مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان میتوانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آییننامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.
به نام خدای رنگینکمان
به نام خدا آغاز میکنم و مینویسم از حال آسمان شب.
آسمانی که محرم راز و پناه و شنونده دعاهای مردم است. آسمانی که دلش پر ستاره است و ماهی به درخشانی صورت مادرم دارد. گاهی گریه میکند از شنیدن نالههایی که مادری سر میدهد از بیخبری جگرگوشهاش، گاهی دلش میگیرد، بغض میکند از غمگریههای مادران جگرسوختۀ آبان.
گاهی خشمگین است و نعرههایی سر میدهد چونان دیو سپید.
آسمان شب آرام است، زیباست، بخشنده است، بخشندۀ یک خندۀ کوچک، یک لبخند بدون مکث و بدون مصرف جنسی.
آسمان وقتی که شب میشود به تصور بقیۀ مردم، زمانی برای استراحت و خواب آرام نیست!
برای شبزندهداران لحظاتی پر آرامش است و فرصتی برای دوری از هیاهوهای صبح و گیر و گرفتگیهای مختلف.که گوش خود را به بادی بسپارند که در لای شاخ و برگهای درختان قدیمی میپیچد و هوهوکنان نهالهای جوان را خم و راست میکند.
سکوت مطلق نیست و صدای پرندهای به گوش میرسد که با زبان خود با خدای خویش سخن میگوید…
اگر خوششانس باشید و بخت با شما یار باشد میتوانید لبخند آسمان را ببینید. البته آسمان لبخندی دیدنی ندارد بلکه لبخند آسمان حسکردنی است. لبخند آسمان را میتوان با ماهی تابان که ستارههای بیشماری اطرافش را گرفتهاند حس کرد.
گاهی آسمان به شما چشمکی کوچک میزند، گویا متوجه نگاههای شما شده و ممکن است ستارهای رد شود و برایتان دست تکان دهد.
گاهی آسمان گریه میکند؛ در لحظۀ گرگ و میش هوا که تاریکی دارد جای خود را به سپیدهدم صبح میبخشد و صدای اذان از بلندگوهای مسجد محل به گوش میرسد. میگرید نه برای تمام شدن شب، برای جوانانی که اعدام میشوند. میگرید برای جوانانی دلپاک که تنها جرمشان آزادی بیان بود… .
منبع این مطلب: کانال شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران