طرح مسأله: گنجی در حال تبدیل “عالیجناب سرخ پوش” به “عالیجناب سبز پوش” است.
پرسش: آیا این مدعا صادق است؟ پاسخ: آری گنجی مدتهاست که چنین هدفی را تعقیب میکند. آیا گنجی دارای چنین توانی است؟ متأسفانه خیر.
پرسش: پس “عالیجناب سرخپوش”، “عالیجناب سبزپوش” شدنی نیست؟ پاسخ: چرا. “سبزشدن” هاشمی امکانپذیر است.
پرسش: اما چگونه؟ پاسخ: با همکاری نانوشته آیتالله خامنهای، اصولگرایان سنتی و افراطی، باند احمدینژاد، اصلاحطلبان، ساختارشکنان، و از همه مهمتر، خود هاشمی رفسنجانی. انتخابات ۹۲ فرصتی برای این همکاری نانوشته است.
این مسأله نیازمند تبیینی به شرح زیر است:
یکم- ساختار سیاسی متفاوت رژیم: جمهوری اسلامی یکی از نظامهای غیردموکراتیک است. منتها- براساس نظریههای جامعه شناسی سیاسی- ازمصادیق دیکتاتوری های نظامی، فاشیستی و توتالیتر نیست (مگر آن که فاشیسم و توتالیتریسم به عنوان دشنام درباره جمهوری اسلامی به کار روند).
همانطور که انتخابات ۸۸ ، موسوی پیشین را موسوی سبزپوش کرد، ممکن است انتخابات ۹۲ نیز هاشمی پیشین را سبزپوش کند. گرچه احتمال دارد هزینه این تبدیل، سرنوشت موسوی و کروبی باشد.
کسانی که جمهوری اسلامی را دیکتاتوری نظامی،فاشیستی یا توتالیتر قلمداد می کنند، کافی است به این نکته ساده روش شناسی علم توجه کنند: نظریه پردازان به جای توجه به شواهد موید نظریه خود، باید به شواهد و قرائن مبطل توجه کنند (اصل ابطالپذیری). در این صورت، صدها شاهد و قرینه علیه چنان مدعیاتی وجود دارد.
یکی از ویژگیهای نظام غیردموکراتیک جمهوری اسلامی این است که جنگ قدرت علنی از ابتدای تأسیس این رژیم- به تعبیر نادرست ذاتگرایانه- جزو ذات آن بوده است. نزاع میان نهضت آزادی (دولت موقت) و بقیه، نزاع بنیصدریها و بقیه، نزاعهای جناح چپ و راست با نمادهایی چون مهندس موسوی و علی خامنهای در دهه ۶۰، نزاع بسیار مهم و اساسی آیتالله منتظری (قائم مقام رهبری) با آیتالله خمینی (رهبر)، نزاعهای اصلاحطلبان و محافظهکاران، نزاع احمدینژاد و بقیه، نزاع ۸۸ موسوی و کروبی و سبزها با خامنهای، و…
این جنگ علنی و افشاگریها و حذفهای مداوم یکدیگر، در کدام یک از رژیم های غیردموکراتیک دیگر قابل مشاهده است؟ این نزاع ها پیامدهای بسیار داشته و دارد. یکی از پیامدهای آن کار درست کردن برای اپوزیسیون مقیم خارج است. اگر جمهوری اسلامی مانند عربستان سعودی یا کره شمالی بود، مخالفان چه چیزی برای نوشتن داشتند؟
دوم- فرایند تغییر طرد و حذفشدگان: آدمیان فاقد ذات ثابت، تغییرناپذیر هستند. همه تغییر کرده و میکنند. در قدرت بودن- خصوصاً در نظامهای غیردموکراتیک- آدمی را در موقعیتی قرار میدهد که حال و روز ناقدان/متفاوتها/مخالفان را نمیفهمد. وقتی فرد قدرتمند از ساختار سیاسی حذف و طرد میشود، تازه در موقعیت فاقدان قدرت قرار میگیرد.
انتخابات ۸۸، آیتالله خامنه ای، اصولگرایان، باند احمدینژاد به همراه ساختارشکنان و اصلاحطلبان، همگی در توافقی نانوشته، موسوی ماقبل ۸۸ را به موسوی مابعد ۲۲خرداد ۸۸ تبدیل کردند. البته موسوی دارای ظرفیت چنین تغییری بود.
نگاهی گذرا به تاریخ ۳۴ سال گذشته و طرد و حذف شدگان جمهوری اسلامی بیندازیم. حذف شدگان- به جز سازمان مجاهدین خلق که تغییراتش در مسیر دیگری بوده- در جاده دموکراسی و حقوق بشر گام نهادهاند.
آیتالله منتظری که نقش مهمی در افزودن اصل ولایت فقیه به قانون اساسی ایفا کرد، استثنایی قابل توجه است. در اوج قدرت و با این که میدانست آیتالله خمینی بزودی میمیرد و او جانشینش خواهد شد، از حقوق مخالفان قاطعانه دفاع کرد و عزل شد. او پس از عزل، تا روزی که زنده بود، روز به روز در نظرات گذشتهاش تحول ایجاد کرد. آیتالله منتظری نظریهپرداز ولایت فقیه، توسط آیتالله خمینی عزل شد و توسط ولی فقیه بعدی ۵ سال در منزلش زندانی گردید.
خاتمی دهه شصت، خاتمی اصلاحطلب دهه هفتاد نیست. به خاتمی پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ بنگرید، آیا همان خاتمی دوران اصلاحات است؟ آیا گفتار و رفتار ۴ سال اخیر او، گفتار و رفتار دوران اصلاحات است؟
احمدینژاد ۸۸ نیز احمدینژاد ۸۴ نیست. احمدی نژاد ۹۰ نیز احمدی نژاد ۸۸ نیست. به تغییر گفتار و رفتار او بنگرید. مشایی- بد یا خوب- نماد این تحول است.
مهندس میرحسین موسوی دهه ۶۰ پس از درگذشت آیتالله خمینی به مدت ۲۰ سال حاشیهنشین سیاست بود. جمع کوچکی داشت که روی مسائل ایران- خصوصاً اقتصادی- کار میکردند و برنامه اصلیاش مبارزه با فساد بود.
وقتی موسوی در انتخابات ۸۸ کاندیدا شد، حاضر نبود خود را اصلاحطلب معرفی کند. میگفت “اصولگرای اصلاحطلب” هستم.
انتخابات ۸۸، آیتالله خامنه ای، اصولگرایان، باند احمدینژاد، اصلاحطلبان، ساختارشکنان، همگی در توافقی نانوشته، موسوی ماقبل ۸۸ را به موسوی مابعد ۲۲خرداد ۸۸ تبدیل کردند. البته کتمان نمیتوان کرد که موسوی دارای ظرفیت چنین تغییری بود، اما آن قوا در بستری اجتماعی به فعلیت رسید.
هاشمی در ۴ سال گذشته فرصت زیادی داشته تا اندکی به سرنوشت سرکوب شدگان قبلی و بعدی بیندیشد. به این که با ناقدان/متفاوتها/مخالفان در جمهوری اسلامی چه رفته است.
مهدی کروبی هم مصداق دیگری از همین حکم کلی است. دهها تن از زمامداران جمهوری اسلامی همچنان در زندانها اسیرند و از آزادی و دموکراسی و حقوق بشر دفاع میکنند.
سوم- داستان هاشمی رفسنجانی: هاشمی یکی از مهمترین ارکان جمهوری اسلامی بوده و در ساختن وضعیت فعلی نقش اساسی داشته است (۲۰ مقاله طی سه سال گذشته درباره هاشمی منتشر کردهام که امیدوارم پس از انتخابات در کتابی یکجا منتشر شوند.)
