اپیدمی کووید-۱۹ نشان دهنده یک بحران بزرگ بهداشت جهانی است. از آنجایی که بحران نیاز به تغییر رفتار در مقیاس بزرگ دارد و بار روانی و اجتماعی قابل توجهی را بر افراد تحمیل میکند، از بینش علوم اجتماعی و رفتاری میتوان برای کمک به همسویی رفتار انسان با توصیههای اپیدمیولوژیستها و متخصصان بهداشت عمومی استفاده کرد. در اینجا به تأثیرات اجتماعی و فرهنگی بر رفتار می پردازیم. هنجارهای رفتاری زمانی موثرتر هستند که با انتظار تایید اجتماعی همراه شوند و توسط اعضای درون گروهی که در شبکه های اجتماعی مرکزی هستند الگوبرداری شوند.
آیا به همهگیری فکر میکنید؟ همین سوال ما را به طور کامل وارد حوزه رفتار اجتماعی میکند. ما میتوانیم به کووید-۱۹ فکر کنیم زیرا زنده هستیم. «Cogito ergo sum»(من فکر میکنم، پس هستم). با زنده بودن، از کووید-۱۹ رنج میبریم که زندگی ما را تهدید میکند و امکان فکر کردن به آن وجود دارد. پس آیا میتوان قیاسی بین شیوع ویروس و گسترش رفتارهای اجتماعی پیدا کرد؟ مطمئناً ممکن است. برای مثال، کنش اجتماعی شبیه ویروسها است، زیرا ما را به تعیین اولویتها و آگاه ساختن ما از محدودیتهایمان سوق میدهد، همچنین از این جهت که ما را مجبور به ایجاد مشکلات جدید میکند. زندگی بدون ایده و عمل غیرممکن است، نه به این دلیل که ما ایدهها و عمل را داریم یا از داشتن آن دست می کشیم، بلکه به این دلیل که ایدهها و عمل ما را دارند. این به این دلیل اتفاق میافتد که واقعیت، چه بخواهیم و چه نخواهیم، ایدههای خاصی را به ما تحمیل میکند. در واقع، حتی یک ویروس ساده میتواند ایدهها و اقدامات بیشتری را نسبت به یک رساله جامعه شناسی بسیج کند.
دلایل عمیق تری برای این قیاس وجود دارد و اول اینکه هر دو مخفی هستند و از فرد به فردی دیگر منتقل میشوند. رفتار اجتماعی از طریق عقاید و عمل اغلب به صورت شفاهی و عملی منتقل میشود و همچنین ویروس مانند کووید-۱۹ از طریق قطرات بسیار ریز «بزاق» که از دهان خارج میشود، منتقل میشود؛ در حالی که انتشار آنها بسیار سریع است. که حتی در مورد افکار از آن استفاده میشود که می گویند «آلوده به یک ویروس» شده است. ویروس با ورود به بدن، به عنوان یک عامل خطرناک عمل میکند که سلامت ما را به خطر میاندازد. رفتار اجتماعی وارد بدن نمیشود، بلکه به ذهن وارد میشود، با این حال برخی از ایدههای رفتاری اجتماعی را میتوان تهدیدی برای انسان تلقی کرد، همانطور که در برخی مناسبتهای تاریخی اتفاق افتاد؛ «سقراط کشته شد»، زیرا رفتار و عقاید اجتماعی او تهدیدی برای حاکمان آن زمان محسوب میشد. همین اتفاق در مورد «اسپینوزا» افتاد، که عمل و عقاید او منجر به «تکفیر» او از جماعت و اجتماع شد. فلسفه ژان پل سارتر نیز خطر تلقی میشد، به طوری که در «بریتانیای کبیر» نمایشنامه او «بسته» و همچنین در «اتحاد جماهیر شوروی» نمایشنامه «دستان کثیف» او مجاز نبود، در حالی که «پاپ پیوس دوازدهم» تمام آثار خود را در فهرست قرار داد. از کتابهای غیر مجاز گابریل مارسل گفت که «افکار سارتر، جوانان را فاسد کرد» و اتهامی را که علیه سقراط مطرح شد، «تکرار کرد.» این مثالها به تنهایی برای نام بردن از فیلسوفانی کافی است که تفکرشان برای خیلیها یک تهدید عمومی بود، درست مانند «کووید-۱۹». به این ترتیب رفتار اجتماعی و همچنین ویروس یک «اپیدموس» به معنای واقعی کلمه یونانی به نظر میرسد، یعنی کسی یا چیری که در «دموس» است، که در میان مردم یک جامعه راه میرود و در آن قرار میگیرد. جان آنها را به خطر میاندازد به همین دلیل است که رفتارهای اجتماعی و ویروسها، اگر به صورت مجزا گرفته شوند، وقتی در جوامع گسترش مییابند، میتوانند تغییرات عمیقی را در ذهنیت ایجاد کنند، زمانی که نیازها و دانشهای قبلی را یادآوری میکنند و از این طریق میتوانند عمیقاً بر روند تاریخ تأثیر بگذارند؛ «خوب، یا بد.»
هنجارهای اجتماعی
رفتار افراد تحت تأثیر هنجارهای اجتماعی است. آنچه که آنها درک میکنند که دیگران انجام میدهند، یا آنچه فکر میکنند دیگران آن را تأیید یا رد میکنند. یک ادبیات عمده انگیزههای مختلفی را برای انطباق با هنجارها ذکر کرده است، از جمله علاقه به یادگیری از افراد دیگر و کسب وابستگی یا تایید اجتماعی. اگرچه افراد تحت تأثیر هنجارها هستند، ادراک آنها اغلب نادرست است. به عنوان مثال، افراد میتوانند رفتارهای ارتقا دهنده سلامت، مثلاً «شستن دستها» را دست کم بگیرند و رفتارهای ناسالم را بیش از حد انجام دهند.
تغییر رفتارها با اصلاح چنین برداشتهای نادرستی میتواند با پیامهای عمومی تقویت کننده هنجارهای مثبت (مثلاً «ارتقاء سلامت») حاصل شود. اگر کاری که اکثر مردم انجام میدهند خوب باشد (ارتقای سلامت)، ارائه اطلاعات دقیق در مورد آنچه اکثر مردم انجام میدهند، مفید خواهد بود. اما اگر کاری که اکثر مردم انجام میدهند مطلوب نباشد، ارائه اطلاعات هنجاری صرفاً توصیفی میتواند با کاهش رفتارهای مثبت در میان افرادی که قبلاً درگیر آنها هستند، نتیجه معکوس داشته باشد، مگر اینکه همراه با سیگنال اطلاعاتی باشد که اکثر مردم این اقدامات را تأیید میکنند («تجویزی در مقابل توصیفی»). هنجارهای درک شده همچنین زمانی بیشترین تأثیر را دارند که داراری هویت مشترک باشد.
شبکههای اجتماعی میتوانند گسترش افکار و رفتارهای مضر و مفید را در طول یک بیماری همهگیر افزایش دهند و این اثرات ممکن است از طریق شبکه به همکاران، دوستان، همکلاسیها و حتی دوستان دوستان سرایت کند. این ویروس به خودی خود از فردی به فرد دیگر منتقل میشود و از آنجایی که افرادی که شبکه مرکزی دارند با افراد بیشتری در تماس هستند، اغلب جز اولین کسانی هستند که آلوده میشوند. اما همین افراد ممکن است در کاهش سرعت بیماری موثر باشند زیرا میتوانند مداخلات مثبتی مانند «شستن دستها، استفاده از ماسک و فاصله گذاری اجتماعی» را با نشان دادن آنها به طیف وسیعی از شهروندان گسترش دهند. برخی از تحقیقات نشان میدهند که بخش بزرگتری از مداخلات ممکن است به دلیل تأثیر «مستقیم بر گیرندگان» مداخله نباشد، بلکه به دلیل تأثیرات «غیرمستقیم بر تعاملات اجتماعی» افرادی باشد که از رفتارها «کپی» کردهاند. بنابراین ممکن است از تأثیر آن استفاده کنیم. هرگونه تلاش برای تغییر رفتار با هدف قرار دادن افراد با ارتباط خوب و ایجاد تغییر رفتار آنها برای افراد قابل مشاهده و برجسته است.
