مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان میتوانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آییننامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.
روز اول سال ۱۴۰۱ یکی از جنایتکارترین روحانیان تاریخ انقلاب اسلامی پیش از آنکه در دادگاهی عادلانهای محاکمه شود از چنگ عدالت گریخت. محمدی ریشهری که بعد از صادق خلخالی بیشترین احکام اعدام مخالفان سیاسی را در پنج سال اول انقلاب صادرکرد در حالی درگذشت که صاحب یکی از بزرگترین بنگاههای مالی و تجاری ایران بود.
طی مراحل
محمد محمدی نیک، با نام قبلی محمد درونپرور، معروف به محمدی ریشهری، متولد ۱۳۲۵ در شهر ری، مثل بسیاری از کسانی که بعد از انقلاب بهمن در شهرهای مختلف ایران حاکم شرع شدند، در سال ۱۳۵۷ در مدرسه حقانی درحوزه علمیه قم طلبه بود. اما مهمترین علت انتساب و ارتقای او نسبت فامیلی نزدیکش با علی مشکینی یکی از مهمترین شاگردان روح الله خمینی بود. او در سال ۱۳۴۵ در حالی که فقط بیست سال داشت مادر و عمه اش را به خواستگاری دختر ۹ ساله علی مشکینی فرستاد. در آن زمان اقوام ریشهری به او اعلام کردند که عروس مورد نظر، کودک و ریز جثه است. اما دوسال بعد محمدی ریشهری با اصرار عروس ۱۱ ساله را به خانه برد.
محمدی ریشهری در چند ماه اول انقلاب در شهرهای دزفول، بهبهان، گچساران، رشت و گنبد کاووس حاکم شرع بود. او در همان چندماه و بهخصوص در گنبدکاووس چنان در اعدام مخالفان کوشا و پیگیر بود که در نیمه دوم سال ۱۳۵۸ برمسند حاکم شرع دادگاههای نظامی تکیه زد. او در ماجرای درگیریهای حزب خلق مسلمان در تبریز در یک شب ۱۰ حکم اعدام صادر کرد. دادگاههایی که او بر پا میکرد، اغلب بدون حضور متهمان برگزار میشد در عرض چند دقیقه به سرانجام میرسید. در سال ۵۹ درماجرای “کودتای نوژه” که بعد از چهل سال هنوز اطلاعات آن مکتوم مانده، محمدی ریشهری حکم اعدام ۱۲۱ نفر از افسران و درجه داران متهم به شرکت در کودتا را صادر کرد. بعد از اتفاقات خرداد ۱۳۶۰ و گریختن ابوالحسن بنی صدر، رئیس جمهوری وقت، تعداد زیادی از افسران وفادار به او با حکم او به زندان افتادند و یا اعدام شدند.
نقش در اعدام قطبزاده و آزار شریعتمداری
دستگیری صادق قطب زاده در ۱۷ فروردین ۱۳۶۱ با حکم او انجام شد. صادق قطب زاده در تلویزیون ظاهر شد و اعتراف کرد که قرار بوده در چاهی در نزدیکی جماران مواد منفجره بریزند و خمینی را ترور کنند. با آنکه هیچ آدم عاقلی اجرایی بودن چنین طرحی را باور نمیکند اما همین اعترافات مستمسکی برای صدور حکم اعدام برای او توسط ریشهری شد. ظاهرا خمینی به دلیل خدمات قطب زاده در دوران اقامت او در پاریس با اجرای حکم اعدام موافق نبوده است اما یکی از افتخارات محمدی ریشهری این بود که برای گرفتن مجوز اعدام صادق قطب زاده ۱۱ بار با ایشان ملاقات خصوصی داشته و آنقدر بر اجرای اعدام پافشاری کرده که در نهایت خمینی به آن رضایت داده است.
