میزگرد «وظایف اجتماعی انجمن کتابداران آمریکا» هفتم آوریل ۲۰۲۴ با اسامه ایلیوات و ایریس گور، دو فعال صلحطلب فلسطینی و اسرائیلی از گروه دو ملیتی «جنگجویان صلح» گفتوگویی ترتیب داد. گرداننده این برنامه فریدا آفاری، کتابدار، نویسنده و مترجم ایرانی بود.
سخنرانان در مورد شرایط کنونی غزه، کرانه باختری، اسرائیل و نیاز مبرم به آتشبس فوری و راهحلهایی مبنی بر همزیستی مسالمتآمیز دو ملت صحبت کردند.
ویدیوی این گفتوگو را با زیرنویس فارسی ببینید:
اسامه ایلیوات، عضو هیئت مدیره «جنگجویان صلح» و یکی از بنیانگذاران سازمان «دیدار از فلسطین» زندگیاش را وقف مخالفت علیه اشغالگری اسرائیل و آپارتاید کرده و در عین حال برای ایجاد روابط پُرمفهوم و همبستگی میان فلسطینیها و اسرائیلیها فعالیت میکند. او در فیلم مستند «معترض» حضور دارد و همواره درباره ایجاد صلح با سازمانهای گوناگون در سرتاسر جهان صحبت میکند. او ساکن شهر اریحا در فلسطین است.
ایریس گور، کارشناس آموزش و پرورش و فعال حقوق بشر و در گذشته مدیر مدرسه در نظام آموزشی اسرائیل بوده است. گور میپندارد شناخت و درک دیگران، وظایف اجتماعی و آگاهی، از جمله اصولی هستند که از آن طریق میتوانیم جهان بهتری بسازیم.
ایلیوات صحبت خود را چنین آغاز کرد: «مشکل این است که ما دو روایت داریم که با هم در حال جنگاند و یکدیگر را نمیپذیرند». خانواده او در سال ۱۹۴۸ از فلسطین بیرون رانده شد و در نهایت ساکن اریحا شد. او با ترس از یهودیان و سربازان یهودی بهعنوان مظهر یهودیت بزرگ شد و حال بنا بر قوانین اسرائیل، صرفاً «ساکن» شرق اورشلیم (بیتالمقدس) محسوب میشود و نه شهروند اسرائیل.
ایلیوات که اکنون ۴۵ سال سن دارد، در دوران نوجوانی بهسبب دیوارنویسی و برافراشتن پرچم فلسطین بارها دستگیر و زندانی شد. پس از شکست پیمان اسلو، ترور اسحاق رابین به دست یک بنیادگرای مذهبی یهودی و تشدید شهرکسازی و دیوارسازی اسرائیل در کرانه باختری، ایلیوات امید خود را به ایجاد فلسطینی مستقل از دست داد. اما در سال ۲۰۱۰ پس از آشنایی با فعالان صلحطلب اسرائیلی و آشنایی با تاریخ و تجربیات یهودیان به این نتیجه رسید که یهودیان و فلسطینیها باید تاریخچه درد و رنج و انسانیت یکدیگر را بهرسمیت بشناسند تا بتوانند با یکدیگر صلح کنند.
ایریس گور از تجربیاتش بهعنوان فرزند یک خانواده صهیونیست گفت که والدینش از بازماندگان هولوکاست و پناهجویان پس از جنگ جهانی دوم بودند: «من با این روایت بار آمدم که همه از ما یهودیان متنفرند و میخواهند ما را به دریا بیافکنند» و این که «یهودیان فقط یک دولت دارند اما عربها دولتهای متعددی دارند». گور ابراز شرم کرد از این که تا پیش از دوران بزرگسالی خود با واژه «اشغالگری» آشنا نبوده است.
او در ۵۲ سالگی، هنگامی که دخترش از خدمت در ارتش سر باز میزند و چندین ماه به زندان میرود، متحول میشود و بسیاری از واقعیتهایی که پیشتر نادیده گرفته بوده را به زیر سوال میبرد. او میگوید:
هنگامی که با واقعیت هولناک زندگی فلسطینیهای تحت اشغال آشنا شدم دیگر نتوانستم به زندگی سابقم بازگردم.
اکنون نزدیکترین دوست گور یک زن فلسطینی است و او با اشتیاق مایل به فراگیری زبان عربی شده است. گور میگوید: «متأسفم که ما در یک گتو زندگی میکنیم و دور خود حصار بستهایم.»
گور تأکید کرد آنچه اسرائیل اکنون در غزه انجام میدهد نسلکشی است و کمکهای نظامی آمریکا به اسرائیل نیز این نسلکشی را تسهیل کرده است. وظیفهی کتابداران آمریکایی این است که از دولت خود بخواهند به این حمایت نظامی پایان دهد.
ایلیوات درباره راه حل این معضل گفت:
مشکل این نیست که راه حلهای صلحآمیز وجود ندارند. اما تا زمانی که نژادپرستی و نقض قوانین بینالمللی ادامه پیدا کند، راه حلی وجود نخواهد داشت.
ایلیوات همچنین به رقابتهای قدرتهای منطقهای و جهانی در منطقه اشاره و تأکید کرد آنچه حماس در هفت اکتبر در اسرائیل انجام داد یک جنایت و خلاف باورها و موازین اخلاقی او بهعنوان یک عرب، یک مسلمان و یک انسان بود. گور گفت:
شاید اگر فلسطینیها و یهودیان اسرائیلی بتوانند کنار هم زندگی کنند و کرامت و حقوق انسانی یکدیگر را به رسمیت بشناسند، ما بتوانیم برای سایر مردم منطقه نیز نمونه باشیم.
در پایان ایلیوات گفت: «من از شما نمیخواهم که یک سویه مدافع حقوق ما فلسطینیها باشید. من از شما میخواهم که از عدالت حمایت کنید و همواره در جستوجوی حقیقت باشید».
با سپاس از فریدا آفاری و مهمانان، این ترجمه را تقدیم شما می کنم. به امید صلح و دوستی
همان طور که خوش بودم
همانطور که خوش بودم، بازگشتم.
زَنگ در را بیش از دوبارزدم، منتظرشدم. . .
شاید دیر آمده باشم. کسی دررا بازنکرد.
هیچ صدایی در راهرو نیست.
یادم آمد کلیدها را با خودم دارم.
از خودم عذرخواهی کردم—
متأسفم، تو را فراموش کرده بودم. داخل شو.
ما داخل شدیم. . . من هم میهمان بودم، هم میزبان.
در خانه ی خودم به همه چیز در فضای خالی نگاه کردم،
گشتم و هیچ رَدّی از خودم نیافتم،
شاید. . . شاید آن جا نبودم.
هیچ تصویری از خودم در آینه ها پیدانکردم.
پس، فکرکردم، کجا هستم؟
فریاد کشیدم تاخودم رااز هَذیان بیدارکنم،
امانتوانستم. شکسته شده بودم،
صدایی که کف زمین می چرخید.
پرسیدم، پس چرامن برگشتم؟
و از خودم عذر خواهی کردم– من تورا فراموش کرده بودم،
برو بیرون! اما من نتوانستم.
قدم به اتاق خوابم گذاشتم،
و رؤیا با شتاب به سویم آمد ودرآغوشم کشید، در حالی که می پرسید،
توعوض شدی؟
گفتم، من عوض شدم. در خانه مُردن بهتر از تصادف بااتومبیل در خیابان،
دریک میدان خالی ست.
محمود درویش 1941-2008
فیروزه / 09 July 2024
با احترام تقدیم به شما
به دیگران فکر کن
در حالی که صبحانه ات را آماده می کنی، به دیگران فکرکن
(غذای کبوتران چاهی را فراموش مکن).
در حالی که در تدارک برای جنگها هستی، به دیگران فکرکن
(آنانی را که در جست وجوی صلح هستند، فراموش مکن).
درحالی که قبض آب را می پردازی، به دیگران فکرکن
(به آنانی که از ابرها سیراب می شوند).
در حالی که به خانه برمی گردی، به خانه ی خودت، به دیگران فکر کن
(مردمی که در اُردوگاه ها زنده گی می کنند).
در حالی که خوابیده ای و ستارهها را می شماری، به دیگران فکرکن
(آنانی که هیچ جایی برای خوابیدن ندارند).
در حالی که خودت راآنگونه که هستی بیان می کنی، به دیگران فکر کن
(آنانی که حقّی برای سخن گفتن ندارند).
در حالی که به دیگران در دوردست فکر می کنی، به خودت فکرکن
(بگو:اگر من فقط شمعی در تاریکی بودم).
محمود درویش1941_2008
برگردان از زبان انگلیسی مجموعه شعر(شکوفه های بادام و آن سوتر)
فرسا / 09 July 2024