کمی بهار

شهرنوش پارسی پور - شوکت از طریق محفل دراویش از وجود یک محفل احضار ارواح آگاه شده و با پروانه...

شهرنوش پارسی‌پور - دکتر اعتماد کنار رادیو نشسته و به همراه گوینده آن در بى بى سى پایان جنگ...

شهرنوش پارسی پور – فروغ از خانم لقا یک چادر مشکى مى خواهد و در حالى که رویش را به شدت...

شهرنوش پارسی پور - آذر ماه اینک تصمیم گرفته است احمد آرامش را اغوا کند. او تنها زمانى راحت مى شود...

شهرنوش پارسی‌پور - احمد آرامش به ایرج اغیار اعتراف مى‌کند که رابطه کوتاه‌مدتى با فروغ داشته است و فکر...

شهرنوش پارسی پور - ایرج تازه متوجه شد که چرا حسین الله وردى زن ندارد. حسین صریحاً او را دعوت به...

شهرنوش پارسی‌پور - آذرماه تصمیم گرفت با حسین الله‌وردى روى هم بریزد و یک انتقام حسابى از شوهرش...

شهرنوش پارسی‌پور - آذرماه دچار احساس انتقام از شوهرش مى‌شود. او فکر مى‌کند باید با مردى رابطه برقرار...

شهرنوش پاسی‌پور - آذر ماه به هیچوجه تحمل حضور مریم را ندارد. او از اینکه بچه در خانه مادرش...

شهرنوش پارسی‌پور – در پى‌آمد تولد دختران كوكب و الياس خان، فروغ تصميم مى‌گيرد سفره ابوالفضل بيندازد. او تصميم...

شهرنوش پارسی‌پور – نير براى دختران سه عروسك آورده است. آذرماه از اين كه يك كمونيست مى‌تواند چنين هداياى...

شهرنوش پارسی‌پور – مراسم ناهار با شكوه فراوان برگزار مى‌شود. بناست كه كيك دخترها را در ساعت پنج ببرند....

شهرنوش پارسی‌پور – نیر از حزب توده استعفا داده. کوکب هم برای دخترانش جشن تولد گرفته. نخستين مهمانانى كه...

شهرنوش پارسی‌پور- مریم هرگز آینه ندیده است. عصر که مى‌شود با خانم لقا به بستنى‌فروشى مى‌رود و بعد به...

شهرنوش پارسی‌پور- فروغ به خانه مادرش مى‌آید. آن‌ها خواب هستند که سراسیمه بیدار مى‌شوند. فروغ اعلام مى‌کند که...

شهرنوش پارسی‌پور - فروغ به دکتر اعلام مى‌کند که این آخرین بچه‌اى است که به دنیا خواهد آورد....

شهرنوش پارسی‌پور - خانم لقا مشغول نقاشى است كه دامادش ايرج اغيار به خانه او مى‌آيد. او درباره قتل...

شهرنوش پارسی‌پور - شبى خلیل ملکى دکتر اعتماد و نیر را به کافه نادرى دعوت مى‌کند. انگلیسى‌ها و آمریکایى‌هاى...

شهرنوش پارسی‌پور - نیر به تشویق خلیل ملکى از حزب استعفا مى‌دهد و به همین دلیل دوستى او با...

شهرنوش پارسی‌پور - خلیل ملکى و شمارى از توده‌اى‌ها از حزب استعفا مى‌دهند و این مسئله غوغاى عجیبى به...