صادق قطب زاده در همان اعترافات تلویزیونی از آیت الله شریعتمداری نام برد. محمدی ریشهری بلافاصله برای خلع مرجعیت ایشان اقدام کرد. در تاریخ تشیع این اولین بار بود که از یک مرجع تقلید خلع مرجعیت میشد. اگر به مقدمه توضیح المسایل رجوع شود در آنجا شروطی برای مرجعیت برشمرده میشود. اما این شروط نباید توسط کسی یا نهادی تایید شود. درواقع این مقلدان هستند که بر حائز شرایط بودن یک مرجع صحه میگذارند و از او تقلید میکنند. از طرف دیگر مرجع تقلید در زمان غیبت امام، جانشین او محسوب میشود. به همین دلیل هم یکی از القاب مراجع تشیع نائب امام است. به زبان صریحتر از نظر شیعه مرجعیت توفیقی است که از طرف خداوند و امام غایب به کسی داده میشود و نه توسط شخص یا یک نهاد، چون کسی جزخدا از او بالاتر نیست. به همین دلیل هم جایگاهی قدسی دارد. در قانون اساسی و قوانین مدنی ایران در قبل از انقلاب، دستگیری و محاکمه مراجع دینی منع شده بود. خلع مرجعیت آیت الله شریعتمداری که به گواهی سایر مراجع، عالمتر از خمینی بود و حتی شایع هست که بعد از خرداد ۴۲ یکی از کسانی که مرجعیت خمینی را تایید کرد تا حکومت قادر به محاکمه او نباشد همین آقای شریعتمداری بوده است، نوعی بدعت در دین به حساب میآمد. بخصوص که خلع مرجعیت توسط کسانی صورت میگرفت که خود هنوز به درجه اجتهاد نرسیده یا مجتهد مسلم نبودند. اما در آن زمان دیگر مراجع با این بدعت که اگر احکام و سنت جدی گرفته شود، عین کفر است مخالفتی نکردند.
در همان ماجرا ریشهری سه تن از نزدیکان شریعتمداری از جمله داماد نامبرده را دستگیر و مدتها آنان را برای اعتراف به شرکت درکودتا زندانی کرد. با وجود این ریشهری دست بردار نبود. در نتیجه آیت الله شریعتمداری را به تلویزیون آورد تا در حضور ملت آیه استغفار بخواند و ندامت خودش را ابراز کند. پس ازآن نیز ایشان تا اخر عمر به حبس در خانه محکوم شد.
در سال ۱۳۶۲ ریشهری حاکم شرع دادگاه سران حزب توده بود. او برای تعداد زیادی از افسران سازمان نظامی حزب توده از جمله ناخدا افضلی فرمانده وقت نیروی دریایی ایران حکم اعدام صادر کرد.
در وزارت اطلاعات
در سال ۱۳۶۳ طرح تاسیس وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی توسط سعید حجاریان نماینده دولت به مجلس برده شد. مدتی پیش از آن چند نفری روی این طرح کار میکردند و همین افراد با تاسیس وزارت اطلاعات در مقام مدیران و معاونان این وزارت خانه مشغول به کار شدند. از جمله احمد پورنجاتی، محمد شریعتمداری، سعید حجاریان، روح الله حسینیان، رازینی و محمدی ریشهری. در زمان تاسیس وزارت اطلاعات دو نفر کاندیدای تصدی این وزارت خانه بودند یکی لاجوردی و دیگری زواره ای. اما ریشهری از طریق سعید حجاریان توانست با اضافه کردن شرط اجتهاد به شرایط احراز وزارت اطلاعات، آن دو نفر را کنار بزند. جالب اینجاست که خود محمدی ریشهری نیز در آن زمان درجه اجتهاد نداشت و برای این کار دست به دامان پدر زن خود آقای مشکینی شد و ایشان نیز حق نسبت فامیلی را بجا آورده و به ایشان درجه اجتهاد اعطاء کرد. محمدی ریشهری تا پایان دولت میرحسین موسوی یعنی تا تابستان ۱۳۶۸ وزیر اطلاعات بود. اما وزارتخانهای که چندان تحت کنترل دولت نبود و خودش با ارتباط مستقیم با بیت رهبری کارهای خودش را ساماندهی میکرد.
