مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان میتوانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آییننامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.
در چهل سال گذشته قدرتهای جهانی و منطقهای یا با اشغال یا با مداخله، نگذاشتند مردم افغانستان رنگ آرامش و پیشرفت را ببینند. چنین شد که در سایۀ جنگ و خشونت، به ایران پناه آوردند و البته ایرانیان نیز به گواه تاریخ، به شایستگی آنها را پذیرفتند و وارد تعاملات انسانی، اجتماعی و اقتصادی خویش کردند. اکنون که مینگریم بخش بزرگی از اقدامهای عمرانی این چهاردهه در ایران، با همت و زحمت مهاجران انجام شده است؛ وقتی جمعیت جوان ایران به دانشگاه رفت و ایرانیان دچار کمبود نیروی کار برای کارهای سخت و طاقتفرسا شدند، مهاجران این کمبود را جبران کردند.
اگر بسترسازی حقوقی و قانونیِ نهادهای متولیِ دولتی برای ادغام مهاجران و پناهندگان در جامعه ایران و مشارکت سرمایههای اقتصادی و انسانی آنها در همه عرصهها ناکارآمد و بلاتکلیف نبود، امروز بخش اعظم آنها شهروند ایران شده بودند. در حالی که در اغلب کشورها پس از چند سال، وضعیت حقوقی مهاجران روشن شده و به عنوان شهروند در جامعه میزبان ادغام میشوند، ما اکنون در ایران با مهاجرانی از افغانستان روبهرو هستیم که چهل سال است در ایران زیست میکنند و دهها سال نیرو و جوانی خود را در خدمتِ اقتصادِ کشور به کار گرفتهاند، اما همچنان از بخش اعظم حقوق قانونیِ یک شهروند محرومند و در بسیاری مواقع مورد ظلم و بیعدالتی و رفتارهای خلاف اخلاق و قانون قرار میگیرند و امکان تظلمخواهی نیز ندارند.
در چهار دهه حضور افعانستانیها در ایران، جامعه میزبان و مهاجران و پناهندگان خدمات متقابلی انجام داده و در دورههای طولانی، زیست همدلانهای را تجربه کردهاند؛ از حضور افغانستانیها در جبهههای جنگ ایران و عراق تا سرمایهگذاری ۱۵۰ میلیون دلاری آنان در ۴ ماه نخست سال جاری در بخشهای مختلف اقتصادی از یک سو، راهاندازی کمپینهای مختلف از سوی جامعه مدنی ایران برای حمایت از مهاجران و حقوق زنان و کودکان بهویژه حق تحصیل آنها از سوی دیگر، نمونههایی از این خدمات است.
متاسفانه از روزهای پایانی تابستان بدینسو، شاهد شکلگیری جریانی علیه مهاجران افغانستانی هستیم که با فرافکنی و بزرگنمایی و انتشار مطالب خلاف واقع و نیز گاهی با رفتارها و گفتارهای نژادپرستانه کوشش میکنند مهاجران را عامل مشکلات معیشتی و امنیتی جامعه معرفی کنند و تاثیری منفی بر افکار عمومی بگذارند.
فقدان آمار دقیق از تعداد مهاجران در ایران دستاویزی برای ارائه اطلاعات دروغ و خبرهای ساختگی و جوسازیهای غیرمنطقی شده است. بهطوری که برخی رسانهها ایران را مهاجرپذیرترین کشور در سطح جهان و تعداد مهاجران را تا ده میلیون هم برآورد کردهاند و هشدار میدهند که ایران در آستانه تسخیر توسط افغانستانیها و تغییر تعادل جمعیتی است. در حالی که بر اساس سالنامه مهاجرتی ایران ۱۴۰۱، ایران بیستوسومین کشور مهاجرپذیر است. همچنین طبق آمار کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان (UNHCR)، ۸.۲ میلیون افغانستانی در ۱۰۳ کشور جهان از جمله ایران و پاکستان مهاجرند، که از این تعداد فقط ۱.۶۲ میلیون نفر در دو سال گذشته از افغانستان خارج شدهاند. بنابراین، آمار کمیساریای عالی پناهندگان در ایران، که تعداد مهاجران در ایران را ۴.۵ میلیون نفر و وزیر کشور دولت جمهوری اسلامی ایران، که مجموع کل مهاجران افغانستانی را نزدیک به پنج میلیون نفر اعلام میکنند، منطقی به نظر میآید. این رقم، تعداد قابل توجهی است اما در جمعیت ۸۵ میلیونی ایران، کمتر از ۶ درصد را در برمیگیرد که نمیتواند عامل به وجود آمدن گرانیها، تورم، بیکاری، تشدید بحرانهای زیستمحیطی مانند کمبود آب و خشکسالی و خطرات امنیتی و بهطور کلی ناکارآمدی دولت در زمینه مهار بحرانهای ملی، اقتصادی، معیشی و امنیتی جامعه باشد؛ بحرانهایی که از سالها پیش و قبل از ورود مهاجران جدید در ایران وجود داشت و حتی قبل از حاکمیت دوباره طالبان، موجب بازگشت بخشی از مهاجران به افغانستان شد.
