مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان میتوانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آییننامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.
درگیری امروز بین اسرائیل و فلسطین بازتاب این حقیقت تلخ است که بر خلاف تلاشهای وسیع جامعهی جهانی در جهت قدرتمند کردن حقوق بشر و پیاده کردن دموکراسی، همچنان قدرت در دستان دو قطب افراطی جا به جا میشود. در واقع این دو قطب هستند که مشخص میکنند وضعیت جهان به کدام سو باید در حرکت باشد و درست در زمان لازم نشان میدهد که چه طور میتواند در راستای اهداف خود نیرو بگیرد. در واقع تمام کسانی که تا بدان لحظه ادعای وابسته نبودن به این جناح ها را میکنند، ناچار به یکی از این دو قطب پناه میبرند، چرا که باور آنها نیز این است که قدرت است که سرنوشت را تعیین میکند و باید بازوی یکی از این قدرتها شد.
ادوارد سعید وقتی از نگاه دنیای غرب به شرق میگوید، نکتهای بسیار ظریف را مطرح میکند و آن نگاه “چیستی” آنان به شرق است. نگاهی به “دیگری” که مثل “شی” مورد بررسی قرار میگیرد. من این نگاه را بسط میدهم نه فقط به ساختار مردسالاری سکولار غرب بلکه به ساختار مردسالاری مذهبی حاکم بر خاورمیانه. در واقع مسئله این است که اندیشه، ثروت، تصمیمگیری در سرنوشت انسانها، دسترسی به منابع در قبضهی دو ساختاری است که نگاه “چیستی” به انسان دارند. و مفاهیمی مانند “حقوق بشر” ابزاری است که از هر دو سو در مواقع لازم مورد استفاده قرار میگیرد. اما این هر دو ساختار میدانند که این استفادهی ابزاری تنها برای جذب نیرو به سمت خود است.
اما تنها اتفاقی که در این میانهی نزاع غمانگیز میتواند نظم جهانی را تغییر دهد، گره زدن بدنهی سرکوب شدهای است که در میانهی این آشوبها به درازای تاریخ نادیده گرفته شده است. بدنهای که از ترس به خطر افتادن هویت به ناچار خود را در یکی از این دو قطب جا میدادند. به رسمیت شناختن این گروه نادیده گرفته شده و بلند کردن صدای آنان میتواند مسیری را فراهم آورد که استفادهی ابزاری انسانها از این دو قطب گرفته شده و در پی آن زبان مشروع کردن جنایت از میان برود.
همانطور که سیمون دوبوار در کتاب جنس دوم خود به تفصیل توضیح میدهد یکی از مهم ترین “دیگری” زنان هستند. زنانی که گرچه تمایلاتشان میتواند تعیین کنندهی این باشد که چه کسی چه میزان قدرت بگیرد اما همانطور که حمیده صدقی در کتاب زنان و سیاست خود توضیح میدهد خود زنان هیچ نقشی در سهم از این قدرت ندارند.
با در نظر گرفتن آنچه که در انقلاب «زن، زندگی، آزادی» اتفاق افتاد و صحنهی گفتوگو از کشاکش قدرت دو قطب به دست زنان مستقلی افتاد که از حقیقت و واقعیت سخن میگفتند، باید در این بین پرسید صدای جنبش زنان دنیای عرب و همچنین در اسرائیل چرا شنیده نمیشود؟ زنانی که میتوانند مسیری جدید در صحنهی سیاست وارد کنند و با در نظر گرفتن حقوق برابر انسانها و بر هم شکستن قواعد و ساختار های مردان قدرت طلب و جنگ جو به بازنویسی روابط سیاسی بپردازند.
بسیاری از فمنیستها به خصوص فمنیستهای قرن ۲۰ از جمله بل هوکس تنها راه نجات را بر هم شکستن این ساختارهای ستم و ایجاد مدلهای جایگزینی که بر انصاف و عدالت در عمل و نه در کلام استوار باشد، میدانند.
زین رو این نوشتار نگاه چیستی به زنان و کودکانی که در این نزاع بیشترین قربانیان هستند را خطری جدی میداند و تنها راه را قدرتمند کردن و ایجاد زمینههایی برای نمایندگی صدای آنان به واسطهی خودشان من جمله جنبشهای زنان فعال در منطقه میداند. وقت آن رسیده که جنبش زنان در منطقه به طور جدی برای نجات جان انسانهای بیگناه وارد عرصهی سیاست شود. سیاستی که خارج از ساختارهای فعلی و بر مبنای اصول نگاه فمنیستی استوار باشد.
دستهایم را در باغچه می کارم
سبز خواهد شد، می دانم، می دانم، می دانم
و پرستوها در گودی انگشتان جوهریم
تخم خواهند گذاشت
«فروغ فرخزاد»