حالا نزدیک به دو سال است که همهگیری کرونا در ایران مدارس را تعطیل و آموزش را مجازی کرده است. معلمها از پشت صفحهی تلفنهای همراه و لپتاپهایشان به دانشآموزان درس میدهند و هر از گاه ویدیوهایی که در شبکههای اجتماعیِ اینترنتی پخش میشوند، اشتباهات بامزهی معلمان را اسباب خنده میکنند. اما آنچه دیده نمیشود، پشتصحنهی آن ویدیوهای خندهدار و میلیونها ویدیو و کلاس آنلاین دیگری است که هر روز از تلفنهای معلمها برای شاگردانشان فرستاده میشود.
با تعطیلی کلاسهای حضوری، تمام توجهها به سمت دانشآموزانی رفت که به علت دسترس نداشتن به تلفنهمراه هوشمند و تبلت و کامپیوتر از امکان حضور در کلاسهای آنلاین محروم شدهاند. آن روی سکه اما معلمانی هستند که با دستان خالی و بدون داشتن حداقل امکانات لازم، چراغ این کلاسهای آنلاین را روشن نگهداشتهاند.
گزارشهای منتشر شده و گفتوگو با معلمان حاکی از آن است که همهی معلمها از تلفنهای همراه و لپتاپهای شخصی خود برای آموزش استفاده میکنند و کمتر معلمی است که تلفن همراه نداشته باشد. اما آنطور که مریم، ۳۹ ساله، معلم ریاضیات دبیرستانی در روستاهای رباطکریم، میگوید تلفنهایی که بسیاری از معلمها داشتند تلفنهای قدیمی با مدلهایی پایین و ساده بود که «شبکهی شاد» روی آنها نصب نمیشد یا امکان تهیهی فیلم و جزوهی درسی را با آنها نداشتند و مجبور شدند که تلفن جدید بخرند.
شبکهی شاد، یک نرمافراز ارتباطیِ آموزشی است که از فروردین ۱۳۹۹ و در پی تعطیلی مدارس به دلیل شیوع ویروس کرونا، از سوی وزارت آموزش و پرورش راهاندازی شده است. این شبکهی ارتباطی علاوه بر امکان ارسال پیام مکتوب، فیلم، عکس و پیام صوتی، امکاناتی همچون برگزاری آزمون، دسترسی معلمان به فعالیتهای دانشآموزان، ارسال و دریافت تکلیف، تماس صوتی و تصویری و پخش زنده دارد.
شبکهی شاد فقط بر روی تلفنهایی با سیستم عامل اندروید نصب میشود و کند بودن این نرمافراز ارتباطی یکی از دیگر مشکلات معلمان است. سحر، معلم ۳۵ سالهی یک مدرسهی ابتدایی پسرانه در یکی از شهرهای استان تهران، میگوید: «با اینکه گاهی برای فرستادن یک عکس باید پنج دقیقه منتظر بمانیم اما اجازه داده نمیشود که از واتساپ یا پیامرسانهای دیگری برای تدریس استفاده کنیم و بخشنامه آمده بود که فقط از شبکهی شاد استفاده شود.» به گفتهی او، بعضی از مدارس غیرانتفاعی، میتوانند در اسکایروم که پلتفرمی برای برگزاری وبینار و وبکنفرانس است، تدریس کنند اما معلمان مدارس دولتی اجازه ندارند در جایی غیر از شاد تدریس کنند.
معلمهایی که مجبور به خرید تلفن همراه شدند
دولت به حل مشکلات آموزشی کمک نمیکند و خود معلمها مجبورند که برای برگزاری کلاسهای درس چارهجویی کنند.
حمید، ۶۰ ساله، معلم شیمی دبیرستانی در یکی از شهرهای کوچک گیلان، یکی از معلمهایی است که خودش و تلفن همراه قدیمیاش از پس پیچیدگیهای کلاسهای آنلاین برنمیآمدند. تلفناش که پنج سال پیش قسطی خریده بود، آنقدر کند و صدایش ضعیف بود که برای تهیهی هر ویدیوی چند دقیقهای و جزوهی دو صفحهای باید ساعتها وقت میگذاشت. اغلب هم نتیجه قابلقبول نبود. خیلی وقتها وسط کار، گوشیاش هنگ میکرد و باید از اول کار را شروع میکرد. سرانجام مجبور شد که یک گوشی شش میلیون تومانی بخرد، ارزانترین گوشی موجود در بازار که از پسِ برگزاری کلاسهای آنلاین و تولید محتوای لازم برمیآید و یک و نیم برابر حقوق ماهانهاش است.
آنطور که زهرا، معلم ۳۸ سالهی ادبیات دبیرستانی در کهریزک، میگوید، تنها امتیازی که به معلمها داده شده، امکان خرید قسطی گوشی و لپتاپ از فروشگاه فرهنگیان است: «اما آنجا هم خیلی سود رویش میکشند و مثلاً یک گوشیِ پنج میلیونی، برای یک معلم هفت میلیون تومن درمیآید.»
مشکلات تدریس با تلفن همراه شخصی فقط به قدیمی بودن موبایلها محدود نمیشود، بهویژه اگر معلمها، خودشان هم بچهی مدرسهرو داشته باشند. سحر از همکاران خود مثال میزند که دو سه بچهی مشغول تحصیل در مقطع ابتدایی و راهنمایی دارند و آنها هم باید نوبتی با تلفن همراه مادرشان، سر کلاسهای درس خودشان بروند. این وضعیت شرایط را هم برای کودکان و هم برای مادرِ معلمشان سخت کرده است.
معلمهایی که باید تایپ و صفحهبندی یاد میگرفتند
علاوه بر کلاسهای آنلاین و تهیهی ویدئوهای آموزشی، یک بخش کار، آمادهکردن سؤالات و جزوههای آموزشی برای ارسال به دانشآموزان است. تایپ، صفحهبندی و پیدیاف کردن پرسشها و جزوههای آموزشی و تنظیم گزارش کار کلاسها در جدولهای اکسل، برای بسیاری از معلمان سخت است و انجام همهی این کارها روی تلفن همراه آن را سختتر هم میکند.
زهرا یکی از همین معلمها بود: «سال اول که کرونا آمد و کلاسها مجازی شد، خیلی سخت بود. چون به تایپ و پیدیاف کردن و نرمافزارهای تهیهی فیلم وارد نبودم. ما همیشه حضوری درس میدادیم و سروکارمان به اینها نیفتاده بود. اما کمکم با جستوجو در گوگل و پرسیدن از همکاران یاد گرفتم. آموزش و پرورش هم اخیراً دورههای ضمن خدمتی برای همین آموزش مجازی گذاشت اما این دورهها خوب نبود و بیشتر رفع تکلیف بود. من روزهای اول واقعاً استرس داشتم که چه کار کنم. وقتی کلاسها مجازی شد، باید کتاب درسی را تمام میکردم، امتحان میگرفتم و جزوه میدادم. خیلی برایام سخت بود که فیلم تهیه کنم و امتحان بگیرم و نگران بودم که آیا بچهها چیزی یاد می گیرند یا نه؟»
سحر هم این دورههای آموزشی را مفید نمیداند و میگوید: «آموزش و پرورش دورههای آنلاینی گذاشته، در این حد که چطور فایل را بارگذاری کنیم، چطور در شبکهی شاد امتحان بگیریم و چطور حضور و غیاب آنلاین کنیم. ولی این دورهها اختیاری است و اجباری نیست و محتوایش هم مفید است.»
او به تجربهی برخی همکاران مسنتر و در آستانهی بازنشستگی اشاره میکند: «مثلاً تصور کنید یک آدمی که ۲۸ سال سابقهی کار دارد و سواد فناوریاش صفر است. در حدی که قبل از این ماجراها اصلاً نمیدانست که گوشیاش هوشمند است و برایش هم مهم نبود. حالا در یک دورهی کوتاه باید کار با گوشی هوشمند و اینترنت و دانلود و بارگذاری فایل را یاد بگیرد. خیلیها به مشکل خوردند، مخصوصاً چندتا از همکارانم که در آستانهی بازنشستگی هستند و انگیزهای هم ندارند.»