هاشمی دهه ۷۰ هاشمی دهه ۶۰ نیست. هاشمی دهه ۸۰ هم هاشمی دهه ۷۰ نیست. او رفته رفته توسط آیتالله خامنهای به حاشیه رانده شد و به شدت زخمی شده است. پس از انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد ۸۸، با تمام فشاری که آیتالله خامنهای ، اصولگرایان و باند احمدینژاد بر او وارد آوردند، سخنی علیه موسوی و کروبی ایراد نکرد.
هاشمی پس از به حاشیه رانده شدن و پس از شنیدن و دیدن آن همه تهاجم ، تا حدودی در موقعیت حذفشدگان قرار گرفت. او به خوبی آگاه است که همه اینها از سوی آیتالله خامنهای و بیتاش هدایت میشد.
هاشمی در ۴ سال گذشته فرصت زیادی داشته تا اندکی به سرنوشت سرکوب شدگان قبلی و بعدی بیندیشد. به این که با ناقدان/متفاوتها/مخالفان در جمهوری اسلامی چه رفته است. او حاصل تلاشهای خود را برباد رفته میبیند و حال کاندیدا شده است تا در آخر عمر شاید بتواند نظام را به مسیر درستی که خود تشخیص میدهد، هدایت کند.
انتخابات ۹۲ هاشمی، انتخابات ۸۸ موسوی است. موسوی و خانوادهاش که از نظر مالی کاملاً پاک بودند، چیزی برای افشاگری نداشتند. حتی احمدینژاد تمام سعی خود را کرد تا موسوی و کروبی و خاتمی را عروسکهای خیمهشب بازی هاشمی قلمداد کند.
در انتخابات ۹۲، باند احمدینژاد، اصولگرایان افراطی و بخشی از اصولگرایان سنتی، به شدت هاشمی را مورد تهاجم قرار خواهند داد. در واقع فعالیت آنها چند روزی است که شدت یافته است. هاشمی آن قدر هوشیار است که بداند منشأ همه اینها کجاست.
جامعه در انتخابات دو قطبی خواهد شد. دو قطبی “هاشمی و ضد هاشمی” کاذب است. مخالفان باید دو قطبی “خامنهای و ضد خامنهای” را بسازند.
خامنهای و مریدانش، “موسوی/سبز کردن” هاشمی را آغاز کردهاند. وبسایت مشرق- نزدیک به سپاه- نوشته است که هاشمی در این انتخابات: “باید پنجه در پنجه رقیبی چابک و چالاک به نام “جبهه گفتمان انقلاب اسلامی” بیندازد. حریفی قدر و قدرتمند که مردم پای آن ایستاده و رمز مانایی و پویایی خود را را در ولایتمداری و ایستادگی بر سر اصول و آرمان های نظام اسلامی تعریف کرده اند”.
غلامعلی حداد عادل- مشاور عالی علی خامنهای- گفته است که هاشمی رفسنجانی یکی از اصحاب فتنه است: “این واقعیت است. ببینید امروز چه کسانی از آقای هاشمی حمایت میکنند؟ گروهها و اشخاصی که اصرار داشتند هاشمی ثبت نام کند چه کسانی هستند؟ باید ببینیم موضعگیری فرزندان وی در جریانات سال ۸۸ و چندسال اخیر چه بوده است؟ نمیخواهم بگویم همه مواضع آقای هاشمی مخالف مواضع اصول گرایان بوده اما مواضع او بهگونهای بوده که اصلاحطلبان سال ۸۶ بر روی وی اجماع کردهاند. واقعیت صحنه نشان میدهد که همه افرادی که در سال ۸۸ پشت سر موسوی بودهاند امروز در حمایت از هاشمی به میدان آمدهاند”.
علی اکبر ولایتی- مشاور بینالملل خامنهای- گفته است:”هاشمی در فتنه ۸۸ رهبر انقلاب را تنها گذاشت”. جبهه پایداری از شورای نگهبان خواسته است که صلاحیت هاشمی رفسنجانی را به عنوان یکی از عوامل و مجرمین فتنه رد کرده و سپس افزوده:”رد صلاحیت مشایی و هاشمی مطالبه عمومی از شورای نگهبان است”.
سردار نقدی- رئیس عراقی بسیج- گفته است: “امروز از داخل کشور نواهایی برای سازش به گوش میرسد. انسانهایی خود فروخته و قدرتطلب برای پر کردن جیبهایشان حرف از سازش میزنند و رسانههای بیگانه نیز به این حرفها دامن میزنند؛ کسانی که پیام سازش میدهند خائن هستند”.
در انتخابات ۹۲، باند احمدینژاد، اصولگرایان افراطی و بخشی از اصولگرایان سنتی، به شدت هاشمی را مورد تهاجم قرار خواهند داد. هاشمی آن قدر هوشیار هست که بداند منشأ همه اینها کجاست.
علیرضا زاکانی – کاندیدای جبهه حماسه سازان- گفته است: “در مورد فتنه هم خود دیدم که آقای هاشمی مسئولیتهای خود را در قبال انقلاب اسلامی انجام نداد. در ۲۷ خرداد ۸۸ با هاشمی دیدار کردم. در تیرماه هم دیداری با او داشتیم؛ تحلیل هاشمی از صحنه بسیار نادرست بود و دلایلی که برای تقلب مطرح کرد بیپایه بود؛ نخست این که گفت برخی میگویند ۸ میلیون رای تقلبی است و در دلیل دوم بیان کرد که یکی از مسئولان گفته است پدرش یک هفته قبل از انتخابات در قبال ۵۰ هزار تومان به احمدینژاد رای داده است که البته هر دو این ادعاها نادرست از آب درآمد”.
در این شرایط اصلاحطلبان از او حمایت خواهند کرد. آیتالله خامنهای دو قطبی هاشمی و ضد هاشمی به راه خواهد انداخت. چون فتنهگران(اصلاحطلبان) حامی هاشمی بوده و هاشمی رسماً فتنه (جنبش سبز) و سرانش را محکوم نکرده است.
چهارم- وضعیت مخالفان: سیاست مانند خورشید و ماه و ستارگان نیست. سیاست را آدمیان ساخته و میسازند. انتخابات ۹۲ فرصتهای زیادی برای همگان پدید آورده است. مخالفان دو راه بیشتر در پیش ندارند.
الف- رها کردن انتخابات با تأکید بر فرمایشی و بیفایده بودن آن. یکی از پیامدهای این امر تحقق خواست خامنهای- یعنی برگزاری انتخابات شکوهمند بدون هزینه- است.
ب- استفاده از فرصت انتخابات برای ساختن سیاست. جامعه در انتخابات دو قطبی خواهد شد. دو قطبی “هاشمی و ضد هاشمی” کاذب است. مخالفان باید دو قطبی “خامنهای و ضد خامنهای” را بسازند. واقعیت کاملاً به سود برساختن این دو قطبی است. خامنهای، اصولگرایان، سپاه، بسیج و باند احمدینژاد بستر اجتماعی ساخته شدن این دو قطبی را فراهم میآورند.
اگر این دو قطبی ساخته شود،هاشمی به طور طبیعی به درون آن رانده خواهد شد. در آن صورت باید دست به انتخابی سرنوشتساز بزند. در جبهه خامنهای یا مخالفان او قرار گیرد. انتخابات ۸۸ ، موسوی پیشین را موسوی سبزپوش کرد. انتخابات ۹۲ نیز ممکن است هاشمی پیشین را سبزپوش کند. او اگر نخواهد گفتار و رفتارش را سبز کند، بازی را کاملاً باخته است. در این شرایط ، مخالفان نیز باید بکوشند تا “عالیجناب سرخ پوش” را به موسوی/کروبی دیگری، یعنی “عالیجناب سبزپوش” تبدیل کنند.