باید توجه داشته باشیم که مهاجران در ایران تنها مصرفکننده نیستند؛ آنها در بخشهایی مانند کشاورزی، ساختمانسازی و خدمات شهری، در سختترین شرایطکاری با دستمزدهای پایین، بدون حمایتهای قانونی و بیمه و بازنشستگی، کار میکنند و همواره سهمی از بار فعالیتهایی را به دوش میکشند که در ایران برایش نیروی کار نیست. آنان برای استفاده از خدمات و امکانات جامعه، از آموزش گرفته تا بهداشت و درمان و حملونقل، هزینه میپردازند که گاهی این هزینهها بالاتر از هزینۀ پرداختیِ شهروندان ایرانی است. ضمن آنکه، مهاجران برای دریافت ویزا، کارت آمایش، کارت سرشماری، کارت کار، تمدید اسناد و مدارک خود و صدور برگه تردد (با توجه به ممنوعیت حضور اتباع و مهاجران در ۱۶ استان و بسیاری از شهرهای کشور) سالانه مبالغ بسیاری به دولت ایران میپردازند.
از سوی دیگر نظام حقوقی ایران، از مهمترین مانعها و چالشهای مهاجران برای ادغام آنان در جامعه میزبان است و موجب از دست دادن فرصتها و امکان تحرک اجتماعی و طبقاتی مهاجران و نهایتاً به حاشیه رانده شدن سیستماتیک، افزایش آسیبپذیری و تراکم آنان در حاشیه شهرهای بزرگ شده است. بهطوری که امروزه، با گذشت بیش از چهل سال، با مهاجران نسل اول و دومی روبهرو هستیم که هنوز تابعیت ایران را کسب نکردهاند و یا برای کودکانی که از مادر ایرانی و پدر افغانستانی متولد شدهاند، شناسنامه صادر نمیشود. همچنین مهاجران مشکلات بسیاری مانند محدودیتهای قانونی در زمینه مالکیت اموال منقول و غیرمنقول، افتتاح حساب بانکی، خرید سیمکارت، ثبتنام دانشآموزان در مدارس و غیره دارند که مانع بهرهمندی آنان از حقوق اساسی انسانی میشود. درواقع فقدان بستر حقوقی و قانونی روشن برای مهاجران، زندگی آنان را سخت کرده و زمینهساز سوءاستفاده از آنها شده و پیگیریهای قانونی در صورت بروز جرم نسبت به آنان را نیز دشوار کرده است.