در شرایطی که دورههای آموزش و پرورش کارآمدی لازم را نداشت، این بار هم خودِ معلمها بودند که دست به کار شدند. به گفتهی مریم، خود معلمها برای تبادل تجربه گروههایی در شبکههای اجتماعی تشکیل دادهاند تا بتوانند از پس تدریس آنلاین برآیند: «گروههایی هست که چند هزار نفر عضو دارد و معلمها در آنها تجربهی خود از تهیهی فایلهای آموزشی را با یکدیگر به اشتراک میگذارند، سؤالات و اشکالات خود را از همکاران میپرسند و کسانی که بلد هستند جواب میدهند.»
به گفتهی او بعضی از دورههای آموزشِ ضمن خدمت دربارهی آموزش آنلاین، مفید بودند اما بسیاری از معلمها به دلیل حجم بالای کار تدریس مجازی، اصلاً فرصت شرکت در این کلاسها را نداشتند.
معلمهایی که دست به دامن کافینتها میشوند
راهکار برخی دیگر از معلمها هم مراجعه به کافینتها است. معلمهایی که در خانه لپتاپ و کامپیوتر ندارند یا سرعتشان برای تهیهی این محتواهای درسی پایین است، سعی میکنند که از دیگران برای آماده کردن مقدمات تدریس کمک بگیرند. مریم میگوید: «چند نفر از همکارانم هستند که باید همهی کارها را روی تلفن همراهشان انجام دهند و چون تلفنهایشان ساده یا قدیمی و کُند است، برای آماده کردن آزمونها و جزوههای خود مشکل دارند. دو سه بار برایشان تایپ و پیدیاف کردم. ولی اغلب به کافینت میروند و میدهند آنجا برایشان اینها را آماده کنند. همهی هزینهی این کارها را هم از جیب خودشان و همان اندک حقوق معلمی میدهند.»
آموزش و پرورش هیچ فکری به حال معلمانی نکرده است که در خانه لپتاپ ندارند. همانطور که سحر میگوید، در برخی مدارس معلمهایی که لپتاپ ندارند، میتوانند به مدرسه بروند و از کامپیوتر آنجا استفاده کنند اما آنها هم اجازهی به امانت گرفتن لپتاپها را ندارند.
مریم، که در یک مدرسهی دولتی تدریس میکند، میگوید: «کامپیوترهای مدرسهها اغلب قدیمی هستند و خیلی از فایلها را اصلاً باز نمیکنند و کار با آنها بسیار سخت است. از طرف دیگر، این وضعیت معلمها را مجبور میکند که در شرایط همهگیری کرونا به جای اینکه در خانه بمانند، هر روز راهی مدرسه شوند و خطر را به جان بخرند.»
راهحل دیگری که آموزش و پرورش به برخی معلمها ارائه کرد، این بود که به جای تولید محتوای اختصاصی، از محتوای تولید شده توسط دیگر معلمان استفاده کنند. سحر میگوید: «در جلسهی اول سال، مدیر ما گفت میتوانید از محتواهای شبکههای دیگری که به دستتان میرسد استفاده کنید. مثلاً در اینترنت جستوجو کنید: “درس پنجم فارسی” و همان محتوایی را که پیدا میکنید برای دانشآموزان بفرستید و لازم نیست که حتماً خودتان فیلم درست کنید.»
مشکل اما اینجاست که بسیاری از معلمها در همین حد هم به اینترنت دسترسی ندارند. به گفتهی زهرا: «اینترنتی که به معلمان داده شده آنقدر سرعتاش کم است که فقط همان شبکهی شاد را باز میکند و یک جستوجوی سادهی گوگل یا واتساپ و تلگرام را هم نمیتوان با آن انجام داد.»
آنطور که مریم تعریف میکند، با اینترنتی که به معلمان میدهند، کار در شبکهی شاد هم چندان آسان نیست: «سرعت این اینترنت آنقدر کم است که وقتی میخواهم یک فیلم هفت دقیقهای را در شاد بفرستم باید حداقل یک ساعت منتظر بمانم و بعد هم میبینم که ارسال نشده است.»
به همین علت، معلمها باید برای جلو بردن کار، اینترنت پرسرعت بگیرند که گرانتر از بقیهی بستههای نت است و هزینهی آن را هم خودشان شخصاً پرداخت میکنند.