راه دیگری برای اعمال نفوذ هنجارها در دسته کلی «تحرکات» است، که از طریق اصلاح «معماری انتخاب» (شرایطی که در آن افراد تصمیم میگیرند) بر رفتار تأثیر میگذارد، زیرا افراد به شدت به انتخابهای دیگران پاسخ میدهند. به ویژه دیگران قابل اعتماد، درک هنجارهای اجتماعی که به عنوان جدید یا در حال ظهور دیده میشوند میتواند تأثیر مثبتی بر عمل داشته باشد. به عنوان مثال، پیامی با هنجارهای اجتماعی قانعکننده میتواند بگوید: «اکثریت قریب به اتفاق افراد جامعه شما معتقدند که همه باید در خانه بمانند.» اصرار و اطلاعات هنجاری میتواند جایگزینی برای ابزارهای اجباری تغییر رفتار باشد یا برای تکمیل سیاستهای نظارتی استفاده شود. و سایر اعمال، زمانی که تغییرات سریع باید به سرعت رُخ دهد.
نابرابری اجتماعی
نابرابری در دسترسی به منابع نه تنها بر افرادی که بیشتر در معرض خطر عفونت، علائم یا خطر ابتلا به بیماری هستند، بلکه بر تعداد افرادی که میتوانند توصیههایی برای کاهش میزان شیوع بیماری ارائه دهند نیز تأثیر میگذارد. بیخانمانها نمیتوانند در جای خود پناه بگیرند، خانوادههایی که در خانههای بدون آب روان هستند نمیتوانند مرتب دستهای خود را بشویند، افرادی که توسط یک دولت بازداشت میشوند (مثلاً در زندانها، مراکز مهاجران یا کمپهای پناهندگان) ممکن است دچار کمبود شوند. فضایی برای اجرای فاصله گذاری فیزیکی، افراد بدون بیمه درمانی، آزمایش یا درمان ممکن است به تأخیر بیفتد یا اجتناب شود، افرادی که از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده میکنند ممکن است همیشه نتوانند از ازدحام بیش از حد جلوگیری کنند، و کارگران کم دستمزد اغلب به کار گرفته میشوند (به عنوان مثال، خدمات، خرده فروشی، نظافت، کار کشاورزی) که در آن کار از راه دور غیرممکن است و کارفرمایان «مرخصی استعلاجی حقوقی» ارائه نمیدهند. مضرات اقتصادی نیز با شرایط از قبل موجود مرتبط با نرخ عوارض بالاتر پس از ابتلا همراه است، مانند ضعف سیستم ایمنی، دیابت، بیماری قلبی و بیماریهای مُزمن ریوی مانند آسم و بیماری انسدادی مُزمن ریه. ما انتظار داریم و این واقعیت اجتماعی است که افراد محروم از نظر اقتصادی بیشتر در معرض خطر قرار گیرند، بیشتر مستعد آسیب باشند و احتمال بیشتری برای عواقب منفی داشته باشند.
مسائل آسیبهای اقتصادی با مسائل نژادی و قومی تلاقی میکند. اعضای جوامع اقلیت به طور نامتناسبی در میان بیخانمانها، بازداشتشدگان، کارگران در تماس عمومی زیاد اما مشاغل کممنافع و کسانی که شرایط بهداشتی قبلی دارند که آنها را آسیبپذیرتر میکند، یافت میشوند. از آنجایی که شبکههای اجتماعی تمایل به تمایز نژادی دارند، اعضای جوامع اقلیت که این بیماری ممکن است به افراد در جوامع نژادی، قومی و فرهنگی آنها منتقل شود، زیاد است.
