خشونت جنسی احتمالاً یکی از پیچیدهترین انواع خشونت است که انسانها مخصوصاً زنان با آن روبهرو میشوند. پیچیدگی این خشونت ازآنجا ناشی میشود که این خشونت در بیشتر مواقع در مکانهایی خلوت و به دور از چشم دیگران اتفاق می افتد و معمولاً آثار جسمانی مشخص ندارد. در حالی که این موضوع تمام ابعاد زندگی فرد خشونت دیده را تحت تأثیر قرار داده و احتمالاً اثری پاک نشدنی بر روان فرد تا آخر عمر باقی میگذارد.
جامعهی مردسالار در برخورد با چرخهی تکرار شونده خشونت جنسی از فقدان عمیق دانش، همدلی و همچنین عدم درک صحیح خشونت جنسی و ابعاد مختلف آن رنج میبرد. به همین علت متهم کردن قربانیان از طریق همان مثل قدیمی که کرم از خود درخت است اولین واکنشی است که از سوی جامعهی مردسالار رخ میدهد. سیستم مردسالار نهایت تلاش خویش را کرده تا مسئولیت جرم اتفاق افتاده را بر دوش قربانی بیندازد و این قربانی نکوهی به قدری شدت میابد و تکرار میشود تا سکوت قربانیان تضمین شود.
مردسالاری تمام بار عفت و آبروی جامعه را بر دوش زنان قرار میدهد و دائماً به آنان گوش زد میکند که عفت و آبرو بزرگترین سرمایهای است که زنان دارند و باید در حفظ این سرمایهی ارزشمند تلاش کنند و به هیچ قیمتی آن را از دست ندهند. تنها راه نگه داشتن این سرمایهی ارزشمند سکوت در برابر خشونت جنسی است.
تابو بودن مسائل جنسی وبدن زن موجب میشود هیچ گونه آموزشی در زمینهی مسائل جنسی داده نشود و افراد جامعه هیچ وقت بطور صحیح مفهوم رابطه جنسی و به ویژه مفهوم رضایت را نیاموزند. همچنین تعریف مردان به عنوان موجوداتی افسار گسیخته به لحاظ جنسی و زنان به عنوان موجوداتی فاقد غریزه جنسی راه را برای خشونت جنسی به طور گسترده حتی در روابط زناشویی باز میکند. قانون تمکین نیز مهری محکم بر این کلیشههای جنسیتی می زند تا چرخه خشونت جنسی را حتی در روابط زناشویی تثبیت کند.
آمار دقیقی از میزان خشونت جنسی که زنان در ایران تجربه میکنند وجود ندارد اما آمارهای غیر رسمی و مشاهدات به ما نشان میدهد که تقریباً تمام زنان ایرانی تجربه آزار جنسی را در زندگی خود دارند. خانه، کوچه، خیابان، دانشگاه، محل کارو… فرقی نمیکند. آزار جنسی در تمام این مکانها در کمین زنان است. اما سؤال اصلی اینجاست که اگر زنان خشونت دیده موفق شدند که مغلوب قضاوتهای مردسالارانه نشوند و از راهی بخواهند احقاق حق بکنند آیا قانونی زنان را حمایت خواهد کرد؟ در اینجا نیززنان با یک سیستم مردسالار رو به رو هستند که تمام تلاشش به حاشیه راندن زنان و بی ارزش انگاری جرمهایی است که روزانه به زنان روا داشته میشود.
در اولین برخورد با قانون جمهوری اسلامی با یک نقص جدی در به رسمیت شناختن مفهوم رضایت مواجه میشویم که در همان ابتدای راه کار را برای ما دشوار میکند. مفهوم رضایت به طور واضح و شفاف در متن قانون وجود ندارد و فقط مصادیقی از عدم رضایت بیان شده است. بر طبق ماده ۲۲۴ قانون مجازات اسلامی حد تجاوز (که با نام زنا در متن قانون آورده شده) به شرط اثبات اعدام است. اثبات تجاوز با توجه به قانون از ۳ طریق ممکن است.
۱. شهادت شهود
۲. اقرار خود متهم
۳. علم قاضی
شرایط بسیار سخت اثبات با توجه به اینکه خشونتهای جنسی عموماً در خلوت اتفاق می افتند و اثرات جسمانی ندارند سد بسیار بزرگی بر سر راه زنانی است که به مرحله گزارش کردن جرم اتفاق افتاده میرسند و عامل بازدارندهی بزرگی که در برخورد قانونی با خشونت جنسی وجود دارد کیفر آن است که باعث میشود بسیاری از زنان از خیر شکایت کردن بگذرند.
بخش زیادی ازخشونت جنسی عادی سازی شده برای زنان آزارهایی است که زنان به محض ورود به مکانهای عمومی تجربه میکنند. در واقع میتوان گفت تحمل آزار جنسی آن هم به طور روزانه و گسترده هزینهای است که زنان برای ورود به جامعهی مردسالار پرداخت میکنند.
حال سؤال مهم اینجاست که جامعهی مرد سالار تا چه حد زنان و مردان را دربارهی جرم انگاری خشونت جنسی آموزش داده است؟ چرا اغلب تجاوزها و آزارهای جنسی اتفاق افتاده شده گزارش نمیشوند؟سیستم مرد سالار حتی مسئولیت آگاه سازی و آموزش دیدن را هم بر دوش قربانیان قرار میدهد.این سیستم تودر توی پیچیده تمام چرخهایش طوری میچرخد که هر روز زنان بیشتری قربانی خشونت جنسی بشوند و آزارگران جنسی در حاشیه امن خود در جامعه زندگی کنند.
منبع: کانون زنان ایرانی