اگر بتوان هاشمی را به “عالیجناب سبزپوش” تبدیل کرد، گامی به پیش خواهد بود. اگر او نخواهد گفتار و رفتارش را سبز کند، بازی را کاملاً باخته است.
پنجم- سنای آمریکا و خامنهای، به سوی کلنگی کردن ایران: برای هر ایرانی، حفظ تمامیت ارضی ایران بسیار مهم است.
پروژه کلنگی کردن منطقه که با گسیل نیروهای جهادی توسط آمریکا و عربستان سعودی و قطر و امارات و پاکستان به افغانستان در اواخر دهه ۷۰ – و ساختن طالبان و القاعده- آغاز شد (رجوع شود به مقاله “القاعده خوب، القاعده بد“)، با کلنگی کردن افغانستان و عراق و لیبی و سوریه در قرن ۲۱ ادامه یافت (رجوع شود به مقالههای “افغانستان کردن سوریه” ،”آمریکا: به قدرت رساندن مجدد طالبان“،”کلنگی کردن یمن، لیبی و سوریه“،”چرا بشار اسد خط قرمز ایران شد“).
پروژه کلنگی کردن ایران ادامه منطقی پروژه کلنگی کردن منطقه است (رجوع شود به مقالههای “سازش با حکومت استبدادی” و “کلنگی کردن ایران یا گذار به دموکراسی: مسأله این است“).
سنای آمریکا در حال تصویب طرح “سینک آشپزخانه” در بیش از ۱۰۰ صفحه است که تغییر رژیم (Regime Change) در ایران را قانونی سازد (رجوع شود به مقالههای یک و دو و سه). مطابق این طرح، تحریمهای اقتصادی در صورتی لغو خواهند شد که “یک حکومت انتخابی دمکراتیک و انتخابی آزادانه” در ایران بر سر کار آید. به تعبیر دیگر، لغو تحریمها در برابر تغییر رژیم.
مطابق این طرح، تحریمهای اقتصادی درصورتی برداشته خواهند شد که “حکومت ایران همه زندانیان سیاسی را آزاد کرده و به سمت یک نظام انتخابی و آزاد دمکراتیک حرکت کرده و همچنین حقوق همه شهروندان ایران، از جمله زنان و اقلیتها را محافظت کند”. این طرح کلیه دولتها و سازمانهای بینالمللی- به غیر از بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول- را در بر میگیرد.
بدین ترتیب خامنهای مدعی خواهد شد که مدعای من که همیشه گوشزد میکردم: پروژه صلحآمیز هستهای ایران بهانه است و دولتهای غربی به رهبری دولت آمریکا به دنبال براندازی جمهوری اسلامی هستند؛ تأیید و اثبات گردید. انکارهای دولت اوباما نیز باطل خواهد شد.
اما عکسالعمل زمامدار خودکامهای که خود را در خطر براندازی خارجی می بیند چه خواهد بود؟ او بر ایستادگی و مقاومت تأکید خواهد ورزید. نیروهایی را به کار خواهد گرفت تا در این مسیر گام بردارند. فضای سیاسی را بیشتر و بیشتر خواهد بست. هرچه خطر خارجی افزایش یابد، او خود را مجبور خواهد دید که بر کنترل مرکزی بیفزاید.
هرچه خطر خارجی افزایش یابد، خامنهای خود را مجبور خواهد دید که بر کنترل مرکزی بیفزاید. گفت وگو و سازش که کنار رود، احتمال حمله نظامی و کلنگی کردن ایران افزایش خواهد یافت.
این عکسالعمل همان هدفی است که طراحان چنین طرحهایی دنبال میکنند. گفت و گو و سازش که کنار رود، احتمال حمله نظامی و کلنگی کردن ایران افزایش خواهد یافت. ضمن آن که تحریمهای فلج کننده اقتصادی به تنهایی- در بلند مدت- جامعه را از درون نابود خواهند ساخت.
علی خامنهای میتوانست و میتواند در چنین دامی نیفتاده و به راهی رود که به کلنگی کردن ایران منتهی نشود (رجوع شود به مقاله “راه حل بالاییها و پائینیها برای نجات ایران و ایرانیان“). اما خامنهای راه نادرست را در پیش خواهد گرفت.
ششم- انتخاب مخالفان: مخالفان در چنین وضعیتی باید تصمیم گیرند. پرسش این است: هدف چیست؟ آیا هدف گذار از رژیم استبدادی کنونی به رژیم دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است یا هدف، کلنگی کردن ایران از طریق سوریهای کردن و تجزیه آن است؟
برخی به صراحت از خشونتهای مخالفان در سوریه دفاع کرده و به اپوزیسیون ایران نیز چنان روشهایی را تجویز کردهاند. روشهایی که بنابر گزارشهای رسمی سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری شامل “جنایت علیه بشریت”، “جنایات جنگی” و “استفاده از کودکان در جنگ” میشود.
آخرین گزارش گزارشگران سازمان ملل نیز این است که مخالفان از سلاحهای شیمیایی استفاده کردهاند (رجوع شود به لینکهای اول و دوم). در شهر حمص، ابوصقر- رهبر گروه “بریگاد مستقل عمرالفاروق”- جسد یک سرباز سوری را می شکافد و تکهای از قلب او را میخورد. سپس می گوید:” به خدا قسم که دل و جگر شما سگهای بشار را خواهیم خورد”. دیده بان حقوق بشر به سرعت این عمل فجیع را جنایت جنگی به شمار آورده است.
نتیجه کلنگی کردن سوریه چه بوده است؟ ۵ میلیون آواره، ۷۰ هزار کشته، ده ها برابر زخمی، تقلیل شدید ارتش سوریه، نابودی کشور سوریه و قدرت گرفتن گروههای تروریستی و سلفی مورد حمایت مالی و تسلیحاتی عربستان سعودی و قطر.
به عنوان یک تحلیلگر از ابتدأ بارها و بارها توضیح دادم که چه سرنوشتی در انتظار سوریه است. یک سال و نیم بعد، دولت آمریکا تازه یکی از آن گروهها را تروریستی اعلام کرد. در “افغانستان کردن سوریه” با استناد به مذاکرات دولت آمریکا با گروه طالبان نوشتم: “افغانیزه کردن منطقه سیاستی شکست خورده است. جنگ به معنای جایگزین کردن سلاح و خونریزی به جای گفت و گو و توافق است. مشکل این است که وقتی از طریق جنگ به هدف دست یافته می شود، جنگ به الگوی حل مسائل منطقه تبدیل میگردد. افغانستان، عراق، لیبی و سوریه شاهد این مدعایند.
این الگوی خوبی نیست. اولاً: طالبان و القاعده رشد کردهاند. ثانیاً: پاکستان که نسبتا دارای ثبات بود به جایی تبدیل شده است که در آن هرکاری می توان انجام داد. ثالثاً: دولت آمریکا- با توجه به پایگاه اجتماعی و قدرت نظامی طالبان- ماههاست در حال مذاکره با آنها برای ورودشان با دولت است.
انتخابات ریاست جمهوری فرصت مهمی است و نزاع “بالاییها” فرصت تنفس برای “پائینیها” فراهم می آورد. اگر مخالفان نتوانند از این فرصت استفاده کنند، ضعف خود را به نمایش گذاردهاند، نه قوت رژیم را.
