یکی از عمده نگرانیهای غرب و جامعه جهانی از فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی، همواره ترس آنان از به کار گیری انرژی هستهای در موارد نظامی و ساخت سلاحهای کشتار جمعی است که بالقوه میتواند نظم و امنیت جامعه جهانی را با تهدیدی جدی مواجه کند. از این رو مسئولان نظام و برخی حامیان خارجی آنان به دلیل منافع مالی و مادی خود، سعی میکنند تا با توجیههای سطحی نگرانه و دور از واقع فعالیتهای هسته ای نظام را صلحآمیز و بدون مخاطره جلوه دهند. یکی از این توجیه کردنهای همیشگی تمسک آنان به فتوای آیتالله خامنهای در مورد حرام بودن استفاده از انرژی هستهای در ساخت سلاح هستهای است.
گر چه در نگاه اول شاید این جواب و به نوعی تضمین جمهوری اسلامی برای صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای منطقی به نظر آید، اما با توجه و نگاه به سابقه فتواهایی که توسط همین آیتاللهها در طول تاریخ صادر و بعدها با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی آن روزها، نقض گردیده است، اعتبار تضمین حکومت برای صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای را با تردیدهای جدی روبرو میسازد.
در خبرها آمده بود: “ اسقفهای امریکایی از کاخ سفید خواستند که فتوای رهبر ایران در مورد مساله هستهای را جدی بگیرند“. گاهی سادهانگاری غرب انسان را به تعجب وا میدارد و مرا یاد خاطراهای میاندازد که در خرداد ماه سال ۸۹ و هنگامی که در بازداشت بودم برایم اتفاق افتاد. روزی در یکی از بازجوییهای خود در تهران، در جواب بازجویم با خوشبینی بسیار گفتم که قانون و شرع در مورد کودکان مسیحی از ما حمایت میکند. او از من پرسید کدام شرع و من نامههای متکوب رهبر را به او نشان دادم. که همین مسئله باعث فراهم کردن مقدمات دستگیری سوم من شد.
آنچه که غرب درک نمیکند این است که فتواهای شرعی میتواند در شرایط متفاوت تغییر کند، تا آنجا که حکمی ثانویه برحسب زمان و شرایط، برای توقف احکام اولیه نیز صادر شود. نمونههایی از این نوع در تاریخ معاصر ایران رخ داده است. به طور مثال در جایی آیتالله خمینی در سال ۴١ رأی دادن زنان را مخالف اسلام میدانست. اما آنچه ضد اسلام و حرام بود در سال ۵٧ مجاز اعلام شد. و یا نمونه دیگر آن فتوای تاریخی میرزای شیرازی در جنبش مشروطیت است که در آن اعلام کرد مصرف تنباکو محاربه با امام زمان است اما بعدها بر اساس مصالحی این فتوای وی نیز ملغی گردید. این دو نمونه تاریخی باید به دنیا اثبات کند که اعتماد به فتوای رهبر ایران یک اشتباه تاریخی است.
فتوا، با تغییر شرایط به راحتی آب خوردن میتواند متزلزل باشد. اگر شما به تاریخ شیعه توجه کنید درخواهید یافت که فتواهای زیادی از سوی مراجع شیعی صادر که بعد از مدتی به بهانه تغییر شرایط اجتماعی، سیاسی و یا فرهنگی جامعه ملغی شده است.
جمهوری اسلامی به فریب دادن و تزویر و ریا عادت کرده و از دین برای اهداف غیر انسانی استفاده میکند. باز جوی من در سال ۱۳۸۹ در تهران٬ به نظر و فتوای ولی امر مسلمین توجهی نکرد و بعدها در بازداشتگاه اطلاعات شیراز یک بازجوی دیگر به من گفت: «حتی اگر شما ۱۰۰۰ فتوا هم داشته باشید باز هم این ما هستیم که باید تأیید کنیم.» این باز جو خود را چشم و گوش ولی امر مسلمین جهان میدانست.
بدون تردید با وجود این همه فشار که هر روزه بر اثر تحریمها به ناحق بر سر مردم ایران میآید، من نیز یکی از طرفداران رفع تحریمها هستم. اما تحریم باید از راه منطقی حل شود. باید مسیر منطقی طی شود تا امنیت جهان حفظ شود.
آقای اوباما و همچنین غرب با در نظر گرفتن فتوای رهبر به عنوان یکی از فاکتورها حسن نیت ایران در مذاکره هستهای دچار اشتباه تاریخی بزرگی خواهند شد که شاید جبران این اشتباه برای جامعه بشری هیچگاه میسر نگردد و به عبارت دیگر میتوان گفت که اعتماد به فتوای رهبر ایران همانند بنا کردن یک خانه بر روی ماسههای روان است.
لینک مطلب در تریبون زمانه
فراموش نشود که حفظ نظام اوجب واجبات است یعنی به خاطر آن میتوان همه اصول و احکام را معلق کرد از جمله فتاوی این و آن را.
بامبو / 04 November 2014
ممنون آقای خانجائی بابت نوشتن این مطلب.
