تلفظ مشابه مانند «خوشگل» و «مشکل» را راحتتر تشخیص میدادند. جالب این که در این آزمون کودکانی که روزانه سه ساعت یا بیشتر از آن را صرف تماشای تلویزیون میکردند، کمترین امتیاز را به دست آوردند.
ساخت لغتنامه شخصی
همواره شنیدهایم که گفتهاند: «فلانی این قدر با بچهاش حرف زد که خیلی زود به حرف افتاد.» اگر چه این جمله درست است و والدین سعی میکند با کودکانشان مکالمه داشته باشند تا از این طریق علاوه بر آشنا کردن کودکان با محیط اطراف، زبان را نیز به آنها آموزش دهند، ولی قصهها این وطیفه را به نحوه شایستهتری انجام میدهند.
تحقیقات نشان میدهد کتاب خواندن بیش از مکالمه روزانه به آموزش زبان کودک کمک میکند. چرا که کلماتی در قصهها یافت میشود که به طور معمول در مکالمات روزانه از آنها صحبت به میان نمیآید. مثلا در مکالمه روزمره ما کمتر درباره کانگورو یا پری دریایی صحبت میکنیم ولی کلماتی از این دست در قصهها فراوان یافت میشوند.
یک دفعه دیگه
«یک دفعه دیگه» یا «یکی دیگه» جملهای است که همه پدر و مادرها در پایان کتاب داستان از کودکانشان شنیدهاند و آن را پای ترفند کودک برای فرار از خواب گذاشتهاند. اگر چه این واقعیت است که کودکان این حربه را برای بیشتر بیدار ماندن به کار میگیرند ولی ناخواسته تکرار یک قصه کمک شایانی به تقویت منطق کودک میکند.
کنترل توالی داستان برای کودکان دشوار است، ولی با تکرار داستان آنها قادر خواهند بود تا توالی اتفاقاتی که برای «شنل قرمزی» میافتد را تشخیص داده و از یک صفحه قبل به او خبر دهند که گرگ منتظر اوست.
افزایش منطق کودکان در سالهای بعد در فهم ریاضیات، موسیقی و نوشتن به کمکشان خواهد آمد.
افزایش آرامش
بیشک یکی از مهمترین تاثیرات قصههای شب افزایش آرامش کودکان است. قصههای شب به طور جدی استرس را در کودکان کاهش داده و احساس امنیت در آنها به وجود میآورند.
وقتی کودکان مثلا به دلیل تغییر محل سکونت یا ترس از ناشناختهها دچار استرس هستند، بدن به طور طبیعی هورمون Cortisol ترشح میکند که تاثیر دوگانه دارد. دوز کم این هورمون به کودک در دفع استرس کمک میکند ولی افزایش آن روند آموزش را متوقف میکند. اگر چه هیچ مطالعه علمی مشخصی در تاثیر کتاب خواندن والدین بر هورمون Cortisol وجود ندارد ولی خواندن یک کتاب آشنا برای کودکان باعث ایجاد آرامش و کاهش سطح Cortisol در بدن کودک شده و در نهایت به روند آموزش وی کمک میکند. اضافه کردن نوازش، دادن پتو و بالش مورد علاقه یا حیوان خانگی میتواند به کاهش استرس کودکان دو چندان کمک کند.
در پایان لازم است این نکته را اضافه کنیم که گذراندن چنین اوقاتی با کودک به والدین نیز آرامش میبخشد و سطح استرس آنها را نیز کاهش میدهد. پس بهتر است قصههای شب را جدی بگیریم و با خواندن کتاب مناسب برای کودکان آنها را برای ورود به جامعه آماده کنیم.
– بخش علمی این نوشته برگرفته از مقالات مرتبط در نشریات The Guardian و Parents است.
– برای منبع به این لینک [1] نگاه کنید.