نفش در برکناری منتظری
اما مهمترین خدمت ریشهری به حکومت جمهوری اسلامی خلع آیت الله منتظری از مقام امید امت و امام یعنی جانشینی ولایت فقیه بود. این کار که با برنامه ریزی سیداحمد خمینی طراحی شده بود با دستگیری سیدمهدی هاشمی برادر داماد آقای منتظری کلید خورد. سیدمهدی هاشمی که عضو شورای عالی فرماندهی سپاه و رییس فعالیتهای برون مرزی سپاه یعنی نهضتهای آزادیبخش بود و ارتباطات زیادی در لبنان داشت در سال ۱۳۶۵ خبر ماجرای آمدن مک فارلین به ایران و خرید اسلحه از آمریکا و اسراییل را به روزنامههای لبنانی داده بود، ماجرایی که موجب هتک اعتبار حکومت اسلامی بین گروههای فلسطینیها و حزب الله لبنان شد. در واقع انتشار این خبر بنوعی برملا شدن جنگ قدرت در میان لایههای بالایی دست اندرکاران حکومت بود. منشاء اصلی خبر مهدی هاشمی نبود بلکه او خود آلت دست دلالان اسحله از جمله قربانی فر قرار گرفته بود. چون قربانی فر نتوانسته بود حق دلالی خود را از جمهوری اسلامی بگیرد سعی کرده بود از این طریق زهر خود را بریزد. بهرحال وقتی ماجرا برملا شد ریشهری به سراغ مهدی هاشمی رفت.
البته مهدی هاشمی نیز چندان پاکدست نبود. گفته میشود با ساواک همکاری داشته است. سربه نیست کرده چند نفر در قهدریجان اصفهان و روشن کردن آتش جنگ سپاه و کمیته در اصفهان در سالهای اول انقلاب، اعمالی او در آنها نقش داشت، تا سال ۱۳۶۶ مکتوم مانده بود. اما این بار مهدی هاشمی به چنگ کسی مثل خودش افتاده بود. مهدی هاشمی در ماجرای لو دادن خبر سفر مخفیانه مک فارلین تنها نبود. رابط بین او وقربانی فر، مجتهد دیگری بود بنام فتح الله امید نجف آبادی اولین حاکم شرع شهراصفهان. همدرس و همشهری مهدی هاشمی. امید نجف آبادی در سال ۱۳۵۸ در شهر اصفهان دهها حکم اعدام صادر کرده بود اما اعدام مهدی میراشرافی و پسرش که برخلاف میل خمینی و سایر آیات عظام در قم بود باعث شد که مسندش را از دست بدهد.
محمدی ریشهری نه تنها این دونفر را به جوخه اعدام سپرد بلکه زمینه برکناری آیت الله منتظری را فراهم آورد و آنقدر براین کار پافشاری کرد که او ناچار به استعفا شد. بسیاری از آنچه بنام خمینی اما در واقع با خط وانشای احمد خمینی در این زمینه منتشر شد حاصل پیگیریهای مستمر محمدی ریشهری بود. ریشهری که علاوه بر حاکم شرع محاکم نظامی، حاکم شرع دادگاه روحانیت نیز بود تعداد زیادی از روحانیون مخالف حکومت را به دادگاه کشاند و آنها را زندانی و خلع لباس کرد.
از گردانندگان کشتار بزرگ
با نزدیک شدن پایان عمر خمینی ریشهری یکی از کسانی بود که میخواستند تکلیف مخالفان حکومت بخصوص زندانیان سیاسی را قبل از مردن خمینی یکسره کنند. پیشنهاد دادگاههای سه نفره با حضور نماینده وزارت اطلاعات از طرف او ارائه شده بود. در تهران و کرج مصطفی پورمحمدی معاون ریشهری نمایندگی وزارت اطلاعات را به عهده داشت. ریشهری در بسیاری از استانها نیز نماینده وزارت اطلاعات را معرفی کرد تا این جنایت وحشتناک اتفاق بیافتد. در آن ماجرا که او صحنه گردان اصلی بود خودش درسایه میایستاد. بعد از آن فاجعه محمدی ریشهری رکورد دار آمریت اعدام در ایران شد.