اگر قرار بر این است که پس از ۱۲ سال خونریزی با طالبان مذاکره کرد و آنها را وارد قدرت ساخت، چرا از ابتدأ با آنها مذاکره و توافق نمی شود؟ وقتی مذاکره نفی شود و اسلحه بدستان کنترل اوضاع را به دست گیرند،افعیهایی چون القاعده و طالبان از دل آن برون خواهند آمد”.
اینک جان کری- وزیر امور خارجه آمریکا- در روسیه با پوتین دیدار و توافق کرده که فرایند گفتوگو و سازش در سوریه را جانشین فرایند جنگ سازند. دیوید کامرون هم در کاخ سفید با اوباما دیدار کرده و بر فرایند گفت و گو و سازش تأکید ورزیدهاند.
اما دیگر سوریه به سود دولتی خاص کلنگی شده است. با همه اینها، برای کلنگیکاران، شخم زدن ایران، کاشتن بذرهای تروریسم در زمیناش و تجزیه این سرزمین، هدفی ایده آل است.
مخالفان باید آگاهانه تصمیم بگیرند. آنان که طرفدار کلنگی کردن ایران هستند، چهرهای اهریمنی و فاقد هرگونه ظرفیت برای تحول مسالمت آمیز دموکراتیک از آن به تصویر میکشند. اما دموکراسیخواهان، شیوههای مسالمتآمیز عبور از جمهوری اسلامی به نظامی دموکراتیک را تعقیب میکنند. بدین ترتیب، از هر فرصتی برای رسیدن به مقصود استفاده خواهند کرد.
هفتم- نتیجه: هاشمی رفسنجانی بهانهای بیش نیست. اگر بتوان او را به “عالیجناب سبزپوش” تبدیل کرد، گامی به پیش است. اگرچه ممکن است هزینه آن سرنوشتی چون سرنوشت آیتالله منتظری، مهندس موسوی و مهدی کروبی باشد.
مسأله اصلی، مسأله حفظ موجودیت ایران و ایرانیان، ممانعت از کلنگی کردن ایران، گذار از نظام استبدادی جمهوری اسلامی به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است. نظامی که حقوق کلیه اقلیت های قومی و جنسی و مذهبی و بیدین را پاس بدارد. به عنوان یک انسان، به شدت نگران روزی هستم که نفرت و کینه و خشم انباشته شده ۳۴ ساله، ما را هم به جنایات جنگی، جنایت علیه بشریت و دریدن سینه های یکدیگر و خوردن قلب های همدیگر بکشاند.
این نگرانی احتمالی ضعیف و محصول خیال پردازی نیست. رژیم با عملکرد خود نفرت بسیار تولید کرده و عربستان سعودی و قطر از هم اکنون آموزش و تجهیز سلفی های دو منطقه ایران را آغاز کردهاند. در این شرایط ، دموکراسی خواهان مسئولیت دارند تا از ورود و تجویز به راههایی که به کلنکی کردن ایران و کشته و زخمی و آواره شدن میلیونها کودک و بزرگ و سالخورده منتهی میشود خودداری ورزند.
انتخابات ریاست جمهوری فرصت مهمی برای ایران و ایرانیان است. نزاع “بالاییها” فرصت تنفس برای “پائینیها” فراهم می آورد. یک ماه پر شر و شور در پیش است. اگر مخالفان نتوانند از این فرصت استفاده کنند، ضعف خود را به نمایش گذاردهاند، نه قوت رژیم را.
دو قطبی خامنهای و ضد خامنهای، فرصت برساخته شدن چیزهایی بسیار دارد. جامعهشناس و تحلیلگر باید به پیامدهای ناخواسته اعمال فردی و جمعی بنگرد. شاید سبزپوش شدن هاشمی هم یکی از این پیامدها باشد.
آقای گنجی بعضی ها از دست شما شاکی هستند که از عنوانی که قبلاً با نوشتن کتاب عالی جناب سرخپوش به هاشمی دادید، چرا ابراز ندامت نمی کنید…گویا در بی بی سی در این باره حرفهایی زده اید و به جای عذر خواهی از هاشمی گفته اید که منظورتان کس دیگری بوده است…منبع فیس بوک سید ابراهیم…
سعید / 15 May 2013
کلنگی کردن ایران از همان ۳۴ سال پیش که نظام کشتار را از پشت بام مدرسه علوی آغاز کرد یک هدف بود و با ادامه جنگ ۸ ساله که رفسنجانی شما معمار اصلی ان بود ادامه یافت .حمایت شما از این نظام ضد ایرانی که بزرگترین خطر برای موجودیت ایران است قابل درک است زیرا پایان این رژیم به معنای پایان عمر سیاسی تمام عوامل آن است .یک پرسش ،آیا ارتباطی بین آمدن طهماسب مظاهری به اروپا با ۷۰ میلیون یورو و تغیر خط مشی اکثریت عظیمی از رانده شدگان از قدرت وجود دارد ؟ راستی با تعابیری که هانا آرنت در باب مسولیت شهروندی هر فرد به ادبیات سیاسی اضافه کرد مسولیت شما در حمایت از یک نظام جنایتکار و یک قاتل (میکونوس ،قتل های خارج از کشور .بختیار .فرخزاد ….)چگونه تعبیر میشود ؟
babak / 15 May 2013
خاتمی در آخرین سخنرانی خود در دوران ریاست جمهوریش در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان که پرسیده بود شما برای آقای گنجی چه کار کردی جواب داد : هیچی نگویید که دلم از دست همین آقا خونه
amir / 15 May 2013
سلام
جناب گنجی من یک سوال ذهنم رو مشغول کرده که به نظر خودم جریان پشت پرده ای داره…
چرا لاریجانی برای ریاست جمهوری ثبت نام نکرد؟
اواخر سال گذشته خیلی تلاش میکرد که مورد توجه عموم قرار داشته باشه اما نامزد نشد!!
پیشاپیش از توجه شما متشکرم و ممنون ازاینکه برای روشن شدن ذهن مردم این مرز بوم تلاش میکنید
رضا شاهپوری / 15 May 2013
به نظر من برای ایجاد دوقطبی “خامنه ای و ضد خامنه ای “، هاشمی باید 4 سال ریاست جمهوری با موفقیت را بگذراند و از آن پس باید زمینه ی حذف این مردک لجوج را شروع کرد. امری که جز با باز شدن فضای سیاسی ممکن نیست وگرنه هاشمی اگر بخواهد برای حذف خامنه ای عجله کند سرنوشت مشابه موسوی و کروبی را پیدا می کند.
———————
آقای گنجی اگر امکانش هست در مورد پروژه ایجاد دو قطبی ” خامنه ای و ضد خامنه ای” مقاله ایی حداگانه بنویسید.
با تشکر
روزبه / 15 May 2013
شايد ما خوشحال باشيم كه مانند سال ٨٨ بتونيم با جنيش اجتماعي حاصل از فضاي انتخابات به خامنه اي ضربه بزنيم يا دلخوش به ضربات احمدينژاد و مشايي به خامنه اي باشيم اما سوال اينجاست كه توان ما چقدر است و او تا چهد ضربه پذير !؟
اين تصوير كه خامنه اي روز تنفيذ حكم رياست جمهوري را از احمدينژاد بگيرد و به هاشمي دهد شايد براي ما اميدوار كننده باشد اما تصويريست غير ممكن زيرا براي خامنه اي يك فاجعه و شكست بزرگ است كه هرگز به ان تن نخواهد داد و براي جلوگيري از ان هر كاري خواهد كرد ،
اما اين تصوير كه در يك انتخابات پرشور با حضور ٤٠ مليون نفر و با تقلب سعيد جليلي رييس جمهور ايران شود ، و رهبر به خود ببالد از حماسه حضور مردم و نتيجه مورد قبولش و ما باز فريب خورده و پشيمان ، فاجعه ايست كه احتمال وقوعش زياد است ، انروز ديگر خيابان هم جايي براي ما نيست چون گارد سپاه از قبل منتظر ماست
Saleh / 15 May 2013
آقای گنجی درک پیش پا افتاده ائی از یک سیستم فاشیستی دارند و اختلاف سلیقه و ویژیه گیهای فرهنگی افراد در تاکتیکهای متنوع در یک سیستم سیاسی را نوعی دموکراسی میبینند.گنجی سال ۵۸ هم با گنجی ۶۸ و ۷۸ و ۸۸ فرق میکند اینکه چه تحوّل پیشرو یا پس رویی برای افراد ایجاد میشود را، بحث دیگری است. در زمان حکومت رایش سوم آلمان، هیملر بطور مخفی با متفقین مذاکره کرده بود و میخواست با کشتن هیتلر، جای او را بگیرد ولی موفق به جلب اعتماد آنها نشد حتا عملیات ترور ارتشیان هم ۲-۳ بار، برای کشتن هیتلر به شکست انجامید. موسولینی فاشیست قبل از گرفتن قدرت، از انگلیسیها پول میگرفت و به عنوان روزنامه نگار مقاله مینوشت، پس از سرنگونی رژیم موسولینی، فاشیستهای قدیم در اتحاد با مافیای ایتالیائی آمریکا، در حزب دمکرات مسیحی به فعالیت پرداختند. فاشیزم فرانکو در کنار خود، خوان کارلوس دمکرات را ولیعهد کرده بود و… زیارت رفسنجانی به آمریکا ۲-۳ سال قبل از انقلاب , ادامه جنگ با عراق که ۸ سال سود ۲ هزار میلیاردی برای زراد خانههای تسلیحاتی آمریکائی و اروپایی با دلالی اسراییلیها را بهمراه داشت ،سرکوب مخالفین سیاسی با لبخند خاص خود در گوشه لب و… هرگز از خاطره ملی ایرانیان ایراندوست پاک نمیشود. ایران هرگز کلنگی نخواهد شد اگر سیاسیون ایرانی درک مثبت و رئالیستی از اتحاد و اتفاق در چهارچوب تمامیت ارضی، حقوق بشر و عدالت اجتماعی در ایران و همکاری و همیاری با نیروهای مترقی آمریکائی از هر دو حزب آمریکا داشته باشند. مقالات اینچنینی در راستای پیدا کردن عناصر امید بخش در میان سیاسیون، نظامیان پاسدار و اسلامیون منتقد در نظام جمهوری اسلامی است تا مبارزه مردم ایران برای ایرانی آزاد، آباد و متمدن را به کجراه برده و ثبات رژیم را تضمین کند.
جمهوریخواه / 15 May 2013
فکر کنم پروزه بعدی شما سبز کردن خود رهبر است ! خانه از بن خراب است.
آرمان / 15 May 2013
رهبر شما امروز گفت : کاندیدا تایید نشده شعار و وعده ندهید و مردم را امیدوار نکنید.
قرارنیست معجزی اتفاق افتد یا بعبارتی کش ندهيد !
آخر رئیس جمهور ذوب در ولایت نامش از صندوق مصباح و شرکا در خواهدآمد.
بقيه هم بعلل مختلف رد صلاحيت خواهند شدو ول معطند .
آوردن رفسنجانی با آن سابقه قتلهای زنجیری و اختلاسها هم برای ساکت کردن اصلاح طلبان بوده.
هيچ معجزي ازاين نمايش مسخره در نميايد.
kian / 15 May 2013
خیلی خوب میدانید آقای گنجی که اگر حکومت نیاز به حضور دوباره هاشمی داشته باشد به سادگی آب خوردن او را در این مسند میگذارد و رقمی دهان پر کن را هم به عنوان تعداد یا درصد رأی دهنده اعلام میکند کاری که برای خاتمی و احمدی نژاد انجام داد. نکتهٔ مهم همینجاست که این در صدها و رقمها حتا اگر از ماهها قابل توسط امثال بهنودها هم پیش بینی شده باشد دردی را دوا نمیکند چون این نمایشهای خیمه شب بازی دیگر نه برای داخل و نه برای قدرتهای خارجی قابل باور نیست.
اینجاست که سربازان گمنام ولایت در لباس منتقد حکومت از راه میرسند تا با تردستی به خلق فضای دوقطبی بپردازند چون به روانشناسی ایرانی جماعت آشنا هستند ومیدانند عامهٔ مردم بدون نگاه به نتیجه به سادگی اسیر این فضای دوقطبی میشوند شوربختانه کم از این مثالها نداریم از دعواهای حیدری نعمتی و رستم و اسفندیار گرفته تا شمر و حسین تا استقلال وپیروزی و هزارو یک جور حماسه پروری بی ارزش دیگر. آنجا که هدف صرفاً نه گفتن میشود و برنامهای برای اینکه چه میخواهد در میان نیست. درگیر شدن مردم در این شعبده بازیها همان و به موفقیت رسیدن ماموریت سرباز گمنام همان یعنی مشغول کردن مردم برای ۱هفته یا ۱ ماه نسبت به سیاست و بعد فرستادنش به خانه زمانی که خوراک تبلیغاتی جمهوری اسلامی برای نمایش صفهای طویل حوزههای رأی گیری به دولتهای خارجی و ایرانیان مخالف در داخل و خارج تا ۴ سال بعد تأمین شده باشد.
اسمی که به عنوان ریس جمهور اعلام میشود چه رفسنجانی آدمکش باشد چه جلیلی و چه هر کس دیگر نتیجهٔ این انتصابات نیست نتیجه مشرویعیتیست که حکومت از شرکت مردم در این بازی تبلیغاتی گرفته به کمک امثال شما آقای گنجی
Nima / 15 May 2013
بیایید همه با هم هم قسم شویم و انتخابات را تحریم کنیم تا سرنگونی این رژیم سراسر دیکتاتوری مسجل تر شود.پایان کار این حکومت بیش از پیش رنگ و بوی به خود گرفته!
یوسف / 15 May 2013
بنظر من تحلیل های شما از وضعیت پیش رو تا اندازه ای همخوانی دارد. زیرا باید بخاطر داشته باشیم این ملت ایران، ملتی نیست که معدل فهم و شعوری در کل بالا داشته باشند. همه فقط دنبال این هستند سر هم کلاه بگذارند و طرف کسی رو بگیرند که وعده چند تومن پول نفت بهشون داده. درسته طبقه متوسطی هم هست که به چیزهایی فراتر از این چیزها فکر می کنه اما با مشاهداتی که من داشتم طیف اول بیشتر هستند. حالا در نظر بگیرید که طبقه متوسط هم نخواهد تو بازی انتخابات بازی کنه و باز مثل دوقطبی هاشمی-احمدی نژاد عده کثیری گول پول نفت سر سفره میاریم بخورند و یکی مثل جلیلی رای بیاره! اونموقع است که تحریم ها شدیدتر ، کینه مردم از هم بیشتر و جوری بشه که مردم به خون هم تشنه و راست راست تو خیابون جیب هم و خالی کنند. اما این احتمال وحشتناک هم هست که طبقه متوسط بیاد پشت رفسنجانی و تمام تلاشش رو بکنه اما به هرنحوی برنده بیرون نیاد! آنموقع چی میشه؟ آیا همین پروژه کلنگی شدن که هی شما میگید روندش تسهیل تر نخواهد شد؟
خدایا عجب گیری افتادیم. جایی بهتر از ایران نبود به دنیا بیاییم..
امیر / 15 May 2013
برادر گنجی ، نقاشی هم بلدی ؟! از سرخ به سبز و بعد ؟!
jamal / 16 May 2013
بیچاره ملتی که نیاز به قهرمان دارد
reza / 16 May 2013
بامداد خبر آورده :
http://bamdadkhabar.com/2013/05/27867/#comment-6027
آقا این که نیاز به تحلیل و آمار ندارد . مطلب سا ده است ، از نظر مارکسیست های روسی ایران ، هر کاری بد است اگر لیبرال ها و سرمایه دارا ن و کشورهای غربی و یا حتا کشورهایی که با روسیه در یک خط نیستند انجام دهند . اما همان کار بسیار خوب و عا لی است و کلی هم برای ان تبلیغ میکنند اگر توسط چپ ها و یا وابستگان به روسیه انجام شده باشد .
چاوز با استفاده از افزایش بهای نفت و فروش اعظم ان به امریکا و وارد کردن قسمت اعظم نیاز خود از امریکا پول تزریق کرد به نقاط فقیر نشین . همین و بس . به همین دلیل ابتدای دولت او وضع کشور بسیار وخیم بود . اواخر با در آمد نفت کمی بهتر شد ( ظاهری ) اما همه اقتصاد دانان میدانند که اقتصاد مصرفی شکست میخورد چون تورم روز افزون میشود و تولید را نا بود میکند و واردات را پر هزینه ، به همین دلیل اثر تخریبی ان مدت کمی بعد آشکار میشود .خود او هم با فساد اقتصادی و سیاسی مواجه شد ولی شانس آورد که مرد و شورش علیه خودش را ندید. الان خواهید دید که جانشین او به زودی با مشکلات فراوان اقتصادی و شورش همین پا برهنه ها روبرو خواهد شد . حالا از ٥٠ درصد مردم شهری که ضد او هستند چیزی نمیگوییم .
احمدی نژا د هم همین کار را کرد . اما چپ روسی چون او را دوست ندارد به خاطر اینکه میترسد با شیطنت برود سراغ امریکا ، به او حمله بردند که تولید داخلی را نا بود کرده . در زمینه بذل و بخشش پول مملکت به خارجی ها هم احمدی نژآد حیف و میل کرد به اعراب بی چشم و رو و تروریست داد ، چا و زهم داد به کاسترو ورشکسته ( ١٠ میلیارد دلار ) یعنی خرج بقای ا یدیولوژی و دولت بی عرضه خودش کرد مثل احمدی نژاد .
اما مساله فقط احمدی نژاد نیست ، چپ روسی به اردوغان و کره جنوبی و … هم میتازد که اقتصاد قوی مبنی بر تولید و توریسم دارند اصلا نفت هم ندارند . اما مجیز کاسترو را میگویند که یک میلیون نفر آدم را بیکار کرد و به محض اینکه کمک ونزوئلا قطع شود شاهد ورشکستگی بیشتر آنها و بروز نا آرامی ها در کوبا و بلاروس و بولیوی خواهیم بود .
مساله فقط ترکیه و کره جنوبی هم نیست در مسائل داخلی هم چپ روسی استاندارد دوگانه آشکار دارد .
شاه را هم اینها مروج صنعت مونتاژ میدانستند و نا بود کننده کشاورزی ! منظورشان از کشاورزی هم همان کشاورزی سنتی بود که مخارج خود کشاورز را هم تامین نمیکرد . نه کشت و صنعت مغان و یا کشت و صنعت کارون و ….. که شاه به درستی داشت جایگزین میکرد .
مصدق و بنی صد ر و بازرگان را اینها میکوبیدند . به بهانه های پوچ و واهی ! اما چاوز را میستایند ، پوتین را میپرستند ، کاسترو را خدا میدانند .
حتا اسد و صدام و قذافی را هم با تخفیف هایی میپذیرند و از آنها حما یت غیر مستقیم میکنند زیر سرپوش مبارزه با امپریالیسم امریکا و لیبرالیسم .
یکی نیست از اینها بپرسد درجه سنجش مقبولیت شما چرا برای چاوز و پوتین و لوکاشنکو و میلوشویچ و صدام و اسد و قذافی و کاسترو و … چرا اینقدر گل و گشاد است و همه جنایات آنها را ندیده میگیرد و همه خطاهای استراتژیک آنها را چشم پوشی میکنید اما یک حسن قلا بی کوچک که در آنها میبینید آنرا بزرگ کرده و تبلیغ میکنید به عنوان بهترین موجود ؟
اما وقتی به لیبرال ها ، ملیون ، دموکرات ها ی هودار غرب و کشورهای توسعه یافته همسو با غرب میرسند همه محاسن آنها را عیب قلمداد میکنند و یک خطای کوچک هم اگر از آنها پیدا کنند کافی است که آنها را به طور کامل مردود کنند .
چرا راه دور میروید ؟
همه اینها علیه خاتمی بسیج شدند که اصلا نباید بیاید ، چرا که او نمیتواند کاری بکند ! چون او قبلا هم با ایت الله خامنه ا ی در گیر نشده و نظام را تهدید نکرده ، تازه اگر امروز هم فرق کرده باشد در ج ا بی فایده است چون رئیس جمهور تدارکاتچی است .
من به تمام موارد فوق هیچ اعتراضی ندارم مخصوصا اگر سلطنت طلبان ، جبهه ملی ، یا کسی مثل بنی صدر آنرا بگوید چون انها با اصلاح این رژیم واقعا مخالف هستند و میدانند که ریاست جمهور کاری نمیتواند بکند حتا اگر مثل بنی صدر پر قدرت به ایستد ( انهم د ربرابر ایت الله خمینی ) .
اما چپ روسی وقتی رفسنجانی یا موسوی را میبیند یکدفعه همه استانداردها عوض میشود و کاملا بر عکس میگویند :
رفسنجانی میدانیم که چه کرد و چه اندا زه مسول است و چقدر با رهبر دست در دست بود و …… اما اگر او بیاید چنین وچنان میشود ! رهبر مها ر میشود .
خود انتخاب او شکست سیاست های رهبر است !
و خزعبلات دیگر ! اما یادشان میرود که این رفسنجانی رای آور نیست . مشکلاتی بسیار بزرگتر از خاتمی سر راه اوست ، تا رای بیاورد !
تازه اگر رای بیاورد او هم مثل خاتمی هرگز رو در روی رهبر نخوا هد ایستاد . نمیتواند بایستد . شما یا جنس قدرت رهبر را نمیدانید یا به قدرت پوشالی تضعیف شده رفسنجانی زیادی باور دارید .
فراموش کرده اید همین رفسنجانی در زمان کاندیداتوری خاتمی ، در زمان کاندیداتوری خودش و در زمان کاندیداتوری موسوی خیلی دلش میخواست و خیلی تلاش کرد که فاتحه رهبر را هم مثل بقیه بخواند اما نشد . با اینکه قدرت او در آنزمان بیشتر بود .
خامنه ای سپاه ، شورای نگهبان ، قدرت مطلقه فقیه را دارد .
پایین کشیدن او فقط با شکستن قانون اساسی و نا بود کردن اصل ولایت فقیه و نظارت استصوابی ممکن است . نه با انتخابات قلا بی ریاست جمهوری .