بعضی از این گرهها را فرزندان معلمها برایشان باز میکنند. حمید یکی از این معلمهای خوششانس است که فرزندانش به دادش رسیدهاند. او میگوید: «من ۲۸ سال در مدرسه درس دادهام و تمام مدت روش کار اینطور بوده که سؤالات و جزوهها و گزارش کارها را دستی مینوشتیم و میدادیم برایمان تایپ و تکثیر کنند. حالا اما باید همه چیز را خودمان تایپ کنیم و واقعیت این است که سه ساعت طول میکشد تا من یک صفحه تایپ کنم. تازه اگر متن ساده باشد و جدول و نمودار و عکس و اینها نداشته باشد. در ابتدا خیلی سعی کردم که خودم یاد بگیرم و سرعتام را بالا ببرم اما عملاً با زمانی که باید برای تدریس آنلاین بگذارم دیگر وقتی باقی نمیماند. برای همین، از دختر و پسر دانشجویم کمک میگیرم و اگر آنها نبودند، نمیدانم چه باید میکردم؟»
معلمهایی که از صبح تا شب مشغول درس دادناند
معلمانی که در دو سال تحصیلی گذشته مجبور به آموزش مجازی شدهاند، میگویند که روزهای سختی را پشت سر گذاشتهاند. سحر میگوید: «همهی معلمها راضی هستند که از صبح تا شب سر کلاس حضوری بروند ولی آنلاین درس ندهند.» او توضیح میدهد: «مثلاً شما میخواهی یک کلیپ بفرستی و یک سؤالی را حل کنی و باید از آن فیلم بگیری و بفرستی. خب اولاش که باید تدوین بلد باشی، فیلمبرداری بلد باشی، کم کردن حجم بلد باشی. همهی اینها را انجام میدهی و میبینی توی فیلم گوشهی ناخنات مثلاً کثیف بوده، یا میبینی که یک دفعه اینجا یک صدایی ضبط شده که نباید باشد، یا اینکه اصلاً قابل پخش نیست و بارگذاری نمیشود. بعد از اینکه همهی اینها را انجام میدهی، میبینی از ۴۰ نفر دانشآموز فقط ۲۰ نفر سر کلاس هستند. بقیه اصلاً نگاه نمیکنند. یعنی نصف بچهها گوشی را دادهاند دست مادر و پدر و خواهر برادر بزرگتر و خودشان سر کلاس نیستند. خب اینطوری معلم نمیفهمد که آیا این بچه اصلاً درس را یاد گرفت یا نه؟ الان از ۴۰ تا دانشآموز من شاید ۵ نفر واقعاً درسها را یاد گرفتهاند که آنها هم بچههای باهوشی بودهاند. من کلاس پنجم را درس میدهم و متأسفانه بیشتر بچههای کلاس سوادشان در حد کلاس سوم مانده است.»
از سوی دیگر، مجازی شدن آموزش و درس دادن از خانه و با تلفن همراه شخصی، سبب شده است که مرز بین کار و زندگی معلمان مخدوش شود و ساعتهای کمتری برای زندگی شخصیشان داشته باشند. مریم میگوید: «زمانی که مدرسه بودیم ساعات مشخصی را به کارمان اختصاص میدادیم و وقت شخصی و زندگیمان هم جدا بود. الان کلاً همهی وقت و زندگی ما شده این آموزش مجازی. مدام سؤالات بچهها را در شاد جواب میدهیم. مدام در حال تهیهی جزوه و نمونه سؤال و فیلم هستیم. مدام آزمونهای مجازی را تصحیح میکنیم.»
همهی این سختیها در حالی است که معلمان از نظر وضعیت رفاهی، جزو کمدرآمدترین اقشار جامعه هستند و به دشواری از پس حداقل هزینههای یک زندگی معمولی برمیآیند. در واقع، همانطور که مریم میگوید: «معلمان اصلاً رفاه ندارند.» او توضیح میدهد: «با حقوق چهار-پنج میلیون و این تورم روزافزون و خط فقری که بیش از ۱۰ میلیون است کدام رفاه واقعاً؟ حساب کنید هر معلم اگر یک خانوادهی چهارنفره داشته باشد با این حقوق چگونه میتواند از پس هزینههای خورد و خوراک بربیاید. تازه هزینهی مسکن و پوشاک و درمان و … بماند!»