وضعیت اقتصادی، نابرابری نژادی و موقعیت اجتماعی نیز با میزان اعتماد و اطمینان به نهادهای اجتماعی از جمله سیستم مراقبتهای بهداشتی مرتبط است. جوامع اقلیت نژادی و قومی، هم تجربه تاریخی و هم معاصر تبعیض را دارند که منجر به بی اعتمادی میشود. افراد در این جوامع ممکن است در مورد اطلاعات بهداشت عمومی که به دست میآورند محتاطتر باشند، کمتر علاقهمند به انجام اقدامات احتیاطی توصیهشده باشند، و احتمالاً احتمال بیشتری دارد که «اخبار جعلی» را باور کنند. این نشان دهنده نیاز به اطلاعات بیشتر در مورد سلامت عمومی و مشارکت بین مقامات بهداشت عمومی و سازمانهای داخلی قابل اعتماد در این جوامع است.
فرهنگ
احساس به عنوان خودی مستقل در مقابل وابستگی متقابل با دیگران بعد از تنوع فرهنگی است. فرهنگهای اروپای غربی و آمریکای شمالی که فردگرایی را تأیید میکنند، مستقل در نظر گرفته میشوند، در حالی که بیشتر فرهنگهای دیگر تعهد انسانیتر به گروههایی مانند ملت، منطقه و خانواده دارند و به یکدیگر وابسته هستند. در حالی که سیاستهای پزشکی بسته به جوامع و فرهنگها متفاوت است، برخی از تفاوتها در واکنش به بیماریهای همهگیر ممکن است به عنوان فرهنگ انسانی توصیف شود و بسیاری از آنها به بعد استقلال و وابستگی متقابل مرتبط هستند. اولاً، احترام به تعهدات نسبت به فرهنگ، جامعه و مسئولیتها در جوامع آسیایی ممکن است افراد را به پایبندی به هنجارها و هنجارهای اجتماعی و در عین حال سرکوب تمایلات شخصی خود برانگیزد. ثانیاً، آسیاییها ممکن است با سهولت بیشتری تأثیرات موقعیتی غیرقابل مشاهده بر عفونت ویروسی، مانند «ایمنی گلهای» را تشخیص دهند. سوم، هنجارها و «قراردادهای اجتماعی» در ایالات متحده و بسیاری از اروپا تمایل به نشان دادن اقدام یا بیان مثبت نسبت به آسیا (بوسیدن، در آغوش گرفتن) استقلال مستقیم نسبت به آسیا دارند. این دلیل دیگری است که چرا انتقال بین فردی ویروس بیشتر است. در فرهنگها و جوامع مستقل نسبت به فرهنگ های وابسته هم تفاوتهای قابل مشاهده است.
یکی دیگر از ابعاد تنوع فرهنگی مرتبط، «تقویت» جامعه در مقابل «لختی» است. تحقیقات نشان داده است که فرهنگهای سخت مانند سنگاپور، ژاپن و چین دارای هنجارهای اجتماعی سخت و مجازاتهای انحرافی هستند، در حالی که فرهنگ های سست مانند ایالات متحده آمریکا، ایتالیا و برزیل هنجارهای اجتماعی ضعیف تری دارند و برای کشورها مجاز تر هستند. از دیدگاه «تکاملی»، زمانی که گروهها تهدیدات جمعی را تجربه میکنند، قوانین سختگیرانه ممکن است به آنها کمک کند تا برای بقای خود هماهنگ شوند. بنابراین، گسترش کووید-۱۹ ممکن است جوامع را باریکتر و دشوارتر کند. جوامع و فرهنگهایی که عادت دارند آزادی و رهایی را به امنیت ترجیح دهند نیز ممکن است در مواجهه با اپیدمی کرونا منسجمتر باشند. همچنین ممکن است مرتبط باشد که جوامع با هنجارهای اجتماعی مذاکره کنند تا تعادلی بین آزادی و محدودیت، یا «دوساختگی تنگ و شل» وجود داشته باشد. قوانین سختگیرانه در مورد فاصله گذاری اجتماعی در طول یک بیماری همهگیر مهم است، اما سستی و آزادی نسبی این محدودیتها همچنین میتواند منجر به ایجاد راه حلهای فنی خلاقانه مورد نیاز برای مهار اپیدمی و همچنین ابزارهای جدیدی برای کمک به افراد در ارتباط شود. شواهد نشان میدهد که راه های مبارزه با موانع در کرونا متفاوت است و همچنان زمینه رفع موانع اجتماعی و فرهنگی را فراهم میکند.