راه دیگر پایین کشیدن او شورش ازپا یین است که در جنبش سبز تجربه شد . خاتمی در بهترین حالت ممکن ( اگر جرات داشت و میخواست ) میتوانست مردم را به خیابان بیاورد ، اما این کار هم در زمان موسوی – کروبی اتفاق افتاد بدون اینکه آنها بخواهند یا کسی بتواندپیش بینی کند . رفسنجانی هم پشت ان بود . خوب چی شد ؟ مردم را سر کوب کردند فرستادند خانه ! موسوی و کروبی هم در حصر هستند مثل ایت الله منتظری .
یعنی نه خاتمی نه رفسنجانی نه کس دیگری نمیتواند ولایت فقیه را اینجوری پایین بکشد . کجای اینرا نمیفهمید ؟
راه دیگری که برای پایین کشیدن ولایت فقیه است فشار اقتصادی خارجی است . یعنی همین کاری که امریکا میکند . فشار زیاد خارجی رقابت داخل الیگارشی قدرت را افزایش میدهد ، از همین رو حامیان رهبر دسته دسته مخالف او میشوند و از او جدا میشوند و او آنها را دشمن و فریب خورده دشمن میشناسد و به اشتباه آنها را حذف میکند . از جبهه ملی و با زرگان و بنی صدر و یزدی شروع شد به خاتمی و موسوی و کروبی رسید و به رفسنجانی کشید و عسگر اولادی و احمدی نژاد و … نهضت ادامه دارد .
اگرمنظورتان تشدید این امر باشد ( که نیست چون شما خواهان حفظ این رژیم در خط ضد امریکا و به نفع روسیه هستید به همین دلیل اگر به حد اسد و صدام و قذافی هم سقوط کند شما باز با ا و هستید ) با زخاتمی بهتر است از رفسنجانی ، چون همینقدر که انتخاب شود نشانه شکست سیاست های رهبر که هیچ نشان شکست سیاست های رادیکال انقلاب اسلامی است . خاتمی ذاتا نمیتواند مثل رفسنجانی بازیگری کند و یک دل و دو دلبر راه بیندازد . چون آدمی آکادمیک است و شخصیت لیبرالتری دارد . اما رفسنجانی نشان داد که چه گونه میتواند همزمان با ، و علیه اصلاحات باشد ، با و علیه ایت الله خا منه ای باشد . تنها معیار او قدرت است . شانس خاتمی برای رای آوردن از میان آرای اشتباه طبقه متوسط چندین برابر بیشتر از رفسنجانی و یا هر کس دیگری است . اما همانگونه که قبلا گفتم اکنون دیگر فرقی نمیکند چه کسی بیاید . چون در سطح بین المللی تغییرات بزرگی پیش آمده که همانگونه که اسد را دارد به زیر میکشد ( در حالیکه شما ها خوش حال بودید که امریکا مجبور است اسد را بپذیرد برای دل روسیه ) ، ج ا را هم با خود خواهد برد . با خاتمی یا با رفسنجانی یا با رهبر یا بدون انها فرقی نمیکند .
اما استاندارد دوگانه شما ما رکسیست ها که ماهیتی جدایی ناپذیر و وابسته به منافع روسیه دارد و همیشه در تاریخ معاصر به زیان جنبش های ملی و دمکراسی طلب و آزادیخواه ایران عمل کرده ، هنوز در همان جهت ، از چاله موسوی در می ایید به چاله رفسنجانی می افتید و نفر بعدی همین شخص رهبری است . همه شما ها زیر پرچم او هم سینه خواهید زد ( قبلا هم زدید ) . صبر کنید تا نوبت حمله برسد .
مشکل شما چپ ها روسی تضاد آشتی ناپذیر با دمکراسی و آزادی های ا جتماعی سیاسی و توسعه اقتصادی تولید محور است . یعنی لیبرالیسم .
شما با جنایت کاری و دیکتاتوری و فقر گرایی و توزیع چند تا کوپن از سوی دولت های بی عرضه ورشکسته ای که جز خصومت کور با امریکا و اسرائیل هنر دیگری ندارند، اصلا مشکلی که ندارید هیچ آنها را تحسین هم میکنید .
این دیکتاتورها هم با شما مشکلی ندارند . از حمایت شما هم بهره میبرند .
akbar ganji *** / 16 May 2013
چرا از وضعیت و طرز تفکر و نوع معیشت مردم ایران اطلاعات درست دریافت نمی کنید؟ بابا خاکی به از هیچی هست.. جز انتخابات و زمان دادن چاره نیست.. صفر و یک نکنید. باید یک حکومتی وقتش برسد تا تغییر کند. با چن نفر نمیشود انتخابات را تحریم کرد. هی می گویید تحریم کنیم از مشروعیت بیفتد. از مشروعیت افتاده .. چه فایده؟ چه دردی را دوا می کند ازمشروعیت افتادن حکومت.. تا دندان مسلح و درنده و بی رحمه.. پس باید ارام ارام و با عدم کار برد خشونت و با زمان به تغییر و دکراسی نزدیک شد. چرا نمی گید قدرت اینو داره که مجاهدین را بخره که به نفع رفسنجانی اطلاعیه دهند و از او بخواهند به انتخابات بیاید تا رای دهنده گان را به رفسنجانی بترسانند. واقعا کمی خرد لازمه تحصیلکردگان ما هست که درخارجند بیشتر و همه چیز را سیاه و سفید میبینند. بجای جواب مستدل هی شعار میدهیم. گنجی نوشته منتظری تغییر کرد و جلو اعدام خیلی ها را گرفت؟ به این جواب بده. می نویسد موسوی تغییر کرد . به این جواب بده. ژنرال دگل قبل از جنگ جهانی با دوگل بعد جنگ فرق داشت تغییر کرد. بعضی ها انسوس سکه همین رژیم اند.. جز انتقام و تغییر یکشبه و انقلاب به چیزی فکر نمیکنند. باید مجاهدینی که دست از اسلحه کشیدن را حکومت ببخشه یا نه؟ اونهایی که با صدام در جنگ علیه مملکتشان جنگیدند. من می گم اری باید ببخشه.. برای اینده بهتر از گذشته بد باید گذشت.. باید تغییر را کسی که می گوید و عملش نشان میدهد قبول کرد.
علی / 16 May 2013
خاتمی :با هماهنگی رهبری ! و تشکیلات مختلف ان شاء الله حضور جناب آقای هاشمی منشاء خیر خواهد بود.!!
sattar / 16 May 2013
از گنجی 84 تا گنجی 92، مقاله خوبی بود
مسعود / 16 May 2013
به نظر من عبارت «یک ماه پرخیر و شور در پیش است.» بهتر بود.
حسن / 16 May 2013
آيا هاشمى رفسنجانى ميتواند گورباچوف Gorbachev ايرانى باشد ؟
امير شجاعى / 17 May 2013
ايشان توضيح بدهد چه کساني فروهرها را تکه تکه کردند؟ !!
farid / 17 May 2013
درود بر آقای گنجی … با مطالعه نوشته هاتون سوار بر قالیچه حضرت سلیمان شدم.
انتخاب یک انتخاب بین گزینه های موجود هست مثل بازی شطرنج هست که مثلا شما وقتی کیش هستید شاید خیلی قدرت انتخاب زیادی برای حرکت دادن مهره ها ندارید در واقع بین چند حرکت اجباری بهترینش رو انتخاب می کنید… الان زمان تحریم نیست به هیچ وجه که دلایلش رو میشه شمرد ، به هرحال کسی که شرکت کنه رایش دزدیده بشه سوزش بیشتری حس میکنه تا کسی که اصلا شرکت نکنه – یا داستان انتخابات شوراها و خیلی چیزها … پس این حرکت رو از بین حرکتها حذف کنیم
میمونه یک حرکت – هاشمی –
به هر حال من خودم جوون هستم محال میدونم که طی چند سال آینده به غیر از گزینه هاشمی مملکت ما روی آرامش ببینه … برای من آینده نزدیک مهمتره تا ایده آل گراییه دور…
یک خوک کثیف و زشتی مثل خامنه ای رو تحمل کردن سخته ولی آقا لات بازیه دیگه اونم لاته چاقو داره کوچه رو هم بسته …. میگه تو چی میگی!!!