سحر وضعیت معلمان را با جزئیات و مثالهای بیشتر شرح میدهد: «سال اولی که در آموزش و پرورش استخدام شدم حقوقام یک میلیون و دویست تومان بود. آن موقع، طلا گرمی ۱۰۰ هزار تومان بود. یعنی با یک ماه حقوقام ۱۲ گرم طلا میتوانستم بخرم. الان حقوقام بیشتر از سه برابر شده و نزدیک چهار میلیون تومن است اما فقط سه تا چهار گرم طلا با حقوقام میتوانم بخرم. من با دخترم زندگی میکنم و دو نفر هستیم، اجارهی خانه میدهم، و بقیهی پولام میماند برای یک زندگی بخور و نمیر. دیگر اینکه بتوانم پسانداز کنم یا تفریح کنم یا چیزی بخرم، خندهدار است. تمامی همکاران مرد ما، دو یا سه شغل دارند. آن موقعها که مدرسه میآمدند بعدازظهر میرفتند کارهای ساختمانی، مسافرکشی، لولهکشی، بعضیهایشان مغازه داشتند. وضعیت معلمهای غیرانتفاعی که واقعاً وحشتناکتر است چون حقوقشان نصف حقوقی است که دولتیها میگیرند.»
در کنار همهی اینها، معلمهایی که خودشان برای رسیدن به کلاسهای آنلاین دست و پا میزنند، در تکاپوی رساندن تبلت و گوشی و بستههای اینترنت به دانشآموزانشان هم هستند. از راه انداختن کمپینهایی برای جمع کردن تلفنهای همراه و تبلتهای دستدوم تا کمک به تأمین هزینهی خرید این امکانات. این تلاشها اما نتوانسته هزاران دانشآموز محروم از تحصیل را به کلاسهای آنلاین برساند.
حمید، که چند نفر از شاگردانش به خاطر نداشتن موبایل و بستهی اینترنت از کلاسها جا ماندهاند، میگوید: «همهی مشکلات تدریس مجازی یک طرف و غم بچههایی که نمیتوانند به کلاسهای آنلاین برسند یک طرف دیگر. من همکارانی دارم که به شاگردهای بدون اینترنتشان تلفن میکنند و پای تلفن نکتههای مهم درس را میگویند یا حتی جزوهها را کپی میکنند و به خانهی شاگردهایشان میبرند. اما عقبافتادگی بچهها با این چیزها جبران نمیشود.»
معلمهایی که اعتراض میکنند و بازداشت میشوند
در چنین شرایطی و بهرغم باری که بر دوش معلمان سنگینی میکند، فشار و سرکوب حکومت بر فعالان صنفی و معلمان معترض نیز همچنان ادامه دارد. اجرای حکم ۹ سال حبس تعلیقیِ اسماعیل عبدی، دبیر مدارس اسلامشهر و عضو کانون صنفی معلمان، مسدود کردن حسابهای بانکی محمدعلی زحمتکش، معلم و فعال صنفی در شیراز، صدور حکم دو سال حبس برای محمدتقی فلاحی، دبیرکل کانون صنفی معلمان تهران، ادامهی بازداشت ناهید فتحعلیان و هاشم خواستار و محروم نگهداشتن آنها از خدمات درمانی، و بازداشت موقت محمود ملاکی، معلم و فعال صنفی بوشهری، از جملهی این فشارها است.
بهرغم محدودیتهای ناشی از شیوع کرونا، تجمعات هفتگی و ماهانهی معلمان بازنشسته در یک سال گذشته ادامه داشته است. تجمعات مربیان پیشدبستانی، معلمان دانشسرایی، معلمان خرید خدمت، معلمان غیرانتفاعی، خدمتگزاران و سرایداران مدارس نیز بارها برگزار شده است اما چنانکه معلمان میگویند تاکنون به هیچکدام از مطالبات آنها رسیدگی نشده است.
منبع: آسو