برگرفته از تریبون زمانه *  

مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان می‌توانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آیین‌نامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.

کوروش اسدی متولد ۱۳۴۳ در ۲ تیر ۱۳۹۶ درگذشت. او پس از پایان تحصیلات متوسطه در زادگاهش آبادان به تهران آمد. کار ادبی‌اش را با نقدنویسی بر آثار نویسندگان سال‌های پس از انقلاب آغاز کرد و با حضور در محفل گلشیری و نشریه او «کارنامه» ادامه داد. در مجموعه «پوکه‌باز» (۱۳۷۸) به زندگی در دوران انقلاب و جنگ با تجربه‌گرایی در صناعت نگارش پرداخت. دومین مجموعه داستان او «باغ ملی» در سال ۱۳۸۲ برنده جایزه گلشیری شد. «گنبد کبود» و رمان بلند «کوچه ابرهای گم‌شده» از دیگر آثار داستانی اوست. «دریچه جنوبی»، آنتالوژی داستان خوزستان (همراه با غلامرضا رضایی)، «شناختنامه غلامحسین ساعدی» و «افسون چشم خورشید» (بازنویسی رستم و سهراب و رستم و اسفندیار) نیز از کورش اسدی منتشر شده است. او در این متن که سال‌ها پیش نوشته شده، نظرش را درباره پدیده «انتخابات» در جمهوری اسلامی به روشنی بیان می‌کند:

در این حکومت من هرگز نه رأی داده‌ام و نه رأی می‌دهم.

من سیاسی نیستم.

من از سیاست متنفرم.

ولی سیاست به بی‌شرمانه‌ترین شکلش همیشه در زندگی من و نسل من حضور داشته است. بهترین دوستان و انسان‌های آرمان‌خواه نسل اول انقلاب به دلایلی پوک نابود شدند. جمهوری اسلامی از آغاز در پی سرکوب کور هر نظر مخالف بوده است و در این راه همیشه دست بالا را داشته است. سرکوب تمامی نیروهای سیاسی در اول انقلاب. سرکوب تمامی نیروهای دگراندیش در تمامی آن سال‌ها که به سال‌های کارگزاران مشهور است و منجر به دوم خرداد شد و سرکوب تمامی نهادهای مدنی ساخته شده در دل یک حکومت بداندیش نسبت به نیروهای اجتماعی یا سیاسی پس از روی کار آمدن خاتمی. هر چه ما پیش آمده‌ایم کمتر پشتمان کسی ایستاد. آن‌قدر که پشتمان را خالی کردند، نایستادند. بدترین دوران، دوران موسوم به اصلاحات و دوم خرداد بوده است. در دوم خرداد بهترین آدم‌های این مملکت مفت مفت کشته شدند و کسی هم نبود بگوید چرا؟

چرا

بود

گلشیری بود شاملو بود اینجاوآنجا از نویسندگان دوران انقلاب هنوز بودند کسانی که نمی‌خواستند بی‌پاسخ به این سؤال روی در خاک بگذارند:

چرا انقلاب کردیم

انقلاب ایران بزرگ‌ترین دزدیِ یک‌جور اندیشه انقلابی در جهان بوده است آن‌قدر به نظر حالا دزدانه می‌رسد که می‌شود قشنگ خط و ربطش را با تئوری‌های توطئه باورانه‌ای چون نابودی نسل چپ به دست اسلام عزیز مشخص کرد.

این حکومت آمده است تا این مملکت را در عرصه اجتماعی و انسانی دویست سال دستکم به عقب برساند. برای کمترین دادخواهی و مطالبه باید دست‌کم سی‌سال در جا زد. سی‌سال یعنی دو نسل. دو نسل نابود شده است و در زدوبندهای سیاست جهانی ظاهراً همچنان به این حکومت، همان قدر نیاز هست که از بهمن ۵۷ بوده است و این حکومت در این ۳۸ سال هر کار خواسته با قدرت با مخالفان کرده است بی‌زحمت دیگرکسی ما را با دوران اصلاحات سرگرم نکند. اصلاحات مثل یک گروه سیاسی بیا منو بگیر به‌قدری خوش‌رقصی می‌کند که آدم خیلی دلش می‌گیرد.

Ad placeholder

 لینک مطلب در تریبون

منبع: نشریه ادبی بانگ