در تایید گفتههای شما باید بگویم که نه تنها تاریخ معاصر اسلام سرشار از اینگونه مواضع متضاد است بلکه اصولا دین اسلام با همینگونه دروغگوئی و مکر و خدعه پایه ریزی شد. چند مثال در این مورد قابل ذکر است
۱. در ابتدای کار محمد در مکه، وی در موضع ضعف قرار داشت از همین موضع ضعف بود که بر طرفدارن اندکش صحبت از « لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ» یا «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» میکرد. زمانی که پایه قدرتش تحکیم شد آنگاه تمام این گفتهها را به فراموشی سپرد و « قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ؛ سورة التوبة آیة ۲۹» یا حدیثی بعنوان«أما والذي نفس محمد بيده لقد جئتكم بالذبح» که معنی آن این است که به خدائی که جان محمد بدستش است من آمدهام که سر ببرم! یا این گفته محمد « أَسْلِمْ تَسْلَمْ» بمعنی اینکه اسلام آور تا جان سالم بدربری! یا حدیث مورد علاقه علی خامنهای «نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ مَسِيرَةَ شَهْرٍ» (به نقل از عطاالله مهاجرانی). یعنی همانا که پیروزی فقط از طریق ایجاد رعب و وحشت بدست آید.
آیا اینکه امروز داعش سنی به تمام و کمال این اصول محمدی را به نمایش میگذارد مایه تعجب است؟ نسخهٔ شیعهاش را ما ایرانیها سی سالی است که در حال تجربه کردن هستیم.
۲. در جریان قتل عام قبیله بنیقریضه نیز در زمان محمد، یهودیان بیچاره همین را تجربه کردند. پس از ۳ ماه که از محاصره این قبیله توسط مسلمانان گذشت زمانی که سران قبیله از محمد بشرط تسلیم تقاضای امان کردند محمد با خط خود این اماننامه را نوشت و قبیله بنی قریضه تسلیم لشکر محمد شد. پس از تسلیم شدن به دستور محمد، «علی اسدالله؛ شیر خدا» تمام افراد ذکور قبیله از کودک شیرخوار گرفته تا پیرمردان را به چالهای خارج از قبیله برد و همه را گردن زد، بدون استثناء. طبق کتب تاریخی اسلام تعداد کشته شدگان بین ۷۰۰-۹۰۰ نفر بود. پس از فراغت از این عمل، لشکریان اسلام به کار تقسیم زنان و دارائی قبیله مشغول شدند.
به همینگونه، کشتار در مورد قبیلهٔ خیبر نیز تکرار کردند.
۳. در جزیره العرب قبل از ظهور اسلام گروههای مختلف مذهبی از قبیل یهودیان، مسیحیان و پیروان ادیان طبیعی مانند سنگ پرستان، ماه پرستان وجود داشتند و هیچکس بکار دیگری کار نداشت. قرنها این مردمان در کنار هم زندگی میکردند و به داد و ستد مشغول بودند. ۳۰ سال پس از ظهور دین محمد حتی یک عدد مسیحی یا یهودی در این بخش از کره زمین باقی نماند چه رسد به پیروان ادیان غیر ابراهیمی.
پیروان یهودیت و مسیحیت حداقل این شانس !! را داشتند که بین مسلمان شدن یا پرداخت جزیه یا ترک خانه و کاشانه بدون اجازه برداشتن چیزی یا به قتل رسیدن یکی را اختیار کنند.
۴. یکی از صفات الله مکار بودن است؛ «وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ؛ الله سرآمد تمام مکاران است». زمانیکه خمینی در پاریس بود در پاسخ به خبرنگار فرانسویای که از وی پرسیده بود شما چه نوع حکومتی را میخواهید؟ پاسخ داد دقیقا چیزی شبیه همین سیستمی که شما در فرانسه دارید همچنین اضافه کرد که کمونیستها نیز فرزندان ما هستند. زمانی که قدرت گرفت بدون تامل دست به کشتار زد. وقتی از او پرسیدند که آن چه بود و این چیست گفت «خدعه کردم!». آیا این رفتار خمینی طبق الگوئی نبود که از محمد به یادگار مانده است؟
اینکه «اسقفهای آمریکایی گفتهاند که غرب فتوای خامنهای درباره سلاح اتمی را جدی بگیرد» البته برای اکثر ایرانیان و نیز کسانی که اندک شناختی از این دین کشتار دارند مایه خنده است.
خدعه / 05 November 2014
اسقف های کاتوليک آمريکايی و متخصص اتمی !از فردو و نطنز هم بازدید کردند که این فتوی را صادر کردند؟!
farid / 05 November 2014
ما ایرانی ها برای فتوا ارزش قایل نیستیم،بعدا چگونه امریکایی ها بهش اعتبار میدن خدا میدونه
فرامرز / 05 November 2014
اینها برای حفظ نظام و اسلام پوشالیشان حاضرند دست به هر جنایتی بزنند و هر درستی را نادرست جلوه داده و هر مسئله و پیمان دیپلماتیکی را کذب جلوه داده و کتمان کنند .
بهنام / 05 November 2014
امریکایی ها معنای تقیه رو نمی دونند که برای فتوا ارزش قایل هستند.ما واسه فتوا تره خرد نمی کنیم
حسین / 06 November 2014
فکر کردین ما بیکار نشستیم؟
در پاسخ به این مقاله، ما هم این نامه رو منتشر کردیم که خلاف گفته های این اقا ر و نشون میده
http://www.mohabatnews.com/index.php?option=com_content&view=article&id=9474:1393-09-07-06-39-45&catid=34:editor-picks&Itemid=283
رضا / 02 December 2014