تضاد سیاسی
یکی از موانع فرهنگی و اجتماعی بر سر راه اقدام هماهنگ و صحیح در داخل کشورها، دو قطبی شدن سیاسی است. دو بعدی بودن بین شهروندان دو نوع است. «قطببندی نگرشی» به احزاب مربوط میشود که مواضع مخالف شدیدی در مورد موضوع اتخاذ میکنند، در حالی که «قطببندی عاطفی» به احزابهایی اشاره میکند که نسبت به احزاب طرف مقابل (حزب) مخالف هستند. قطبیسازی عاطفی پیامدهای سیاسی دارد، مانند «کاهش اعتماد»، «امتیاز دادن به برچسبهای حزبی بر اطلاعات سیاست» و «باور اطلاعات نادرست»، که میتواند «روابط اجتماعی و اقتصادی را تضعیف کند» و سلامت عمومی را مختل کند.
یکی از مشکلات تک بعدی شدن در طول یک اپیدمی این است که افراد مختلف ممکن است به نتایج متفاوتی در مورد تهدید و تحمل موقعیت و اقدامات صحیح برسند. موسسات ممکن است اخبار متفاوتی را دریافت کنند زیرا افراد میتوانند منابع خبری قطبی یا حزبی خود را «اتاقهای پژواک» انتخاب کنند یا میتوانند به روشهایی ارتباط برقرار کنند که با اطلاعات و اعتقادات کمتر بین حزبی مرتبط باشد. اما تعاملات سیاسی حضوری میتواند فرصت بیشتری را برای «ارتباطات فراحزبی» (که درک مشترک ایجاد میکند) فراهم کند. کاهش کنفرانسها و تماسهای حضوری به دلیل کووید-۱۹ ممکن است تعاملات و همکاریهای بین حزبی، گروهی، سازمانی و اشتراکگذاری اطلاعات را کاهش دهد.
با این حال، اقدامات و برنامههای قابل اجرا وجود دارد که میتواند قطبی شدن آن را کاهش دهد. اول، این بیماری همه گیر نه تنها هویت مشترک و درد را با افرادی که همه با خطرات مشابهی روبرو هستند آشکار میکند، بلکه میتواند یک احساس مشترک از سرنوشت و برنامه مشترک را نیز تقویت کند. سیاستمداران، رسانهها، نهادها و رهبران فکری با برجسته کردن هویت و آینده فراگیر میتوانند به کاهش اختلافات فکری و عملی در این موضوع کمک کنند. دوم، مجموعهای از کارها نشان میدهد که برداشتهای نادرست از طرف مقابل، زمینهساز «قطبیسازی» است. بنابراین، احتمالاً مبارزه با اطلاعات نادرست که میتواند منجر به استدلال جناحی و تصورات نادرست شود، مهم است به «اخبار جعلی و اطلاعات نادرست» مراجعه کنید. به طور کلی، رهبران و مقامات میتوانند بر حمایت چندجانبه و برنامهریزی اقدامات کووید-۱۹در صورت وجود تأکید کنند، زیرا چنین تأییداتی در سایر زمینهها قطبیسازی، افسردگی و استدلال کمتر جانبدارانه را کاهش میدهد.
تاثیر بر رفتارها
این اپیدمی نه تنها بر نوع نگاه ما به جهان و جامعه، بلکه بر طرز تفکر و رفتار ما تأثیر گذاشته است. هر کس که اکنون میتواند از راه دور کار کند، این کار را از ایمنی و ایزوله در خانه خود انجام میدهد و نقش رسانههای اجتماعی (فیس بوک، توییتر، اینستاگرام و غیره) در بسیج اقدامات آنلاین و اعتراضات خیابانی تشدید شده است. با این حال، فاصله گذاری اجتماعی و مقررات مربوط به آن میتواند منجر به طرد افراد از جامعه شود و اجرای ایمن این گونه قوانین نیز به سازگاری افراد بستگی دارد تا انحراف اجتماعی.