واقعا فکر کنید به چند سال آینده نگاه کنید ببینید می فهمید که اصلا انتخاب دیگه ای وجود نداره
نه آشوب نه جنگ ما آرامش میخوایم اینارو کسی از بیرون نمیاره واقعا آزادی محاله همین که اوضاع اقتصادی تا حدی بهتر بشه طی چند سال آینده که بشه فرار کرد از ایران…
جمله ی آقای خمینی رو اینطور تغییر میدم : آی تحلیلگران اوضاع ایران برسید به داد ایران ، ایران رفت….
seeker / 17 May 2013
بت ساختن از کسیکه بعد از سرکوب ۸۸ دست در دست خامنه ای گذاشت و گفت ۵۰ سال دوست بوده ام ٬ توهین به خواسته مردم به جان آمده است .
karim / 17 May 2013
آقایِ گنجی بر این باور هستند که رژیم ایران دیکتاتوری نظامی نیست اما به این مساله نمیپردازند که از آغاز تولد این رژیم، وزن و نفوذ نظامیان و نیروهایِ امنیتی در بلوک قدرت چگونه بوده و چه مسیری را در طولِ این سی سال و اندی طی کرده است. همین مساله هم برایِ رژیم پهلویها صادق است. با توجه به این توضیح، من این سوال از آقای گنجی دارم که آیا نظامیان و نیروهایِ امینیتی دست بالا را در هرم قدرت دارند یا این که این نیروها در مهار و کنترلِ نیروهایِ سیاسی در قدرت هستند؟
Nima / 17 May 2013
آقای گنجی گرامی، به جرات میتوانم بگم که شما و آقای نبوی بهترین نوشتها را
دارید . من هر وقت تو نت هستم بی صبرانه منتظر نوشته های شما هستم. شما تحلیل
کاملا درستی از ایران دارین.متاسفم که خیلی از هموطن های من با تعصب و
بدون تحلیل به مسائل ایران نگا ه میکنند. امیدوارم کسانی مثل شما ، کمک به همسو
شدن افکار ما ایرانیان بکند. درود بر شما. من به رفسنجانی رای خو ا هم داد.
پاینده باد ایران.
سامان، سیدنی
Saman, Sydney / 17 May 2013
اگر خامنه ای بمیرد چه ؟
farhad / 17 May 2013
این سخن گنجی که فرض می کند با نشان دادن جنگ قدرت در حکومت اسلامی انرا از دایره جکومت های توتالیتر خارج کرده است سخن درستی نیست
” یکی از ویژگیهای نظام غیردموکراتیک جمهوری اسلامی این است که جنگ قدرت علنی از ابتدای تأسیس این رژیم- به تعبیر نادرست ذاتگرایانه- جزو ذات آن بوده است” !
هانا ارنت کوشش بسیار کرد تا ذات توتالبتاریسم را توضیح دهد ! در کتاب توتالیتاریسم و بخصوص فصل “توتالیتاریسم در راس قدر ت ” این دو باورکه توتالیتاریسم با فقدان جنگ قدرت و کشتار وسیع مخالفان هم شکل است رد می کند !
او برای رد همگون بودن توتالیتاریسم با کشتار وسیع مخالفان می خواهد که توجه ما را به حکومت موسیلینی در ایتالیا جلب کند که طی بیش از ده سال به تعداد کمتری از از انگشتان دست مخالفان سیاسی اعدام شدند !
و در همان فصل جنگ قدرت را ذاتی حکومت تو تالیتر معرفی می کند که از جنبشی بودن سیاست توتالیتر ناشی می شود ! هانا ارنت چنان بر ذاتی بودن جنگ قدرت در رژیم توتالیتر تاکید می کند که فرض را بر این می گذارد که پایان یافتن ان با پایان رژیم همراه است .
بنا به نظر ارنت توتالیتاریسم با دو خصلت شناخته می شود ارعاب و تحت کنترل اوردن همه جنبه های زندگی شهروندان ! اما مصداق حکومت تو تالیتر پهنه ای از حکومت های فاشیست موسیلینی تا حکومت نازی هیتلر و حکومت کمونیستی استالین را در بر بگیرد که در شکل و رفتار سیاسی بسیار متنوع هستند !
برای قرار دادن یا ندادن رژیم اسلامی در دایره حکو مت های تو تالیتر و اسا سا وجوب و شکل یک حکومت توتالیتر در عصر انفجار اطلاعات بهتر است یکبار دیگر کتاب تو تا لیتاریسم هانا ارنت را بدقت خواند !
شاهد / 17 May 2013
دوستان!
بجای اینکه به گنجی اعتراض می کنید بگویید ببینم چه کنیم؟ شما ها هر که باشید به این جمله که اعتقاد دارید:
بجای اینکه به تاریکی لعنت بفرست چراغی روشن کن
خوب حالا بگویید که چراغ شما چطور می خواهد روشن شود؟ اگر ایده ای ندارید وفقط دنبال کوبیدن افراد هستید متاسفم برای شما! همین!
اما اگر ایده ای بهتر و قابل اجرا دارید رو کنید ببینم ما هم استفاده کنیم.
بجای اینکه به گنچی گیر بدهیم بیاییم از انچه که می گوید عقلانی بهترین استفاده را بکنیم
*** بوده قبلا، الان راه هایی که جلوی پا می گذارد انصافا عمل گرایانه هستند خوب اگر بهتر دارید رو کنیم من که دوست دارم آگاه تر شوم استفاده کنم!
امیر / 17 May 2013
من فکر میکنم ایران در نقطه عطف گذار به رهائی ملی است وضیعیت ایران مثل شیلی وارزانتین است این روز در تاریخ ایران به شکوفائی ثبت می شود رفسنجانی شجاعانه پا به میدان گذاشته است او مشکلات بین المللی وخطرات مرگباری که ایران را تهدید می کند را دیده است من در ایران نیستم وتا کنون هم در انتخابات فقط یک بار شر کت کردم به هاشمی رای خواهم داد باید نیروهای دموکرات وملی پشت هاشمی باشند واورا حمایت کنند این موانع در سر راه دموکراسی ایران این دولتهای دیکتاتوری واستبداد شرقی باید از سر ایران گذار کند انهائیکه شعار انحلال ویا سرنگونی دولت وقت را می دهند ویا انتخابات را تحریم می کنند سرشان به دشمنان ملت ایران بند است ویا پاسیو اند ویا در خطر بودن موجودیت ایران توسط امریکا را نمی بینند هاشمی با سیاستهای تعامل مشکلات بین المللی را حل می کند فضای سیاسی را باز می کند ومشکلات مردم را از طریق رشد صنایع ملی ایران حل می کند بازار افسا ر گسیخته را کنترل می کند وتمام ارمانهای دموکراتیک انقلاب ۵۷ را حل خواهد کرد وایران از این وضع نجات خواهد یافت او چهره ایران را تغییر خواهد داد وانتظارات مردم را تحقق خواهد داد ارتجاع واستبداد را به خانه خواهد فرستاد جلو ی گروهای فشار را که هستی مردم را می جوند خواهد گرفت
محمد دانش پور / 19 May 2013