با توجه به شرایط امروز جامعه، امضاکنندگان این بیانیه، به عنوان بخشی از افکار عمومی جامعه، شکلگیری و هدایت جریانهایی را که برای حل مسئله مهاجران بر طبل خشونت، نفرتپراکنی و تبعیض میکوبند، یک عقبگرد فاجعهبار برای جامعه ایران و نافی حقوق و ارزشهای بنیادین انسانی و مدنی دانسته، و بر رعایت کرامت انسانی و حقوق مهاجران طبق اصول اخلاق ایرانی، ارزشهای معنوی و حقوق بینالمللی تاکید میکنیم. بر این اساس اعلام میداریم:
۱. با توجه به پیوستن ایران به کنوانسیون ۱۹۵۱ سازمان ملل، انتظار میرود دولت جمهوری اسلامی ایران در راستای عمل به تعهدات خود، رسیدگی به وضعیت پناهندگان و مهاجران را از طریق سیاستگذاریهای کلان و با تدوین و تصویب قوانین بهروز و کارآمد و با جلوگیری از انباشت آییننامهها، بخشنامهها و مقررات در نهادهای مرتبط با امور مهاجران (که امکان برخورد سلیقهای با مهاجران و پناهندگان را افزایش میدهد)، در صدر اولویتها و سیاستهای مهاجرتی خود قرار دهد تا تکلیف شمار فراوان مهاجران مشخص شود. قوانین و موانع حقوقی و کاستیهای اجرایی سیستم فعلی، سبب پیچیده و مبهم شدن شرایط کنونی و آینده مهاجران شده است. تحول در سیستم کنونی (شامل شفافیت و فراگیری در قانون و قاطعیت و کارآمدی در اجرا) سبب تعیین تکلیف مهاجران موجود و متقاضیان آینده و کاهش ابهامات و تنشهای احتمالی میشود. این امر همچنین زمینههای رعایت حداکثری حقوق پناهندگان و مهاجران و امکان جذب و استفاده از ظرفیتهای مهاجران متخصص و تحصیلکرده را فراهم میکند. برخلاف تصور عمومی و نگاه فرادستیِ بخشی از جامعه به مهاجران، افراد تحصیلکرده و متخصصان زیادی در میان آنها وجود دارند که ما نتوانستهایم از ظرفیتشان استفاده کنیم.
۲. انتظار میرود مسئولان دولتی وظیفۀ شفافسازی، روشنگری افکار عمومی، جلوگیری از انتشار اخبار کذب و مقابله با مهاجرستیزی و دوقطبیسازی جامعه را به صورت جدی به انجام رسانند.
۳. جامعه جهانی بهویژه سازمان ملل متحد و بازیگران موثر و بینالمللی را به انجام تعهدات و در پیش گرفتن اقدامات مسئولانه که حافظ منافع جامعه میزبان و مهاجران و پناهندگان باشد، فرا میخوانیم. انتظار میرود این نهادها در مکانیزمهای حمایتی خود بازبینی کرده و ضمن افزایش کمکهای خود به کشورهایی مانند ایران، که خود با مشکلات عدیده اقتصادی دست به گریبان است، راهحلها و سازوکارهای پایدار و بلندمدتی برای حل مسئله مهاجران و پناهندگان ارائه دهند.
۴. و در پایان، خطر واقعی را نه در پناه دادن به انسانهای بیپناه، که در نزول ارزشهای انسانی و عدالت و برابری، نادیدهانگاری حقوق انسانی و شهروندیِ ضعیفترین قشرهای جامعه و کرخت شدن وجدان عمومی در برابر رنج میلیونها انسانِ قربانیِ ظلمهایِ تاریخی میدانیم. اجازه ندهیم عدهای با سوءاستفاده از معضلات کنونی کشور، تخم نفرت، خشونت، تبعیض و مهاجرهراسی بکارند و ما را به ورطه نژادپرستی و نفرتپراکنی بکشانند، که حاصلی جز افزایش سطح تنش و خشونت در جامعه نخواهد داشت. به یاد داشته باشیم که ما مردمان ایران و افغانستان تا ۱۶۰ سال پیش، اعضای یک ملت و عضو یک سرزمین واحد بودیم و بیکفایتی حاکمان ما و دسیسههای استعمارگران، این سرزمین و ملت واحد را دوپاره کرد. فراموش نکنیم که میزبانان اصلی این خاکِ پرگٌهر ما ایرانیانی هستیم که تاریخ هیچگاه از ما رفتار نژادپرستانه به یاد نداشته؛ و از افتخارات ما این است که از زمان باستان تاکنون، ایران همواره پناهگاه و پذیرای گروههای مختلف دینی و نژادیِ ستمدیده بوده است. بنابراین اجازه نمیدهیم سیاستگران قدرتطلب یا سیّاسان فرصتطلب که میهمان چندروزهاند و منافعشان در تفرقهافکنی و دیگریهراسی است، میداندار فضای فرهنگی جامعۀ ما شوند و این جامعۀ صلحطلب را که از کودکی زمزمه میکند «بنیآدم اعضای یکدیگرند / که در آفرینش ز یک گوهرند»، به بیراهه خشونت و نفرت و نژادپرستی ببرند.
پایان