«بلانچارد» کار مجازی را در طول کووید-۱۹ بررسی کرده است، تعدادی که بسیاری از ما مجبور به انجام آن بودهایم. در حالی که کنفرانس ویدئویی میتواند ابزاری عالی برای برقراری ارتباط و احساس شبیه بودن به مردم باشد، تبادلات غیررسمی بین همکاران میتواند مشکل ساز باشد. «بلانچارد» از تجربه کنفرانس ویدئویی تیمش در طول اپیدمی برای بررسی اثرات «فریبنده» و «خستگی زوم» و سایر نرم افزارها بر روی «فرآیندهای گروه آنلاین» استفاده میکند. «بلانچارد» این را «فرصتی برای تحقیقات آینده» میداند تا بر «ایجاد محیطهای کاری مجازی سالمتر» تمرکز کنند.
«گرانت و اسمیت» با تکیه بر مدل «SIRDE/IDEAS» از «تغییرات اجتماعی در مطالعه عدالت اجتماعی و جنبشهای فعال در طول کووید-۱۹، درباره کنشگری» در طول همهگیری بحث میکنند. در مقاله خود به «اهمیت رسانههای اجتماعی» به عنوان یک «فعالیت آنلاین» و «اقدام جمعی» به ویژه زمانی که افراد تحت «دستور اکید» قرار میگیرند که در خانه بمانند و بخش بزرگی از ارتباط آنها با دنیای خارج از طریق «رسانههای اجتماعی» انجام میشود.
«هیلز و همکاران»، «پیامدهای قرنتینه» و «دستورالعملهای فاصله گذاری اجتماعی برای سلامت روان» را از منظر «طرد اجتماعی» بررسی میکنند. «محدودیتها و موانع» در حرکت و رفتار اجتماعی میتواند منجر به «احساس طرد و بیگانگی» شود. با این حال، «هیلز و همکارانش» نیز دلایلی برای خوشبینی ارائه میکنند و متوجه میشوند که مردم ممکن است در زمان بحران کرونا «انعطافپذیرتر» از آن چیزی باشند که فکر میکنند، و هنجارهای اجتماعی و فرهنگی آنقدر سریع در حال «تغییر» هستند که مردم ممکن است در این زمان کمتر احساس «محرومیت» و «تعلق» بیشتری کنند. در این صورت، این تغییر در هنجارهای اجتماعی و فرهنگی مبتنی بر «تغییر فعالانه افکار»، «اعمال و رفتار» مردم و انطباق با موضع جدید است.
«پکر و همکاران»، سؤالات کلیدی در «انطباق و انحراف» برجسته شده در طول همهگیری را شناسایی کرده و راهبردهای پیام رسانی و رفتاری توسعه یافته توسط متخصصان اجتماعی را توصیف میکنند که میتواند برای ترویج و توسعه «رفتارهای اجتماعی مطلوب» در جامعه مناسب و پاسخگو باشد. آنها همچنین درباره «نحوه برخورد مؤثر با رفتارهای انحرافی در جامعه» که «سلامت» افراد و جامعه را به خطر میاندازد و اینکه چه عواملی در تقویت «پاسخهای تنبیهی به منحرفان» در داخل و خارج گروه نقش دارند، بحث میکنند.
به طور خلاصه، این چهار مقاله به بررسی و تحلیل روشهای مختلف رفتار اجتماعی در طول اپیدمی و تأثیر آن بر نظم حاکم در زندگی قبل از کرونا، و راههای خروجی برای تحقیق در آینده میپردازند و این مطلب آن را در اختیار دیگران قرار میدهد که میتوانند نویدبخش ایجاد محیطهای کاری بهتر و مفیدتر، آموزش و ارتباطات مجازی و بررسی سازگاری و انحراف اجتماعی در شرایط بحرانی باشد. پیام امیدوارکننده این است که این گشایشی برای با هم بودن مردم است و شبکههای اجتماعی میتوانند بستری برای مردم فراهم کنند و به طور کلی به نظر می رسد مردم در مواقع بحرانی فکر و عمل «قویتر» میکنند.