افول قدرت
اما بر خلاف دسایس و پیش بینیهای محمدی ریشهری با فوت خمینی و جانشینی سیدعلی خامنهای دوران قدرقدرتی ریشهری نیز روبه افول نهاد. اولین اتفاق تشکیل کابینه اول هاشمی رفسنجانی بود. کابینهای که در آن وزیر دیگری برای وزارت اطلاعات معرفی شد. اما او همچنان خودش را یکی از بازیگران اصلی حکومت میدید. با فوت سید احمد خمینی بازهم محمدی ریشهری از مرکز قدرت بیشتر فاصله گرفت. خامنهای سعی کرد با انداختن لقمهای بزرگ در سفره او تا حد ممکن او را ازدایره مرکزی قدرت بیرون نگه دارد. او را به مقام تولیت آستان حضرت عبدالعظیم و حوزه علمیه شهر ری منسوب شد.
از طرف دیگر پافشاریها و دسیسه چینیهای او در ماجرای اعدام قطب زاده و برکناری منتظری هم سبب شد که هاشمی رفسنجانی تا حد ممکن از این موجود خطرناک فاصله بگیرد و در دولت سازندگی او را به کار نگمارد. دستهای آلودهی او برملا کننده روح پلیدش بود. این مهمترین دلیل اعراض خامنهای و رفسنجانی از او بود. در آن زمان علی مشکینی هم از چنان اعتباری برخوردار نبود که مثل گذشته دامادش را حمایت کند. در نتیجه ریشهری منفورتر از همیشه مجبور شد به همان تولیت عبدالعظیم قناعت کند.
اما ثروت فراوان و قدرت طلبی محمدی ریشهری باعث شد که او یک باردیگر برای سهیم شدن در قدرت به میدان آمده و شانس خود را امتحان کند. او در سال ۱۳۷۵ با گردهم آوردن تعدادی از دوستان قدیمی خود در دوران تصدی وزارت، اقدام به تاسیس حزب کرد. او که خود را یکی از صاحبان حکومت اسلامی میدانست در آن سال جمعیت دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی را تاسیس کرد و خود دبیرکل آن شد. هیئت موسس این جمعیت گروهی از راستگرایان، با سابقه امنیتی بودند که تصمیم داشتند در تقابل بین جناح راست و جناح چپ خود را بعنوان راه سوم معرفی کنند. اما در انتخابات دوره پنجم مجلس هیچ یک از نمایندگان این جمعیت به مجلس راه نیافتادند.
با وجود این ریشهری در هفتمین انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۷۶ خودش کاندیدای ریاست جمهوری شد. در آن انتخابات که میزان مشارکت مردم حدود ۸۰ درصد و کمی بیشتر از ۲۹ میلیون نفر بود، فقط ۷۰۰ هزار رای بنام او به صندوقها ریخته شد و او در بین چهار نفر، چهارم شد.
او که در تصورات خودش یکی از تثبیت کنندگان حکومت اسلامی بود با چنین شکست مفتضحانهای برای همیشه از فعالیت سیاسی کناره گرفت و جمعیت منسوب به او نیز عملا منحل شد. از آن تاریخ ببعد جز در سال ۸۸ که سرپرستی حجاج در مکه را بعهده گرفت دیگر منصبی سیاسی به او نرسید. در عوض در بخش اقتصاد بیش از پیش فعال شد. علاوه بر درآمدهای هنگفتی که از تولیت آستان عبدالعظیم و موقوفات آن به نصیب میبرد چند موسسه به ظاهر فرهنگی و اقتصادی تاسیس کرد و در همه زمینهها از تجارت و وارادات کالا تا ساختن مراکز تجاری و مسکونی البته با حمایتهای شهرداری تهران و شهر ری فعالیتهای خود را گسترش داد. تشکیلاتی که او اداره میکرد یکی از امپراطوریهای مالی است که با رانت و فساد بخشی از اقتصاد کشور را تحت کنترل دارد.
محمدی ریشهری یکی از بدنامترین مردان جمهوری اسلامی در تاریخ سیاه این حکومت است. متاسفانه عمرش چندان نپایید که در دادگاهی صالحه در مقابل مردم بنشیند و پاسخگوی جنایتها و رذالتهایش باشد.
–––––––––––
در همین زمینه: